یاران همه جمع آمده، «شامی» به میانه
نوشته: قنبر حاجیوند (نویسنده، روزنامه نگار، منتقد ارومیه ای)
- مدت ها - فرصت دیدار دوستان و حضور در نشست های ادبی و بهره مندی از فیوضات ادیبانه ی اهل قلم و شعر و شاعری را ، از بنده سلب کرده بود .
دیروز فرصتی دست داد تا در جلسه ی کانون شعر حوزه ی هنری شرکت جویم .
لطف استاد قلیزاده هم شامل حال شد و چند دقیقه ای از دل دردمندم گفتم و کارهای نوشتاری ام .
این عکس به پیشنهاد آقای [مصطفی] قلیزاده ، به مناسبت حضور استاد محمود شامی ( بعد از دوره ی طولانی بیماری ) ، در جلسات کانون ، گرفته شد و هدیه ی دوستان .
استاد شامی (نشسته کنار پرچم کشور عزیزش ایران و در کنارش استاد غلامرضا دانش فروز)
منبع: وبلاگ قنبر حاجیوند
یادآوری:
دیشب عزیزی می گفت: «خیلی وقت است که مطلبی تازه به وبلاگت نمی گذاری، چرا؟ ...»
مطلب ذیل را امروز نوشتم تقدیم به ایشان می کنم:
کوراوغلو در کانون عاشیق های حوزه هنری آذربایجان غربی
امروز 20 شهریور 91 بعد از مدتها توفیق پیدا کردم در کانون هفتگی عاشیق های حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه حضور داشته باشم. برنامه را مثل سابق با عاشیق علی کریمی قره آغاجی با هم اجرا کردیم. امروز کانون زنده و آرام و جذاب اجرا شد. عاشیق محمد حسین دهقان و عاشیق ایوب نوزادی هر کدام دو نوبت نواختند و خواندند. عاشیق نباتعلی علیزاده هم خواند. هنرمند 16 ساله ابراهیم جمالی نوازنده جوان ساز عاشیقی به سبک مکتب قره داغ نیز آهنگ «روحانی» نواخت و خوب تشویق شد. همچنین از شاعران موسی سلیم پور (گاللی موسی) و رشتبری و ایرج بهزادنیا و درگاهقلی عطارد و بابا علی جوانمرد شعر خواندند. دو شعر ترکی موسی سلیم پور (گاللی موسی) خوب و قابل توجه بود. اما استاد عاشیق دهقان داستانی از قهرمان افسانه ای ظلم ستیز فولکلور آذربایجان یعنی «کوراوغلو» با همراهی ساز و آواز خود برای حاضران نقل کرد و در ضمن آن مطلبی را گفت که برای من تازگی داشت. استاد گفت: « خداوند به کوراوغلو سه نعمت داده و مخصوص او کرده بود که عامل پیروزی او در مبارزاتش بود: اول رؤیای صادقه، دوم صدای بلند طنین انداز (نعره مردانه و قهرمانانه در میدان نبرد) و سوم اسبی بی نظیر به نام «قیرآت» که در همه شرایط سخت و آسان آب و هوایی و جغرافیایی (خاکی، سنگی، آبی، علفزار، جنگل، خارزار، خاک نرم، خاک سفت، شنزار، کویر و ...) یکسان راه می رفت و اسبی تیزرو، راهوار، هوشمند و قوی بود.»
راستی شما این مطلب را در جایی دیده یا شنیده بودید؟ اصلاً به این مطلب می اندیشید که چقدر جالب و شامل چه اسراری است و غنی بودن فولکلور آذربایجان و ادبیات عاشیقی را می رساند!
راستی آذربایجان چه قدر مظلوم است!
