جریان تحقیر و تمسخر زبان ترکی در ایران
مصطفی قلیزاده علیار
منظر نخست
جریان تحقیر کننده زبان ترکی با تحقیر الفبای آن که در نیمه دوم قرن 19 میلادی با میرزا فتحعلی آخوندف شروع شده بود، بعدها در دوره جمهوریت در ترکیه معاصر و همزمان در جمهوری تازه تاسیس آذربایجان در ترکیب شوروی، این تحقیر در قالب تغییر الفبا و جایگزین کردن الفبای لاتین (1925) و منقطع کردن رابطه مستقیم نسل نو با گذشته اش، تحقق یافت، گر چه بنا به عللی در ایران موفق نشدند این خیانت را عملی سازند و الفبا را تغییر دهند.
آفرینندگان این جریان ضد زبان و فرهنگ و ادبیات ترکی، ادعا می کردند که الفبای زبان ترکی همان الفبای عربی و فارسی است نه مستقل و مخصوص خود. این ادعای دروغین و توهین آمیز توسط افراد خودباخته و ضد فرهنگ مردمان مسلمان و ترک زبان در ایران و ترکیه و آذربایجان و برخی ممالک دیگر مطرح می شد و نوعی سامری گری و عوام فریبی بود و هدف هم آن بود که ملتهای مسلمان را ابتدا با تحقیر الفبا و سپس با تغییر الفبایشان و جایگزین کردن الفبای لاتین یا الفبای دیگر، از فرهنگ و معارف اسلامی و قرآنی و از ادبیات غنی فارسی و عربی که سرشار از معارف و ترببت و اخلاق انسانی و فرهنگ اسلامی است بیگانه کنند که تا حدی هم متاسفانه موفق شدند. این جماعت که بیشتر انگیزه های قومی داشتند و دارند، ادعا می کردند و الان هم فریب خوردگان از آنها از روی جهل ادعا می کنند که این الفبای تاریخی زبان ترکی با سابقه هزار ساله اش، مناسب این زبان و رسا و گویا نیست! (اویغون دِئییل!)
اینان با آوردن مثالهایی بی ربط و عوام فریب، سعی می کنند مخاطب بی خبر و بیسواد و عوام و یا جوان و نوجوان بی خبر و احساساتی را گول بزنند و قانع کنند که الفبای فعلی و هزار ساله زبان ترکی مال این زبان نیست، مال زبان عربی و فارسی و تحمیلی و نارسا در تلفظ واژههای ترکی است. اما الفبای لاتین رساست! با این حقه بازی و عوام فریبی، جوانان را فریب می دهند. در پاسخ به این مغالطه غیر علمی و خر رنگ کن، باید گفت:
اولا- الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در طول و توالی قرون گذشته هزار ساله همین الفبای مرکب از الفبای فارسی و عربی بوده است.
ثانیا - دانشمندان و شاعران و نویسندگان بزرگ و برجسته ای مثل سید عمادالدین نسیمی، شیخ محمود کاشغری، قاضی برهان الدین ضریر، حکیم ملامحمد فضولی، حاجی سید عظیم شروانی، مختومقلی فراقی، ملاپناه واقف، سید ابوالقاسم نباتی، صراف تبریزی، راجی، میرزا علی اکبر صابر، حسین جاوید، محمد عاکف، توفیق فکرت، یحیی کمال، شهریار، کریمی مراغهای و ... همه آثار ماندگار، بی نظیر و جهانگیرشان را به زبان ترکی در همین الفبای تاریخی و اصیل ترکی (مرکب از فارسی و عربی) آفریده اند نه لاتین و دیگر الفباها. اگر این الفبا نارساست، چگونه این بزرگان و نوابغ فرهنگ و علم و اندیشه و ادب و هنر، آثارشان را در این الفبا و با الهام از زبان غنی فارسی و عربی آفریده و نوشته اند؟
ثالثا - بعد از تغییر این الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در ممالک مسلمانی مثل ترکیه و آذربایجان و تاجیکستان و ترکمنستان و داغستان و ... و جایگزین کردن الفبای لاتین و سرلیک و کریل، نسل جدید در قریب به یک قرن اخیر از فرهنگ و ادبیات غنی گذشته خود بریده و بیگانه شد و آن درخشش پرحرارت و تاثیرگذار ادبیات غنی ترکی در آن ممالک به سردی گرایید افول کرد و دیگر نابغه و نخبه ای همپای نخبگان و فرزانگان متقدم مثل فضولی و نباتی در عرصه اندیشه و عرفان و ادب ظهور نکرد.
