دنیز یک ساله شد - نقد و نظر (9)
بو دنیز اوکئیان اولماق ایسته ییر
حمید واحدی (معلم، شاعر، منتقد ادبی)
»دنیز« یک ساله شد. خبر خوشحال کننده ای است. هر نشریه و هفته نامه و روزنامه ای با تداوم خود به جامعه ی ادبی، فرهنگی و... ما خدمت می کند به ویژه در این تورم و بلبشوی کاغذ، دنیز در ابعاد مختلفی فعالیت داشته است. اما بنده به عنوان یک شاعر به بخش ادبی آن اشاره ای می کنم. نگاهی به آرشیو یک ساله ی این نشریه نشان می دهد که در هر شماره، اخبار انجمن های ادبی، خبرهای فرهنگی، شعر شاعران مطرح ارومیه و مقالات ادبی و اجتماعی و فرهنگی، زینت بخش صفحات دنیز بوده است. حال به پست و بلند و غث و ثمین آن کاری نداریم چرا که به قول غنی کشمیری:
شعر اگر اعجاز باشد بی بلند و پست نیست
در ید بیضا همه انگشت ها یک دست نیست
و این در حالی است که در نشریات دیگر شهرمان کمتر به اخبار انجمن های ادبی و چهره های فعال آن پرداخت شده و می شود و این بر می گردد به این که مدیر مسؤول این نشریه خود شاعر است و نویسنده و گاه منتقد و گاه طنزپرداز؛ گفتم طنز، اشاره ای هم به طنز این نشریه داشته باشم. ستون طنزیات هرچند دیر اما اثرگذار به میدان آمد و جای آن بود و هست که به این بخش بیشتر پرداخت شود، چرا که اقبال عمومی جامعه ما به ویژه در موقعیت کنونی- به طنز و زیر شاخه های آن بیشتر از جدیات است . بخش ترکی و آثار بومی می تواند ضمانت خوبی برای دوام دنیز باشد به شرطی که با گذاشتن وقت بیشتر و دقت و تأمل، آثاری با کیفیت برتر و ارزشمندتر در نشریه چاپ شود. امید که دوستان و علاقه مندان، به دنیز بپیوندند و با پیشنهادهای سازنده ی خود در رفع نواقص آن اثرگذار باشند. شهر ما و استان ما از چهره های فرهیخته و آگاه و اثرگذار خالی نیست. باید به دنبالشان رفت و منّتشان را کشید و آثارشان را ارائه کرد. آنها که خود پیشقدم اند و با انتقاد و پیشنهادهایشان راه را هموار می کنند، دستشان بوسیدنی است. آرزوی توفیق برای دست اندرکاران نشریه دنیز را از ایزد منان خواهانم.
اورمو دا بیر دنیز قورویان حالدا
بیر»دنیز« دیر چه لیب، بیزه وئردی پای
چای کیمی آخیبان اونا قاریشاق
بو »دنیز« اولماسین او دنیزه تای!
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 22
آخرین مکتوب عاشقانه در حوزه هنری بازخوانی شد
مجموعه شعر آزاد «آخرین مکتوب عاشقانه ی من» از رویا شاه حسین زاده شاعر ارومیه ای، در حوزه هنری آذربایجان غربی طی یک نشست ادبی مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
به گزارش خبرنگار دنیز در این برنامه که از سوی واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری روز چهارشنبه 29 شهریور با حضور خود رویا شاه حسین زاده و جمعی از اهالی شعر و ادب ارومیه تشکیل شده بود، ابتدا مسؤول واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری استان طی سخنان کوتاهی هدف از تشکیل چنین جلساتی را معرفی چهره های موفق و فعال ادبی استان و ارتقای سطح هنر و فرهنگ و اندیشه دانست و خاطرنشان ساخت: جای چنین نشست هایی با حضور کارشناسان امر در سطح استان خیلی کم است و باید با افزایش آنها راه سلوک هنر و ادب را به جوانان نشان دهیم.
