هفت سالگی
ظریفه قاسمی
خانه ام را که روی مرداب روییده،
و آفتابی که پشت سرم پنهان است و
سایههای درازی که در انتهایشان روسری سپیدم را کنده هام
ترک خواهم کرد؛
چونان پیراهن بلند هفت سالگیام
که روزی اسیر زمزمههای باد هرزه طناب خانه را
گرگها در پیراهن یوسف
سلبی ناز رستمی
1
نمی تواند این باد
بوی یوسف را آورده باشد
گرگ ها ،
دیر هنگامی ست که زوزه می کشند
در پیراهنت!
2
پای هیچ پنجره ای ،
به ماه نمی رسد
این شکم برآمده
نمی تواند تو را زاییده باشد
پلنگ!
3
عشقی ،
در چشمانم پیله می کند
تا وقت رها شدن
پروا نه ،
پروانه ام باش؟!