(هم در این سوی ارس و هم در آن سوی ارس)
امروز اول خرداد 1391 بعد از ظهر در کانون عاشیق های حوزه هنری این مطلب را گفتم:
" فرهنگ و زبان و جغرافیای آذربایجان هم در این سوی ارس در کشور ما ایران با وجود بیش از 35 پنج میلیون آذربایجانی ایرانی الاصل مورد بی مهری و بی اعتنایی عمدی مسئولان قرار گرفته و این زبان غنی ایرانی از بین می رود، دریاچه ارومیه با آن عظمت منحصر به فرد خود تشنه جان می دهد و هیچ کس اهمیتی نمی دهد در حالی که با اختصاص بودجه های کلان این کشور از دریای مازندران به "سمنان" آری سمنان!؟ ( باری، به هر جهت!!) دارند به سمنان که بخشی از ایران است آب رسانی و کویر زدایی می کنند مسئولان محترم و مجلس شورا، و کاری خوب می کنند بالاخره کشور ماست، اما چرا در باب دریاچه ارومیه چنین نکردند؟! احیای کدام یک از این دو در اولویت و ضرورت قرار دارد؟! نه نمایندگان عرضه داشتند نه مسئولان دغدغه ای. آیا تاریخ و نسل آینده بر سیمای این مسئولان اجرایی کشوری و استانی ما تف نخواهد کرد؟! مسئولان کشوری این موضوع ملی را پشت گوش می اندازند و هر روز برای ایران در داخل و خارج مسأله درست می کنند و .... و البته صد لعنت بر آباء و اجداد و خود کسی که بخواهد به بهانه دریاچه و زبان مادری و .... دق دلش را بر سر نظام جمهوری اسلامی در بیاورد و یا مثل بعضی از مغرضان و ورشکستگان سیاسی و خورده سیاسی و زخمدار و ضد ایران و ضد آذربایجان، عقده خالی کند. بنده که بحمدالله حسابم پاک است و این برچسب ها به من نمی چسبد. گر چه بنده هم می توانم مثل افرادی که نان به نرخ روز می خورند، سکوت کنم، یا خیانتهای شبه عمد برخی از مسئولان را توجیه کنم و خود شیرینی در آورم؛ اما نمی توانم نفهمم، بالاخره آدمی می فهمد که دو – دوتا، چهار تاست! آیا اصلاً خود متصدیان امور حقیقت را نمی فهمند؟ دفاع من و امثال من از این حقایق البته فرق دارد با دفاع کسانی که نسبت به نظام عقده دارند و نه از روی دلسوزی و دفاع از حق مردم حرف می زنند، بلکه از روی فرومایگی و شیطنت، دریاچه ارومیه و زبان مادری و این مسائل را بهانه عقده گشایی غرض ورزانه خود می کنند نه دفاع از حقیقت، و اینها هم در حقیقت به آذربایجان خیانت می کنند....
به هر حال در این واقعیت عریان که زبان آذربایجانی دهها میلیون ملت ایران – و نه یک قوم - از روی عمد در ایران مورد بی اعتنایی مسئولان امر قرار می گیرد، آیا کسی شک دارد؟ کاری نداریم با شلتاق بازی دو نفر مثلاً پان فلان، یا اینکه چهار نفر آدم مغرض چه می گویند، بالاخره زبان این جمعیت عظیم دهها میلیونی ایرانی – نصف جمعیت کشور- آیا مورد اجحاف و تبعیض قرار نمی گیرد؟ درست مثل دریاچه ارومیه که در نتیجه بی اعتنایی مسئولان به کویر نمک تبدیل می شود؛ سر "سمنان ما" به سلامت باد البته که دارد از کویر چند هزار ساله نجات پیدا می کند!! ... سکوت بعضی ها هم نمی دانم چه توجیهی دارد؟ مگر کویر شدن دریاچه ارومیه شوخی و یک مسأله خرد و ناچیز است؟ شما بین خود و خدا و وجدانتان چه قضاوتی می کنید؟ هان؟!
