سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابو بکر بدو رسید فرمود : ] اندوه ما بدو همچند شادمانى آنهاست ، جز که از آنان دشمنى کاست و از کنار ما دوستى برخاست . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
شعر ، دنیز ، آذربایجان ، ارومیه ، علیار ، قلیزاده ، مصطفی ، غربی ، امام ، ترکی ، علی ، ترکی ، شاعر ، دنیزنیوز ، حوزه ، هنری ، حسین ، اسلامی ، حمیدی ، غزل ، محمد ، حاج ، ایران ، فارسی ، باکو ، قرآن ، کتاب ، نشریه ، اسلام ، تبریز ، طنز ، کتاب ، عاشیق ، شهریار ، اکبر ، انقلاب ، مصطفی قلیزاده علیار ، نخجوان ، شهید ، سایت ، سید ، باکو ، اهل بیت ، ابراهیم ، سفر ، دریاچه ، فخری ، ادبیات ، تصویر ، خمینی ، دفاع ، رضا ، پیغمبر ، جمعه ، اسرائیل ، مقدس ، نامه ، مهدی ، حوزه هنری ، حمید ، صادق ، فاطمه ، پیامبر ، بهرام ، اکبر ، اهر ، فاطمه زهرا ، نارداران ، مقاله ، عاشورا ، عکس ، زهرا ، ترکیه ، کربلا ، همایش ، واقف ، ترکیه ، بسیج ، بیت ، جمهوری ، اهل ، انتظار ، امام علی ، ادبی ، در ، عراق ، صابر ، شهر ، شامی ، خامنه ای ، خدا ، دوستی ، زن ، سعید ، اسدی ، آیت الله ، امام حسین ، هنرمندان ، ورزقان ، هفته ، مردم ، موسیقی ، نقد ، قم ، محمود ، کانون ، امام خمینی ، جنبش ، جشنواره ، خاطرات ، حافظ ، حجاب ، حسنی ، حسن ، تاریخ ، سال ، رستمی ، شیخ ، عکس ، فرهنگی ، فرهنگ ، فضولی ، عید ، عشق ، سیاسی ، رمضان ، زبان ، سلیمانپور ، شاعران ، سوریه ، ترجمه ، تهران ، به ، حاج علی اکرام ، ایرانی ، آمریکا ، وبلاگ ، واحدی ، نویسنده ، مدح ، محفل ، مجلس ، مجتبی ، میرزا ، مرثیه ، مصر ، آمریکا ، آراز ، احمد ، استاندار ، اکرام ، حیدر ، تبریزی ، پیامبر اسلام ، سلبی ناز ، روز ، زندگی ، زینب ، رضوانی ، دو ، داستان ، صراف ، عظیم ، علی یف ، علیزاده ، علمیه ، علمدار ، فتح الهی ، فرانسه ، فلسطین ، فیلم ، شاهرخ ، شجاع ، دو هفته نامه ، دیدار ، رسول ، رجبی ، زلزله ، پیام ، بهمن ، حزب ، جواد ، ادب ، اردوغان ، آذربایجان غربی ، آثار ، مطبوعات ، مشهد ، مهدی موعود ، محمداف ، کانون ، نویسندگان ، هفته نامه ، هنر ، وطن ، ولی ، یاد ، هادی ، نوروزی ، نماز ، قیام ، کرکوک ، محسن ، مثنوی ، ماه ، مایل ، ملی ، آذری ، آزادی ، ارشاد ، از ، اسماعیل زاده ، انگلیس ، اورمیه ، اکرام ، جاوید ، حدیث ، حسینی ، حضرت ، بهرامپور ، بعثت ، روزنامه ، رهبری ، سعدی ، رباعی ، رزم آرای ، دینی ، دانشگاه ، شب ، غدیر ، غفاری ، علامه ، عرب ، عرفان ، فارس ، فرزند ، صمداف ، صادقپور ، صدر ، طلعت ، طلاب ، خوی ، دوزال ، رهبر ، بزرگ ، بیداری ، تبلیغات ، حمایت ، حماسه ، حاجی زاده ، جعفری ، توهین ، امین ، انتخابات ، انجمن ، امام زمان ، الله ، استاد ، اخلاق ، آیت الله خامنه ای ، آران ، آغدام ، آقازاده ، منظومه ، مسلمان ، مراغه ای ، مسئولان ، موعود ، موسی ، ماهر ، محمدی ، هریس ، یادداشتهای ، وفات ، یحیی ، یک ، کردستان ، کربلا ، نوروز ، نمایندگان ، وحید ، مایل اوغلو ، گرمان ، مولانا ، میلاد ، نباتی ، مسجد ، مرگ ، مرسی ، مسئول ، معلم ، آغری ، آذربایجانی ، اسلامگرایان ، اسماعیل ، ارمنستان ، ارمنی ، ارزشها ، اشغال ، باکو 10 ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1933
بازدید دیروز :330
کل بازدید :2948044
تعداد کل یاداشته ها : 881
103/9/2
5:25 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
قلیزاده علیار[263]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید شقایقهای کالپوش بچه مرشد! سکوت ابدی هم نفس ►▌ استان قدس ▌ ◄ نغمه ی عاشقی جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی سرچشمه همه فضـایـل مهــدی(ع) است ساده دل ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی ....افسون زمانه طراوت باران تنهایی......!!!!!! جـــیرفـــت زیـبا سارا احمدی بیصدا ترازسکوت... .: شهر عشق :. پیامنمای جامع شهر صبح ماتاآخرایستاده ایم سایت روستای چشام (Chesham.ir) وبلاگ گروهیِ تَیسیر منطقه آزاد محمدمبین احسانی نیا رازهای موفقیت زندگی مرام و معرفت یامهدی Dark Future امام خمینی(ره)وجوان امروز عشق ارواحنا فداک یا زینب سیاه مشق های میم.صاد مهاجر مردود دهکده کوچک ما گروه اینترنتی جرقه داتکو بسیج دانشجویی دانشکده علوم و فنون قرآن تهران هفته نامه جوانان خسروشهر آتیه سازان اهواز بیخیال همه حتی زندگیم عمو همه چی دان پـنـجـره صل الله علی الباکین علی الحسین تینا شهید آوینی Chamran University Accounting Association پدر خاک فقط خدا از یک انسان ع ش ق:علاقه شدید قلبی تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!! گاهنامه زیست جوک و خنده دهاتی دکتر علی حاجی ستوده قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی کشکول sindrela شیدائی تنها عاشقانه سیب آریایی نیروی هوایی دلتا ( آشنایی با جنگنده های روز دنیا ) به یاد تو آخوند مالخر و تمام طرفدارانش در سیستم حکومتی فروشگاه من قاضی مالخر یا قاضی طمع کار کدامیک ؟؟؟؟ پایگاه خبری،قرآنی، فرهنگی آذربایجان غربی عاشقانه زنگ تفریح

