یارانه حقدار (طنز)
غلامعلی کریمی(دلسوخته)
آن مدبر که شــــــود خانهی او بــس آباد
کرد تدبیر و ز غـــــم نـــک بنــمودم آزاد
داد یارانه به حقدار کنون بی کم و کاست
کاش ایزد دل وی ز آتش غم بیمه کنـــاد
فیض روح القدسش داد مــــددهای مدید
که توانســــــــت به یارانه کند مارا شـــاد
و اگر بیشتر از این مــــــددش فرمـــــاید
میکند صخره به تدبیرحسن چون فرهــاد
منهدم کرد ز بن خانهی بی تدبیــــــران
رنجها برد در این راه نه کــــم، بلکه زیــاد
حسن تدبیر کلیدی است که دارد در دست
این همان است که وی گیرد ازآن هی امداد
هر که تدبیر ندارد به یقین خــــــانهی او
می شود بی در و پیکر و اســاســـاً بر بــــاد
تو اگر میطلبی این که شوی شاه جهان
باید آداب سیادت ز حسن گیـــری یـــــاد
هله «دلسوخته» خود نیز ز وی پند بگیــــر
و به تدبیر بکَن خانهی غــــــم از بنیـــــاد
دنیز یک ساله شد - نقد ونظر (15)
یک سال هم از عمر ما گذشت
سرمقاله دو هفته نامه «دنیز» شماره 22- تاریخ نشر 30/6/91
دنیز با همه فراز و نشیب ها و مشکلات فرساینده بالاخره با انتشار 22 شماره یک_ساله شد. به عبارت دیگر یک سال هم از عمر ما رفت. اما شکر خدا که گردن دنیز پیش هیچ کس خم نشد و علی رغم اینکه از سفره یارانه کاغذ و حمایت های رنگ_وارنگ وزارت محترم ارشاد و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان و مدیریت استان و... در این یک سال همواره محروم گشت و به عمد در محاق بی توجهی ماند و وعده های سر خرمن مسئولان فرهنگی و غیر فرهنگی و استانداری هرگز در حق دنیز تحقق نیافت و... بماند که در شماره_های سال دوم اگر توفیق و عمری باشد و دنیز به راه خود ادامه دهد به یاری حق تعالی در باره این بلبشوی فرهنگی صریح_تر و مستندتر سخن خواهیم گفت. با تمام این جور و جفا ها که از سوی مسئولان امر در حق دنیز و برخی نشریات ارزشی دیگر این استان اعمال شد، باز هم دل ما به عنایت حق تعالی و همت دوستان همدل و هم فکر خوش بود چرا که در طول این یک سال همان دوستان صاحب قلم و اندیشمند در داخل و از خارج ایران مطالب ارزشمندشان را کریمانه و بی هیچ توقع و تکلفی در اختیار دنیز و خوانندگان آن گذاشتند، از این جهت می_توان گفت بیش از 90 درصد مطالب دنیز تولیدی دست اول بوده است و این سرمایه بزرگی برای این حقیر است که در این یک سال صاحب آن شده_ام. ضمن تشکر صمیمانه از همه نویسندگان، شاعران و اندیشمندان بزرگوار و همه همکاران و دست_اندرکاران دنیز که در مدت یک سال گذشته لطف_ها نمودند، معروض می دارم که دنیز مثل گذشته مسیر فرهنگی، ادبی، تاریخی و اجتماعی خود را بر محورهای ملی و دینی و رسالت مطبوعاتی_اش ادامه خواهد داد . با تشکر ویژه از صاحب نظران فرزانه ای که در این شماره دنیز با اظهار نقطه نظرات کارشناسانه خود راه آینده را برای ما روشن تر کردند.
مصطفی قلیزاده علیار (مدیر مسئول دنیز)
دنیز یک ساله شد - نقد و نظر (12)
پیغام به دنیز!
(شعر طنز)
سعید سلیمانپور (بوالفضول الشعراء) شاعر، مدرس دانشگاه
باد صبا ز جانب ما گو «دنیز» را
آن صفحههای پرتپش و موجخیز را
سالی گذشت بر تو و هرچند غورهای
شیرینی تو مات نموده مویز را!
