اینجا ترکیه است، صدای جمهوری اسلامی ایران!
یادداشت های سفر به ترکیه
بخش دوم
مصطفی قلیزاده علیار
امکانات داخل اتاقها
برگردیم به داخل اتاقهای مهمانسرای پلیس آغری؛ تلویزیون رنگی کوچکی بود با کانال های متعدد و همه جور فیلم و تبلیغات و برنامه های متنوع از اخلاقی و دینی و سکسی و نیمه سکسی و خانوادگی و سیاسی و اخبار و اجتماعی و خوب و بد و بنجل و وطنی و غربی و شرقی و مسجد و میخانه و ... و اغلب مزخرف که ایرانی جماعت در داخل ایران با دستگاه و دیش و ماهواره و هزار دوز و کلک دیگر و با هزار ترس و لرز، آنها را تماشا می کنند، اما آن شب ما به راحتی دیدیم در اتاق 218، بی هیچ اضطراب و پنهانکاری و ترس از مأموران انتظامی وغیره.
حمام هم آب گرمش البته بی هیچ معطلی می آمد هر چند در آن دو شبانه روز ما دو نفر اصلاً استحمام نکردیم نه من و نه آقازاده. توالت داخل اتاق ها فرنگی بود که آقازاده به هیچ وجهی از وجوه و تحت هیچ شرایطی، به آن داخل نشد و عند الضروره یک راست به طبقه اول و حوزه سنتی می رفت! ... من اما اغلب اوقات در همان فرنگی داخل اتاق رفع و رجوع می کردم، با رعایت تمام موازین شرعی و اصول بهداشتی مثلاً!...
یک موضوع دیگر هم برای من و دیگر همسفران توالت سنتی - ایرانی این مهمانسرای دولتی ترکیه خنده دار و خاطره انگیز بود و آن اینکه در این توالت سنتی آفتابه و شیلنگ وجود نداشت، یک پارچ آب کوچک پلاستیکی گذاشته بودند که به اندازه یک لیوان آبخوری ظرفیت داشت! حالا با آن کجایت را می توانی پاک کنی؟!... لذا همه همسفران محترم در آن دو روز دلشان برای آفتابه های خانگی ده پانزده سال پیش لک زده بود، بعضی ها هم می گفتند کاش یک متر شیلنگ با خود می آوردیم ... گرچه در ادارات ما هنوز هم این آفتابه حضور دارد، برای نمونه نمی دانم راهتان به استانداری استان خودمان افتاده یا نه! ...
در دستشویی های مهمانسرای پلیس آینه های بزرگ دیواری نصب کرده بودند، مایع دستشویی هم به حد کافی بود و هم یک خروار دستمال کاغذی ضخیم گذاشته بودند تا دلت بخواهد.
از یخچال و مواد رنگارنگ پذیرایی که معمولاً در هتل های ما – مخصوصاً برای مهمانان خارجی - هست، خبری نبود، حتی آب معدنی و دستمال کاغذی و دیگر لوازم ضروری هم نگذاشته بودند! احتمالاً دستمال کاغذی اتاق ها را هم در همان توالت ها و دستشویی های عمومی سنتی انبار کرده بودند...
دومین حال گیری
این که در بعضی اتاقها یخچال و اسباب پذیرایی نبود یا بعضی اتاقها یخچال داشتند اما در داخلشان باد می وزید یعنی که خالی خالی بود و از مهمانان ارجمندی چون ما شرمنده بودند! برای ما غیر مدیران چندان مسأله ای نبود، اما برای مدیر کل ها و فرمانداران همسفر ما مسأله ای شده بود واقعاً! چرا که این بندگان خدا وقتی مهمانانی رسمی و دولتی از ترکیه وارد می شود، هم بهترین هتل شهر و دیارشان را در اختیار آنان می گذارند و هم پذیرایی های سانتی مانتال و فانتزی و اسراف آمیز از جیب بیت المال مسلمین و غیر مسلمین شهر و دیارشان سخاوتمندانه حاتم بخشی می کنند ... (خودشان در آنجا می می گفتند البته) اما حالا که این برخورد خفت آور طرف مقابل را می دیدند، حساب دستشان آمده بود که « ای دل غافل! تا حال عجب اشتباهی کرده ایم ها، انگار واقعاً حساب، حساب است و کاکا برادر!»!...
لطفاً بقیه مطلب را در سایت دنیز نیوز ( www.daniznews.ir) بخوانید
گلمیشم «یحیی کمال» اؤلکه سینه ...
بله، با این مصراع استاد شهریار - رحمه الله علیه - اشاره می کنم که دو روز ( 27 و 28 آبان 91) در همراهی تنی چند از همکاران رسانه ای در شهر «آغری» ترکیه بودم اما درست مثل شهریار در خیال خود در ترکیه بودم! نه شهری دیدیم، نه شهروندی و نه جغرافیایی از دیار شاعران بزرگی مثل یحیی کمال و محمد عاکف و ... در معیت یک گروه کاری ( چهارمین اجلاس همکاریهای استانداران مرزی ایران و ترکیه) اینور و آنور دویدیم - کاملاً بیخود و بی جا- و خسته و کوفته با آنها بازآمدیم، شب رفتیم و شب برگشتیم و حتی نشد که یک لحظه عظمت و هیبت افسانه ای و حیرت انگیز قله سر به آسمان کشیده «آغری» مشهور به آرارات را ببینیم، در تارکی از دامنه اش گذشتیم یاد این بیت مشهور افتادم که:
افسوس کی یاریم گئجه گلدی، گئجه گئتدی هئچ بیلمدیم عمروم ئجه گلدی، نئجه گئتدی!