صابر بزرگ‏ترین شاعر اجتماعی و مسلمان قفقاز- 3

(به مناسبت یکصدمین سال وفات میرزا علی اکبر طاهر زاده صابر)

نوشته:   رسول اسماعیل زاده دوزال

منبع:نشریه دنیز،شماره 7

 

  - صلح‏طلبى و وحدت مسلمانان

 صابر یک شاعر وحدت‏گرا و صلح‏طلب است. او انسان‏ها را به صلح و صفا دعوت مى‏کند. در شعر بین‏الملل از اختلاف به وجود آمده میان ارامنه و مسلمانان سخت ناراحت است و این اختلاف را خلاف عقل و علم و دین مى‏داند. او مى‏گوید: ارامنه و مسلمانان در قفقاز سال‏هاست با صلح و صفا در کنار هم زندگى کرده‏اند. پس چرا باید صلح باصفا را به جنگ و ستیز مرگ‏بار تبدیل کرد؟

      صابر از تشتت افکار و عدم وحدت بین مسلمانان نیز ناراحت است. دعوت به وحدت، وحدت شیعه و سنى، وحدت متفکرین مسلمان، وحدت مستمندان و ثروتمندان، وحدت اقوام گوناگون قفقاز اساسى‏ترین درد صابر است. شعر »تحسر« وى اوج وحدت‏گرایى یک شاعر است  :

   اولسایدى صفا زمره عرفان آراسیندا !

