تاریخ ما با مردان بزرگ زنده است و در هر روز از تاریخ ما مسلمانان به ویژه ما ایرانیان مردی بزرگ، قهرمانی سترگ و انسانی با عظمت حضور دارد، آغاز دهه دوم تیر ماه یاد آور دانشی مردی ولایتمدار است و او مجاهد خستگی ناپذیر عرصه حق، دلداده محبت اهل بیت (ع) نویسنده کتاب افتخار آمیز « الغدیر» حضرت آیت الله علامه شیخ عبد الحسین امینی است. من کوچک تر از آنم که در تعریف یا توصیف آن نادره دوران سخنی بگویم، باید بزرگان علم و اندیشه و جهاد و ایمان در وصف علامه امینی سخن گویند تا شایسته او باشد. اینجانب از باب ارادت و احترام به مقام آن یگانه عصر، دوستان اهل مطالعه و پژوهش و اندیشه را دعوت می کنم به خواندن کتاب « حماسه غدیر» از نویسنده بزرگ واندیشمند صاحب درد جناب استاد محمد رضا حکیمی که به تنهایی در آن کتاب کوچک، در شناسایی علامه امینی کار یک کنگره بزرگ را به انجام رسانده است.
محمود حکیمی، از جنس نویسندگان شهید پرور
من محمود حکیمی را از سال 1358 با کتاب «سلحشوران علوی» اش می شناسم. یادش بخیر آن روزها، چه شور و حالی داشتیم! مدام در پی یک اثر انقلابی و شورآفرین بودیم، از نوع اسلامی اش. و محمود حکیمی از این جنس نویسندگان بود و جوان بود و ما جوانتر. شاید همه قصه ها و کتابهایش را در دهه 60 خوانده ام. البته بعدها، منتقدان و قصه نویسان حرفه ای جدی تری پیدا شدند و به نقد نوشته های محمود حکیمی هم دست زدند ... و بالاخره محمود حکیمی شد «عبد الکریم حکایت نویس» - یاد عطار بخیر؛ و نیز محقق و صاحب آثاری ارزشمند. اما این فریخته مؤمن در همه این سالهای طولانی (40سال تمام) همچنان در فکر و فرهنگ دینی جامعه ما و تربیت جوانان و ترویج فرهنگ ایرانی – اسلامی ما تأثیر گذار بوده است. همین کافی است و مایه مباهات. در سال 1387 که مشغول نگارش کتاب « از نسل سرافرازان» در موضوع زندگی و اندیشه های دانشجوی شهید « جواد امامعلی سبزی» ( متولد1340 - ارومیه، شهید به سال 1362- جبهه جنوب) بودم، کتابهای استاد محمود حکیمی را در کتابخانه آن شهید دیدم در کنار کتابهای شهید مطهری، دکتر شریعتی، محمد رضا حکیمی و ... و به این فکر کردم که جناب محمود حکیمی هم از جنس نویسندگان شهید پرور روزگارماست و چنان است که امروز از او حکایتها می کنند و بی گمان فردا و فرداها نیز هم. جای تجلیل از شخصیت تأثیر گذار محمود حکیمی از خیلی وقت پیش خالی بود. با آرزوی طول عمر برای این صاحب قلم متهد و پرتلاش.
مصطفی قلیزاده علیار ( نویسنده و پژوشگر)
(نگاهی به زندگی و آثار سیّد حیدر حلّی شاعر برجسته شیعی)
· مصطفی قلیزاده علیار
پیش درآمد
گاهی در تاریخ زندگی مردان و زنان بزرگ، به حوادثی خارق العاده و در عین حال بسیار ساده برمی خوریم که واقعاً عجیب و غریب است و تاریخ را برای همیشه به شگفتی وامی دارد.
برای مثال، بشریت از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم هرگونه عمل و اندیشه مثبتی را انتظار دارد همچون: نشر علم و ایمان، تعلیم حکمت، حمایت از مظلوم، طرد ظالم، کمک به ضعیف، محبت به انسان ها، خیرخواهی و... اما هرگز به مخیّله کسی خطور نمی کرد آن پیامبر بزرگ الهی و رهبر عظیم الشّأن و شخصیت بی نظیر تاریخ که هرگز در برابر قدرتمندان و زورگویان، خم به ابرو نیاورد، ناگهان خم شود و دست پینه بسته کارگر زحمتکشی را ببوسد!... و به همین سادگی تاریخ را برای همیشه در بُهت و حیرت فرو برد. حادثه ساده ای که هرگز تکرار نشد! چهارده قرن بعد از آن حضرت، با وجود این همه حزب، اتّحادیه، بیمه و... به نفع طبقه کارگر و کشاورز و علی رغم آن همه شعارهای جذّاب و فریبنده در حمایت از این قشر رنجبر در ممالک شرقی و غربی، هیچ حماسه ای به عظمت بوسه زدن پیامبر اسلام بر دست کارگر، آفریده نشد و هنوز هم روح بشریت در برابر آن یک عمل ساده و صمیمی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم سر تعظیم فرو می آورد.
