انجمن ادبی آراز – 15
(منبع: هفته نامه آراز آذربایجان، چاپ ارومیه، شماره 195 مورخ 25 دی ماه 1389):
اینجا تالار صفی الدین اورموی حوزه هنری آذربایجان غربی است در شهر ارومیه واقع در خیابان شهید امینی، جنب استانداری. بعد از ظهر چهار شنبه 22 دی ماه 89 ؛ شاعران آمده اند حدود 50 نفری، خانمها و آقایان، پیر و جوان. برنامه طبق معمول با سخنان مسئول واحد آفرینشهای ادبی حوزه و دبیر کانون شعر و ادب شروع می شود و به تعبیر طنزآمیز خودش: « با موعظه هایش!». سخنانش رنگ احترام به شاعران دارد ابیاتی از حدیقه حکیم سنائی می خواند و تأکید می کند که شاعران جوان حتماً آثار امثال این شاعر عارف و بزرگ را بخوانند. سپس جملاتی در باب مناسبتهای این روزها می گوید، یکی تبریک امروز که سالروز میلاد امام هفتم حضرت موسی بن جعفر(ع) است و حدیثی از آن حضرت در موضوع فدک که در پاسخ هارون الرشید فرموده بود و معنای شگفت سیاسی دارد.
مصطفی قلیزاده علیار اشاره ای هم به نقش شاعران متعهد و مبارز زمان امام کاظم (ع) از جمله دِعبِل خُزاعی می کند که به مخالفت با خلفای جور و کژی های زمانشان به حمایت از اسلام و اهل بیت پیامبر (ص) برخاستند و شعر مقاومت آفریدند.. بعد هم تسلیت به مناسبت سقوط هواپیمای تهران – ارومیه در یکشنبه گذشته . در سیمای همه حاضران در کانون سایه ای از اندوه دیده می شود.
آنگاه دبیر کانون شعر و ادب با تواضع از شاعر جوان و توانا و متواضع ارومیه ای جناب محمد عابدینی می خواهد که در کنار مجری بنشیند و برنامه هفتگی را ادامه بدهند. این هم از رسوم شش ماهه اخیر کانون است که هر هفته در کنار مجری ثابت ( زهرا کریم زادگان) یک نفر شاعر پیش کسوت و برجسته هم به عنوان کارشناس و استاد می نشیند و به کمّ و کیف اشعار قرائت شده از منظر نقد شعر نظر می دهد و نظر دیگر اظهار نظر کنندگان را جمع و جور می کند و گاه رفع و رجوع و به نوعی قضاوت و حلّ و فصل. شاعرانی مثل حمید واحدی، کریم گل اندام، سید حیدر علی آران، سعید سلیمان پور، فکریه سلامت ، دکتر محمد علی ضیایی، ... و گاهی هم اگر از این شاعران کسی نیامد، خود قلیزاده علیار جور همه را می کشد!
باری، این هفته مجری ابتدا شعر معروفی از مرحوم فریدون مشیری (بی تو مهتاب شبی باز از آن کوجه گذشتم!...) را می خواند از اول تا آخر، که به نظر می رسد چندان با حال و هوای مجلس سازگار نیست چون انتظار این بود که ابتدای مجلس با شعری در موضوعات مناسب این ایام باشد. به حال، شاعر و ادیب معروف غلامرضا دانش فروز (شبگرد) یک مثنوی به ساحت هفتمین اختر تابناک علوی( امام کاظم) تقدیم می کند که این ابیات را توانستم یادداشت کنم:
بزم عشق است و حریفان باده نوش/ قلزم دریای هستی در خروش/ می رسد آوازی از جنس بلور/ می چکد از لامکان ذرات نور/ از نسیم عشق می خیزد نوا/ از عروج روح می آید صدا/ ....بانگ علوی می رسد از بزم روح/ بانگ عیسای مسیح از حلق نوح/ اختر موسی بن جعفر در ظهور/ برج خورشید از جمالش چیده نور ...مثنوی با اینکه زبانی کهن دارد ولی روان و زیباست.
دریاچه ارومیه که پیش چشم همه عالمیان در نتیجه بی توجهی مسئولان ذیربط بی خیال شعار محور به حالت احتضار افتاده و کویری از نمک به یادگار می گذارد برای نسل های آینده که مبادا فراموش شود! و امروزه مُشرِف به موت است یا به تعبیر نیما : « دارد می سپارد جان، قربان!» بندگان خدا شاعران و خبرنگاران و گزارشگران مدام داد و فریادشان به آسمان بلند می شود که « آی آدمها که در ساحل نشسته شاد و خندانید، یک نفر در آب دارد می سپارد جان...» اما معلوم است آنچه البته به جایی نرسد فریاد است. این هفته شاعر جوان مرتضی مولایی جمال آباد در مرثیه این دریاچ? مرحوم مغفور بی پناه و بی حامی شعری می خواند:
نوحون گمیسینی آغری داغیندان ائندیرین/ چونکی بیر فیرتینا یولدادیر/ چون کی ایش بیلن لریمیز دئییبلر:/ اورمو دنیزینی سئللر باساجاق/ و بیر تهلوکه دیر اورمو شهرینه/ نوحون گمیسینی آغری داغیندان ائندیرین/ گئده جه یم دنیزین دؤرد بیر یانینا/ بلکه بیر اوره یی پاک انسان بولام/ و او دنیزه بیر یاغیش نمازی قیلا/ نوحون گمیسینده.
