مغالطه در باب حجاب اختیاری و اجباری
برخی افراد با هدف خاص خود یعنی گسترش بیبند و باری، این روزها همه جا به ویژه در شبکههای اجتماعی مدام صبح و مساء جار میزنند که حجاب اسلامی زن خیلی خوب است اما یک امر شخصی و اختیاری است؛ اگر اختیاری باشد ارزشمند خواهد بود و گرنه، با زور و آییننامه و اعمال قانون، هیچ ارزشی ندارد و چون امروز در جامعه اسلامی ایران زنان مجبورند در ملأ عام و بیرون از خانه، با حجاب ظاهر شوند، این حجاب زورکی است و هیچ ارزشی ندارد!
این افراد تکلیف شان روشن است و طرفدار نشر فساد و شهوت در جامعه هستند. اما جای تعجب آنجاست که برخی افراد متدین و مسلمان هم این حرف بی منطق و مغالطه را طوطی وار نشخوار می کنند. این جماعت ساده دل متدین نمی دانند که حجاب اختیاری یعنی بی حجابی اجباری! ... نمی فهمند که وقتی حجاب با قید اختیاری در جامعه برافتاد بی حجابی اجباری جایگرین می شود و این معادله خیلی روشن است!
گر چه علل و اسباب دیگری هم امروزه در جامعه ایران، به آتش بد حجابی و شل حجاب دامن می زنند اما تبلیغات افراد کلاش هم در تضعیف و تمسخر حجاب به عنوان یک ارزش اسلامی – انسانی، مؤثر است.
امروز دشمنان اسلام و طرفداران شیوع فسق و فجور، همه ارزشهای مسلمانی از جمله حجاب را هدف قرار دادهاند. لذا هوشیاری بیشتری می طلبد تا از ارزشهای معنوی مان حراست کنیم. (منبع: هفته نامه «دنیز»، شماره 117 مورخ 97/423)
اینجا ترکیه است، صدای جمهوری اسلامی ایران!
یادداشت های سفر به ترکیه - 4
نوشته: مصطفی قلیزاده علیار
دانشگاه »ابراهیم چچن« شهر آغری
شنبه 27 آبان، ساعت 11 به وقت ایران به دانشگاه ابراهیم چچن بردندمان. اولین دور سمینار حدود ساعت 40/11 در یکی از سالن های طبقه سوم دانشکده ادبیات شروع شد. خانمی برنامه را آغاز کرد با عرض خیر مقدم. آقایی هم به فارسی ترجمه می کرد، ظاهراً مترجم کنسولگری ترکیه در ارومیه بود.
دکتر محمد تکین (مِحمِت تکین) آرسالان استاندار آغری پشت تریبون قرار گرفت و خیر مقدم گفت به ما مهمانان ایرانی و کمی هم از گذشته تاریخی شهر آغری بیان کرد: » شهر آغری در طول تاریخ مهد تمدن و فرهنگ بوده، چهار صد سال است که در مرز ارتباطی ترکیه با ایران واقع شده و هیچ تغییری نکرده است و سه دروازه رسمی گمرکی با کشور دوست و همسایه ایران دارد: وان، بازرگان و ارض روم.«
آماری از روابط اقتصادی و مبادلاتی با ایران ارائه کرد که نشان می داد حجم تجارت و ارتباط اقتصادی ترکیه و ایران از سال 2001 تا 2011 مدام در حال رشد بوده و به 16 میلیارد دلار در حال حاضر رسیده است و ...
حوصله نداشتم آمار خشک خبری را یادداشت نمایم. البته همان روز خبر سمینار و مطالب اصلی و مهم طرفین در سایت ها منتشر شد (سایت استانداری آذربایجان غربی، دنیزنیوز، مهر و ...)
محمد تکین قرار و مدارهای سمینارها و دیدارهای رسمی پیشین را هم یادآور شد: »افتتاح شعبه بانک ملت ایران در آغری، ایجاد خط راه آهن بین نخجوان - قارص؛ خط هوایی قارص – ارومیه؛ احداث شهرک مشترک تجاری؛ گشایش مرز زمینی ایقدیر و ...«
استاندار آغری دوستانه تأکید کرد که: »نباید در امور همکاری بین دو کشور سهل انگاری کنیم یا کارها را سخت بگیریم.«
این حرف او البته بسیار ارزشمند بود و لابد پیامی داشت قابل توجه مسئولان ما! و در پایان سخنانش خطاب به ما مهمانان ایرانی – شیعه خود، فرارسیدن ماه محرم را تبریک گفت!!
به هر حال، جناب دیزج نژاد معاون برنامه ریزی استاندار آذربایجان غربی، پس از محمد تکین آرسالان، پشت تریبون دعوت شد و شروع کرد:» بسم الله الرحمن الرحیم ... با سلام، قبل از آغاز سخن، فرا رسیدن ماه محرم و ایام شهادت امام حسین (ع) و یارانش را به همه شما عزیزان تسلیت می گویم!