رابعا - اگر در دوران معاصر و کنار گذاشتن الفبای اصیل ترکی در آن ممالک، در ایران شاعران ترک زبان برجسته و بی نظیری مثل استاد شهریار و استاد کریمی مراغه ای داریم که آثار ترکی شان شهره آفاق شده، مخصوصا «حیدربابا»ی شهریار و مجموعه اشعار طنز «رنگارنگ» از استاد کریمی مراغه ای؛ به برکت همان الفبای اصیل ترکی (فارسی، عربی) بوده؛ زیرا ذوق و استعداد سرشار و خدادادی این دو استاد نابغه، مستقیما از آبشخور زلال و غنی و بی نظیر ادبیات فارسی و ترکی و عربی در قالب همان الفبا سیراب و شکوفا شده است.
منظر دوم، تحقیر از نوعی دیگر
فریبکاری دیگری که در سالهای اخیر در ایران در تحقیر زبان ترکی توسط افرادی خاص و ویژه! انجام میگیرد تغییر الفبا از نوعی دیگر و از جنس خود همین الفبای تاریخی اصیل است و آن جایگزین کردن برخی حروف اصیل زبان ترکی با برخی حروف دیگر آن. مثلا به جای حرف «ذال» در کلمه آذربایجان، حرف «زاء» مینویسند (آزربایجان)؛ با این ادعای بیسوادانه که حرف «ذ» مخصوص زبان عربی است نه ترکی؛ در حالی که این مدعیان میان تهی و بیسواد خبر ندارند که شیخ محمود کاشغری هزار سال پیش در کتاب معروف «دیوان لغاتالترک»، بسیاری از لغات اصیلِ ترکی را با حرف ذال نوشته است مثلا: آذُغ: خرس، اَذَت: رییس، یَذلادی: عطر را بو کرد، یِذیدی: بد بو شد، و ... این مدعیان طبل غازی لااقل وقت نمی کنند آن کتاب را یک بار باز کنند و نگاهی به متنش بیندازند.
همچنین این جماعت تحریفگرِ سنگر گرفته در شهرداری ارومیه و سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تبریز و جماعت جولان دهنده در ولایت خودمختار کرج – تهران! که خارج از شمول قوانین مملکت جمهوری اسلامی ایران است! در راستای تحریف و تحقیر زبان تاریخی ترکی و وضع واژههای جعلی خررنگ کن، واژه عرفانی «عاشیق» (هنرمندان نوازنده و خواننده مردمی آذربایجان که در طول قرون متمادی گذشته خود را عاشق حق، عاشق خدا و عاشق اهل بیت (ع) خصوصاً مولا علی (ع) و عاشق همه زیباییهای مخلوق خدا معرفی میکنند) را به شکل جعلی و تحریفی و توهین آمیز «آشیق» می نویسند؛ «آشیق» در زبان ترکی اسم است به معنی استخوانی در پای گوسفند! جماعت تحقیر کننده زبان ترکی، از روی حقه بازی و یا به دلیل بی سوادی ادعا میکنند: این هنرمندان که در طول تاریخ – مخصوصاً از دوره صفویه - خود را «عاشیق» نامیدهاند اشتباه کردهاند، اینها عاشیق نیستند، بلکه «آشیق» هستند و خودشان نمیدانستند! واژه آشیق از ریشه «ایشیق» (روشنی) است! اینان عاشق حق نیستند، بلکه روشنگر هستند و خودشان خبر نداشتند!