در باره شعر مرتضی مولایی بحثی مختصر در می گیرد اما به نظر می رسد شاعر جوان موضوع خوبی را یافته و البته خودش هم می تواند بیشتر بپروراند. محمد رنجبری دیگر شاعر جوان است که در چند ماه اخیر خوب تواسته خود را از کلیشه نویسی خام دوران جوانی شعر خود رها سازد و در قالب کهنه غزل شعری نو پدید آورد و در حال رشد است و باید بیشتر بکوشد تا به مراحل بالاتر دست یابد. این هفته غزلی در سوگ قربانیان سقوط هواپیمای تهران – ارومیه می خواند:
حسّ پریدنی بود یک آسمان کشیدند/ در آسمان ابری رنگین کمان کشیدند/ هم برف بود و سرما، هم فصل رفتن و کوچ/ آری پرنده ها دست از آسمان کشیدند/ پرواز سبزشان را با تیر غم شکستند/ هر تیر را به شوق رفتن به جان کشیدند/ شد آسمان آبی خالی ز شوق پرواز/ از یک کرانه خود را تا بی کران کشیدند/ اما پرنده ها باز روی زمین نبودند/ شهری پرنده ها را بر دوششان کشیدند.
استاد محمود شامی شاعر نام آشنای ارومیه شعری لطیف به نام « کند جویزی» می خواند که موضوع شعر برای خود حادثه ای دارد شنیدنی و شامی هم خوب از عهده بیانش برآمده بود مثل سایر اشعارش و به نظر می رسد یک نظیره موفق برای « حیدر بابای شهریار» است. جواد رمضان هم شعری سپید و کمی طولانی می خواند با جانمایه اجتماعی قابل دقت و تأمل. عابدینی هم یادآور می شود که برای درک این قبیل اشعار باید آن را دید و خواند. بهروز اصغری، علی شجاع، زهرا محمد زاده، نصوحی، گل اندام، کامل نوروزی و...ازدیگر شاعرانی بودند که شعر خواندند.
اشاره: انجمن ادبی آراز عنوانی است که نشریه هفتگی « آراز آذربایجان» ( چاپ ارومیه به مدیر مسئولی ابراهیم آقازاده) به یادداشتهای خود از مطالب مطرح شده در جلسات ادبی کانون شعر و ادب حوزه هنری استان آذربایجان غربی داده و روزهای شنبه از مهر ماه 89 منتشر می کند و نوعی ستون ادبی است اما به سیاق انجمنهای ادبی سنتی. انجمن ادبی آراز -11 شماره 191 (شنبه 27 آذر 89 برابر با 12 محرم 1432) را به دلیل داشتن مطالب عاشورایی آن دراین وبلاگ می خوانید:
انجمن ادبی آراز- 11
تالار صفی الدین اورموی حوزه هنری آذربایجان غربی این هفته هم چهارشنبه بعد از ظهر شاهد حضور شاعران عضو کانون شعر و ادب حوزه هنری بود و به مناسبت ایام عاشورای حسینی(ع) اشعاری خوانده شد. سید حیدر علی آران ابیاتی از شعر « تودیع امام حسین» علیه السلام سروده زنده یاد استاد شهریار را خواند:
گشودی چشم در چشم من و رفتی به خواب، اصغر
خدا حافظ، خدا حافظ، بخواب اصغر- بخواب اصغر
گلوی تشنه ی بشکافته بنمای با زهرا (س)
بگو کز زهر پیکانها به ما دادند آب، اصغر...
این شاعر عرصه ی شعر اهل بیت (ع) و ادبیات دفاع مقدس در باره استاد شهریار افزود: زبان شعری استاد شهریار مخصوصاً در اشعار ثنا و رثای اهل بیت (ع) در عین استادانه بودن، ساده و سرشار از عواطف و احساسات شاعرانه و آتشین است و برای همین خصوصیت، هم در بین عموم مردم و هم در میان اهل ادب بی نهایت تأثیرگذار و جذاب است.
آنگاه آران ابیاتی از شعر مشهور عاشورایی شهریار را برای حاضران قرائت کرد:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین...
« شعر رثایی آذربایجان » و نقش برجسته ی شاعران آذربایجانی در عرصه ی مدایح و مناقب اهل بیت پیامبر (ص) موضوعی بود که مصطفی قلیزاده علیار به طرح آن پرداخت و گفت: شاعران آذربایجانی در این عرصه شاهکارهایی ماندگار و بسیار تأثیرگذار آفریده اند. وی افزود: اکثر شاعران بزرگ و مشهور این عرصه ی مقدس از شهرهایی چون تبریز، مراغه و اردبیل ظهور کرده اند ودر بین آنان هم تبریز البته سهم مهمی دارد و شاعران بزرگ و برجسته ای همچون: میرزا ابوالحسن راجی، حاج رضا صراف تبریزی، کریم آقا صافی، ذهنی زاده و استاد عابد تبریزی از نورانی ترین سیماهای ادبیات مرثیه در آذربایجان بوده اند و هیچ کس نتوانسته جای آنان را بگیرد. البته دخیل مراغه ای، حاج عباسقلی تاج الشعراء اردبیلی، میرزا محمد تقی قُمری دربندی هم بی رقیب بوده اند و هستند.
