عزیز شهر اورمیه، عاشیق عزیز مراد خان
نگاهی به زندگی و هنرعاشیق عزیز مرادخان
نویسنده: احمد اسدی
اشاره: از سالهای دور نام استاد فقید عاشیق عزیز مرادخان را شنیده بودم. از هرکسی در باره او سؤال میکردم، همواره این جواب را میشنیدم: عاشیق واقعی فقط عزیز بود، پنجههای آن مرحوم خیلی قوی بود، نوازندهای همانند او ظهور نکرده است. سبک اصلی از آن عزیز بود.
این حرفها و روایت های به ظاهر اغراق آمیز، دقت مرا بیشتر به سوی عاشیق عزیز جلب می کرد و تصمیم به شناخت بیشتر این استاد بزرگ موسیقی اورمیه گرفتم. شنیده بودم صدای زیبایی داشته بر همین اساس ابتدا شروع به جستجوی صدای او کردم. بعد از گوش دادن به صدای عاشیق،حق را به مردم و تعریف کنندگان صدایش دادم و در برابر هنر و مهارت این هنرمند ماهر، سر تعظیم فرود آوردم و علاقهمند به مطالعه بیوگرافی و سرگذشت وی شدم. اما با نهایت تأسف حتی یک خط نوشته نیز راجع به او پیدا نشد و این مایه سرافکندگی یک شهر است که نتوانسته است مشاهیر خود را بشناساند.(با توجه به اینکه میتوان او را به جرأت ماهرترین عاشیق مکتب اورمیه دانست). از همین روی، تصمیم به نوشتن بیوگرافی و شرح حال او گرفتم و با توجه به اینکه هر کسی خاطرات و داستانهای متفاوتی از وی میگفت، دیدار با خانوادهاش را مناسب ترین راه برای نوشتن شرح حال عاشیق عزیز دانستم و بعد از 40 سال از در گذشت وی، با پرس و جو از این و آن و دانستن اینکه پسرش چندین سال پیش قاضی بوده است، موفق به پیدا کردن شماره تلفنی از وی شده و با تماس با وی ملاقات با پسر ایشان را طرح ریزی کردم. متعاقباً رفته و در دفتر وکالت آقای مصطفی مرادخان با وی دیدار کرده و موفق به نگارش نوشته زیر شدم. باتوجه به اینکه ماجراهای عاشیق عزیز در بین مردم اورمیه هنوز هم در حال گردش است، از آوردن آن احوالات خودداری کرده و به نوشتهی دیگری محول مینمایم که خود مقولهای دراز است و شما مخاطبان عزیز را به خواندن نوشته زیر دعوت مینمایم:
عاشیق عزیز مرادخان در سال 1301 هجری شمسی در روستای سامیرتی(ثمرتو) از توابع دهستان "دول" ( بر وزن گُل) اورمیه متولد شد. نام پدرش حسن و نام مادرش دلبر بوده است. منطقه دول از زمانهای طولانی مهد پرورش و تربیت عاشیقهای مشهور و بنام بوده است. از همین روی خصوصیت دول در عزیز نیز تأثیر گذاشته و وی را شخصی شیفته مکتب عاشیقی کرده بود. عاشیق عزیز از عنفوان نوجوانی به دلیل صدای دلنشین خود در مجالس عروسی به عنوان خواننده شرکت کرده و حاضران را به خاطر صدای جذاب خویش وادار به تشویق میکرد.
وی در سالهای جوانی نیز همراه با کشاورزی در زادگاه خود به خوانندگی در مراسم عروسی و جشنهای دیار خود میپرداخت و آن مجالس را با صدای زیبای خویش میآراست. این کار(خوانندگی) تا روز آشنایی وی با عاشیق فرهاد، استاد معروف و ماهر سبک اورمیه ادامه داشت تا اینکه با عاشیق فرهاد آشنا گردیده و به خاطر استعداد زیاد و حافظه قوی و صدای دلکش، فرهاد او را به شاگردی قبول میکند. از آن تاریخ عزیز در کنار عاشیق فرهاد به آموزش ساز و آواز و همچنین حفظ اشعار و نقل داستانهای فولکلوریک آذربایجان میپردازد. در نواختن و خواندن شیوه و پنجهی عاشیق فرهاد را یاد میگیرد، به طوری که بنا به گفته بعضی از علاقهمندان مکتب عاشیقی صدای عاشیق عزیز و عاشیق فرهاد را بیشتر مواقع نمیشد از هم تشخیص داد. بعد از آموزش ساز و داستانهای عاشقانه و عارفانه این خطه، عزیز به حرفهی عاشیقی میپردازد و در مدت کمی به عنوان یک استاد کامل در سبک اورمیه مشهور گردیده و در مراسم جشن و عروسی به عنوان استاد عاشیق دعوت میشود.
