اینجا منطقه آزاد است، همه چیز آزاد!...
راستی شما معنی منطقه آزاد را می دانید؟ مثلاً منطقه آزاد اقتصادی یا چیز دیگری را تا حال شنیده اید؟ من شنیده بودم؛ مثلاً "منطقه آزاد ارس" در شهرستان مرزی جلفا، در آذربایجان شرقی و در مرز ایران و نخجوان.
اما دیروز ( 14/ 3/ 91: دو شنبه 13 رجب) به چشم خود دیدم که چگونه مفهوم "منطقه آزاد" در جلفای جمهوری اسلامی ایران مصداقی عینی پیدا کرده. گرچه من قبلاً جلفا را صدها بار دیده ام و خاطراتی به یاد ماندنی و خوب و تاریخی آز آن دارم در بین سالهای 1375 تا 1379 و بعدها هم. ولی دیروز مفهوم "منطقه آزاد" را در آنجا دیدم و شنیدن کی بود مانند دیدن! ... خلاصه، سرتان را درد نیاورم، خواستم بعد ظهر در تنها مسجد جلفا ( مسجد صاحب الزمان – عج-) نماز بخوانم که دیدم در قرق خانمهای مؤمنه این شهر کوچک است که ظاهراً معتکف بودند، خدا قبول فرماید. این از این که منطبق با قوانین اسلام و جمهوری اسلامی است و عالی و موجب افتخار است. اما از آن طرف، آزادی و عریانی زنان خارجی در این منطقه به معنی اصیل کلمه تحقق عینی دارد! درست مثل آنکه در شهر و دیار خودشان در آن سوی مرز! ... از زانو به پایین آزادِ آزادند و ساقهایشان لخت لخت است و برق می زند! ... اما بالاتر از زانو هم قیامت است در جلفای ما؛ انگار اینجا در حیطه جمهوری اسلامی ایران و قوانین و مقررات این کشور نیست و یا مجریان قانون در اینجا مختارند... القصه، زن خارجی از کشور همسایه که با وضع نیمه لخت در جلفای ایران راه می رود و تو از پشت سر نگاهش می کنی، از میان دامن کوتاه چاکدارش، تا بالاترین نقطه رانهای عریانش – آنجا که دو ران سفید زن به هم ساییده می شوند - دیده می شود! و اگر بیشتر دقت کنی، یا اگر کمی بی حیا باشی و به بهانه برداشتن چیزی– مثلاً - از زمین کمی خم شوی و سرت را پایین بیاوری، بالاتر از آن نقطه تلاقی دو ران سفید را هم می توانی ببینی! ... بی خیال اینکه اینجا جمهوری اسلامی ایران است و قوانینش مال اسلام است و بی حجابی و عریانی زن ممنوع است! ... عذر می خواهم که به تناسب عریانی زنان خارجی در جلفا و به برکت بی خیالی مسئولان محترم، من هم بی پرده و عریان حرف می زنم – لعنت بر شیطان! - ... آیا زن خارجی در جلفا با نمایش دادن ران و ساق پا و با به سر انداختن یک روسری نیم بند – که به سختی یک سوم موهایش را می پوشاند - حجاب را در ایران مورد تمسخر قرار نمی دهد؟ او خیال می کند در مقررات جمهوری اسلامی ایران حجاب یعنی فقط همین روسری نیم بند که به یک کهنه تمیز کننده فلان جای بدن بیشتر شبیه است تا حجاب، حتی تا روسری واقعی. او می پندارد که فقط باید چند تار موی چندش آور را پوشاند، اما عریانی جاهای حساس و هیجان انگیز و شهوت جنبان بدنش مثل سینه و ران و ساق پا از منظر مسئولان محترم ما و یا از نظر قانون هیچ ایرادی ندارد، بنابر این نیمه بیشتر اندامهایش را در منطقه آزاد ارس به نمایش می گذارد جای شما خالی!
آیا می دانید تا چند سال پیش همین زنان خارجی در همین شهر جلفای ایران با پوششی آبرومند رفت و آمد می کردند و حرمت قوانین ایران را نگه می داشتند، اما حال...؟! لابد در شهرهای مشابه مرزی دیگر هم اوضاع بسامان تر از این نیست! ... خب، سر مسئولان محترم بسلامت باد! اصلاً پاچه نمایی زنان خارجی در کشور ما فدای سر مسئولان محترم باد؛ اصلاً به ما چه ربطی دارد که داریم در معقولات دخالت می کنیم، نه؟!... والله به خدا.
اما راستی آیا ما همین طوری روز به روز یک گام از آرمانها و اصول اولیه خود عقب نشینی نمی کنیم؟! ... من گر چه آدم مقدس و مقدس مآبی نیستم و دوستان می شناسندم، اما لطفاً بیایید با خودمان رو راست باشیم، با کشورمان، با ملتمان و حتی با خارجی ها، آخر ما ادعا می کنیم که چنین و چنان هستیم ...، به نظر شما آیا در مقابل این تناقض ها همین خارجی ها به ویژه زنان خارجی لخت و عریان و پاچه نما در داخل کشور ما، به ریش ما نمی خندند؟ نمی گویند که ایرانی ها ریاکارند؟ نمی گویند که ایرانیها با دست پس می زنند و با پا پیش می کشند؟ نمی گویند که در اینجا یک بام دو هواست؟ هان؟ نمی گویند؟ ... پناه بر خدا، به قول ملک الشعرای بهار: کار ایران با خداست!
آن وقت مدام شعار می دهیم که:"خانواده شهدا، شرمنده ایم!"؛ "شهدا، راهتان ادامه دارد!" و ... راستی ما چه قدر استادیم در شعار دادن و شعار سازی!