وی در باره شاعران مرثیه سرای جمهوری آذربایجان و نخجوان گفت: گرچه جمهوری آذربایجان و نخجوان بنا به قضایای تلخ تاریخی و به دست امپراطوری متجاوز روس و عوامل داخلی آن از حدود دویست سال پیش از پیکر ایران عزیز و بزرگ جدا شده و جمهوری خود مختار نخجوان عزیز هم بعدها به دست اشغالگران داشناک و غاصب از پیکر آذربایجان بریده شده، اما مردم شریف و مسلمان این دو دیار هیچ وقت از ارزشهای دینی و معنوی خود دور نمانده اند و در این میدان نقش شاعران و نویسندگان و عالمان آن دیار شیعی مهم بوده است و شاعران برجسته ی نوحه سرا و ثناگستران آل محمد (ص) در حفظ هویت اسلامی سرزمین « آران» که بعدها نام « جمهوری آذربایجان» را در سال 1918 برای خود انتخاب کرد، بیش از دیگران بوده است.
قلیزاده علیارافزود: قدسی وَنَندی، حاج علی پریشان، حاج شیخ علی طوطی، حسین نادم نخجوانی، سالک اُردوبادی، حاج مایل و حاج علمدار ماهر از این گروه شاعران متعهد و متدین هستند و قمری دربندی راهم از دیار « دربند» در جمهوری داغستان – که بی شک از نظر تاریخی و جغرافیایی در حوزه فرهنگ و تمدن ایران اسلامی قرار دارد، می توان نام برد که از مشاهیر ادبیات مرثیه ی آذربایجان و در ابیات نمایشی عاشورایی منحصر به فرد است .
وی در پایان سخنانش اییاتی از شعر « تطور سیر عاشق» مرحوم استاد محمد عابد(1314- 1385) را در « ذکر حالات منادی عشق از کعبه تا کربلا» از کتاب «ستاره سحرگاهی» ایشان برای شاعران حاضر قرائت کرد:
شراب عشقدن سرمست اولان دنیانی ترک ایلر
حریم وصل جانان آختاران دل، جانی ترک ایلر
نشان جذبه ی حسن جهانسوزون تاپان عاشق
اگر مجنون اولا اوزعقلی تک لیلانی ترک ایلر
حقیقتده رضای خاطر یار آختاران سالک...
هوای کربلائیله شهنشاه حجاز اوغلی
باشیندا اهل بیتی یثرب و بطحانی ترک ایلر...
حمید اکبری علی بیگلو نوحه ای می خواند به سبک و سیاق خود از زبان حضرت ابوالفضل العباس (ع) خطاب به امام حسین (ع):
قارداش حسین لطف ائله گل دادیمه
گلدی آنان فاطمه فریادیمه
یوللارا باخیر گؤزوم
محضریوه وار سؤزوم...
«سرخاب»، روزنامه ای رسالت مدار
یک - انتشار هزارمین شمارة روزنامه «سرخاب» (چاپ تبریز) را به جامعة مطبوعاتی، اصحاب فرهنگ قلم و رسانه، شرکت مطبوعاتی سخن نگاران طوبی و همة دست اندرکاران خوب این نشریة خوب روزانه – از آبدارخانه چی تا مدیر مسؤول و سردبیر- تبریک می گویم و آرزو می کنم که هزاره های بعدی آن را با موفقیت و کسب افتخارات جدیدش ببینیم. از خداوند متعال برای همة سروان ارجمند سرخابی بیش از پیش آرزوی توفیق و سلامت دارم.
دو- بنده از بیست سال پیش از دور هم که شده، دستی بر آتش در عرصة مطبوعات کشور دارم. بنابر این بخوبی می دانم که انتشار یک نشریة مسقل و مرتب به صورت روزانه – مثل همین سرخاب - چه زحمات فرساینده ای دارد، آن هم بدون تره خورد کردن به برخی نهادهای رسمی وغیر رسمی ، با دورماندن از جذب مشتریهای تجاری، پرهیز از مصاحبه با افراد متنفذ و چاپ فرمایشات اشخاص متشخص وبی هیچ توسلی به حقه بازی های نان آور و تاجر مإبانة رایج در بین برخی از راهزنان فرهنگی که خود را به صف روزنامه نگاران زده اند!... و سرخاب بحق در این مدت خود را به آن ارزشهای مسقل بودن که اشاره کردم، آراسته و از ننگ و نامهایی که گفتم، پاک مانده است. من از انتشار پیش شماره ها و نخستین شمارة رسمی سرخاب تا به حال که شمارة 995 آن (یکشنبه 7 / 9 / 89) را پیش رو دارم ، به لطف دوستان سرخابی اکثر شماره های آن را دیده و اغلب مطالبش را خوانده ام و با منش عزتمندانة متصدیان سرخاب هم از نزدیک آشنایم. پس – بَیْنی و بینَ الله – این روزنامه را بحق یک روزنامة رسالت مدار و تعهد گستر می دانم که در مسیر انجام رسالت روزنامه نگاری وفادار و پایدار مانده است، یعنی متعهد ماندن به بیان آرمانهای ملی و معنوی ملت و نشر بیداری و ارائه راهکارهای بکر و همه جانبه در جهت پیشرفت مادی و معنوی ملت و کشور و دولت و داشتن انتقادهای کارشناسانه و سازنده با نیت خیرخواهانه. من سرخاب را چنین روزنامه دیده ام.