عاشیق عزیز علاوه بر حضور در مراسم شادی و جشنهای مختلف از طریق رادیو اورمیه نیز مهمان خانههای مردم آذربایجان شده و مردم این منطقه را نیز با ساز خویش فیضیاب میکند.
عاشیق عزیز این تداعیکننده استاد خویش، بنا به گفتهی برخی، تنها شاگرد و یا تنها شاگرد ادامه دهنده مکتب و سبک استاد بزرگ عاشیق فرهاد بوده است. صدای زیبا و باملاحت همراه با تحریرهای زیر و زیبا در اجرای آهنگهای عاشیقی، او را به فردی ماندگار در اذهان دوستداران مکتب عاشیقی مبدل کرده است و هنوز هم شرح ماجراهایش شامل بر شخصیت والا و فروتنی منحصر به فرد او در بین مردمان این دیار به مثال افسانهای در حال گردش است و امید است اینچنین افسانههایی هیچگاه از اذهان مردم این دیار پاک نشود. هر وقت که از عاشیق عزیز بحثی به میان میآید، ماجرای تازهای از او شنیده میشود که قریب به اتفاق این ماجراها بلا استثنا بر شخصیت والا و روح بزرگوار این عزیز شهر اورمیه دلالت میکند. هنوز هم مردمان این دیار او را با افسوسها و خاطرههای خوش یاد میکنند.
عاشیق عزیز در طول عمر خویش، تنها یک شاگرد به نام عاشیق عباسعلی تربیت نمود که او هم به مانند استاد خویش زود تسلیم اجل گردیده و رخت از این دنیا بر میبندد و با مرگ وی سبک عاشیقی اصیل، زیبا و با احساس اورمیه که همان سبک دول میباشد، به فراموشی سپرده شده و با خروارها خاک همآغوش میگردد.
به سبک و سیاق امروزی، در گذشته نیز هر عاشیق در قهوهخانه و یا چایخانهای رفته و در آنجا به هنرمندی میپرداخته، از همین روی عاشیق عزیز نیز در دوران هنرنمایی خویش به مسافرخانه و قهوهخانهی "سید حسن" واقع در خیابان منتظری فعلی رفته و با ساز خویش علاقهمندان به این موسیقی را سیراب میکرده است.
درخشش عاشیق عزیز در آسمان هنر و موسیقی این دیار به طور مستمر ادامه داشت، تا اینکه ابتلای وی به بیماری آسم، مشکلاتی در صدای استاد به وجود میآورد. بنا به گفته بعضی از دوستان عاشیق عزیز، وی مدتی به عنوان آسیابان مشغول کار بوده است و همین باعث ایجاد بیماری آسم در او شده بود. عزیز سالهای آخر عمر خویش را مصروف مبارزه با این بیماری کرده و نهایتاً به تاریخ 7/10/1351 چشم از دنیای فانی بسته و راهی سرای باقی میگردد. این عاشیق دوست داشتنی و شهیر شهر اورمیه را در قبرستان روستای سامیرتی(ثمرتو) در کنار مزار پدرش به خاک میسپارند.
با اینکه 40 سال از وفات نابهنگام ایشان میگذرد، اما اعتقادمان بر این است که هنوز هم روح عاشیق عزیز در فضای معنوی این شهر در حال سیر است و هنوز هم او نمرده است، زیرا که هنرمند اصیل هیچگاه نمیمیرد "مرده آن است که نامش به نکویی نبرند". هنوز هم روح وی منتظر اشخاصی است که در مکتب اصیل و معنوی عاشیقها پای در میدان گذاشته و راه این استاد گرامی و عزیز شهر اورمیه را ادامه داده و زنده نگه دارند. تا زمانی که شهر اورمیه پابرجاست، نام این عاشیق بزرگوار از جرگهی مشاهیر این شهر پاک نخواهد شد و به صورت ستارهی درخشانی در آسمان مفاخر آذربایجان خواهد درخشید.
