هیچ کودکی نباید جا بماند
نویسنده: لیلا برجسته
سازمان یونسکو یادگیری را به سه حیطه یعنی Heart , hand و تعریف کرده است. hedd
سر به منزله ی پایگاه اندیشه ،تفکر،و قلب به منزله ی کانون عشق و ایمان و دست به منزله ی توانستن انجام دادن و کسب مهارت های ضروری زندگی.
محتوای برنامه ریزی آموزشی در سیستم تعلیم وتربیت نوین به تناسب ویژگیهای اقلیمی با حفظ سیاستهای کلان آموزش و پرورش بایستی قابلیت انعطاف و برنامه ریزی اقتضایی به تعداد مدارس در هر نقطه جغرافیایی داشته باشد .از انجماد و ایستایی خارج شود و روند ،"نه شعار "هیچ کودکی نباید جا بماند را در پیش بگیرد.
مجالی برای نبش قبر پایان نامه های تاریخ مصرف گذشته و ارائه راهکارهای نخ نما شده نیست هر ساله به تعداد دانش آموزانی که از سیستم فعلی آموزش و پرورش فاصله می گیرند ویا جدا می شوند اضافه می شود کودکان بیشتر و بیشتر جا می مانند. چرا؟
امروزه کتابهای درسی عناوین فراوانی را مطرح می کنند که مفاهیم آنچنان دقیق و عمیق ارائه نمی شود که دانش آموزان واقعا" آنها را درک نمی کنند تنها دانش آموزانی موفق می شوند و یا تدریس معلم مؤثر واقع می شود که فقط به یک منبع تکیه نکنند. با اجرای صحیح طرح ارزشیابی توصیفی اگرهم سو با ارزشیابی کیفی از یک انگیزش واقعی و در واقع محرک اصلی و ایجاد کننده رفتار برخوردارباشد می توان آموزش را به نحو مطلوب وسیله ای برای پرورش به خدمت گرفت. هدف از آموزش حرکت به سمت رشد و توانایی یادگیری خودراهبری است که به صورت مادام العمر به فرد کمک می کند که یادگیری هیچ وقت متوقف نشودو به طور موازی با کسب و کار پیش برود.
به باور یک فرد درباره ی توانایی کنترل زندگی به دست خودش خودکار آمدی گفته می شود.(فتسکو)
افراد خودکار آمد به فرآیند تفکر خود نظارت دارند،تعهدات و مشکلات را کنترل می کنند و با موقعیتهای تهدیدآمیز و چالش برانگیز بیشتر در گیر می شوند.آنها مشکلات را چالش می بینند نه تهدید و فعالانه موقعیت جدید را جستجو می کنند. یکی از موقعیتهای چالش برانگیز برای دانش آموزان روستایی و عشایری حوزه ی تحصیل است. چالشی از از جنس دوری راه، بدی آب و هوا ،فقر مالی ،به دوش کشیدن باری از اقتصاد خانواده، پایین بودن سن ازدواج، معلم محور بودن سیستم آموزشی و...
مدارس فعلی چند درصد ازاین دانش آموزان را توانسته است پوشش دهد؟ شاید بهترین راهکار قابل اجرا تلاش برای توسعه زیربنایی و کاربردی آموزش مجازی به طور رسمی می باشد. زیرا که تا حدودی از مسایل و مشکلات حضور اجباری دانش آموزان در مدرسه مرتفع می شود و مدارس به عنوان پشتیبان در رابطه با تهیه و توزیع بسته های آموزشی و مشاوره تخصصی ودرسی معلمان و آزمون های مجازی و در پایان آزمونهای حضوری نقش کلیدی ایفا نمایند. با نگاهی به نظام آموزشی فعلی ژاپن که بعد از انقلاب میجی تأسیس شده است.اجرای برنامه های یادگیری در تمام عمر به اندازه آموزش و پرورش رسمی اهمیت دارد. شعار آنها این است ،هر فرد در هر جا و هر زمان باید بیاموزد. مثل مدارس شبانه و مدرسه سیما برای این منظور است. معلمان عقیده دارند دانش آموزان خصوصا" در مقطع ابتدایی برای دیدار دوستان و فراگیری مهارت زندگی از جمله ( بازی ، کاردستی، موسیقی، خانه داری ، آشپزی، نظافت ، زراعت، صنعت ) به مدرسه می آیند. در حالیکه در سیستم آموزشی ما از همان ابتدا به دانش آموز القا می شود که برای ادامه حیات اجتماعی باید در دانشگاه قبول شود و اینکه چه رشته ای و چه آینده ای برایش ترسیم می شود زیاد مهم نیست.