سه – روزنامة سرخاب بر پیشانی همیشگی اش – شما بخوانید:« لوگو» بر وزن «هوگو»!ـ خود را « روزنامة فرهنگی، اجتماعی، سیاسی » معرفی کرده است. به این شعارش هم به نظر می رسد کمابیش پایبند بوده و اگر به ندرت رگه های سیاسی و اجتماعی مثلاً بر فرهنگی بودنش چربیده آن هم چندان ایرادی ندارد با لحاظ « النّادرُ کالمعدوم »!. در این میان نشر ارزشهای دینی، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، آرمانهای امام خمینی و مقام معظم رهبری را از مطالب ارزشمند و هر روزة سرخاب دیده ام.
چهار – امید که پایگاه اینترنتی سرخاب فعالتر از اینکه هست، باشد. ان شاءالله تعالی
مصطفی قلی زاده علیار- ارومیه
(نگاهی به زندگی و آثار سیّد حیدر حلّی شاعر برجسته شیعی)
· مصطفی قلیزاده علیار
پیش درآمد
گاهی در تاریخ زندگی مردان و زنان بزرگ، به حوادثی خارق العاده و در عین حال بسیار ساده برمی خوریم که واقعاً عجیب و غریب است و تاریخ را برای همیشه به شگفتی وامی دارد.
برای مثال، بشریت از پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم هرگونه عمل و اندیشه مثبتی را انتظار دارد همچون: نشر علم و ایمان، تعلیم حکمت، حمایت از مظلوم، طرد ظالم، کمک به ضعیف، محبت به انسان ها، خیرخواهی و... اما هرگز به مخیّله کسی خطور نمی کرد آن پیامبر بزرگ الهی و رهبر عظیم الشّأن و شخصیت بی نظیر تاریخ که هرگز در برابر قدرتمندان و زورگویان، خم به ابرو نیاورد، ناگهان خم شود و دست پینه بسته کارگر زحمتکشی را ببوسد!... و به همین سادگی تاریخ را برای همیشه در بُهت و حیرت فرو برد. حادثه ساده ای که هرگز تکرار نشد! چهارده قرن بعد از آن حضرت، با وجود این همه حزب، اتّحادیه، بیمه و... به نفع طبقه کارگر و کشاورز و علی رغم آن همه شعارهای جذّاب و فریبنده در حمایت از این قشر رنجبر در ممالک شرقی و غربی، هیچ حماسه ای به عظمت بوسه زدن پیامبر اسلام بر دست کارگر، آفریده نشد و هنوز هم روح بشریت در برابر آن یک عمل ساده و صمیمی رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم سر تعظیم فرو می آورد.
در مسیر تاریخ، می رسیم به مطالعه زندگی یکی از مردان بزرگ علم، فقاهت دیانت، درایت و سیاست میرزا محمد حسن شیرازی، معروف به «میرزای شیرازی اوّل» صاحب فتوای تاریخی «نهضت تحریم تنباکو»، مرجع تقلید شیعیان بعد از شیخ انصاری، فقیهی وارسته و مدرّسی برجسته که دهها فقیه و مرجع تقلید و صدها دانشمند دین مدار را تربیت کرد. شخصیّت بزرگی مثل سید جمال الدّین اسدآبادی در مبارزه با استعمار و استبداد، ملتمسانه از او یاری می طلبید. قاطبه مسلمانان - عارف و عامی در نجف اشرف و سامرّا - مشتاقانه به دیدارش می شتافتند و با تمام افتخار دستش را می بوسیدند که البته این همه محاسن و شمایل، موجب تحسین میرزا از سوی هر صاحب شعوری است. اما هیچ کدام تعجّب کسی را بر نمی انگیزد. جای تعجب آنجاست که این زعیم و مرجع تقلید و شخصیّت بزرگ، با آن سنّ و سال بالای هفتاد سال، و با آن موقعیّت منحصر به فرد زعامت و مرجعیّت، به قصد تجلیل و تکریم یک «شاعر اهل بیت علیهم السلام» خم شد و دست سید حیدر حلّی را بوسید! به راستی شگفت انگیز است. این بار بر خلاف عادت مرسوم، مرجع تقلید دست مقلّدی را بوسید! این کار بسیار ساده و بی زحمت و بی هزینه، اما شگفتی زای میرزای شیرازی، نشان داد که اندیشه و موضع گیری نوابغ همواره در هاله ای ابهام آمیز و معمّاگونه پنهان است و هیچ کس نمی تواند از پیش، آن را بخواند و یا پیش بینی نماید. آنان در لحظات تاریخی، ناگهان حرکتی از خود نشان می دهند که همه مهره های شطرنج تاریخ را مات می کنند؛ همچون یدبیضای موسوی که چشم عقول را خیره ساخت.
باری، علاّمه امینی قدس سره در کتاب الغدیر نقل می کند که: سید حیدر حلّی، شاعر اهل بیت علیهم السلام هر از گاهی به نیّت زیارت تربت پاک امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السلام به سامرا می رفت و بعد از زیارت، به دیدار مرجع تقلید خود، میرزای شیرازی می شتافت و از اشعاری که در مدح و مرثیّه آل محمّدصلی الله علیه وآله وسلم سروده بود، برای میرزا قرائت می کرد.