در مسیر تاریخ، می رسیم به مطالعه زندگی یکی از مردان بزرگ علم، فقاهت دیانت، درایت و سیاست میرزا محمد حسن شیرازی، معروف به «میرزای شیرازی اوّل» صاحب فتوای تاریخی «نهضت تحریم تنباکو»، مرجع تقلید شیعیان بعد از شیخ انصاری، فقیهی وارسته و مدرّسی برجسته که دهها فقیه و مرجع تقلید و صدها دانشمند دین مدار را تربیت کرد. شخصیّت بزرگی مثل سید جمال الدّین اسدآبادی در مبارزه با استعمار و استبداد، ملتمسانه از او یاری می طلبید. قاطبه مسلمانان - عارف و عامی در نجف اشرف و سامرّا - مشتاقانه به دیدارش می شتافتند و با تمام افتخار دستش را می بوسیدند که البته این همه محاسن و شمایل، موجب تحسین میرزا از سوی هر صاحب شعوری است. اما هیچ کدام تعجّب کسی را بر نمی انگیزد. جای تعجب آنجاست که این زعیم و مرجع تقلید و شخصیّت بزرگ، با آن سنّ و سال بالای هفتاد سال، و با آن موقعیّت منحصر به فرد زعامت و مرجعیّت، به قصد تجلیل و تکریم یک «شاعر اهل بیت علیهم السلام» خم شد و دست سید حیدر حلّی را بوسید! به راستی شگفت انگیز است. این بار بر خلاف عادت مرسوم، مرجع تقلید دست مقلّدی را بوسید! این کار بسیار ساده و بی زحمت و بی هزینه، اما شگفتی زای میرزای شیرازی، نشان داد که اندیشه و موضع گیری نوابغ همواره در هاله ای ابهام آمیز و معمّاگونه پنهان است و هیچ کس نمی تواند از پیش، آن را بخواند و یا پیش بینی نماید. آنان در لحظات تاریخی، ناگهان حرکتی از خود نشان می دهند که همه مهره های شطرنج تاریخ را مات می کنند؛ همچون یدبیضای موسوی که چشم عقول را خیره ساخت.
باری، علاّمه امینی قدس سره در کتاب الغدیر نقل می کند که: سید حیدر حلّی، شاعر اهل بیت علیهم السلام هر از گاهی به نیّت زیارت تربت پاک امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام به سامرا می رفت و بعد از زیارت، به دیدار مرجع تقلید خود، میرزای شیرازی می شتافت و از اشعاری که در مدح و مرثیّه آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم سروده بود، برای میرزا قرائت می کرد.
یک بار که شعری خواند، میرزا تصمیم گرفت بیست لیره عثمانی به شاعر اهل بیت علیهم السلام صله و هدیه بدهد. این تصمیم را با سید اسماعیل شیرازی، عالم و پسر عموی خود در میان گذاشت. سید اسماعیل گفت:
«این مبلغ بسیار کم است. سید حیدر حلّی شاعر اهل بیت علیهم السلام و از شاعرانی همچون: دِعْبِل خُزاعی و سید حِمْیَری بزرگ تر است. در حالی که ائمّه اطهارعلیهم السلام در تکریم و اعطاء صله و هدیه به آنان، نهایت لطف و سعی خود را نشان می دادند؛ شایسته است شما صد لیره با دست خودتان به شاعر اهل بیت علیهم السلام تقدیم نمایید.»