با عنایت به ویژگیهای آموزش مجازی یک خصیصه ی مهم آن تغییر بزرگی در روش تدریس است. و فراگیران در گروههای کوچک و یا دو نفره از طریق ابزارهای الکترونیکی ارتباط ایجاد می کنند. و دیوارهای کلاس برداشته می شود و محدودیتهایی از قبیل اینکه فراگیران کجا و چگونه و چه موقع یاد می گیرند از میان می رود.روش یادگیری مسئله محور است و مستلزم نوعی ماجراجویی و یادگیری اکتشافی می باشد.در حوزه دانش نظری آن دسته از دانش آموزان مستعد که در پی کسب کرسی دانشگاههای مادر و رشته های برتر هستند فرآیند تدریس را متکی به انبار حجم زیاد اطلاعات نکنیم و برای یافتن سوالاتشان تحقیق به گونه ای باشد که کتاب درسی به عنوان مرجع مورد استفاده قرار گیرد مثلا" برای نوشتن مقاله ای راجع به غذاهای حاضری (fast food ) به مطالعه ی بخش های تغذیه ، گوارش ، ویروس ها ، ویتامینها وغیره... از کتاب درس زیست شناسی منجر شود. و عدالت آموزشی حکم می کند با در اختیار قرار دادن نرم افزارهای آموزشی و سایر منابع در مجتمع های روستایی و مدارس روستا مرکزی مورد حمایت قرار گیرند بهتر است این رسالت فقط بر دوش آموزش وپرورش سنگینی نکند و سایر ارگانها از جمله استانداریها در شهرها و بخشداریها درمرکزیت روستاها ، بخشی از عایدات و بودجه اشان را به این امر مهم اختصاص دهند.
حال با بخش عظیمی از داوطلبان ورود به رشته های فنی و کارودانش روبرو هستیم و به جرأت می توان گفت با برنامه ریزی بلند مدت یعنی ایجاد فضاهای کارگاهی در محل تحصیل و یا اختصاص زمین های کشاورزی جهت زراعت و تولید با مشارکت بخش خصوصی به تحقق صددرصدی اهداف حرفه آموزی ،تخصصی کردن هنر و صنعت ها ی کوچک و تربیت افراد ماهر دست یابیم زیرا آماده کردن دانش آموزان برای فرداوقتی به بهترین شکل انجام می گیرد که آموزش امروز را معنی دار کنیم و ذهن را پرورش دهیم که خود نوعی دستاورد و موقعیت فرهنگی است. جامعه ای که در ان زندگی می کنیم نقش مهمی دارد و بین باور به خود و خودکار آمدی و نیت کار آفرینانه رابطه ای مثبت و معنی دار وجود دارد و به گونه ای که هر اندازه باور خود کار آمدی در فرد بیشتر باشد او قصد و نیت بیشتری برای کارآفرین شدن به تبع آن تصمیم گیری جهت انتخاب یک مسیر شغلی کار آفرینی دارد.در قالب برنامه ریزی کوتاه مدت نیز می توان از کارگاههای بومی و از امکانات و زیر ساختهای موجود و طبیعت خدادادی به طور حرفه ای وارد عمل شویم و دورنمایی از آینده ی شغلی و حتی کسب درآمد زود بازده را در ذهن کار آموزان ترسیم کنیم.
به این ترتیب مراکز آموزش فنی و حرفه ای و کارو دانش به صورت متمرکز مسئولیت پذیرش و هدایت تحصیلی و مشاوره و ارائه مدارک استاد کاری به عهده می گیرد با این تفاوت که از میزان ساعتهای حضور در کللاسهای تئوری کاسته و برای جبران از ابزار الکترونیکی استفاده کنیم و بیشترین زمان را صرف آموزش، و در نهایت کسب و کار و ایجاد شغل و درآمد که دغدغه ی اصلی کار آموزان و والدین آنها است
سخن انیشتین:
دانش آموزان را تشویق نکنیم که دست یابی به موفقیتها ی مرسوم را هدف زندگی خود قرار دهند ،زیرا در نگرش کنونی جامعه ،معمولا" کسی را موفق می دانند که بتواند بیشتر از هم زمان خود جلو بیفتد و بیش از همه گیرنده باشد تا دهنده در حالیکه ارزش هر کس را باید بر اساس آنچه به دیگران منفعت می رساند تعیین کنیم و نه بر اساس آنچه از دیگران می گیرد.