البته این ادعا از نظر ادبی و دستور زبان ترکی کاملا نادرست و جهت فریب عوام است. اینان به خیال خود به قصد پاک کردن زبان ترکی از واژه های عربی و فارسی مستعمل در این زبان، دست به هر کاری می زنند و چون برای کلمه عاشیق، واژه ای مناسب ترکی پیدا نکردند، آمدند واژه آشیق (استخوان پای گوسفند) را آن جایگرین کرده و معنی جدیدی بر آن بار می کنند. شاید هم عمدا و به فصد توهین، این واژه بر عاشیقهای آذربایجان اطلاق میشود. هدف از این جعل قومیتگرایانه آن است که واژه عرفانی - عربی «عاشق» را حذف و واژه جعلی و نادرست «آشیق» را جایگزین کنند چون ترکی است!
نوع دیگر تحقیر و تحریف زبان ترکی در خود الفبای اصیل و تاریخی ترکی، فناتیک کردن و تلفظی نوشتن کلمات عربی و فارسی دخیل در زبان ترکی در ایران است مثلا لفظ جلاله «الله» را «آللاه»، کتاب را کیتاب، امام حسین را «ایمام حوسین»، و همچنین ایمام زامان، علیکوم سالام! و .... و از این مسخره بازیها و تمسخر زبان و فرهنگ یک ملت بزرگ و تاریخی ایرانی.
با عنایت به اینکه زبان ترکی در ایران ناظر و متصدی رسمی و فرهنگستان و آموزش ندارد و رها شده است، تحریف و تحقیر زبان در چاپ آثار بزرگان گذشته، سرسام آور است و برخی راهزنان در کمین نشسته، خودسرانه، دواوین و آثار ترکی شاعران و نویسندگان متقدم و گذشته را با تغییر و شکستن و فناتیک کردن کلمات، چاپ و منتشر می کنند،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی خیال این خیانت است و مجوز صادر می کند!
متاسفانه زبان غنی ترکی که زبان مادری میلیونها نفر در ایران است و می تواند فرصتی بسیار طلایی برای تعامل ملی و بین المللی باشد، سازمان و مرکز و متصدی رسمی در کشور ندارد و مسئولان فرهنگی و علمی در دانشگاهها و وزارت آموزش و پرورش و علوم و وزارت ارشاد و ادارات کل و تشکیلات تابعه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و تهران و قم و .... اصلا نه دغدغه دارند و نه در باغند؛ گاه نیز برخوردها شکننده است. لذا هر کس از راه می رسد یا با عمه و خاله و همسایه و همکار و همولایتی خود دعوایش شده، می آید و خود را متصدی و کارشناس «آنا دیلی» و زبان مادری خود جا می زند و با هزار ادا و اطوار خاص جولان می دهند و اغلب ملعبده بازیگران پشت پرده قومیتگرایی و ناسیونالیستی ضد ایرانی واقع می شوند و شروع می کنند به شخم زدن این زبان بی صاحب مانده!
تحقیر در منظر سوم
این از یک طرف؛ اما از منظر دیگر، به نظر می رسد شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان صدا و سیما، رسانه ها، روحانیت، ائمه جمعه و جماعات، تریبونداران و برخی تشکیلات رسمی دیگر باید با زبان ترکی در ایران، به مثابه یک زبان فراگیر و غنی و فرهنگی و عامل ارتباط ملی و بین المللی تعامل کنند نه یک زبان بومی و محلی در حد یک لهجه قومی برای یک قوم و قبیله محدود؛ این دستگاهها شایسته است تمهیداتی جدی تر در این باره بیندیشند و نگذارند که بدخواهان، این فرصت مهم ملی را به تهدید امنیتی و تحقیر یک ملت و فرهنگ تبدیل کنند. نگاه به زبان ترکی در ایران به مثابه یک زبان قومی و محلی، با توجه به غنای فرهنگی آن و کثرت مردمی که به آن زبان تکلم، یک نگاه تحقیرآمیز است که ریشه در دوره حاکمیت پهلوی دارد هنوز هم گاه برخی مسئولان متصدی و سازمانها همان نگاه تحقیرآمیز را دارند و دستهای خان پشت پرده و پشت صحنه هم مترصد فرصت نشسته اند که با سوء استفاده از برخی زمینه های خواسته یا ناخواسته، مقدمه برخی مسایل نامطلوب را فراهم آورند و هر از گاهی معمولا سوژه ای علیه امنیت ملی و در جهت ایجاد اغتشاش در داخل درست می کنند و اغلب از کاه کوهی می سازند که موجب اصلی بروز این ناملائمات در درجه اول مسئولان فرهنگی و گاه سیاسی و امنیتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهرهای کشورند و همگی مسئولیت دارند.