و هم در آن سوی ارس اکنون با برنامه های مستهجن و ضد مردمی دولت آذربایجان، بخصوص با برنامه "یورو ویژن" و رژه همجنس بازان در باکو، دارند به فرهنگ و هنر و موسیقی اصیل آذری توهین و تمسخر می کنند.... راستی آذربایجان چه قدر مظلوم است! این درد با که گویم و این غم کجا برم!"
کانون عاشیق ها – 2
گزارش از: مصطفی قلیزاده علیار
اشاره: گزارش فعالیت هفثگی کانون عاشیقهای حوزه هنری آذربایجان غربی را از بهار سال 1390 بنده برای اولین بار در هفته نامه آراز آذربایجان - چاپ ارومیه با عنوان "محفل عاشقان" می نوشتم که در هشت قسمت ادامه یافت. در شماره 9 دوهفته نامه دنیز باز هم از نو این کار را کردم و تحت عنوان کانون عاشیقها قسمت اول را نوشتم. اینک قسمت دوم:
کانون عاشیقهای حوزه هنری آذربایجان غربی فعالیت هفتگی خود را در سال جدید از روز دوشنبه 14 فروردین 1391 آغاز کرد. این کانون که با حضور تعدادی از عاشیقها و شاعران و علاقمندان و داریوش علیزاده مسئول واحد موسیقی حوزه هنری، تشکیل شده بود، از ساعت 17 تا 19 ادامه یافت. در این برنامه ابتدا مصطفی قلیزاده علیار مجری برنامه ضمن عرض تبریک سال نو برای حاضران، با اشاره به پیام نوروزی مقام معظم رهبری و نامگذاری این سال به »سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی« گفت: امیدواریم عموم اهل هنر و فرهنگ و اندیشه در سال 91 به تولیدات هنری و فرهنگی و اندیشه ای خود بیفزایند و مسئولان فرهنگی و هنری هم از هنرمندان و نویسندگان و شاعران و تولید کنندگان فرهنگ ملی حمایت جدی بکنند. وی با گرامیداشت یاد و خاطره هنرمندانی که در سال گذشته در گذشته اند، با اظهار تأسف گفت: هنوز با گذشت نزدیک به دو دهه در شهر ارومیه موضوع قطعه هنرمندان متوفی در حد ادعای خالی مسئولان شهری و مدیران فرهنگی و هنری استانی و شورای شهر و شهرداری و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی مانده و از حد حرف و مصاحبه های تبلیغاتی تجاوز نکرده است و هنرمندان که سند افتخاراین شهر و دیارند، وقتی وفات می کنند، در میان صدها و هزاران متوفی گم می شوند.
استاد عاشیق علی کریمی قره آغاجی دیگر مجری ثابت این برنامه هنری هفتگی نیز طی سخنان کوتاهی، نقش عاشیق های آذربایجان در حفظ و نشر آداب و رسوم ملی عید نوروز را مطرح کرد و افزود: عاشیق ها همواره مراسم ملی نوروز و دیگر عیدهای ملی و دینی کشور و مردم ما را به شکل هنرمندانه ای ترنم کرده، از نسلی به نسل بعدی انتقال داده اند.
عاشیق علی عابدینی یکانلی نخستین عاشیق در این برنامه بود که با اجرای آهنگی شاد و نواختن نوای دل انگیز ساز خود، شور و حالی به مجلس داد و زمزمه کرد:
بو کؤنلومدن آپار سلام / بیزیم داغلارا داغلارا
قوی اوخویوم گلدی بهار/ بیزیم داغلارا داغلارا
سحر وقتی اسر یئللر/ یئل اسنده اوینار گوللر
هر طرفدن گلیر ائللر/ بیزیم داغلارا داغلارا
یوز مین جوره گوللر آچیر/ گوللریندن عطیر ساچیر
کهلیک اوخور، جیران قاچیر/ بیزیم داغلارا داغلارا
»علی« دئیر آیاق اولوم / غم الیندن اویاق اولوم
خیالیمدا قوناق اولوم / بیزیم داغلارا داغلارا.