گزارش این سفر بیخود و بیجا را و ایضاً تأمّلاتم را اگر خدا بخواهد به زودی می نویسم. یا علی!
برادر بزرگ سلمان رشدی در آذربایجان
سلیمان رستم یکی از شاعران وابسته به حزب کمونیست شوروی و از افسران سازمان امنیتی ک.گ.ب در آذربایجان شوروی بود که کمی قبل از فروپاشی شوروی از دنیا رفت. سلیمان رستم را می توان برادر بزرگ سلمان رشدی مرتد دانست، زیرا به سرچشمه عقاید دینی مسلمانان یعنی قرآن کریم جسارت کرده و در مطلع یکی از سروده های مزخرف خود گفته: شاعر سلیمان رستمه جواب
شعریمین بیر سطرینه قرآنی وئرسن وئرمه رم
تبریزین بیر داشینا ایرانی وئرسن، وئرمه رم
در جواب این حرف مفت آن شاعر ضد مردمی آذربایجان، بسیاری از شاعران مسلمان آن دیار و ایران شعرها گفته اند. یکی از آنها شعر آقای ابراهیم حائری شاعر اهری است که مرحوم استاد یحیی شیدا در صفحه ترکی روزنامه "فروغ آزادی" شماره 1699 – مورخ سه شنبه 14 مرداد 1365 در تبریز، آن را چاپ و منتشر کرد. جواب ابراهیم حائری این است:
قرآنین بیر سطرینه شیروانی وئرسن وئرمه رم
دُرّ ایله مملوّ اولان دریانی وئرسن وئرمه رم
شعریوی ای بی خبر گر موفته وئرسن آلمارام
قرآنین بیر حرفینه دیوانی وئرسن وئرمه رم
باشیوی گر یوللاسان قرآنه قیمت، آلمارام
صوت قرآنه اگر سن جانی وئرسن، وئرمه رم
سن کی، زندای سن، آمما من گولوستان بولبولو
شهریمین بیر کونجونه اوروپانی وئرسن، وئرمه رم
سینه وه چوخ وورما تبریزین داشین، هذیان دئمه
چون مسلمان شهری دیر، دونیانی وئرسن وئرمه رم
تبریزیم دیر سسله میش آزاده انسانلار بو گون
بیر شهیدین قانینا مین کانی وئرسن، وئرمه رم.
اهر- ابراهیم حائری
منبع: دو هفته نامه "دنیز" شماره 15- چاپ ارومیه
سلیمان رستمه جواب
شوروی دؤورو آذربایجان کمونیست حزبی نین تانینمیش شاعری سلیمان رستم واختی ایلا اؤز ملتی اولان مسلمان آذربایجان خلقی نین دینی اینامینا و قرآن کریمه تحقیر ائتمیش و دئمیشدیر: شعریمین بیر سطرینه قرآنی وئرسن وئرمه رم تبریزین بیر داشینا ایرانی وئرسن، وئرمه رم
قرآنین بیر سطرینه شیروانی وئرسن وئرمه رم
دُرّ ایله مملوّ اولان دریانی وئرسن وئرمه رم
شعریوی ای بی خبر گر موفته وئرسن آلمارام
قرآنین بیر حرفینه دیوانی وئرسن وئرمه رم
باشیوی گر یوللاسان قرآنه قیمت، آلمارام
صوت قرآنه اگر سن جانی وئرسن، وئرمه رم
سن کی، زندای سن، آمما من گولوستان بولبولو
شهریمین بیر کونجونه اوروپانی وئرسن، وئرمه رم
سینه وه چوخ وورما تبریزین داشین، هذیان دئمه
چون مسلمان شهری دیر، دونیانی وئرسن وئرمه رم
تبریزیم دیر سسله میش آزاده انسانلار بو گون
بیر شهیدین قانینا مین کانی وئرسن، وئرمه رم.
اهر- ابراهیم حائری
منبع: دو هفته نامه "دنیز" چاپ ارومیه، شماره 15
شیدا هم رفت!
دیشب خبر درگذشت شاعر، نویسنده و روزنامه نگار شهیر تبریزی استاد یحیی شیدا را ابتدا دوست شاعرم بهرام اسدی به واسطه پیامک به من داد، بعد هم دوستان تبریزی محمد رمضانی (نویسنده) و مختار صدرمحمدی (شاعر) و ... خدایش بیامرزاد، او به حق شیدای خدوم ادبیات آذربایجان بود که نیمی از ادبیات غنی ایران بزرگ است. خدمات ادبی و فرهنگی و منش انسانی یحیی شیدا برای همیشه ماندگار و البته تأثیرگذار خواهد بود. در باره شیدا بیشتر باید حرف زد و نوشت. اما این زمان بگذار تا وقتی دگر. جمعه 29 مهر 90