هشدار
مطالبی که در این نوشتار عرضه شد، نه تازه است، نه کشف و نکته ظریفی در آن هست، و نه نویسنده ادعایی دارد، بلکه فریادی تکراری از دردی ساری و جاری در زیر پوست جامعه است، گسل هایی عمیق و خوفناک است که اغلب به علت بی توجهی مسئولان فرهنگی و اجرایی و رسانه ای و علمی و دانشگاهی، به شکل زلزله جامعه را برهم می زند و به دردی غیر قابل علاج تبدیل می شود. این یک هشدار دیگر است از یک تماشاگر که از نزدیک با این مسایل و افراد مدعی و غیر مدعی و علاقمندان به زبان مادری ارتباط دارد، صاحب نظران مسایل فرهنگی و اجتماعی و مسئولان و دلسوزان ملت و فرهنگ این کشور بهوش باشند و از آتشهای زیر خاکستر غافل نباشند! اتفاقاتی عجیب پشت پرده زبان و فرهنگ مخصوصا از این رنگ که گفتیم، رخ می دهد، هوشیار باشید و راهکاری منطقی و تعاملی معقول با این زبان اتخاذ نمایید.
بحث و دغدغه نویسنده از نوع اهانت سطحی در حد «فتیله» و «سوسک» و .... نیست که زعمای قوم تذکر بدهند و دیگران هم حواس شان باشد که مبادا به اقوام توهین و یا تمسخر بشود، مبادا با تحریک احساسات مردم، اختلاف بیندازید و ...؛ بلکه تذکار تکراری یک درد عریق و زخم عمیق است که باید درمان اساسی بشود، نه اوژانسی! اگر آتشی افروخته شود، تر و خشک باهم می سوزد و دودش به چشم همه خواهد رفت! ... والسلام علی من اتبع الهدی
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault { font-size:10.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} @page WordSection1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.WordSection1 {page:WordSection1;} -->
کار ایران با خداست!
در باب اولین تأثیر منفی پرداخت نقدی عیدانه دولت به ملت
دیشب حدود ساعت 11/30 شب به یکی از کلنیک های ارومیه رفتم و آمپول تزریق کردم و یک هزار تومان حق تزریق یک آمپول ساده را پرداختم و بیرون آمدم و در همان نزدیکی عیدانه 85000 تومانی دولت را از بانک برداشتم. امشب (یکشنبه شب 91/12/6) ساعت 8 رفتم باز هم در همان کلنیک آمپول دوم را زدند و 1500 تومان گرفتند و گفتند: قابل ندارد حاج آقا، امروز نرخ جدید تزریق آمپول اعلام شده است!... بله این اولین تأثیر منفی و خانه خراب کن این مثلاً عیدانه است که مثلاً عقلای این ملت در مجلس و دولت و لابد با صلاحدید زعمای قوم، برای جلوگیری از گرانی به مردم می دهند... واقعاً کار ایران با خداست! ... الله بوندان بئتریندن ساخلاسین! بیچاره ملت!