پس از این گفت و گو و مشاوره، میرزای شیرازی صد لیره عثمانی را با دست خود تقدیم سید حیدر حلّی کرد. آنگاه به علامت تجلیل و تکریم شاعر اهل بیت علیهم السلام دست سیّد حیدر را بوسید.(1)
مهم ترین سؤال این است که سیّد حیدر حلّی کی بود؟ چه منزلت هنری و معنوی داشت و شعرش نوای چه رمز و رازی از اسرار قُدسی آل علی علیهم السلام بود که موجب شد رهبر و مرجع تقلید شیعیان علی علیه السلام بوسه بر دست او بزند؟
بعد از این پیش درآمد و اشارات، برای رسیدن به جواب این سؤال ها، به بررسی اجمالی زندگی و اصول و فروع شاعرانه سید حیدر حلّی می پردازیم. این هم گفتنی است که تاکنون چه در جهان عرب، چه در ایران و چه در سائر ممالک اسلامی؛ در باره «سیّد حیدر حلّی» کار علمی و ادبی شایسته ای نه در عرصه مطبوعات و نه در مراکز فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی، انجام نیافته است و جز مطالبی پراکنده و اندک و ابیاتی معدود در برخی کتاب ها(2)، هیچ مطلب و مقاله و ترجمه شعری منتشر نشده است. آن هم عللی دارد که در این مقاله به آن اشاره خواهد شد.
زندگی و خاندان سیّد
شاعر برجسته شیعی عرب زبان قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری، مرحوم سیّد حیدر حسینی حلّی فرزند سیّد سلیمان، در شب نیمه شعبان 1246 ق. در حلّه متولّد شد و در شب چهارشنبه 9 ربیع الاوّل سال 1304 ق. در 59 سالگی بدرود حیات گفت. جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در صحن مطهّر جدّش امیرمؤمنان علی علیه السلام به خاک سپرده شد. آن روز تمام مدارس علمیه نجف و سامرّا به دستور میرزای شیرازی تعطیل گشت و همه اهل علم، طلاّب و مردم در تشییع جنازه و مراسم دفن شاعر اهل بیت علیهم السلام شرکت کردند.
خانواده سیّد حیدر حلّی از خاندان های سادات اصیل و معروف به فضل، دیانت، شعر، ادب و علم در شهر حلّه عراق بود. دانشوران مشهور علمی، دینی و ادبی از این خاندان ظهور کرده اند. در زمان او، کمی قبل و کمی بعد از او، اشخاصی مثل پدرش سیّد سلیمان، عمویش سیّد مهدی، فرزندش سیّد حسین و برادرزاده اش سیّد عبدالمطلّب بن داود، همه از فضلا، ادبا و شعرای نامی حلّه بودند.
از نظر نژاد، سیّد حیدر از سُلاله «زید شهید» فرزند امام سجّادعلیه السلام است و نسبش با سی و دو واسطه معلوم و شناخته شده به امام زین العابدین علیه السلام می رسد.(3)
تعلیم و تربیت
سید حیدر یک ساله بود که پدر جوان، فاضل و شاعرش «سیّد سلیمان» بر اثر ابتلا به طاعون در 25 سالگی وفات کرد و سیّد، تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت.
سید مهدی حسینی، عموی سید حیدر، از فضلا و شعرا و ادبای پارسا، مهربان و شخصی اجتماعی بود. وی در تربیت دینی، تعلیم علمی و ادبی و پرورش ذوقی و شعری برادرزاده اش کوشید و از هیچ تلاش و همّتی دریغ نکرد. سید حیدر نیز با تکیه بر هوش و استعداد سرشار ذاتی و خدادادی خویش، همّت و تلاش عموی مهربان و معلّم دانشمند خود را به ثمر رساند. او سبک های ادبی، فنون شعر، تاریخ، معارف دینی و متون دیوان شعرای بزرگ متقدّم عرب را از عموی فرزانه اش آموخت و صرف و نحو و بلاغت و بدیع را از شیخ حسن فلّوجی فراگرفت. اما از بین شاعران و ادیبان معاصرش، بیش ترین تأثیر را از عمویش سید مهدی گرفت. هرچند در مرتبه شاعری از استادش هم فراتر رفت.(4)
جایگاه ادبی سیّد
سید حیدر حلّی، بی شک یکی از استوانه های محکم و استوار شعر عرب است. شعر او فرسنگ ها از سطح نظم شاعرانه و ادیبانه فراتر رفته و سرشار است از امواج عواطف ظریف و احساسات مؤثّر و تصاویر خیال انگیز شاعرانه.
هر بیتی از اشعارش متضمّن اندیشه ای والا، الهی، انسانی و آموزنده است و شعر است به معنی حقیقی کلمه. کسانی از ادبا و شعرشناسان عرب که با شعر سید آشنایند، بر این باورند که او از تمام معاصرانش برتر است.
