دنیای عکاسی، متفاوت از دنیای دیگر هنرها
در گفت و گو با عکاس برجسته ایرانی، استاد رومین محتشم
گفتگو از حمید بهجت
اشاره: رومین محتشم متولد 1340ارومیه و فراغ التحصیل عکاسی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دارای نشان درجه 2هنری از ارزیابی هنرمندان کشور می باشد.عکسهای رومین محتشم تاکنون در نمایشگاههای متعددی در ایران،ژاپن، فرانسه، ایتالیا،ترکیه، عراق، اتریش، مجارستان، بلژیک، قبرس، سنگاپور و ... به نمایش در آمده است. او یکی از چهرهای شناخته شده هنر عکاسی ایران پس از انقلاب است، کسب نشانها و جوایز متعدد ملی و جهانی از جمله پنجاه و ششمین جشنواره بین المللی آساهی شیمبون ژاپن در سال 1995، نمایشگاه بین المللی اتریش در سال2002، نمایشگاه بین المللی سنگاپور در سال2004، دهمین و یازدهمین دو سالانه عکس ایران، تدریس در دانشگاه، داوری در جشنوارههای ملی و منطقه ای عکاسی و گالرداری بخشی از کارنامه وی محسوب می شود. کسب مقام نخست و دریافت لنز طلائی فستیوال جهانی کنونه هایس بلژیک در سال 2012فرصتی شد برای گفتگوی کوتاهی با هنرمند برجسته.
جناب محتشم، لطفاً از اولین جرقه هایی که شما را به هنر و عکاسی علاقمند کرد، بگویید؟
- اولین تصویری که همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند، برمی گردد به زمان بسیار کودکی ام که در بغل پدرم در کنار کرسی می نشستم و او همیشه طرح نیم رخ یک سرباز را که تپانچه ای در دست داشت، می کشید و من از این طرح یکنواخت لذت می بردم. بعدها فهمیدم که داستان زندگی پدرم نیز شبیه طرح آن سرباز تپانچه به دستی بود که مدام در تعریفش از ماجراهای جنگ های دوران رضا خان پهلوی به آن اشاره می کرد و فهمیدم که می شود آدم گفته هایش را نیز رسم کند. در دوران مدرسه تا دبیرستان همیشه در نقاشی کردن چیره دست بودم و حس می کردم همیشه طرح آن سرباز تپانچه به دست مرا وادار می کند که به نحوی آنچه را که می خواهم بکشم. این حس شروعی شد برای ورودم به دنیای هنر. اتمام دوران دبیرستان همزمان شد با تعطیلی دانشگاهها به خاطر انقلاب فرهنگی و من ناچار راه خدمت به وطن را در پیش گرفتم . در دوران سربازی با کسی آشنا شدم که خوب نقاشی می کرد او با دیدن توانایی من تشویقم کرد که به هر نحو بیشتر بیاموزم. بعد از این دوران در کنکور هنر به قصد ادامه تحصیل در رشته نقاشی امتحان دادم و سر از عکاسی در آوردم و عکاسی دنیای دیگری را به من هدیه کرد، چیزی متفاوت تر از نقاشی . هرچند هنوز عاشق نقاشی کردن هستم و تاثیرات آن در یافتن نگاهی خاص خودم در عکاسی بسیار کمکم کرده است.ادبیات را خیلی دوست دارم و از موسیقی لذت می برم و همه اینها در ساختن ذهن من برای عکاسی یاری ام می دهند.
مراحل کارتان از ایده اولیه تا عکاسی کردن را برایمان شرح دهید ،بیشتر به چه سبک و سیاقی کار می کنید؟
- پروسه عکاسی کردن تا اندازه ای با دیگر هنرها مثل نقاشی، مجسمه، گرافیک و...متفاوت است. در تقسیم بندی گرایشهای مختلف عکاسی، اشکال کاربردی عکس، مقیاس، تفکیک گونه های آن است. اگر عکاسی را در ژانرهای کلی تر تقیسم کنیم باید به عکاسی عینی گرا و عکاسی ذهنی گرا اشاره کرد. تجربه های من در عکاسی با گرایش به عینیت شروع شد. چرا که این نگاه برای تجربه دنیای بیرونی مسیری اجتناب ناپذیر است و برای شناخت انسان و محیط آن، رابطه ا ی عینی و سپس رابطه ای درونی در این نوع عکاسی (عینی گرا) کشف می شود. این برخورد شاید یکی از تواناییهای عکاسی نسبت به دیگر هنرها ست.