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} .MsoChpDefault { font-size:10.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif";} @page WordSection1 {size:612.0pt 792.0pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.WordSection1 {page:WordSection1;} -->
خانه از پای بست ویران است
نوشته: میزرا سرگردان
امروز (91/12/5) باز هم سران قوا دیداری با هم داشتند و لابد گفتگویی و لابد مفید بوده و لابد لازم بوده و لابد در فضایی صمیمی انجام گرفته! و لابد ... و از این ادبیات تو خالی خبرنگاری!! ... به یاد داریم که چند ماه پیش هم چنین دیداری بین حضرات انجام گرفت و نتایج درخشان آن را چند روز پیش در مجلس دیدیم!... الله یامان گؤزدن ساخلاسین! ( خدا از چشم بد نگه دارد – ضرب المثل آذربایجانی)
اما امشب از فیلم – گزارش خبر ساعت 19 شبکه اول تلویزیون و از طرز نشستن و حرف زدن اعزه و اجله سران قوا نیک معلوم بود که این دیدار چه قدر صمیمی بوده یا از سر مجبوری و ناچاری؛ و عارفان را اشارتی کافی است. باید منتظر نتایج درخشان این دیدار زورکی هم باشیم، به قول ما آذری ها: « زورونان قربه الی الله» یعنی کاری – مثلاً نمازی – انجام دادم به زور قربه الی الله! ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
اینک یک حقیقت را باید صریح تر گفت و آن اینکه: بابا، چرا خودتان را به کوچه علی چپ می زنید؟!... عزیز دل برادر، خانه از پای بست ویران است / خواجه در بند نقش ایوان است (؟؟) خدا بیامرزاد شیخ عارف عطار نیشابوری را، که اگر این شعرش نبود، ما این جور مواقع چگونه مقصد و مرادمان را به این روشنی و در عین حال در لفافه کنایه و استعاره بیان می کردیم؟ باری، آقاجان، یارو به فکر بلند پروازی های هیتلر مأبانه خود است و شما می خواهید با تذکر و اندرز و یا یک دیدار تصنعی زمینگیرش کنید؟!... زهی خیال محال! به تعبیر سعدی بزرگ: بیدل گمان مبر که نصیحت کند قبول/ من گوش استماع ندارم لمن یقول؟!
البته الحق و الانصاف، همانا، بی شک و بی گمان، به درستی که شما خوتان با آن هندوانه های گنده ای که از اوایل سال 88 تا اوسط سال 89 زیر بغلش دادید و فوتش کردید و گنده ترش کردید، چنان بلند پرواز شد این جناب، که اکنون خودتان هم نمی توانید به هیچ صراطی مستقیمش کنید؛ نه؟! خدا آخر عاقبتش را به خیر کند، گر چه مشکل است!!
منبع: سایت « دنیزنیوز» : www.daniznews.ir
گل بود به سبزه نیز آراسته شد! (سرمقاله دو هفته نامه «دنیز»، شماره 29 – تاریخ نشر 21/11/91) یک- بعضی از مسئولان رده بالای کشور اگر وجدانشان بیدار باشد باید از رهبری و ملت شرمسار گردند که با این ادا و اطوار چندش_آور، مشغول دعواهای شخصی و خودبینی شده اند و قانون و مردم و کشور را به فراموشی سپرده اند و بی هیچ شرمی در مقابل چشم مردم ایران و جهانیان و در مجلس شورای اسلامی که به تعبیر امام خمینی(ره) در راس امور کشور است، به منازعه و بگومگوی غیر مرتبط با مجلس و دولت می پردازند و وظایف قانونی، اجتماعی، انقلابی و دینی خود را از یاد می_برند و به جای پرداختن به حل مشکلات کشور و مردم به مشاجره لفظی و عقده گشایی های خویش دست می زنند و دنیا را به ما می خندانند. افسوس! اگرچه از سه چهار سال پیش روابط این دولت و این مجلس با این دو رئیس محترم کمی تا قسمتی ابری و تیره بود، اما این دفعه واقعا گل کاشتند. دست مریزاد! روابطشان گل بود، به سبزه نیز آراسته شد. تیره بود اما به افتضاح کشید. واقعا ایشان جواب خدا و خلق خدا را چه خواهند داد؟! ظاهرا این دو بزرگوار پیرو ظاهر این شعرند که: «نصیحت همه عالم به گوش من باد است» با این حال ملت ما امیدوار است که این دو رئیس محترم قوه مقننه و مجریه به نصایح رهبری و بزرگان دین و این ملت گوش کنند و رضایت خدا را نصب العین قرار دهند و بچگانه به اغراض شخصی و بی ارتباط با وظایف قانونی خود نپردازند تا فردا شرمساری نبرند. دو- با پرداخت مبالغ نقدی ناچیز نمی توان حریف این گرانی و تورم شد. چرا دولت و مجلس به جای تمهیدات جدی در جهت کنترل قیمت ها و مهار گرانی به پرداخت کمک های اندک و موقت متوسل می شوند؟ مسئولان تذکر جدی ملت را آویزه گوش خود کنند و چاره ای جدی به وضع اقتصادی و کنترل بازار و قیمت ها بیندیشند. چنین باد!