البته در رثا و ثنای اهل بیت علیهم السلام، به ویژه در مرثیه سرائی برای سالار شهیدان امام حسین علیه السلام، سید را بزرگ ترین شاعر عرب شمرده اند و معتقدند که هیچ شاعری در این عرصه به او نمی رسد. از این منظر، او را « شاعر الحسین » علیه السلام لقب داده اند.(5)
سید حیدر در بین متقدّمان، از سیّد رضی (مؤلّف نهج البلاغه) و شاعر معاصر او، مهیار دیلمی (شاعر عرب زبان ایرانی تبار) بسیار تأثیر بردار بوده است. زیرا می گویند: او اشعار آن دو شاعر بزرگ را بارها به دقّت خوانده بود. برگزیده اشعار و قصاید سیّد رضی را در کتابی جمع آوری و تنظیم کرده، تمام اشعار مهیار دیلمی را در 25 سالگی در چهار جزء بازنویسی و استنساخ نموده بود.(6) بنابراین، بدیهی است که این همه کار پژوهش روی دیوان آن دو سخنور نامی و سترگ، تأثیری عمیق و ماندگار در شعر و اندیشه سید حیدر داشته باشد.
جای ذکر یک نکته اینجاست و آن اینکه، چرا ادبا، شعرا و منتقدان معاصر عرب، در یک صد و اندی سال گذشته، سید حیدر حلّی و شعر جاودانه او را یا مطرح نکرده اند؟ و یا بسیار کمرنگ و در حدود مجالس مذهبی بوده و توجّهی شایسته و درخور به او در مقام یکی از شاعران بزرگ عرب - با قطع نظر از صبغه مذهبی و دینی اش - نداشته اند؟ نام و شعر او بیشتر در کتب ادبی قدیمی و دینی و تراجم و دائرة المعارف ها آمده است نه آثار ادبی تخصّصی و فنّی؟!
عدم توجّه شاعران و منتقدان و مؤلّفان کتب ادبی و درسی مدارس و دانشگاه های ممالک عربی به حیات و آثار سید حیدر، به نظر می رسد بیشتر به خاطر این است که اکثر اشعار و آثار این شاعر کم مانند در موضوع مدح و رثای خاندان وحی و اهل بیت نبوّت و امامت و یا خاندان ها و شخصیت های روحانی، علمی و دینی عراق است و در لابلای اشعارش به صراحت یا کنایت، هجو و نکوهش دشمنان اسلام و مخالفان آل علی علیهم السلام نیز دیده می شود. سید در موضوعات دیگرش مطایبه، غزل و... کمتر شعر دارد. همین امر باعث شده که ادیبان، شاعران و مؤلفان روشنفکر معاصر عرب، مثل اکثر روشنفکران قرن نوزدهم و بیستم که تحت تأثیر جریانات ضدّ مذهبی، از مذهب و دین گریزان بودند، از کنار آثار فاخر و آسمان پیمای سید حیدر حلّی، بی اعتنا بگذرند و آن را به هیئت های عزاداری و موکب های مذهبی و حسینی واگذارند! دریغا که اینان نمی دانند در آبشخور زلال مدایح فخیم و مراثی جانسوز این شاعر اهل بیت علیهم السلام چه بی شمار گوهرهای معانی بکر، حیاتی، اعتقادی، تاریخی، اجتماعی، اخلاقی و انسانی موج می زند و می درخشد. کاش این جماعت عینک تعصّب کور روشنفکر بازی را از چشم شعور خدادادی خویش بردارند تا حقایق درخشان را بهتر ببینند!
اخلاق انسانی سیّد
همه نویسندگان زندگی سید حیدر حلّی، او را به وارستگی، اخلاق نیکو، ایمان، پارسائی، سخاوت، پاکدامنی، عزّت نفس، خیرخواهی، انصاف، جوانمردی و صفای باطن ستوده اند. سید هم در سیر و سلوک زندگی شخصی و اجتماعی و ارتباطات خود با دیگران و هم در مسیر هنری و شاعرانه اش به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان معتقد به اسلام و تابع مذهب اهل بیت علیهم السلام بود. در عمل به احکام دینی، التزام داشت و در شعر و اندیشه، متعهّد بود.
استاد محمد کامل سلیمان، ادیب و محقّق معاصر عرب، در این خصوص می گوید:
«بی شک عقیده سید حیدر حلّی، عقیده اسلامی - شیعی بود و در تمام مراحل زندگی به این ایدئولوژی دینی التزام و تعبّد داشت. او حتّی در زمینه شعائر دینی و انجام کامل احکام عبادات و واجبات، به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان واقعی بود و بنده ای مؤمن با ایمانی خالص.»(7)
آری، سید تعبّد به احکام دینی را با تعهّد در شعر درآمیخته بود و سرّ اینکه شخصیت بزرگ دینی مثل «میرزای شیرازی» آن همه احترام به او می کرد، همین بود. او فقط در شعر «دیندار» نبود؛ هم در ایمان به خدا و مسلمانی و عمل به دستورات دینی و هم در عرصه شعر و تفکّر، متعهّد و مؤمن بود و این؛ یعنی «شاعر اهل بیت علیهم السلام».