منابع:
سیف علی اکبر (1386) روانشناسی پرورشی نوین
بندورا. آلبرت(1977) نظریه یادگیری اجتماعی
مشاور: دکتر توحید اصغر زاده
عکس: ازصدیق عبدالله زاده 14 تیر 1393(کتابخوانی مربی دلسوز و فداکاردر مرز ترکیه افشین موسی وند)
سند تحول آموزش و پرورش
لیلا برجسته ( مدیر راهنمایی)
سند تحول اگر بناست معطوف به چشم اندازی باشد که در افق روشن 1404 ترسیم گرایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی ، علمی و فن آوری در سطح منطقه خواهد بود، باید با حرکتی زیر بنایی سرآغازی مشخص و پاسخگو، به تحولات محیطی و نیازهای جامعه و عملیاتی کردن اهداف کل و جزء بیندیشد و در عمل با اجرای طرح 3.3.6راه میانبری را انتخاب کرده، سالیانه و یا هر دوره با ویرایش و چاپ کتابهای مختلف بدون ایجاد سردر گمی برای معلم و دانش آموز، به دنبال موفقیت طرح مزبور باشیم. اگر طالب تربیت نسلی برتر هستیم انتخاب آن از دوره ی پنجم ابتدا یی شاید دور از منطق نباشد. گفتنی است سیاستهای آموزش و پرورش نبا ید گرفتار سلایق دولتهای مختلف باشد. به دلیل اینکه آموزش و پرورش دستگاه انسان ساز بوده و نباید در عرض سایر وزارتخانه ها قرار بگیرد. در حالی که دولتها و مجالس هر چهار سال یک بار با رأی مردم می آیند و می روند. ثبات مدیریتی وزارتخانه آموزش و پرورش باید بیشتر مد نظر باشد و تقویت شود و سایر دستگاههای متآثر از سیاستها و خط مشی آموزش و پرورش برنامه هایشان را پی ریزی واجرا نمایند. بسته ی سند ملی آموزش و پرورش را از جهات گونا گون می تواند مورد ارزیابی قرار داد . از جمله رابطه اسناد زیر مجموعه سند ملی با یکد یگر، رابطه فلسفی بخش های مختلف یک سند با دیگر اسناد بالادستی و همطراز خود، میزان یکپارچگی و یا مشوش بودن آن از لحاظ یکدست بودن مبانی و...یکی از مفاهیمی که به صورت آشکار در سند تحول راهبردی به آن پرداخته شده است. عدالت تربیتی می باشد و همانطور که در اسناد آموزش و پرورش نیز آمده است به شکل تربیت رسمی و مفهومی که باید در جریانات نظام آموزشی متجلی باشد، جایگاه ویژه ای دارد. اگر نظام آموزشی را به صورت یک سیستم که دارای ورودی ، خروجی و فرآیندی است، باید بینیم در برقراری عدالت نگاهی کلان به همه ی این اجزا وجود دارد یا نه؟ باید درنظر داشت که "ورودی"ها به نظام آموزشی، اعم از دانش آموز، معلم، منابع مالی و دیگر منابع بر اساس عدالت گزینش شده باشند و در آخر فرآیندهای برنامه های درسی، مدیریت آموزشی، ارزشیابی تحصیلی عادلانه بوده و اصل عدالت را در رابطه با نظام آموزشی با محیط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رعایت گردد.
و از یک نظر با نگاه به استفاده از لفظ عدالت تربیتی، آنچه که در راهکارهاست، معطوف به تدریس و در متن آموزش قرار دارد و از مباحث عدالت در فرصتهای پرورشی و تربیت و یا دسترسی به فرصتها و کیفیت پرورشی غافل بوده است. نگاه غیر عادلانه این است که ما در کشور از چندین شکل مدارس روبرو هستیم، در یک جاهایی با اختصاص بهترین فضای فیزیکی و امکانات آموزشی و با معلمان کار کشته و مختص هر رشته و در بعضی جاها با مدارس محروم کانکسی و معلمان در شرف بازنشستگی و یا کم تجربه جدید الاستخدام و یا بی انگیزه روبرو هستیم، این درست ضد نگاه عدالت محور است. نتیجه چه خواهد شد؟ اینکه جمعی از این مرفهان کرسی های آینده ی دانشگاه ها را از آن خود نموده، عده ای هم در آرزوی تحصیلات عالیه دست به دامان دانشگاه نماها و یا آموزش مجازی و غفلت از تربیت اجتماعی و سیاسی و روابط میان معلم و شاگرد و درک محضر معلم به نتیجه ای مطلوب دست نخواهند یافت. اینها مواردی است که دیگر آموزش مجازی پاسخگوی آنها برای دانش آموزان مناطق دور افتاده نخواهد بود. با اینکه در اسناد مبنایی بسته سند ملی، بر تفاوت عدالت با برابری تاکید شده است، همچنین در بیان راهکارهای گسترش و تامین عدالت تربیتی، همزمان با بحث دسترسی به فرصتهای با کیفیت برای همه، بر تنوع بخشی به فرصتها نیز تاکید شده است، به نظر می رسد با خوش بینی وافر و غفلتی بزرگتر، این سند در بیان راهکارهای جزئی تر، به تناقض گویی رسیده است. آنجا که برای دسترسی به فرصتهای با کیفیت، به اجرای برنامه "آموزش برای همه" فارغ از اهداف مصرح آن در یونسکو و مبانی نه چندان پنهان آن توصیه می شود، تناقض های سند به روشنی آشکار می شود. چگونه است که با تعریف اسلامی از "عدالت" که بارها تکرار کرده ایم که با مفهوم "برابری" یکسان نیست، تن به هدف برابری جنسیتی ای بدهیم که از اهداف اساسی این برنامه جهانی، برای کشورهای در حال توسعه است. دقت شود که اگر سطوحی از عدالت، در برگیرنده برابری هم باشد که مطمئنا هست، این برابری باید دقیقا ناشی از فلسفه تربیتی ما و کاملا خودآگاه باشد و نه از سر خوش بینی به اسناد بین المللی ای که اکنون جایی برای بیان اهداف سیاسی پشتیبان آن نیست.
استعدادها چگونه هدایت می شوند؟
قبلا یادآور شدیم که در تعاریف عدالت، آمده است: "اعطاء کل ذی حق حقه"؛ به نظر می رسد که یکی ازمولفه های شناختن صاحب حق در آموزش، استعدادهای دانش آموزان است. شناسایی، تشخیص و هدایت استعدادها در نظام آموزشی، از مولفه های اساسی عدالت تربیتی است که بدون تدوین ساز و کارهای لازم برای آن، نمی توان انتظار برقراری عدالت را داشت. به هدر رفتن و حتی استفاده صحیح نکردن ازاستعدادهای خدادادی موجود در جامعه اسلامی، ظلم و کفران آموزشی بزرگی است در قبال این نعمت بزرگ. در سند تحول راهبردی نه تنها راهکاری برای این فرایند ارائه نشده است، بلکه به نظر می رسد در رسیدن به عدالت تربیتی، این فرآیند اصلا مد نظر نبوده است. استفاده از جملات کلیشه ای و ترسیم مدینه ی فاضله در بسیاری از موارد از جمله برخورداری از مربیان یکپارچه بر اساس نظام معیار اسلامی و شایستگی های لازم فردی با شیوه ی ساماندهی نیروی انسانی چند سال اخیر هیچ گونه تناسبی نداشته و آنچه با آن روبرو هستیم ، بکارگیری فله ای نیروهای تحمیلی(شرکتی،نهضتی) بدون توجه به توانمندی و تخصص آنها و غیر مرتبط با رشته های تحصیلی آمار کمبود منابع انسانی را جبران و طبق رسم دیرینه مقطع ابتدایی پذیرای این تاوان بوده و می باشد. و برای ارتقای سطح علمی معلما ن مفتخر به برگزاری چند صد ساعت دوره های ضمن خدمت هستیم که در نهایت به صدور یک گواهینامه ی بدون مهارت عملی ختم می شود.آیا برای تربیت نیروهای کارآمد آینده ی این وزارتخانه چاره ای اندیشیده ایم . احیای مراکز تربیت معلمیکی از بهترین تصمیماتی است که در کارنامه ی وزیر فعلی آموزش و پرورش ثبت گردیده،و از همینفرصت می توان جهت پیشبرد اهداف آموزشی بر اساس پایه های علمی روز نیروهای شاغل فعلی بهرهگرفت . تا از فسیل شدن اطلاعات و روشهای راکد آموزشی جلوگیری کنیم.بالا بردن سطوح آموزشی مراکز تربیت معلم و تبدیل به دانشگاه فرهنگیان و پذیرفتن داوطلبان با رتبههای برتر و فراهم نمودن زمینه ی ادامه تحصیل شاغلین نیز به نوبه ی خود می تواند شفا بخش این درد دیرینه باشد.امید است سند تحول قابلیت اجرا و جامعیت موضوع به پراکندگی جغرافیای وسیع ،تنوع فرهنگی میهن عزیزمان داشته باشد.و با بیان اریه ی راهکارهای عملی روشنگر افق 1404 ایران اسلامی باشد.
منبع: دو هفته نامه " دنیز " شماره 17 مورخ 7/4/91 - ارومیه