  قالسایدى وفادن اثر اعیان آراسیندا،

  دورسایدى صداقت بیگ ایله خان آراسیندا،

              قالمازدى کرد ذرّه‏جه انسان آراسیندا

  داعى به اخوت اولور ایکن بیزه قرآن،

  امر ائیلر ایکن بیرلیگه پیغمبر ذى‏شان،

  تاپمازسان ایکى متفق الرأى مسلمان،

              قفقازدا اولان بیر نئچه میلیان آراسیندا .

   

  دینمز عجبا معنى قرآنى بیلنلر؟

  اسلامى بئله تفرقه‏ده خوار گؤرنلر،

  آیا اوخومازلار نه اوچون دینى بؤلنلر  -

 »کانوا شیعاً« رمزینى قرآن آراسیندا؟

  

  آخر بو نه تفریق و تخلّف‏دور، اى امت؟ !

  الدن گئدییور، دینله‏مییور سیزمى، بو ملّت؟

  تا کى بو تخلّف، بو تفرق، بو عداوت؟

              بیر دین، بیر اسلام و بیر ایمان آراسیندا؟

  

  اسلامیمیزى ائتمه‏لى‏ییز بؤیله‏مى احیا !

  ایمانیمیزى قیلمالى ییز بؤیله‏مى ایفا،

  اسلام او دئییلمى‏کى، جگر گوشه زهرا  -

              باش وئردى یولوندا سوسوز آل قان آراسیندا؟

   

      

4-    محبت اهل بیت و روح مذهبى صابر

     صابر که شیعه بود و به قول خودش شیعه نابى که حقیقت ‏پرست است. همان گونه که در پیش اشاره شد، صابر صداى دلنشینى داشته و در عشق‏آباد، شماخى و عتبات عالیات سال‏ها به روضه‏خوانى مشغول بوده است. صابردر این سال‏ها نوحه‏هاى زیادى در رثاى حضرت‏ امام‏ حسین‏علیه‏السلام سروده است. متأسفانه به دلایل مختلف نوحه‏هاى صابر تا کنون جمع‏آورى نشده است و به احتمال زیاد در اثر حکومت بلشویکى روسیه این اشعار معدوم شده‏اند. زیرا به گفته پسرعموى صابر، میرزه‏على‏اکبر همیشه نگران آثارش بوده و در هنگام مرگ نیز چشمانش به سوى آثارى که در طاقچه اتاق گذاشته بود، نظاره‏گر بود ولى نوحه‏هایى که به دستمان رسیده است، اوج محبت شاعر نیست به آل‏عبا در آن متبلور است.

    ارباب علم و کمال خوب مى‏دانند که من در آسمان شعر و ادب چون ستاره درخشانم.

    دیده خورشید از خاک پاى من نور مى‏گیرد. چرا که من نوکر حسین)ع( هستم، فلذا پادشاه عالم هستم.

 

اتهامات

    با این وجود صابر در آماج تیرهاى دوست و دشمن بود. او را به بى‏دینى متهم مى‏کردند و چه آزار و اذیت‏هایى که نکردند. او هم از دوست کتک مى‏خورد، هم از دشمن. او را تکفیر مى‏کردند، تحقیر مى‏کردند ولى در روح او ذره‏اى شکست حاصل نشد، اشعاری طنزآمیز در جواب اتهامات واهی سروده است . او مى‏دانست که دوستانش جاهل و بى‏سوادند، عصر، عصر نامردان است، اهالى بى‏علم، معرفت‏اندوزى خوار گشته، چرخ کج‏مدار، خلق حیله‏گر، بخت تیره، همرهان ساده و صالحین به تیر سوءظن نشانه، همت‏ها بى‏قرار و قلب‏شکنان جسور و ظالمین پررو گشته. چه باید کرد. باید با این ساخت و به تکلیف عمل نمود.