ماه دوهفتهای و به میدان شب کنون
آوردهای طبیعتِ ظلمت ستیز را
اما نصیحتی کنمت سخت سودمند
چندی بیا غلاف بکن تیغ تیز را
از نقد ،خوش کناره بگیر و کن افتتاح
در صفحه ی نخست، ستونِ مَجیز را!
خواهی که نورچشمی مطبوعهها شوی
مطبوع شو دلِ حضرات عزیز را!
تو طفلِ حرف گوش کنی باش و بعد از این
جدّی بگیر یکسره هشدارِ «جیز» را!
بر صخرههای موج شکن خیره سر مکوب
پس نرم کن سواحلِ یارانه خیز(!) را!
خواهی به روی میز ادارات سر کشی
ایمان بیار معجزه ی زیر میز را !
وقتی فیوز حضرتعالی پرانده شد
دیگر نجو دوشاخه بیکس، پریز را!
*
سؤز چوخدی آمما یئر قوتولوب پس نهایتاً
سیز ، بیز را دعا ائلهیین،بیز، سیز را!
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 22 – تاریخ نشر 30/6/91
چهارشنبه کوری همان چهارشنبه سوری است!
بله، چهارشنبه کوری فعلی همان چهارشنبه سوری سابق است. خب، این حرف نه متلک است، طنز، نه شوخی، نه اعتراض، نه تعریض و نه تعرض و نه گوشه و کنایه و نه هیچ چیز دیگر. امروز خیلی چیزها عوض شده بالاخره. مثلا بعضی جوانهای ما موی سرشان را آنطور که می دانید و می بینید بالا می زنند به شکل جوجه تیغی و ... برخی دختر خانم ها و زنان جوان ایرانی با مانتوهای تنگ و کوتاه هوس انگیز و شلوارهای رنگ رفته شهوت گستر در خیابانها و دانشگاهها و بیمارستانها و هر جایی که پر تردد است رفت و آمد می کنند و ... خلاصه خیلی چیزها با سابق فرق کرده و هیچ کس هم ککش نمی گزد . البته این دخالت در این معقولات در حد و قواره ما نیست.
اما چهارشنبه سوری سابق و آتش بازی و سرخی تو از من و زردی من از تو یا به عکس و این حرفهای بی معنی اما سالم و بی خطر دیروزی، امروز در داخل کشور توسط اکثریت و به یمن ترقه های وارداتی تبدیل شده به یک تهدید ملی در سطح گسترده؛ یعنی ماهیت چهارشنبه سوری سابق به چهارشنبه کوری و کچلی و شلی و چلاقی و در نهایت به چهارشنبه گوری فعلی تغییر شکل و فرم داده است. البته این تغییر شکل و ماهیت و فرم، به هیچ وجه به گرانی کالاهای مورد نیاز مردم و تأخیر یارانه ها و کنترل قیمت بازار در آستانه عید نوروز و از تبلیغات مشتری جلب کن و هم چنین به موضوع انتخابات و از این مسائل هیچ ربطی و دخلی ندارد. حتی به استکبار جهانخوار و صهیونیزم جهانی و انگلیس مکار و روسیه این بدترین همسایه ما در طول سیصد سال گذشته و سکولاریزم و وهابیت ضد اسلام و لائیزم و اوضاع آخر الزمان و دیگر موضوعات بین المللی اصلاً مرتبط نیست. از طرفی، مد شده که ما هر اتفاقی را به کسی یا چیزی بندش کنیم و ربطش بدهیم، بی آنکه به دنبال علت یابی آن در درون خودمان باشیم و از این قزعبلات فیلسوف مأبانه... بگذریم؛ خب، حالا این چهارشنبه کوری افتضاح غیر قابل مهار را به چه کسی یا چه چیزی گره بزنیم؟! این دیوانه بازی وحشیانه را که این همه برای بیت المال کشور هزینه و خسارت دارد و این همه موجب ضرر و زیان جانی و مالی و دلهره می شود و هیچ نیروی قهاری حریفش نمی شود و نیروی انتظانی و پلیس و ... همه در کنترل کردنش واقعاً عاجزند به کجا مرتبط بدانیم؟ هر سال گزاراش هایی وحشت انگیز از پی آمدهای ناگوار آن در رسانه ها پخش می شود و همه را به تعجب وا می دارد، پار سال البته مسئولان خوشحال بودند که ضرر و زیان کمتر شده! ... به نظر می رسد که کنترل این وحشیت ناخواسته به یک عزم ملی و تبلیغ جدی از طریق رهبران نافذ دینی و فرهیختگان و اراده واقعی مسئولان نظام نیاز دارد تا شعور ملی مردم را تحریک و تقویت و بیدار کنند. به نظر من بنده حقیر چنین عزمی در مسئولان ما نیست، اگر بود قطعاً جلو این بازی خطرناک جوانان و کودکان ما در این چهارشنبه گوری و کوری گرفته می شد و وحشی بازی این شب منجر به کوری و گور به گوری و نقص عضو و دیگر خسارات نمی شد. برای مثال تمام نهادها و ادارات و مسئولان از چند ماه مانده به موعد انتخابات چنان عزم خود را برای زمینه سازی حضور مردم جزم می کنند و دست به اقدامات جدی می زنند که مراد حاصل می شود، حتی کسانی که هزار و یک اما و اگر نسبت به اهل سیاست یا مجریان قانون و نمایندگان مجلس دارند، پای صندوق های رأی حاضر می شوند و به قول معروف دشمن را مأیوس می کنند. اما در باب تربیت مردم و جوانان چنین عزم و اراده ای مستمر و کارساز در جان مسئولان و نهادهای ذیربط و رسانه ها دیده نمی شود مخصوصاً در موضوع حجاب و چهارشنبه آخر سال. به هر حال مردم ایران مردمی خونگرم و تربیت پذیرند و صاحب فرهنگی غنی انسانی و دیرینه. نظر شما چیست؟
الان ساعت 7 عصر سه شنبه 23 اسفند 1390 و هنگام اذان مغرب به افق ارومیه است که من این حروف را رقم می زنم و هر لحظه از صدای گوشخراش و سهمگین ترقه های کودکان و جوانان ما در کوچه های سطح شهر نزدیک است پرده گوشم پاره شود، صدای اذان مساجد در طنی انفجار مستمر ترقه های کوچه ها و محلات قطع و وصل می شود! ... وای اگر بیماری در خانه یا گوشه بیمارستانی نیاز به آرامش و سکوت دارد... وای به حال کسانی که دلی را با این سر و صداهای بی جا می لرزانند.... وای به حال کسانی که هوای شهر را آلوده به بوی آزار دهنده باروت کنند و آلودگی صوتی ایجاد نمایند. راستی می دانید در چند سال گذشته چند نفر در همین شب چهار شنبه آخر سال در اثر دیوانه بازی احمقانه بعضی ها چشمشان را از دست داده اند و کاملاً نابینا شده اند؟! کدام بی شعوری نام این جنایت عمومی را شادی و آداب عید نوروز گذاشته؟ آیا این وحشیت نیست؟ پس چیست؟
البته اینکه آیا برای مردم تفریح سالم یا مثلاً دلخواه هست یا نه؛ اینکه رادیو و تلویزیون برنامه هایی مناسب دارد یا ندارد و... باید مورد نظر مسئولان و برنامه ریزان و متولیان امور باشد و مسائلی از این دست؛ جای حرف و تأمل است. امشب همین الان که گویا در شهر جنگ و بمب باران است، کانالهای تلویزیون برنامه هایی خیلی بی ربط از نوع مصاحبه با فلان مسئول و ... پخش می کنند! خلاصه مردم در کار خود اند و رسانه ملی کاملاً دست خالی است و در حاشیه چرخ می زند.
***
*******
جالب اینکه پیامک یکی از دوستان عزیزم در همین لحظه رسید: « سوختن غم و غصه هایتان در آتش آرزوی ماست. چهارشنبه سوری مبارک!»
چند نفر از دیگر دوستان با حال هم در همین لحظات با پیامهایی لطفشان را نثار این حقیر کرده اند به بهانه فرا رسیدن چهار شنبه سوری. اما کدام سور؟ ... اما بالاخره در این حیص و بیص، دلی و دلهایی هم به یاد ماست... این هم خیلی مغتنم است. خدا خیرشان دهاد. به قول مولانا: هر که از ما کند به نیکی یاد / یادش اندر جهان به نیکی باد . آمین
مصطفی قلیزاده علیار