یک راهکار ابتکاری برای کنترل قیمت ها
(یادداشت دو هفته نامه "دنیز" شماره 17 مورخ 17/4/91 – چاپ ارومیه)
یادش بخیر، روزگاری شاعری می گفت: "چه بگویم؟ سخنی نیست... " به گمان این گرفتار در دام ظن و گمان، با این اوضاعی که در جامعه پیش آمده، وقتی به بالا نگاه میکنی سبیل است و چون به پایین می نگری ریش! (ضربالمثل ترکی) در برزخی افتاده_ای و نمیدانی که چه بگویی. با این توضیح که اگر همه کاسه کوزه گرانی و تورم غیر قابل مهار و غیر قابل توجیه را سر دولت و بی کفایتی مسئولان مربوطه بشکنی، شاید دور از معیار انصاف و تقوا باشد چون بالاخره عوامل ریز و درشت مختلفی در ظهور یک پدیده اجتماعی آن هم از نوع مشکلاتش دخیل اند؛ عوامل داخلی، خارجی ، نبود مقررات کار ساز، عدم اجرای درست قوانین، عدم کارایی تصمیم_ها و دستورات، ضعف اجرائی، ظهور و بروز تصمیمات حسین قلی_خانی مسئولان بالا دست، عدم کارشناسی دقیق و علمی در امور کشورداری، داستان پست_مدرن یارانهها و هزار و یک دلیل نقلی و برهان عقلی و دلایل سیاسی و اقتصادی بیشمار که یکی دو تا نیست "که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم "!
اما آنچه به یقین میتوان از این اوضاع نا مطلوب و از دست رفته نتیجه گیری و در باره اش حکم صادر کرد این است که این گرانی وحشت بار فراگیر و در حال گسترش پیامدهای دهشت بار تر و غیر قابل جبرانی دارد و بی شک فلج کننده یک ملت است .
اولین پیامدش فلج شدن تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی است که شعار و خط مشی امسال است.
دوم اینکه اخلاق و آرامش مردم را در هم می_ریزد و هیجانات روحی - روانی و ناهنجاری_های اجتماعی را افزایش میدهد.
سه دیگر آنکه فسق و فجور و بزهکاری و فقر و تن فروشی و بی اعتمادی نسبت به نظام را - و نه دولت و دولت مردان و مجلسیان که هر چهار سال یکبار عوض میشوند - دامن میزند که این ضایعه قطعاً غیر قابل ترمیم است.
این چیزی است که در این حیص و بیص، نه تنها به عقل ناقص صاحب این خودکار میرسد بلکه بعینه ما و شما و ایشان... همه مشاهده میکنیم و این مسئله دل و جان وفاداران به نظام را به درد میآورد و نگران می_کند. خلاصه، چه بگویم؟ غیر از این سخنی نیست...
راهکار پیشنهادی ما این است که دعای دسته جمعی بخوانیم تا ماه مبارک رمضان زودتر از موعد طبیعیاش از راه برسد و مسئولین محترم به میمنت قدومش قیمتها را تعدیل نمایند و از این خالی بندیها...