یک بار که شعری خواند، میرزا تصمیم گرفت بیست لیره عثمانی به شاعر اهل بیت علیهم السلام صله و هدیه بدهد. این تصمیم را با سید اسماعیل شیرازی، عالم و پسر عموی خود در میان گذاشت. سید اسماعیل گفت:
«این مبلغ بسیار کم است. سید حیدر حلّی شاعر اهل بیت علیهم السلام و از شاعرانی همچون: دِعْبِل خُزاعی و سید حِمْیَری بزرگ تر است. در حالی که ائمّه اطهارعلیهم السلام در تکریم و اعطاء صله و هدیه به آنان، نهایت لطف و سعی خود را نشان می دادند؛ شایسته است شما صد لیره با دست خودتان به شاعر اهل بیت علیهم السلام تقدیم نمایید.»
پس از این گفت و گو و مشاوره، میرزای شیرازی صد لیره عثمانی را با دست خود تقدیم سید حیدر حلّی کرد. آنگاه به علامت تجلیل و تکریم شاعر اهل بیت علیهم السلام دست سیّد حیدر را بوسید.(1)
مهم ترین سؤال این است که سیّد حیدر حلّی کی بود؟ چه منزلت هنری و معنوی داشت و شعرش نوای چه رمز و رازی از اسرار قُدسی آل علی علیهم السلام بود که موجب شد رهبر و مرجع تقلید شیعیان علی علیه السلام بوسه بر دست او بزند؟
بعد از این پیش درآمد و اشارات، برای رسیدن به جواب این سؤال ها، به بررسی اجمالی زندگی و اصول و فروع شاعرانه سید حیدر حلّی می پردازیم. این هم گفتنی است که تاکنون چه در جهان عرب، چه در ایران و چه در سائر ممالک اسلامی؛ در باره «سیّد حیدر حلّی» کار علمی و ادبی شایسته ای نه در عرصه مطبوعات و نه در مراکز فرهنگی، حوزوی و دانشگاهی، انجام نیافته است و جز مطالبی پراکنده و اندک و ابیاتی معدود در برخی کتاب ها(2)، هیچ مطلب و مقاله و ترجمه شعری منتشر نشده است. آن هم عللی دارد که در این مقاله به آن اشاره خواهد شد.
زندگی و خاندان سیّد
شاعر برجسته شیعی عرب زبان قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم هجری، مرحوم سیّد حیدر حسینی حلّی فرزند سیّد سلیمان، در شب نیمه شعبان 1246 ق. در حلّه متولّد شد و در شب چهارشنبه 9 ربیع الاوّل سال 1304 ق. در 59 سالگی بدرود حیات گفت. جنازه اش به نجف اشرف منتقل و در صحن مطهّر جدّش امیرمؤمنان علی علیه السلام به خاک سپرده شد. آن روز تمام مدارس علمیه نجف و سامرّا به دستور میرزای شیرازی تعطیل گشت و همه اهل علم، طلاّب و مردم در تشییع جنازه و مراسم دفن شاعر اهل بیت علیهم السلام شرکت کردند.
خانواده سیّد حیدر حلّی از خاندان های سادات اصیل و معروف به فضل، دیانت، شعر، ادب و علم در شهر حلّه عراق بود. دانشوران مشهور علمی، دینی و ادبی از این خاندان ظهور کرده اند. در زمان او، کمی قبل و کمی بعد از او، اشخاصی مثل پدرش سیّد سلیمان، عمویش سیّد مهدی، فرزندش سیّد حسین و برادرزاده اش سیّد عبدالمطلّب بن داود، همه از فضلا، ادبا و شعرای نامی حلّه بودند.
از نظر نژاد، سیّد حیدر از سُلاله «زید شهید» فرزند امام سجّادعلیه السلام است و نسبش با سی و دو واسطه معلوم و شناخته شده به امام زین العابدین علیه السلام می رسد.(3)
تعلیم و تربیت
سید حیدر یک ساله بود که پدر جوان، فاضل و شاعرش «سیّد سلیمان» بر اثر ابتلا به طاعون در 25 سالگی وفات کرد و سیّد، تحت سرپرستی مادرش قرار گرفت.
سید مهدی حسینی، عموی سید حیدر، از فضلا و شعرا و ادبای پارسا، مهربان و شخصی اجتماعی بود. وی در تربیت دینی، تعلیم علمی و ادبی و پرورش ذوقی و شعری برادرزاده اش کوشید و از هیچ تلاش و همّتی دریغ نکرد. سید حیدر نیز با تکیه بر هوش و استعداد سرشار ذاتی و خدادادی خویش، همّت و تلاش عموی مهربان و معلّم دانشمند خود را به ثمر رساند. او سبک های ادبی، فنون شعر، تاریخ، معارف دینی و متون دیوان شعرای بزرگ متقدّم عرب را از عموی فرزانه اش آموخت و صرف و نحو و بلاغت و بدیع را از شیخ حسن فلّوجی فراگرفت. اما از بین شاعران و ادیبان معاصرش، بیش ترین تأثیر را از عمویش سید مهدی گرفت. هرچند در مرتبه شاعری از استادش هم فراتر رفت.(4)
جایگاه ادبی سیّد
سید حیدر حلّی، بی شک یکی از استوانه های محکم و استوار شعر عرب است. شعر او فرسنگ ها از سطح نظم شاعرانه و ادیبانه فراتر رفته و سرشار است از امواج عواطف ظریف و احساسات مؤثّر و تصاویر خیال انگیز شاعرانه.