تحجر، جهل، استحمار مرتجعین، بى‏سوادى و خرافه‏زدگى عوام عرصه را بر فردى چون صابر که روشن، بیدار و مترقى بود تنگ کرده بود. سیل تهمت و افترا و تکفیر بر سر شاعر سرازیر بود. صابر در عین این که دیندار، دلسوز، و خداپرست واقعى بود متهم به بى‏دینى و کفر و ارتداد مى‏شد. او نیز علیرغم این بى‏مهرى‏ها و مشکلات از مبارزه در راه علم و دین کوتاهى نمى‏کرد و مقاومت می ورزید به گفته خود:

سیل طعن ائیله تموجله آلیب دور و بریم

بنزرم بیر قوجامان داغه کی، دریاده دورار

( امواج سیل طعن دور و برم را در بر گرفته / به کوهی می مانم که در میان دریا ایستاده است!)

 در اوقات فراغت همراه با دوستانش چون عباس صحت و محمد طراح به بحث و بررسى اشعارشان مى‏پرداخت و با ادبا و علما و شعرا مکاتبه و معاشره داشت.

 

وفات

در نهایت شاعر جام راحتى و آسایش ابدى را از دست اجل بنوشد و به سال 1911 میلادى جان به جان آفرین تسلیم نماید و سیل اندیشمندان، متفکران روحانیون براى تشییع بزرگ‏ترین شاعر قفقاز به شماخى جمع شدند و در شهر عزاى عمومى اعلام گشته، مدارس تعطیل شدند، و پس از اقامه نماز میت با شرکت جمع کثیرى از مردم و اندیشمندان در قبرستان گونبذ شماخى دفن گردید. امسال (2011) در ست یک قرن تمام از فقدان این شاعر مسلمان اندیشمند و بزرگ می گذرد.

 صابر در آخرین نفس‏هاى خود این رباعى را نوشته بود:

    راهم بدهید رو به راه آمده‏ام،

    بر درگه حضرت اله آمده‏ام،

    بى‏تحفه نیامدم، نه دستم  خالی است،

    با دستانی پر از گناه آمده‏ام.

مجموعه اشعار صابر با نام «هوپ هوپ نامه» در ایران و ترکیه و آذربایجان و تاتارستان و عراق و ترکمنستان و ... بسیار مشهور و پر طرفدار است و در میان شاعران فارسی زبان ایرانی کسانی چون سید اشرف الدین نسیم شمال و ملک الشعرا با دیده احترام به او می نگریسته و از او الهام گرفته اند و نسیم شمال مضامین اشعار صابر را ترجمه می کرد. و استاد از شیفتگان او بود. پایان

 


  

  

 

 صابر بزرگ‏ترین شاعر اجتماعی و مسلمان قفقاز - 2

 نوشته: رسول اسماعیل زاده دوزال

منبع: نشریه دنیز، شماره 7

 حضور در مطبوعات اجتماعی و انتقادی

      صابر با پیوستن به مطبوعات عملاً وارد مبارزه سرسختانه با جهل و بى‏سوادى و خرافه‏پرستى گردید. ارتباط ادبى او با جامعه مطبوعات بیدار گر و پیشرو اجتماعی آذربایجان سبب شد که او از لحاظ ادبى و اجتماعى به عنوان یک شاعر بین‏الملل مطرح گردد. بخصوص اشعار ساتیریک او در تقبیح خرافات و جهل و بى‏سوادى و تلاش ادبى‏اش در راه بیدارى مسلمانان آوازه و شهرتش را به دورترین نقطه جهان چون مصر، هند، آسیاى میانه و ترکیه رساند  .