این حرف آقای دیزج نژاد اولین حرفی بود که صدای جمهوری اسلامی را در سفر هیئت ایرانی انعکاس داد با رنگ محرم و روح عاشورا و تبرک به نام مقدس شهید قدسی حضرت حسین بن علی (ع)
بلا فاصله در همان جا که نشسته بودم، گفتم:«اینجا ترکیه است، صدای جمهوری اسلامی ایران!»
ادامه (متن کامل) یادداشت را در سایت دنیزنیوز (www.daniznews.ir) و نشریه «دنیز»، شماره 28- مورخ 11/11/91 بخوانید
اندر حال و هوای یک بام و دو هوا!
(سر مقاله دو هفته نامه « دنیز » - یادداشت مدیر مسئول - شماره 28 مورخ 11/11/91)
شکی نیست که امروز ایران اسلامی در عرصه های سیاسی و تکنولوژیک یکی از کشورهای مقتدر دنیاست و نقشی تعین کننده در حوادث سیاسی و اجتماعی منطقه و بلکه جهان ایفا می کند و این بار مشت های آهنین و پولادین محکم تری بر دهان همه گردن کلفت های دنیا به سرکردگی آمریکا می زند و حضور سیاسی، اقتصادی، علمی، نرم افزاری و دفاعی اش از آمریکای جنوبی تا شمال آفریقا و کشورهای آسیایی به ویژه ممالک اسلامی بسیار درخشان و گسترده است. امروز چشم و گوش مردمان مسلمان و آزاده دنیا به ایران است و صهیونیست های جنایتکار بیش از پیش از قدرت ایران می ترسند... اینها همه درست؛ اما معلوم نیست کجای کار می لنگد که نوسانات بازار و اوضاع نابسامان اقتصادی و نبض روانی داخل این کشور و ملت مقتدر، دست گروهی گردن فراز پشت پرده افتاده و متصدیان امور نمی توانند حریف برخی مسائل جزئی هم باشند.
هر چند تحریم های خارجی تأثیر خود را آشکار می کند، اما چرا باید هم تمام خانه ها و انبارها و مغازه ها و بازار پر از برنج باشد و هم جنگ روانی کاذب، زن و بچه مردم بیچاره را در صف های طویل برنج مورد تحقیر قرار بدهد و هیچ دولت مرد و مجری قانون و عوامل تعزیراتی و حکومتی و محکمه ای هم نتوانند جلوش را بگیرند؟ جل الخالق، آیا این یک بام و دو هوا نیست؟
یاد ادیب الممالک بخیر که فرمود:» در چین و ختن ولوله از صولت ما بود!...« اما در داخل کشور، صف برنج صولت و هیبت ما را چنان می شکند و آبرو ریزی می کند که نگو! و قس علی هذا گرانی سرسام آور خودرو، مصالح، خوراک، پوشاک و لوازم و وسایل ضروری زندگی، زمین و... راستی چه کسی باید پاسخگوی این مردم باشد؟... اینکه شما مجریان قانون نمی توانید بازار را کنترل کنید و قیمتها را ثابت نگه دارید، آیا با وعده اعطای فلان مبلغ تومان از جیب خود مردم به مردم، چه معجزه ای می توانید بکنید؟ تاره همین وعده ها هم که نه به دار است و نه به بار، فقط در حد لفظ و پز دادن است، قیمتها و بازار را بیشتر آشفته تر می کند، ...
مسئولان محترم اجرائی، کارشناس همه علوم و فنون و معارف و سیاسات و اقتصادیات و غیره! چرا با این مردم بازی می کنید، همه قدرت و کارشناسان و بودجه و امکانات را در اختیار دارید، اگر راست می گویید چرا فکری اساسی و کاری و عملیاتی و تأثیرگذار به حال کنترل بازار و مهار گردن کلفت های پشت پرده تورم و گرانی نمی کنید؟ هان؟! فکری اساسی بکنید. والسلام علی من اتبع الهدی
کعبه و بتخانه یکی است -1
( یادداشتهای سفر عمره – تیر ماه 1390)
نوشته: مصطفی قلیزاده علیار
در فرودگاه ارومیه، منتظر پرواز
ساعت 12 جمعه شب 17 تیر ماه 1390 در فرودگاه ارومیه بودیم. ساعتی سرگردان و بلاتکلیف ... بعد همه را در یکی از سالنها جمع می کنند برای ارائه ی موعظه های امنیتی در باب حمل مواد مخدر به عربستان و عواقب ناگوار آن و خط و نشانها و ... بعد به سالن دیگری منتقل می شویم و باز هم علافی خسته کننده، نزدیک به یک ساعت؛ که مسؤلان محترم پاسپورتها را ظاهراً راست و ریس می کنند. بعد زائران را به صف می کنند تا پاسپورتها را تحویل بدهند.