در قدم دوم به خاطر گرایشم به هنرهای تجسمی تلاش می کردم که خصوصیات تجسمی و زیبایی شناسی را نیز وارد دنیای عکسهایم نمایم و این نیز اتفاق افتاد که باعث شد بتوانم رابطه ای بین دنیای عینی بیرونم و دنیای درونی ذهنم را به وجود آورم. چرا که دلالتهای معنایی موضوعات عکسهایم به گونه ای به دلالتهای ذهنی تبدیل شدند و نگاه خاص من را به وجود آوردند. زیر ساخت عکسهایم موضوعات مستندی است که به واسطه ذهنم، تبدیل به عکسهایی با رویکرد ذهنی می شوند. امروز عکاسی به یمن پیشرفت تکنولوژی مرز خود را با دیگر هنرها بسیار باریک کرده است. گاهی شانه به شانه فیلم، گاهی در کنار نقاشی و گاهی در همسایگی دیگر هنرهای تصویری می نشیند تا روشهای عرضه متفاوت را نیز بیازماید.
امروز در گونه ای ازعکاسی قبل ازتولید باید اندیشید که چه باید کرد و بعد روشهای تولید و عرضه را بررسی نمود. این روش پروسه تصویر تا تصویر در من به شکل مواجهه با دنیای بیرونی است. تجربه های من، مطالعاتم، احساسهایم و دیگر چیزها منجر به ساخت فرمولهایی مختص خودم در ذهنم شده اند که آنها در مواجهه با دنیای بیرونی روش کار و انتخابم را تعیین می کنند. یعنی برداشتهایی تکه تکه از جهان و نهایتاً وصل تکه های برداشته شده با هم و رسیدن به یک احساس و تفکری پیوسته. من وقتی عکاسی می کنم که احساس دریافت را دارم و وقتی دروبین را به طرف موضوع می گیرم احساسم با یک فرآیند ناخود آگاه ذهنی ترکیب می شود و عکسی را به وجود می آورد و در این فرآیند منطق های من نیز جاری است.
با توجه به فعالیت بیش از 30 ساله شما در عرصه عکاسی، بفرمایید حضور در نمایشگاهها و جشنواره ها چه فایده ای برای هنرمندان و هنرجویان می تواند داشته باشد؟
- رابطه مشخص و در عین حال پیچیده بین هنرمند، اثر هنری و مخاطب اگر شکل نگیرد نه هنرمندی وجود دارد و نه مخاطب می اندیشد. نمایش دادن اثر تولید شده رابط بین هنرمند و مخاطب است که خود نیز یک ارتباط قابل مطالعه ای را در دو بعد شکل می دهد. اما در مورد هنرمند باید اذعان کرد در هر دوره سنی و موقعیت، هنرمند مشتاق دیدن بازخودهایی است که اثر هنری در مخاطب به وجود می آورد. چیزهایی از جنس احساس لذت از تشویق شدن، اعتبار یافتنی، فردیت پیدا کردن و نخبگی و... پس حضور در نمایشگاهها و عرضه آثار توسط هنرمند در جشنواره ها به گونه ای احساس انگیزه وتواماً توانایی را در هنرمند به وجود می آورد و مضافاً هر نمایشگاه میدانی است برای مطالعه تجربه های دیگران و دقیقاً مسیرهای رشد و فوام یافتنی از همین به نمایش در آمدنها به وجود می آید. برای شرکت در یک نمایشگاه یک نفر، اول در مورد کارهای خود بازنگری می کند، دوم، انتخاب می کند، سوم، مسیرهای کیفی عرضه را می پیماید و چهارم از حضور خود لذت می برد، سپس تجربه ای جدی برای شرکت در یک جشنواره انجام می پذیرد که به نوبه خود یک عملکرد آموزشی است.
