چند غزل از وحید طلعت
برای امام علی علیه السلام
غزل 2
با کاسه های شیر لبالب شروع شد
در کوچه های کوفه و در شب شروع شد
تصویر گریه های علی در درون چاه
اینگونه بود عشق که اغلب شروع شد
تقویم سوگواری آقای عاشقان
از گریه های حضرت زینب شروع شد
وقتی که ایدولوژی دنیا نوشته شد
وقتی که عشق در دل مکتب شروع شد
یک شوق یک بهانه و با رمز یا علی
یک عمر عاشقانه و یک تب شروع شد
هذیان ! جنون ، جنون ... به سرم زد که عاشقم
در قلب من که بُت شده تَب تَب شروع شد
از بغض عاشقانه من صبح جمعه ها
در ندبه با رسیدن "یارب" شروع شد.
غزل 3
از قحط سالِ عاطفه میآمد، لبهاش خشک، خشکِ ترک خورده
در اجتماعِ منفعلِ بیدین، با مردمانِ پست کلک خورده
حقِ مسلمی که نمیدیدند، این کورهای شک زدهی بیدین
ـ آیا نه این مدینهی بیایمان با اهل بیت نان و نمک خورده؟! ـ
مولایِ من ببخش ولی ای کاش بودی و روزِ حادثه میدیدی!
در خانهی تو، پشتِ دری سوزان، بانوی خانهی تو کتک خورده!
مولای من ببخش ولی آنروز در پیشِ چشمهایِ همین مردم...
ـ سیلی فقط نه صورتِ زهرایت، سیلی بهشت خورده فلک خورده!
این امتحانِ سخت الهی را غیر از علی که بوده که سر کرده؟
راز شگفتِ شیرِ خدا این است، اینجا عیارِ عشق محک خورده.
غزل 4
قرار شد پس از آن سرورِ جهان باشی
امینِ حضرت احمد، امامِمان باشی
غم تمامِ زمین را به دوش برگیری
ستاره باشی و در قلبِ کهکشان باشی
خدات خواست ولیّ محمدش بشوی...
خدات خواست که خورشیدِ هر زمان باشی!
گرفت دستِ تو را آفتابِ هر دو جهان
و بُرد بالا تا اینکه آسمان باشی
مؤذنان مُتبرک شوند با نامت
نگین سرخی در سبزی اذان باشی
تمام خلق بگویند؛ «علی ولی الله»
همیشه، در همه جا بر سر زبان باشی
مدینه در هیجانِ تو تَب کند پس از آن
ولیِّ بعدِ محمّد، انیس جان باشی
به دوستدارانت عشق را بیاموزی
همیشه خاری در چشم دشمنان باشی
بنا شد عدلِ خدا در تو منعکس گردد
عیار عشق و معیارِ امتحان باشی
بشر برای بلوغ از تو پیروی بکند
برای اوج و معراج نردبان باشی.
غزل 5
وقتی که دید لایق این وعده را علی،
دیگر گزید از همه مردم، خدا؛ علی
جبریل روز وعده پیامی بزرگ داشت
وقتی محمد آمد و فرمود؛ ـ یا علی ...!
بی پرده بود فاصله بنده و خدا
چیزی نبود حایل معشوق تا علی
بی شک که امر، امرِ خدا بود و حکمتش
روزِ غدیر قلبِ خدا بود با علی
از بین این جماعت شک و یقین کسی
آن روز ... نه! نگفت؛ ـ محمد، چرا علی؟
تاریخ صفحه ـ صفحه ورق میخورد هنوز
اقرار میشود که کشیده چهها علی
از دستِ مردمی که وفاشان دروغ بود
با معدنِ فتوت و عشق و وفا؛ «علی»
لایق نبود کوفه شود عاشقِ علی
این مردمِ پلید کجا و کجا علی؟!
تو شیعهئی و راهِ علی شاهراهِ توست
برخیز ای مسافرِ نستوه یا علی ... ! منبع: سایت «دنیزنیوز» www.daniznews.ir
جشنواره ملی شعر خلیج فارس به زبان آذری در ارومیه برگزار شد
دنیزنیوز: قبل از ظهر امروز اول اردیبهشت، جشنواره ملی شعر خلیج فارس به زبان ترکی آذری با حضور شاعرانی از استانهای مختلف و مهمانانی از کرکوک عراق در ارومیه برگزار شد.
به گزارش خبرنگار دنیز از ارومیه حجتالاسلام محمدباقر کریمی مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی، در ابتدای جشنواره ملی شعر خلیج فارس که به زبان ترکی آذری، در سالن همایش اداره نهاد کتابخانههای عمومی ارومیه اظهار داشت: موضوع خلیج فارس به عنوان مسئله اعتقادی در بین مردم مطرح است.
وی با تاکید بر حفظ روحیه دفاع از کیان اسلامی، تصریح کرد: مردم ایران اسلامی در سالهای پس از پیروزی انقلاب همواره با دفاع از ارزشهای اسلامی و با دفاع از کیان خود، اجازه ندادند دشمن یک وجب از خاک ایران را تصاحب کند.