عاشیق عزیز این عزیز شهر اورمیه، به واسطه نَقل پرشور داستانهای عاشقانه و اشعار عارفانه هنوز زبانزد عام و خاص میباشد. بنا به گفتهی دوستان و معاصرانش او شخصی متواضع و سر به زیر بوده و هیچگاه به دنبال شهرت نگشت و در دسته آنهایی قرار نداشته که خودشان را تبلیغ میکردند و به واسطه همین خصوصیت، متأسفانه آثار خیلی کمی از او به دوران ما رسیده است که آن هم چند کاست ضبط صوت میباشد. اما با غنیمت شمردن این چند کاست، توانستهایم نزدیک به 20 عدد از نواها و آهنگهای عاشیقی وی را به صورت مجموعهای درآورده و به شکل فایل mp3 در بیاوریم. از همین جا، از تمام علاقهمندان فرهنگ، ادب و فولکلور آذربایجان تقاضا داریم، در صورت داشتن هرگونه صدا و یا تصویر و عکس از این عاشیق بزرگوار، ما را یاریگر باشند، تا در راه معرفی و شناخت هنرمند گرانقدر و زوایای پنهان هنری وی بهتر قدم برداریم و بتوانیم در آینده این صداها و آهنگها را به صورت مجموعهای منتشر کنیم. امیدواریم، جوانان دارالنشاط اورمیه، راه این استاد مسلم مکتب عاشیقی اورمیه را ادامه داده و دنباله رو راه هنرمندانی همچون دول لو مصطفی، دول لو اباذر، میرزا جواد، فرهاد، عزیز و ... باشند. تا باشد که ایشان نیز عزیز شهر اورمیه گردند و با ساز و آواز خویش دوباره فضای این شهر را با نغمههای حماسی و عرفانی خویش سرشار از احتشام و عظمت کنند. به امید احیای سبک عاشیقی دول و موازی با آن سبک عاشیق فرهاد و عاشیق عزیز.
منبع: دو هفته نامه "دنیز" شماره 17 – مورخ 7 /4 /91
مترقی ترین نشریات مذهبی کشور را می خواند
(به یاد بهرام رجبی)
حجت الاسلام فضل الله بابا پورعلیاری می گوید:
بنده با مرحوم بهرام رجبی ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی داشتم. او دارای اوصاف برجسته اخلاقی و انسانی بود، اما آنچه باعث تعجب من و همه می شد، استعداد سرشار و خلاق او بود. بهرام اگر در محیطی مناسب نشو و نما می کرد و تربیت می شد، قطعاً یکی از مهندسان و مخترعان نخبه می گردید، ولی متأسفانه در محیط محروم روستایی زمان پهلوی بزرگ شد و ذهن و استعداد خلاقش امکان شکوفایی نیافت. او در زمان شاه در آن محیط آلوده تهران، در کمال پاکی و با حفظ ایمان زندگی و فعالیت می کرده و جوانی مؤمن و پاکدامن بود. در آن دوران او آبونه مجله »مکتب اسلام« شده بود و آن را مرتب می خوانده است. علاوه بر آن کتابهای مذهبی زیادی داشت و دائماً مطالعه می کرد و بر معلوماتش می افزود. بنده خیلی از کتابها را از آن مرحوم امانت گرفته در علیار مطالعه می کردم، از جمله منتهی الآمال مرحوم شیخ حاج عباس قمی. او در تهران به مهدیه تهران می رفته و پای منبرهای مرحوم کافی می نشسته است، نوارهای سخنرانی مرحوم کافی و مرحوم فلسفی را او به علیار آورد.
به یاد دارم که روزی سه جلد از سالنامه »مکتب تشیع« را در کتابخانه دایی ام مرحوم حجت الاسلام میرزا محمود خالقی ( 1315- 1368) دیدم و سؤال کردم شما این نشریه را از کجا آورده اید؟ گفت: آنها را آقا بهرام به من داده است. اهل اطلاع و فرهنگ و تاریخ می دانند که من چه می گویم، مرحوم بهرام در آن زمان بهترین و مترقی ترین نشریات مذهبی کشور را می خواند و به دیگران هم می داد تا بخوانند و بر سطح آگاهی خود غنا بخشند. این هم گفتنی است مادر بهرام رجبی مرحومه بانو »آغا بیگم« بود و آغا بیگم دختر روحانی معروف منطقه ارسباران در زمان پهلوی اول مرحوم ملا اسماعیل خالقی (متوفی به سال 1318ش.) بود. بی شک تأثیر خانوادگی مذهب را هم با خود داشت. خدایش بیامرزاد که در جایگاه خود مردی ذوفنون بود.
(منبع: دنیز، شماره 10، ویژه نامه – مورخ 30 /11 /90)