مدیران کاروانها برای رعایت جوانب برخی قضایا، یا به قصد خوش خدمتی، یا به نیت هر چیز دیگری، پاسپورت برخی از مسؤلان شناخته شده را می آورند و جلو چشم همه زائران به صف ایستاده به دستشان می سپارند که مبادا مثل سایر آدمهای عادی، زحمت ایستادن در صف را متحمل شوند! حضرات ایشان هم که روی صندلی ها لم داده اند، بی تعارف می گیرند! انگاری حقشان این است که در سفر به خانه خدا هم از مردمان عادی ممتاز گردند به برکت خوش خدمتی مدیران کاروانها؛ التماس دعا از این قبیل زعمای قوم که به زیارت خانه خدای عدالت آفرین و حرم پیغمبر مبارزه با پارتی بازی و تبعیض می روند! آقایان هنوز در لاک «بت خود» و «بت ریاست» و «بت خود بینی» و «بت خود برتر از دیگران بینی» و از این گونه حماقتها گرفتارند. معلوم نیست چگونه به خانه خدای احد واحد بت شکن می روند؟!... در واقع برای این آدمهای خود پرست و ریاست پرست، کعبه رفتن هم نوعی اظهار خودپرستی و نفس پرستی و ریاست پرستی و قدرت طلبی و مانور خودی است در حریم حرم یکتاپرستی؛ اصلاً برای جانوران انسان نما کعبه و بتخانه یکی است.
خلاصه، پاسپورتها را می گیریم، ساعتی بعد، به سالن سوم می رویم و منتظر پرواز می مانیم. ساعت حدود 2 بامداد هواپیمای سعودی به زمین می نشیند. زائران اغلب خسته و ملولند. حاجیه خانمها از فرط خستگی یکی یکی می روند به نمازخانه، یعنی پناه می برند به آنجا و دراز می کشند. لابد دیروز در دیدارها و التماس دعاها حسابی خسته شده اند، عیال ما هم قاتی ایشان است و از فرط خستگی نای ایستادن ندارد. بانوان اهل سنت همه لباس سفید (احرام) پوشیده اند و از دور معلوم است که آهنگ خانه خدا کرده اند...
ساعت 30/3 سوار هواپیمای سعودی می شویم. من و عیال خانم در جای خودمان یعنی ردیف 8، صندلی D و E می نشینیم که بر روی بلیط تعیین شده بود، ولی اکثر زائران که پیرند و یا احتمالاً در عمرشان هواپیما سوار نشده اند، مثل اتوبوس خط واحد هر جا را خالی می بینند، خودشان را می اندازند! لابد بندگان خدا خیال می کنند که اگر معطل کنند، صندلی ها پر می شوند و جا برایشان نمی ماند! خدمه هم چندان سخت نمی گیرند.
برخی آقایان که در سالن انتظار بلیط هاشان را بدون ایستادن در صف دریافت کرده بودند به برکت خوش خدمتی برخی ها، یک راست می روند در قسمت جلو هواپیما که «جای ویژه آقایان» است و کمتر سر و صدا دارد، می نشینند، لابد این حضرات نیت کرده اند بدون حضور مردم عادی، با خدایشان از همین جا خلوت کنند!! ... اینان هنوز تو لاک خودپرستی خود محکم جا خوش کرده اند و در این سفر روحانی هم قرص و محکم در جسمانیت و خود بینی حماقت آمیز خود فرو رفته اند و هواپیمای عمومی راه کعبه هم را به منزله اتاق ریاست خود می پندارند و می خواهند از مردم عادی دور باشند گردند غافل از اینکه اینجا باید داخل خلایق شد، وحدت وجودی امت محمدی را باید دید، نباید در اینجا لااقل تابع شیطان تفرقه انداز شد تا رحمت حق تعالی شاید بیشتر شامل حال ایشان باشد ... شاید من هم گرفتاراین خیالات شد ه ام و عجیب گیر این جماعت غافل از خدا و گرفتار در لاک خودپرستی افتاده ام در قدم اول این سفر معنوی ... ول کن بابا، به جهنم، به تو چه ربطی دارد، از کجا معلوم که شیطان از این راه به سراغ تو نیامده باشد! هان؟ از کجا معلوم؟! ... مراقب نفس فریبکار خود باش ...
خدمه همه ترکند یعنی اهل ترکیه و خوش برخورد و سهل گیر و با تسامح. ساعت 4 هواپیما به پرواز درمی آید و حرکت از آسمان ارومیه یک راست به مقصد مدینه منوره. نیم ساعت بعد پذیرایی شروع می شود....
مدینه منوره، شنبه 18 تیر ماه 1390
صبح روز شنبه 18 تیر ماه 1390، ساعت 7 به وقت ایران و 30/5 به وقت عربستان در فرودگاه « ملک عبد الله» مدینه منوره هواپیما به زمین می نشیند. امروز برابر با هفتم شعبان 1432 و هفتم ژوئیه 2011 است. آفتاب کاملاً زده و نمازمان قضا شده!... جماعت حاجیان عمره گذار از دیروز که اغلب جلوس داشته اند و چند ساعت هم در فرودگاه ارومیه علاف بودند، کلی خسته اند.
پلیس سعودی حدود یک ساعت علافمان می کند برای انگشت نگاری و چشم نگاری الکترونیکی مسخره که آمریکایی ها این ادا و اصول ضدّ ایرانی را به حاکمان عربستان دیکته کرده اند... ادامه دارد