هر بیتی از اشعارش متضمّن اندیشه ای والا، الهی، انسانی و آموزنده است و شعر است به معنی حقیقی کلمه. کسانی از ادبا و شعرشناسان عرب که با شعر سید آشنایند، بر این باورند که او از تمام معاصرانش برتر است.
البته در رثا و ثنای اهل بیت علیهم السلام، به ویژه در مرثیه سرائی برای سالار شهیدان امام حسین علیه السلام، سید را بزرگ ترین شاعر عرب شمرده اند و معتقدند که هیچ شاعری در این عرصه به او نمی رسد. از این منظر، او را « شاعر الحسین » علیه السلام لقب داده اند.(5)
سید حیدر در بین متقدّمان، از سیّد رضی (مؤلّف نهج البلاغه) و شاعر معاصر او، مهیار دیلمی (شاعر عرب زبان ایرانی تبار) بسیار تأثیر بردار بوده است. زیرا می گویند: او اشعار آن دو شاعر بزرگ را بارها به دقّت خوانده بود. برگزیده اشعار و قصاید سیّد رضی را در کتابی جمع آوری و تنظیم کرده، تمام اشعار مهیار دیلمی را در 25 سالگی در چهار جزء بازنویسی و استنساخ نموده بود.(6) بنابراین، بدیهی است که این همه کار پژوهش روی دیوان آن دو سخنور نامی و سترگ، تأثیری عمیق و ماندگار در شعر و اندیشه سید حیدر داشته باشد.
جای ذکر یک نکته اینجاست و آن اینکه، چرا ادبا، شعرا و منتقدان معاصر عرب، در یک صد و اندی سال گذشته، سید حیدر حلّی و شعر جاودانه او را یا مطرح نکرده اند؟ و یا بسیار کمرنگ و در حدود مجالس مذهبی بوده و توجّهی شایسته و درخور به او در مقام یکی از شاعران بزرگ عرب - با قطع نظر از صبغه مذهبی و دینی اش - نداشته اند؟ نام و شعر او بیشتر در کتب ادبی قدیمی و دینی و تراجم و دائرة المعارف ها آمده است نه آثار ادبی تخصّصی و فنّی؟!
عدم توجّه شاعران و منتقدان و مؤلّفان کتب ادبی و درسی مدارس و دانشگاه های ممالک عربی به حیات و آثار سید حیدر، به نظر می رسد بیشتر به خاطر این است که اکثر اشعار و آثار این شاعر کم مانند در موضوع مدح و رثای خاندان وحی و اهل بیت نبوّت و امامت و یا خاندان ها و شخصیت های روحانی، علمی و دینی عراق است و در لابلای اشعارش به صراحت یا کنایت، هجو و نکوهش دشمنان اسلام و مخالفان آل علی علیهم السلام نیز دیده می شود. سید در موضوعات دیگرش مطایبه، غزل و... کمتر شعر دارد. همین امر باعث شده که ادیبان، شاعران و مؤلفان روشنفکر معاصر عرب، مثل اکثر روشنفکران قرن نوزدهم و بیستم که تحت تأثیر جریانات ضدّ مذهبی، از مذهب و دین گریزان بودند، از کنار آثار فاخر و آسمان پیمای سید حیدر حلّی، بی اعتنا بگذرند و آن را به هیئت های عزاداری و موکب های مذهبی و حسینی واگذارند! دریغا که اینان نمی دانند در آبشخور زلال مدایح فخیم و مراثی جانسوز این شاعر اهل بیت علیهم السلام چه بی شمار گوهرهای معانی بکر، حیاتی، اعتقادی، تاریخی، اجتماعی، اخلاقی و انسانی موج می زند و می درخشد. کاش این جماعت عینک تعصّب کور روشنفکر بازی را از چشم شعور خدادادی خویش بردارند تا حقایق درخشان را بهتر ببینند!
اخلاق انسانی سیّد
همه نویسندگان زندگی سید حیدر حلّی، او را به وارستگی، اخلاق نیکو، ایمان، پارسائی، سخاوت، پاکدامنی، عزّت نفس، خیرخواهی، انصاف، جوانمردی و صفای باطن ستوده اند. سید هم در سیر و سلوک زندگی شخصی و اجتماعی و ارتباطات خود با دیگران و هم در مسیر هنری و شاعرانه اش به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان معتقد به اسلام و تابع مذهب اهل بیت علیهم السلام بود. در عمل به احکام دینی، التزام داشت و در شعر و اندیشه، متعهّد بود.