      او یک مسلمان دردآشنا بود که از عقب‏ماندگى و بى‏سوادى و جهل مسلمانان سخت ناراحت بود و از این که خیلى‏ها از این عقب‏ماندگى‏ها و جهالت‏ها را با دین و دیندارى مرتبط مى‏کردند، نگران بود. به همین خاطر نیز سعى مى‏کرد از طرفى حساب دین و اسلام را از حساب روحاین نمایان و مسببین جهل و بى‏سوادى جدا کند و از طرف دیگر با نشان دادن چهره واقعى و حقیقى از دین مانع اجراى نقشه‏هاى شوم مغرضان و دشمنان دین را که براى ضربه زدن به دین در کمین نشسته بودند و از آب گل‏آلود قصد ماهى گرفتن داشتند، مى‏شد  .

  مصلح و متفکر

او اسلام سنتى را با زبان جدید و متد نو تبلیغ مى‏کرد. او وظیفه‏اش را خوب درک کرده بود و چون آینه شفاف ارزش‏ها و ضدارزش‏ها، کمال و نقصان و خوب و بد، راستى و دروغ را به خوبى نشان مى‏داد. نه حقیقت را بر مصلحت فروخت و نه این که در درک حقیقت دچار لغزش شد  .

        او به عنوان یک مسلمان بیدار و روشن بین و غیرتمندى که زبانش و وسیله انتقال افکارش شعر بود، آنچه که در جامعه نقص و عیب، انحراف و لغزش، کجى و تقلب، جهل و خرافه‏پرستى و تحریف حقایق مى‏دید، انگشت روى آنها مى‏گذاشت و چون ذره‏بین آنها را چنان هویدا نشان مى‏داد که هر کس به عیب خود واقف مى‏شد  .

      میرزا على‏اکبر صابر به عنوان یک مصلح و مسلمان حقیقى وضعیت جامعه خود را مى‏دید و به وضوح مظلومیت دین محمدى را احساس مى‏کرد. او مسائل شرق را با جهان‏بینى اسلامى و با دید وحدت اسلامى تحلیل مى‏کرد. او راهش را و هدفش را انتخاب کرده بود. وظیفه شاعرى خود را به نحو احسن انجام مى‏داد. هدفش وحدت مسلمین، سربلندى اسلام، ترقى و تکامل مسلمانان و در سطح بین‏المللى، صلح، نوعدوستى، انسان‏دوستى بود. او شعرش را در خدمت هدف مقدسش به کار گرفت. دقیقاً افشاگرى طبقات مختلف جامعه و به باد انتقاد گرفتن نویسندگان، روشنفکران، وکلا، حاجى‏ها، قضات، روحانی نمایان، اطباء، تجار، روضه‏خوان‏ها، شعرا و روزنامه‏نویس‏ها، همه و همه در راستاى اصلاح و از سر دلسوزى و اصلاح‏طلبى بود، از باب تمسخر، استهزاء، عیب‏گیرى، تهمت و افترا نبود

    او در شعر »تحسّر« مى‏گوید: اگر در بین اعیان و اشراف و بیگ‏ها و خان‏ها و عرفا و شعرا وحدت مى‏بود، ذره‏اى غم و حزن و اندوه در جامعه باقى نمى‏ماند. این در حالى است که قرآن و پیغمبر اسلام، ما را به اخوت دعوت مى‏کند. با این حال در بین چند میلیون مسلمان، دو مسلمان متفق‏الرأى وجود ندارد. اگر بخواهیم عمده‏ ترین موضوعاتى که صابر به آن پرداخته است را احصاء کنیم، مى‏توانیم به طور مختصر به موارد ذیل اشاره کنیم:

1- مبارزه با جهل و خرافات

جهل ، خرافات و بى‏سوادى مفرط  اقشار مختلف جامعه مسلمین را فرا گرفته بود، در قفقاز سیستم آموزش به صورت مکتب‏خانه‏اى بود و مکتب‏خانه‏ها را اکثراً افراد بى‏سواد اداره مى‏کردند. شاگردان حق نوشتن مطالب را نداشته و زنان و دوشیزگان حق شرکت در کلاس‏هاى درس را نداشتند. مردم نیز نسبت به علم و سواد بى‏رغبت بودند. صابر با درک موقعیت، هر چه توان داشته بر علیه جهل و جهالت مبارزه کرده و اشعارى در تقبیح جهل و تشویق مردم به علم‏آموزى مى‏سرود. او در اشعار: بیلمم نه گؤروبدور بیزیم اوغلان اوخوماقدان، تحصیل علوم ائتمه‏کى، علم آفت جاندیر ... اوشاق منیمدیر اوخوتمورام ال چکین...« وضعیت موجود را تبیین کرد.

  2- اهتمام به امور مسلمین

    صابر مى‏دید که مسلمانان ظاهر دین را گرفته و با حقیقت دین بیگانه‏اند. دینى که در آن حقوق مستمندان در دارایى و ثروت‏دارایان پیش‏بینى شده است، چگونه مى‏تواند در مقابل عده‏اى ثروتمند که نه زکات مى‏دهند و نه به امور مسلمین اهتمام مى‏ورزند، سکوت کند. صابر در شعر: »هر نه وئرسن وئر، مبادا وئرمه بیر درهم زکات«  کاملاً روشن مى‏سازد که یکى از بزرگ‏ترین مسائل دینى زکات است و متأسفانه ثروتمندان عوض این که زکات بدهند و یا در مراسم عیدقربان به فکر مستمندان باشند به عنوان اعیاد اسلامى به فکر عیش و نوش خویش هستند و این را نیز از دیندارى‏شان تلقى مى‏کنند. صابر با دیدن این اعمال سخت مى‏آشوبد و مى‏گوید:

    »بیر ایلدیر اولور ظلم‏ایله تاراج مسلمان،

    اطراف بلدلرده قالیر آج مسلمان،

    آیا نه روادیر اولا محتاج مسلمان؟

    گون رزقینه، بیر بؤیله مسلمان آراسیندا

»سال‏هاست که با ظلم و ستم مسلمانان هلاک مى‏شوند، در اطراف و اکناف در گرسنگى به سر مى‏برند. آیا با وجود این همه مسلمان )غنى( سزاوار است که مسلمانى محتاج نان شب باشد؟«

    صابر دقیقاً در تبعیت از مولایش على)ع( به تمام انسان‏ها من حیث انسان بودنشان احترام و ارزش قایل است، او تنها به فکر مسلمانان قفقاز نیست، به همان اندازه نیز به فکر مسلمانان ایران، عثمانى و سایر کشورهاى اسلامى است. براى او ایرانى، عثمانى، ترک و فارس و عرب معنا ندارد. او انسان‏ها را به انسانیت و آدمیت مى‏شناسد و به اسلامیت و مسلمان بودن افتخار مى‏کند. نه افتخار و تعصب کورکورانه، بلکه افتخار آگاهانه. به نظر او مترقى‏ترین مکتب، دین اسلام است. دایره تفکر صابر در نژاد و زبان و خاک محصور نیست. او نه تفوق قومى بر قومى را مى‏پذیرد و نه بیگانگى نسبت به فرهنگ خودى را قبول دارد. براى او ترک آذربایجانى با ترک عثمانى فرقى ندارد، همان گونه که بین ترک و فارس فرقى وجود ندارد.