قصّه انصاف او
گفته اند: روزی در محضر میرزای شیرازی، بحثی ادبی و بدیعی بین سید حیدر و عالم ادیب و شاعر فرزانه میرزا ابوالفضل تهرانی (8) واقع شد و بحث به مناظره طولانی و تخصّصی کشید. اما در آخر، شیخ ابوالفضل تهرانی فائق آمد و نظر سید را رد کرد. سید بی هیچ تغیّر و ناراحتی، با کمال خشنودی و گشاده رویی و سعه صدر، نظر شیخ را تأیید نمود و پذیرفت. آنگاه برای تقدیر از منزلت علمی و ادبی وی، قصیده ای شیوا و دل انگیز سرود و تقدیم شیخ ابوالفضل - که نسبت به سیّد، خیلی هم جوان بود - نمود.(9)
این بود نمونه ای از انصاف و جوانمردی سید بزرگوار؛ و درسی است برای همه اهل هنر و دیانت و ایمان، درسی آموزنده و خدایی!
پایان بخش این مقال را، سلام سیّد حیدر به آستان مقدّس امام زمان(عجّ) قرار می دهیم:
هِیَ دارُ غیبَتِهِ فَحَیّ قِبابَها وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُیُونِ تُرابَها
وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُیُونِ تُرابَها وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُیُونِ تُرابَها
این خانه (سامرّا) خانه غیبت اوست؛ برگنبدش درود فرست و خاک آن را با مژگان چشم، بوسه زن.
پاورقیها:
. الغدیر، ج 2، ص 23.
2. از جمله کتاب های ارزشمند استاد محمدرضا حکیمی و برخی کتب ادبی و تراجم و رجال، مثل اعیان الشّیعه، ریحانةالادب، شعراء الطّف، چاپ جدید دیوان سید حیدر توسّط استاد علی خاقانی، در 2 جلد (بیروت). و نیز شایسته هرگونه تحسین است «پایان نامه» کارشناسی ارشد بانوی فاضله عراقی، خانم «بُشری فلکی» از دانشگاه آزاد اسلامی تهران، به زبان عربی در موضوع زندگی و شعر سید حیدر حلّی در سال 1372 ش.
3. مقدّمه سید عبدالمطلّب حسینی، برادرزاده سید حیدر بر دیوان شاعر، ص 4.
دیوان سیّد، توسّط سیّد عبدالمطلّب، بعد از مرگ شاعر، جمع آوری و تنظیم شد و با مقدّمه 40 صفحه ای بسیار مهمّ سید عبدالمطلّب، برای نخستین بار به صورت سنگی در سال 1312 ق. به همّت مرحوم حاج شیخ علی محلاّتی حائری در بمبئی تحت عنوان «الدرّ الیتیم و العقد النّظیم» چاپ و منتشر شد. بعدها در ایران نیز به صورت افست از طرف انتشارات ارومیه، قم (گذرخان) انتشار یافت.
4. سید مهدی در سال 1288 ق. وفات کرد و در نجف اشرف دفن شد. سید حیدر به لحاظ شدّت وابستگی عاطفی به عمویش، بسیار متأثّر شد و قصیده ای شکوهمند و غم انگیز در سوگ او سرود که از بهترین اشعار سید حیدر به شمار می رود.
5. اعیان الشّیعه، ج 29، ص 14؛ شعراءالحلّه، ص 333.
6. ادب الطّف، ج 8، ص 15.
7. ألایدیولوجیا فی رثاء الحسین(ع)، ص 40.
8. علامه میرزا ابوالفضل تهرانی (1316 - 1273 ق.) از شاگردان میرزای شیرازی، فقیه، متکلّم، ادیب، شاعر و عارف. در صحن امامزاده حمزه(ع)، در آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم(ع) مدفون است. آثاری گرانقدر از این حکیم و عالم و شاعر جوان برجای مانده، از جمله دیوان اشعار عربی اش و کتاب «شفاء الصّدور در شرح زیارت عاشورا» که چاپ شده است.
9. بدین مطلع:
یا اباالفضل کلّما قُلتَ شعراً فیه أودعتَ من بیانک سحراً
(دیوان سید حیدر، ج 2، ص 170)