درگاهقلی عطارد شاعر هم پای دائمی کانون عاشیق ها این هفته نیز با مجموعه چاپ شده اشعار ترکی اش » شعر دیوانی« به شیوه قالبهای شعر عاشیقی ( گرایلی،دیوان، تجنیس، مخمس و ...) در کانون حاضر بود که شعر تحت عنوان »چکر« خواند و عاشیق علی عابدینی آن را گرفت تا حفظ کند و در مجالس بخواند.
عاشیق اسمعلی لطفی از عاشیقهای پیشکسوت که از شاگردان مرحوم عاشیق درویش است، به صحنه دعوت می شود و به سبک استادش ساز می زند و شعری از اشرفی می خواند:
زمستان گوله یاراشماز/ دوست دوستون سرینی آچماز
بیر کؤنول سینسا باریشماز/ ناموس، غیرت، عاری گؤزلر.
اسمه باد صبا اسمه/ اسیب قراریمی کسمه
شیدا بولبول گولدن کوسمه/ غنچه آچسا خارین گؤزلر.
احمد اسدی به مصداق: »الولد سرّ ابیه« (فرزند آشکار کننده سرّ پنهان پدرش است) آینه پدر با فضل و با ذوقش بهرام اسدی و پرورده مادر فاضله و شاعره اش خانم فریده سلیمانی است و درکل تنها ولیعهد تاج و تخت »یاز نشر« ارومیه و جوانی با ذوق و شاعر و پژوهنده آثار و احوال عاشیقهای زنده و مرده این دیار است که با شور و حرارت جوانی و عشق و علاقه زاید الوصفی در این عرصه به تحقیق و تتبع گسترده و مصاحبه با عاشیق ها و شاعران و نشر آنها در تنها روزنامه ارومیه »آراز آذربایجان« مشغول است و آینده ای قابل توجه و امیدوار کننده دارد و امیدو می رود خلأ موجود در این وادی را پر کند. احمد اسدی به پشت تریبون دعوت می شود و نوشته منتشر شده اش در معرفی مرحوم عاشیق عزیز دول دیزجی را به ترکی برای حاضران می خواند.
بهزادنیا داستان مناظره عاشیقانه عاشیق شمشیر و پسرش شاهپر را نقل می کند. خانم زهرا کریم زادگان شعری فارسی می خواند و در پایان عاشیق اسمعلی می نوازد و شعری از شاعر عارف مسلک حسین مسکین در مدح امام علی می خواند.
کتابهای مستند دفاع مقدس اساس داستان نویسی است - خبر
در نخستین نشست کانون قصه حوزه هنری آذربایجان غربی که روز سه شنبه 15 فروردین 91 در تالار صفی الدین اورموی ارومیه برگزار شد، دکتر محمد علی ضیایی با طرح این مطلب افزود: اگر کتابهای مستند تحقیقی و پژوهش تدوین و منتشر نشود نمی توان براسا حوادث دفاع مقدس و یا هر حادثه دیگری قصه و رمان نوشت و یا فیلم و سریال ساخت، پس کتابهای خاطرات و گزارش از دفاع مقدس جزو منابع اصلی داستان نویسی در این زمینه است.
وی با ارائه مستندات کتاب رمان «درهای آسمان روی زمین باز می شوند» نوشته سیاوش رحیمی که به کتابهایی مانند «خداحافظ سردار» و «آشنایی ها و ... » استناد کرده گفت: آقای رحیمی درباره زندگی شهید باکری در این رمان، به کتاب های پژوهش استفاده از آنها بهره برده است که یک نمونه در این موضوع است.
به گزارش روابط عمومی از واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری در ادامه این نشست که با حضور نویسندگان و منتقدان ادبی تشکیل شده بود، نویسندگان جوان به ارائه داستانهای خود و نقطه نظراتشان پرداختند.
منبع: نشریه دنیز، شماره 12، مورخ 16 فروردین 1391