 ادامه در قسمت سوم و پایانی


  

صابر بزرگ‏ترین شاعر اجتماعی و مسلمان قفقاز- 1

(به مناسبت یکصدمین سال وفات میرزا علی اکبر طاهر زاده صابر)

نوشته:   رسول اسماعیل زاده دوزال

 

منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 7 - مورخ 11/ 10/ 90

اشاره:   یک صد سال تمام از خاموشی شاعر بلند آوازه و اندیشمند مسلمان قفقاز مرحوم میرزا علی اکبر صابر می گذرد. خیلی ها از اشعار صابر در مطبوعات و رسانه ها با اهداف مختلف خود تغذیه می کنند! اما در یکصدمین سال وفات این شخصیت بزرگ ظاهراً هیچ یادی از او نکردند... شاید هم ما ندیدیم. مقاله ذیل را استاد ارجمند میرزا رسول اسماعیل زاده دوزال(محقق و ناشر زندگی و اشعار صابر) نگاشته و  با بزرگواری در اختیار نشریه گذاشتند که ضمن تشکر و عذرخواهی از ایشان، مقاله مزبور با کمی اختصار از نظر خوانندگان عزیز می گذرد:

 

نگاهی به زندگی صابر

شاعر مشهور و طنزپرداز بزرگ و بلا رقیب سراسر ادبیات غنی آذربایجان مرحوم میرزاعلى‏اکبر طاهرزاده »صابر« در سال 1278 هجرى قمرى اول ماه ذى‏حجه در شهر شماخى جمهوری آذربایجان دیده به جهان گشود. در 8 سالگى وارد مکتب‏خانه شده مشغول تحصیل گردید  .

      از دوران کودکى به نظم و شعرسرائى رغبت پیدا کرد. در نه سالگى طبع خود را در اعتراض به خشونت معلمش به آزمایش گذاشت. در 12 سالگى به مکتب‏خانه حاجی سیدعظیم شیروانى شاعر دانشمند و غزلسراى بزرگ آذربایجان رفت و از سیّد تلمذ کرد. سیدعظیم شیروانى با مشاهده ذوق شاعرانه صابر، متون منظوم فارسى را که به او مى‏آموخت، ترجمه ترکى‏اش را از وى مى‏خواست. صابر نیز به ترجمه ترکی آنها مى‏پرداخت. اشعار گلستان سعدى را به ترکى ترجمه مى‏کرد و به استادش سیدعظیم ارائه مى‏نمود. او یکى از اشعار گلستان با مطلع »دیدم گل تازه چند دسته / بر گنبدى از گیاه بسته«. را چنین ترجمه کرده است  .

   »گؤردوم نئچه دسته تازه گول‏لر،

   باغلانمیش ایدى گیاه ‏ایلن‏تر،

   دئدیم نه اولور گیاه ناچیز،

   تا اگلشه گول صفینده عزیز  .

   اوت آغلایاراق دودی اؤتورسن  .

   صحبت ائلدیم غمیم گؤتور سن  .

   عالى‏لر ائدرمى ترک صحبت،

   حال آنکه اولاردا وار سخاوت  «

    پس از آنکه زبان فارسى و ترکى را خوب می آموزد، پدرش مانع تحصیل وى شده، او را در مغازه‏اش به کار مى‏گمارد. او به موازات خرید و فروش در مغازه پدرش، بیشترین هم و غَم خود را صرف مطالعه مى‏کند. پدرش از این کار او ناراحت گشته و دفتر شعرش را پاره مى‏کند. در اثر خشونت پدرش »صابر« تصمیم به ترک شهر شماخى مى‏گیرد. وى این جریان را چنین به نظم کشیده است:

 من خلیل‏الله عصرم، پدرم چون آذر،

 سفر از بابل شیروان کنم، انشاءالله.

 گر چه او دفتر اشعار مرا پاره نمود،

 وصله با طبع در افشان کنم، انشاءالله!

    او تصمیم مى‏گیرد با کاروانى که راهى خراسان بود، از شماخى فرار کند، ولى پدرش متوجه شده، مانع مى‏شود. مدتى در شماخى در ایام محرم و صفر به نوحه‏خوانى و مرثیه‏سرائى مى‏پردازد. صداى دلنشین و سخنان شنیدنی و شوخ‏طبع صابر موجب محبوبیتش در میان مردم مى‏شود و در مدت کوتاه در ولایات و اطراف و اکناف مشهور و معروف مى‏گردد.