استاد محمد کامل سلیمان، ادیب و محقّق معاصر عرب، در این خصوص می گوید:
«بی شک عقیده سید حیدر حلّی، عقیده اسلامی - شیعی بود و در تمام مراحل زندگی به این ایدئولوژی دینی التزام و تعبّد داشت. او حتّی در زمینه شعائر دینی و انجام کامل احکام عبادات و واجبات، به معنی حقیقی کلمه، یک مسلمان واقعی بود و بنده ای مؤمن با ایمانی خالص.»(7)
آری، سید تعبّد به احکام دینی را با تعهّد در شعر درآمیخته بود و سرّ اینکه شخصیت بزرگ دینی مثل «میرزای شیرازی» آن همه احترام به او می کرد، همین بود. او فقط در شعر «دیندار» نبود؛ هم در ایمان به خدا و مسلمانی و عمل به دستورات دینی و هم در عرصه شعر و تفکّر، متعهّد و مؤمن بود و این؛ یعنی «شاعر اهل بیت علیهم السلام».
قصّه انصاف او
گفته اند: روزی در محضر میرزای شیرازی، بحثی ادبی و بدیعی بین سید حیدر و عالم ادیب و شاعر فرزانه میرزا ابوالفضل تهرانی (8) واقع شد و بحث به مناظره طولانی و تخصّصی کشید. اما در آخر، شیخ ابوالفضل تهرانی فائق آمد و نظر سید را رد کرد. سید بی هیچ تغیّر و ناراحتی، با کمال خشنودی و گشاده رویی و سعه صدر، نظر شیخ را تأیید نمود و پذیرفت. آنگاه برای تقدیر از منزلت علمی و ادبی وی، قصیده ای شیوا و دل انگیز سرود و تقدیم شیخ ابوالفضل - که نسبت به سیّد، خیلی هم جوان بود - نمود.(9)
این بود نمونه ای از انصاف و جوانمردی سید بزرگوار؛ و درسی است برای همه اهل هنر و دیانت و ایمان، درسی آموزنده و خدایی!
پایان بخش این مقال را، سلام سیّد حیدر به آستان مقدّس امام زمان(عجّ) قرار می دهیم:
هِیَ دارُ غیبَتِهِ فَحَیّ قِبابَها وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُیُونِ تُرابَها
وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُیُونِ تُرابَها وَالثَمْ بِاجْفانِ الْعُیُونِ تُرابَها
این خانه (سامرّا) خانه غیبت اوست؛ برگنبدش درود فرست و خاک آن را با مژگان چشم، بوسه زن.
پاورقیها:
. الغدیر، ج 2، ص 23.
2. از جمله کتاب های ارزشمند استاد محمدرضا حکیمی و برخی کتب ادبی و تراجم و رجال، مثل اعیان الشّیعه، ریحانةالادب، شعراء الطّف، چاپ جدید دیوان سید حیدر توسّط استاد علی خاقانی، در 2 جلد (بیروت). و نیز شایسته هرگونه تحسین است «پایان نامه» کارشناسی ارشد بانوی فاضله عراقی، خانم «بُشری فلکی» از دانشگاه آزاد اسلامی تهران، به زبان عربی در موضوع زندگی و شعر سید حیدر حلّی در سال 1372 ش.
3. مقدّمه سید عبدالمطلّب حسینی، برادرزاده سید حیدر بر دیوان شاعر، ص 4.
دیوان سیّد، توسّط سیّد عبدالمطلّب، بعد از مرگ شاعر، جمع آوری و تنظیم شد و با مقدّمه 40 صفحه ای بسیار مهمّ سید عبدالمطلّب، برای نخستین بار به صورت سنگی در سال 1312 ق. به همّت مرحوم حاج شیخ علی محلاّتی حائری در بمبئی تحت عنوان «الدرّ الیتیم و العقد النّظیم» چاپ و منتشر شد. بعدها در ایران نیز به صورت افست از طرف انتشارات ارومیه، قم (گذرخان) انتشار یافت.
4. سید مهدی در سال 1288 ق. وفات کرد و در نجف اشرف دفن شد. سید حیدر به لحاظ شدّت وابستگی عاطفی به عمویش، بسیار متأثّر شد و قصیده ای شکوهمند و غم انگیز در سوگ او سرود که از بهترین اشعار سید حیدر به شمار می رود.
5. اعیان الشّیعه، ج 29، ص 14؛ شعراءالحلّه، ص 333.
6. ادب الطّف، ج 8، ص 15.
7. ألایدیولوجیا فی رثاء الحسین(ع)، ص 40.
8. علامه میرزا ابوالفضل تهرانی (1316 - 1273 ق.) از شاگردان میرزای شیرازی، فقیه، متکلّم، ادیب، شاعر و عارف. در صحن امامزاده حمزه(ع)، در آستان مقدّس حضرت عبدالعظیم(ع) مدفون است. آثاری گرانقدر از این حکیم و عالم و شاعر جوان برجای مانده، از جمله دیوان اشعار عربی اش و کتاب «شفاء الصّدور در شرح زیارت عاشورا» که چاپ شده است.