مصطفی قلیزاده علیار افزود: کتاب «آخرین مکتوب عاشقانه ی من» از خانم شاه حسین زاده در مجموع از آثار موفق و تأثیرگذار شعر نو و دارای نکات اندیشه ای ناب و کشف و شهودهای شاعرانه و دل انگیز با زبانی ساده و بی پیرایه است که باید برای اهل ادب معرفی گردد و این جلسه برای این منظور تشکیل گردیده است.
بر پایه همین گزارش، در ادامه جلسه که سه ساعت به طول انجامید، تعدادی از شاعران و صاحب نظران عرصه شعر و نقد ادبی نقطه نظرات نقادانه خود را پیرامون کتاب «آخرین مکتوب عاشقانه ی من» اظهار داشتند و نقاط قوت و ضعف اشعار کتاب مزبور را از دیدگاه خود بیان کردند. سیاوش رحیمی، حمید واحدی، سعید سلیمانپور، ارشد محمدی، علی رزم آرای، مرضیه انساندوست، علی همای پناه، زهرا کریم زادگان و خلیل شیخلو برداشت ها و دیدگاه های خود را در نقد و تحلیل اشعار مجموعه مذکور از لحاظ فرم و محتوا و ساختار زبان شاعرانه کتاب، برای حاضران عرضه داشتند. در جمع بندی آرای ارائه شده، کتاب «آخرین مکتوب عاشقانه ی من» از آثار خوب ادبی و ذوقی با خلاقیت های شاعرانه بکر معرفی گرید که با الهام از حقایق محیط زندگی شاعر و تجربیات شخصی وی در ارتباطی تنگاتنگ با جامعه سروده شده است.
در پایان رویا شاه حسین زاده ضمن اظهار خوشحالی از برگزاری چنین جلسه ای برای نقد و بررسی اشعار وی، ابراز داشت: برخی نظرات انتقادی ارائه شده را قبول دارم و برخی را نمی پذیرم و برخی اظهار نظرها را هم قابل تأمل می دانم.
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 22- تاریخ نشر 30/6/91
غم دریاچه
(مرثیه در سوگ دریاچه ارومیه)
از حمید واحدی
از آذربایجان خیزدَ نفیرم
غم دریاچه بنمودست پیرم!
اگر باران همدردی نبارد،
یقین فردا من از اهل کویرم.
غم دریاچه اورمیه دارم
چرا چون ابر بارانی نبارم؟
ز بس باریده شرم اینجا عجب نیست،
اگر گویم که اهل شرمسارم!
از این صحرا غبار درد خیزد
از این دریا شگفتا گرد حیزد!
چه پرسی از دل دریا دلانش
کز آن امواج آه سرد خیزد.
دلی دارم تهی از هر زلالی
دلی ماننده دریاچه خالی
اگر پایان نگیرد خشکسالی
نیابی زنده ای در این حوالی.
منبع: دو هفته نامه "دنیز" شماره 17
غزل
حمید واحدی
نگاه کرده ام از روزن شکیبایی
تمام عمر به راهت، چه وقت می آیی؟
به جاده ها چه غریبانه چشم دوخته ام
ز پشت پنجره های غریب تنهایی
تمام پنجره ها بی تو مات مانده بیا
بیا که با تو شود کوچه ها تماشایی
بگو که سمت نگاهت کدام آفاق است
تو، ای که سمت نگاه تمام دل هایی
کجاست زورق چشمت که لنگر اندازد
کنار ساحل این چشم های دریایی
نیامدی و ز اندوه غربتت خون شد
دل تمامی آلاله های صحرایی
به لحظه لحظه این روزهای یلدایی
دلم گواهی آن می دهد که می آیی.
مرثیه های دریاچه ارومیه - 8
دنیز بایاتیلاری
حمید واحدی
بو دنیز شانلی دنیز
اوره گی قانلی دنیز
کاش منیم تک اولایدی
کؤنلو طوفانلی دنیز.
بو دنیز دورو دنیز
گؤزومون نورو دنیز
گؤزلریم آغلاماقدان
اولوبدور قورو دنیز.
بو دنیز قارا دنیز
اوره گی یارا دنیز
یاراسی ده رین لشیب
تاپانمیر چارا دنیز.
بو دنیز غملی دنیز
هاواسی سملی دنیز
کاش منیم تک اولایدی
گؤزلری نملی دنیز.