 

    سفر خراسان و کربلا

شاعران آذربایجان از قرون بسیار دور تا به امروز همواره آرزوی سفر خراسان و مکه و مدینه و عتبات عالیات و زیارت قبور و آستانه های پیامبر و خاندان او را – صلوات الله علیهم -  داشته اند و گاه مثل خاقانی در آتش این آرزو سوخته و اشعاری ماندگار آفریده اند. همچنین، عباسقلی آقا باکیخانوف »قدسی«،  حاجی سید عظیم شیروانی و .. و  صابر نیز در اواخر قرن سیزدهم چنین آرزویی داشته که در 23 سالگى به سفر خراسان و عراق می رود و به زیارت ثامن‏الحج حضرت‏امام‏رضا (ع) عتبات مقدسه عراق نائل گردید. او تاریخ سفر زیارتى خود را چنین به نظم کشیده است.

 »صابر شیدا کى، ترک شهر شیروان ائیلدى،

 بولبوله بنزردى کیم، میل گولوستان ائیلدى.

 مین اوچ یوز بیرده هجرتدن سورا میمون ایلى.

 آخر شوالده عزم خراسان ائیلدى«

(صابر شیدا که ترک شهر شیروان کرد،

 همچون بلبلى مى‏ماند که میل گلستان نمود.

 در 1301 هجرى در سال میمون

 در آخر شوال عزم خراسان کرد)

    صابر در سفر خراسان در شهرهاى مشهد، سبزوار، نیشابور، تربت‏حیدریه، تربت‏جام، سمرقند و بخارا سکونت گزیده در عین سیاحت با دست‏ فروشى امرار معاش مى‏کرده است. به دلیل شیوع یک نوع بیمارى خراسان را ترک گفته به شهر شماخى مراجعت مى‏کند. پس از مدتى براى زیارت مرقد حضرت‏امام‏حسین‏علیه‏السلام عازم کربلاى معلّى مى‏شود. مدتى در عتبات عالیات سکنى گزیده، مشغول نوحه‏سرائى و مرثیه‏سرائى مى‏گردد. در این مدت خیلى مرثیه، مدیحه و نوحه و دوبیتى سروده است. پس از مدتى دوباره به شماخى برگشته و سپس راهى عشق‏آباد و مرو مى‏شود. در مدت سکونتش در مرو و عشق‏آباد در ایام محرم و سفر به نوحه‏خوانى و روضه‏خوانى مشغول بوده و از راه صابون‏پزى امرار معاش مى‏کرده است.

    او مدتى در مرو و عشق‏آباد سکنى گزیده و با وفات پدرش مجبور مى‏شود به‏شماخى‏برگردد.

 

خانواده پر جمعیت صابر

صابر در شماخى ازدواج کرد و نهایتاً در شماخى ماندگار شد. او هشت دختر و یک پسر داشت.  اگر چه مشکلات زندگى و فقر مادى و کثرت اعضاى خانواده او را به ستوه آورد، ولى مانع غلیان طبع سرشار و جَوَلان مبارزه سرسخت با جهل و بى‏سوادى نگردید  اداره یک خانواده یازده نفره براى فردى چون صابر حقیقتاً سخت بود. عزیزترین روزهاى عمر این شاعر نابغه و نوآور در صابون‏پزى صرف شد! این دوره از زندگانى شاعر سراسر درد و رنج و مشقت است. زیرا از طرفى فقر مادى و کثرت اولاد  آن هم اولاد دختر که در آن دوره از شرایط اجتماعى و فرهنگى آذربایجان زن فقط نان‏خور خانواده بود، نه عضو فعال آن، سبب شده بود که صابر شبانه ‏روز کار کند و از کنار پاتیل صابون‏پزى دور نشود، تا بتواند خانواده عیالمندش را اداره کند

 

 

... ادامه در قسمت دوم