9. بدین مطلع:
یا اباالفضل کلّما قُلتَ شعراً فیه أودعتَ من بیانک سحراً
(دیوان سید حیدر، ج 2، ص 170)
ادبیات صندوقی آذربایجان
اصطلاح «ادبیات صندوقی» (صندوق ادبیاتیSandiq adabiyyati : ) در جمهوری آذربایجان به ادبیات دینی و سنتی مردمی و غیر دولتی این کشور در دوره استبداد استالینی اطلاق می شود که توسط شاعران و نویسندگان متعهد و متدین آذری آفریده شده اما اجازه چاپ و نشر نیافته بود و در صندوقها و زیر زمین خانه های اشخاص به صورت مخفی نگهداری می شد تا در آینده ای نا معلوم به دست نسلهای آتی ایشان برسد و آنان بدانند که ادبیات مردمی کشورشان در آن دوره نیز توسط شاعران و نویسندگان غیر وابسته به دولت کمونیستی شوروی، در مسیر خود در حال رشد و حرکت بوده و متوقف نشده است. این آثار با الفبای اصیل آذربایجان یعنی الفبای عربی و فارسی به وجود آمده و نمونه های عینی ادبیات دینی و شعر پایداری و مقاومت اسلامی در اتحاد جماهیر شوروی در برابر گسترش و تبلیغ رسمی ادبیات کمونیستی محسوب می شده است. اکثر نویسندگان و شاعران مسلمان ادبیات صندوقی، از سوی عمال حکومتی و سازمانهای امنیتی استالینی دستگیر، تبعید، اعدام گشته و یا به سرنوشتی نامعلوم دچار شده بودند از این میان می توان به شهید آیت الله شیخ عبدالغنی بادکوبه ای (عالم و شاعر دارای اشعار فارسی و ترکی)، حسین جاوید (شاعر و متفکر مسلمان)، جعفر رمزی(ادیب و نویسنده) و...اشاره کرد.از دهه 1980 به بعد برخی از آثار خطی پنهان مانده در صندوقها به طرق مختلف در آذربایجان منتشر شد.اما پس از فروپاشی شوروی و از اواخر دهه 1990 به بعد بسیاری از نمونه های عالی ادبیات صندوقی آذربایجان با محتوای دینی، عرفانی، ملی، اجتماعی و سیاسی به همت پژوهشگران و نویسندگان این کشور مورد تحقیق و تصحیح قرار گرفت و با معرفی مؤلفان و صاحبان این قبیل آثار چاپ و منتشر شد و در این عرصه فرهنگستان ملی علوم جمهوری آذربایجان در باکو نقش مهمی داشته و بسیاری از آثار مربوط به ادبیات صندوقی را با الفبای جدید ( لاتین ) منتشر ساخته است. به عنوان نمونه می توانم به دیوان اشعار و مجموعه های آثارشاعران و ادیبانی چون: حاج علی پریشان، صمد منصور، حاج شیخ علی طوطی، جعفر رمزی، ثاقب باکویی،عبدالخالق حقیقی و... اشاره کنم که در سالهای اخیر در باکو انتشار یافته و به لطف دوستان باکویی به دست بنده نیز رسیده است. در این رابطه دوست فاضل و دانشمندم مصطفی علی یف (مایل اوغلو) و شاعر برجسته اهل بیت (ع) حاج علمدار ماهر بیش از دیگران بر من لطفها داشته اند و دارند. کتاب « نارداران، مهد سخنوری و موسیقی مقامی» (Söz ve mugam beshiyi Nardaran ) از حاج علمدار ماهر (باکو، انتشارات نورلان،2009، درقطع رقعی و 536 صفحه) مشتمل بر نمونه های خوب ادبیات صندوقی به وجود آمده در محیط ادبی وهنری شهرک مذهبی نارداران در اطراف باکو همراه با زندگی نامه مؤلفان و شاعران است.
در ایران، موضوع ادبیات صندوقی آذربایجان را برای نخستین بار اینجانب در مصاحبه ای با حاج علمدار ماهر مطرح کردم که در یکی از هفته نامه های محلی ( آراز آذربایجان، شماره 125، مورخ 24/5/1388- ارومیه) تحت عنوان « برگی از ادبیات صندوقی آذربایجان» چاپ و منتشر گردید و قبل از آن با این اصطلاح ندیده بودم که کسی در مطبوعات و کتابهای ادبی منتشر شده در ایران عنوان کرده باشد. شاخص های اصلی ادبیات صندوقی آذربایجان عبارت است از ارزشهای دینی و معنوی، مسائل ملی ، اجتماعی و موضوعات تاریخی.این هم گفتنی است که پدید آورندگان ادبیات لزوماً شخصیتهای مبارز و سیاسی بر ضد استبداد استالینی نبودند، بلکه آنان شخصیتهای علمی، ادبی، دینی و فرهنگی فعال بودند و به نشر فرهنگ و ادبیات کلاسیک و اصیل آذربایجان می پرداختند و البته این روش آنان در واقع به نوعی مبارزه بر ضد ادبیات رسمی ماتریالیستی و دولتی حاکم بر ممالک شوروی تلقی می شد، از این دیدگاه ایشان مورد تعقیب و تحت نظر بودند و در نتیجه گرفتار شدند. اغلب آنان آثارشان را به دو زبان ترکی و فارسی می نوشتند. بنده چند سال پیش در یکی از نشریات محلی به نشر و ارائه زندگی نامه و نمونه آثار فعالان عرصه ادبیات صندوقی موفق شدم ( ن.ک: دوهفته نامه « دعوت»، ارومیه 1385-1386 ). در یادداشتهای بعدی به ارائه نمونه هایی از ادبیات صندوقی آذربایجان خواهم پرداخت ان شاءالله تعالی.