جناب استاد، شما درکنار فعالیتهای هنری تان اقدام به گالری داری وافتتاح نخستین گالری خصوصی در شهرارومیه کرده اید، نظرتان در مورد وجود فضاهای مناسب نمایشگاهی چیست؟
زیبایی یک شهر در اصل به رنگ و جلدی ریاکارانه فضاهای شهری نیست، این کار شاید بتواند در نظم و هماهنگی بصری یک شهر تاثیراتی داشته باشد ولی در جهان امروز شعور فرهنگی یک ملت به خروجی های فرهنگی آن است. ابنیه تاریخی هر دوره تاریخی حتی به شکل ساده اش خروجی ترکیب فرهنگ و هنر انسانهای آن دوره را بازنمایی می کند. از این دیدگاه به آثار هنری فاخر بها داده می شود و تلاش می کنیم آنها را بیشتر در معرض دید همگان قرار دهیم. بازدید از یک بنا صرفاً نمایش شگفت زدگی از گل و آجر نیست، بلکه روح انسانهای آن دوران تجسم می بخشد. زیبایی واقعی شهر تعداد محل هایی است که فرهنگ دیرین و یا معاصر آن را به نمایش بگذارد. ساز و کار عرضه فرهنگ معاصر گالری هاست که متاسفانه بخش دولتی در ایجاد این محلها به شدت ضعیف عمل کرده و گالری دولتی استانداردی در شهر ما وجود ندارد،علیرغم اینکه به اندازه کافی هنرمند شاخص و به اندازه کافی مخاطب علاقمند وجود دارد. بسط و گسترش فعالیتهای هنری بدون حاشیه همیشه جزء آرزوهایم بوده و با خرید فضایی امکانی به وجود آمد که قسمتی از آن را به عنوان یک گالری خصوصی در آورم و لذت حضور هنرمندان و مخاطبانی را درآن تجربه کنم. هرچند گالری داری در شهرستان از فرمولهای رایج تبعیت نمی کند و همین امر باعث ایجاد هزینه ای برای شخص خودم است، ولی یه هر طریق یکی از آرزوهایم انجام پذیرفت و امیدوارهستم که مخاطبان بیشتری را در اینجا شاهد باشیم. در اصل گالری فضایی است که انسانها برای ارتباط با آثار هنری و به واسطه آن دور شدن از اضطرابها و فشارهای روزانه و نهایتاً آرامش روح خود به آنجا مراجعه می کنند و «گالری محتشم»نیز فضای یک گالری استاندارد را دارد.
سال 90یکی از سالهای پرکاری برایتان بوده،داوری در چند جشنواره منطقه ای و کشوری،داوری دوازدهمین دوسالانه عکس ایران در بخش فاین آرت، درمورد آخرین افتخارتان یعنی کسب مقام نخست فستیوال جهانی کنونه بلژیک بگویید؟
من ذاتاً آدم پرکاری هستم و طی حدود سی سال فعالیت هنری خود کارنامه رنگینی دارم. آخرین موفقیتم همین دو هفته پیش اتفاق افتاد که باخبر شدم عکس من جایزه نخست جهانی را در بلژیک از آن خود کرده است. فستیوال KNOKKE - HIEST یکی از معتبرترین فستیوالهای جهانی در اروپاست که امسال مسابقه عکس با موضوع آزاد را برگزار کرد. بیش از هفت هزار قطعه عکس به این مسابقه ارسال شده بود که خبر خوش آن را تلفنی از دبیر فستیوال دقایقی بعد از داوری مسابقه دریافت کردم و خوشحال بودم که باز برای شهر و کشورم افتخاری را کسب کرده ام.
منبع: دو هفته نامه فرهنگی اجتماعی «دنیز»، شماره 11- مورخ 22/ 12/ 90