کریمی ایران اسلامی را سرزمین فرهنگ عنوان کرد و افزود: به داشتن سرزمینی مثل ایران که مهد تمدن و فرهنگ است میبالیم.
مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی با بیان اینکه عدهای ید طولانی در تحریف تاریخ دارند، گفت: اجازه نمیدهیم این افراد نام خلیج فارس که بینالمللی است را عوض کنند.
کریمی آثار رسیده به دبیرخانه این جشنواره را 285 اثر عنوان کرد و اظهار داشت: این آثار از کشور عراق، استانهای آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی، همدان، تهران و اردبیل ارسال شده بود.
وی افزود: از این تعداد 9 اثر به عنوان آثار برتر شناسایی و مورد تجلیل قرار گرفتند.
در ادامه برنامه، شاعران برگزیده از جمله رعنا امیریان، آیدا دانشمندی، محمد ترکمانی، وحید طلعت، مهدی میرزا رسول زاده و ... اشعار خود را در موضوع خلیج فارس به زبان آذری و همچنین نصرت عاصی اوغلو از کرکوک و محمد انجمن به عنوان مهمان جشنواره شعر برای حاضران خواندند. اجرای موسیقی عاشیقی و اهدای جوایز و لوح تقدیر از دیگر بخش های این برنامه ادبی بود. جشنواره ملی شعر خلیج فارس به زبان ترکی آذری که برای نخستین بار در ارومیه برگزار می شد، تا ظهر به کار خود خاتمه داد.
منبع: دنیزنیوز
بیداری اسلامی
شاعر: وحید طلعت
از تیترهای سرخ خبر میشوی شروع
از فاجعه، جنون و خطر میشوی شروع
از سازمان کاغذی و مبهم ملل
با نقض آشکار بشر میشوی شروع
خاورمیانه در رگ تو سرخ میدود
نفت سیاه در وطنت خاک میجود
خاورمیانه در سرِ تو درد میکشد
خون برادرانِ تو را سرد میکشد
تو از مزارعِ نگران میشوی شروع
از روزهای بیهیجان میشوی شروع
از کاخهای شب نگرانِ سفید رنگ
از روزهای آتش و خون، روزهای جنگ
هر آن مچاله میکُنَدَت التهابها
طرح سوالهای غلط از جوابها
قلب تو جای کل جهان درد میکند
در پلکهای تو خفقان درد میکند
در خاطرات سرد تو مین رشد کرده است
در مغز تو تمام زمین رشد کرده است
حالا تویی رصد شده در ماهواره ها
محکوم تا ابد شده در ماهواره ها
بر سرنوشتِ خلق خود آشوب کردهای
روزی هزار مرتبه مکتوب کردهای؛
در سایتهای ریز و درشت پر از خبر
در لینکهای پر شده از وحشت و خطر
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 18، مورخ 24/4/91
غزلی از محمد شکری فرد
همین که عشق تو از آسمان،رسید به من
تمام شورِ زمین و زمان،رسید به من .
دُچارِ فلسفه ی سخت زندگی بودم(1 )
که دستِ یاری تو ناگهان،رسید به من
الهه ای و به پاکیت سجده خواهم کرد
شگفت عشق تو وقتِ اذان،رسید به من
حکایتی شده این عشق بین دشمن و دوست
وَ نقش اولِ این داستان،رسید به من
فرشته ای که دلش معبد خدایان بود
چقدر ساده و بی امتحان،رسید به من .
پیاله ها همه از شهد ناب پر شده اند
چه شد که جام پر از شوکران رسید،به من؟ !
کَمر به کشتن من بسته اند مردُمِ ایل
همیشه از کَس و ناکس زیان،رسید به من
وَ ابروان کمانت که نیمه ی ماهند
غنیمتی ست که از دشمنان،رسید به من .
پانوشت1:بیت 2 اضافه شد .
پانوشت(1):دچار فلسفه ی زندگی نبودم من
جهان فلسفی ذهن من نبودی اگر - وحید طلعت
طالع
وحید طلعت
آیدیندی آی کیمی اولاجاق ایستر ایستمز
بیر گون گونش ساچین یولاجاق ایستر ایستمز
او بم بیاض باخیشلی، چیچکلی گولر اؤزون
مندن سورا گولوم سولاجاق ایستر ایستمز
دؤرد ایل قزئت لره یاییلان گنج شکلیمی
گؤردوکده گؤزلرین دولاجاق ایستر ایستمز
دؤرد ایل اؤلوم گؤنومده سنه یازدیغیم غزل
گون شعری، اؤن سؤزون اولاجاق ایستر ایستمز
آیدیندی آی کیمی اورگیندن چؤکر گونوم؛
بیر سئوگی ایزلهییب بولاجاق ایستر ایستمز
اؤلدوردو بیر باخیشدا منی، کیمسه بیلمهدی
طالع، گرک، آنیت، اولاجاق... ایستر ایستمز!
منجه او اینجه شعر، او آرتان گؤزللیگین
سربست سئوگیدن دولاجاق ایستر ایستمز