نازل شدن جبرئیل بر فاطمه زهرا (س) یعنی چه؟!
در باره شخصیت ملکوتی و معصوم حضرت فاطمه زهرا (س) بزرگ ترین دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی و محدثان و عالمان دینی و اندیشمندان و شاعران متفکر مسلمان سخنان زیبا و جالبی گفته اند و نوشته اند. من هر چه فکر کردم که به مناسبت میلاد آن بانوی بی نظیر جمله ای، بیتی، حرفی تازه پیدا کنم، نیافتم جز کلام امام صادق (ع) که هر چند آن را نیز بارها خوانده ام، اما آنقدر حیرت انگیز است که همیشه مرا به فکر فرو می برد و آن نزول جبرئیل بر حضرت زهرا (س) است، همچنانکه بر پیامبر اسلام و دیگر پیامبران اولوا العزم و بزرگ نازل می شد. کلینی در اصول کافی ( کتاب الحجه) نقل کرده است که "امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا هفتاد و پنج روز بعد از پدرش پیامبر اسلام (ص) زنده بود و هر روز جبرئیل بر آن بانوی غمدیده نازل می شد و تسلیت می گفت و دلش را تسکین می داد و از منزلت پیامبر در بهشت خبر می داد و او را از اوضاع آینده فرزندانش آگاه می کرد. علی (ع) که شاهد این صحنه ها بود، سخنان جبرئیل را می نوشت."
به راستی در بیان عظمت معنوی حضرت فاطمه زهرا یا هر انسان الهی کامل دیگری، آیا مقامی برتر و والاتر از این می توان تصور کرد که جبرئیل - این مقرب ترین فرشته خدا و امین و حامل وحی محمدی(ص) – بر او نازل شود و او را از خبرهای غیبی باخبر سازد؟! ... یعنی مقام قُرب فاطمه زهرا (س) در حد مقام پیامبران بزرگ بود، هر چند او پیامبر نبود و مسئولیت آنان بر دوش او قرار نداشت، در چنین مقامی قرار داشت. با اینکه ما نمی دانیم اصلاً جبرئیل بر امیر مؤمنان علی و دیگر ائمه اطهار نازل شده یا نه؟! ... پس بهتر است از زاویه دیگری بر شخصیت فاطمه زهرا (س) نگاه کنیم. درود بر فاطمه زهرا (س)
روز مادر مبارک، روز زن مبارک.
20 جمادی الثانی 1433 // 23 اردیبهشت 1391
لبیک اللهم لبیک، لا شریک لک لبیک
سلام دوستان عزیز،ان شاءالله مرداد ماه خوبی داشته باشید. در این دو هفته در حضورتان نبودم، نائب الزیاره بودم از طرف همه شما عزیزان در مکه و مدینه و بقیع ( عُمره مُفرده، یا به قول معروف در بین مردم: حج عمره). ببخشید اگر بدون خدا حافظی رفتم و بدون طلب حلالیت...؛ خدا قسمت همگان بکند، واقعاً سفر خوبی است و عالمی دارد. یادداشتهایی را به عنوان سوغات سر زمین وحی و نبوت و قرآن وحج و عمره نوشته ام که اگر توفیقی باشد گاهداری بخشهایی از آنها را تقدیم شما خواهم کرد.
لبیک اللهم لبیک، لا شریک لک لبیک؛ انّ الحمدَ و النعمه لک والمُک، لا شریک لک لبیک.
پیامبر، چرا از حجاز ؟!
به نظر می رسد اگر حضرت محمد – ص – به جای حجاز آن روز که اثری از تمدن و تفکر و فرهنگ مقبول انسانی در آن گزارش نشده، از جای دیگری مبعوث می شد، بیماردلان – به ویژه در عصر ما – بیشتر به شک و تردید می افتادند و شیطان دلهای مریضشان را بیشتر وسوسه می کرد. برای مثال اگر آن آخرین و کامل ترین پیامبر خدا از یونان ظهور می کرد یا از ایران یا از هند، که بالاخره برای خود تمدنی دیرینه و دیرپا و تأثیرگذار در دنیا داشتند و یا از جاهای دیگری مشابه این ممالک متمدن باستانی؛ بیماردلانی مثل میرزا فتحعلی آخونداف، یا سلمان رشدی، یا کسانی که اخیراً در بوق و کرنای خزعبلاتی مثل «تجربه نبوی» و از این قبیل مزخرفات می دمند، قطعاً می گفتند که از این قبیل کشورها خداوندگاران بیشمار دانش و اندیشه و الهام و معنویت و عرفان و هنر، همچون افلاطون و فلوطین و سقراط و ارسطو بودا و ابن مقـفـع و ابن سینا و زکریای رازی و بیرونی و ابوسعید و مولانا و ملا صدرا و .... ظهور کرده اند، این ( وجود مقدس رسول اکرم) هم یکی از ایشان.
اما ظهور آن حضرت از سر زمین حجاز و شهر مکه با شعار توحید و دعوت به دانش و صلح و قانون و عدالت و برادری و پاکی و با آوردن جامع ترین مجموعه وحیانی همه خوبی ها و عظمتها یعنی قرآن کریم در آن شرایط اجتماعی وحشت آور و گستردگی جهل و نادانی و بت پرستی و دخترکشی و فقر اقتصادی و فکری و جنگ و خونریزی و بی قانونی و هزاران بدبختی دیگر؛ خود دلیل بارزی است که محمد (ص) بی هیچ شکی پیامبری بزرگ از سوی خداست. همین.
خب، این هم یک دلیل بر نبوت آن حضرت، یعنی دلالت اجتماعی و شرایط مکانی. گرچه یک دلیل ابتدایی، اما واقعی است برای صاحبان دلهای سالم، البته با لحاظ اینکه قطعی ترین دلیل نبوت حضرت محمد – ص- و بزرگترین و جاودانه ترین معجزه ایشان، به یقین قرآن است.