اندر حال و هوای یک بام و دو هوا!
(سر مقاله دو هفته نامه « دنیز » - یادداشت مدیر مسئول - شماره 28 مورخ 11/11/91)
شکی نیست که امروز ایران اسلامی در عرصه های سیاسی و تکنولوژیک یکی از کشورهای مقتدر دنیاست و نقشی تعین کننده در حوادث سیاسی و اجتماعی منطقه و بلکه جهان ایفا می کند و این بار مشت های آهنین و پولادین محکم تری بر دهان همه گردن کلفت های دنیا به سرکردگی آمریکا می زند و حضور سیاسی، اقتصادی، علمی، نرم افزاری و دفاعی اش از آمریکای جنوبی تا شمال آفریقا و کشورهای آسیایی به ویژه ممالک اسلامی بسیار درخشان و گسترده است. امروز چشم و گوش مردمان مسلمان و آزاده دنیا به ایران است و صهیونیست های جنایتکار بیش از پیش از قدرت ایران می ترسند... اینها همه درست؛ اما معلوم نیست کجای کار می لنگد که نوسانات بازار و اوضاع نابسامان اقتصادی و نبض روانی داخل این کشور و ملت مقتدر، دست گروهی گردن فراز پشت پرده افتاده و متصدیان امور نمی توانند حریف برخی مسائل جزئی هم باشند.
هر چند تحریم های خارجی تأثیر خود را آشکار می کند، اما چرا باید هم تمام خانه ها و انبارها و مغازه ها و بازار پر از برنج باشد و هم جنگ روانی کاذب، زن و بچه مردم بیچاره را در صف های طویل برنج مورد تحقیر قرار بدهد و هیچ دولت مرد و مجری قانون و عوامل تعزیراتی و حکومتی و محکمه ای هم نتوانند جلوش را بگیرند؟ جل الخالق، آیا این یک بام و دو هوا نیست؟
یاد ادیب الممالک بخیر که فرمود:» در چین و ختن ولوله از صولت ما بود!...« اما در داخل کشور، صف برنج صولت و هیبت ما را چنان می شکند و آبرو ریزی می کند که نگو! و قس علی هذا گرانی سرسام آور خودرو، مصالح، خوراک، پوشاک و لوازم و وسایل ضروری زندگی، زمین و... راستی چه کسی باید پاسخگوی این مردم باشد؟... اینکه شما مجریان قانون نمی توانید بازار را کنترل کنید و قیمتها را ثابت نگه دارید، آیا با وعده اعطای فلان مبلغ تومان از جیب خود مردم به مردم، چه معجزه ای می توانید بکنید؟ تاره همین وعده ها هم که نه به دار است و نه به بار، فقط در حد لفظ و پز دادن است، قیمتها و بازار را بیشتر آشفته تر می کند، ...
مسئولان محترم اجرائی، کارشناس همه علوم و فنون و معارف و سیاسات و اقتصادیات و غیره! چرا با این مردم بازی می کنید، همه قدرت و کارشناسان و بودجه و امکانات را در اختیار دارید، اگر راست می گویید چرا فکری اساسی و کاری و عملیاتی و تأثیرگذار به حال کنترل بازار و مهار گردن کلفت های پشت پرده تورم و گرانی نمی کنید؟ هان؟! فکری اساسی بکنید. والسلام علی من اتبع الهدی
یار بیزه قوناق گله جک
سوروشون نه یه گله جک؟!
(یادداشت هفته نامه دنیز، شماره 18 مورخ 24/4/91)
احتمال دارد بعضی از اهل بخیه ایراد بگیرند که »آقا تو چه کاره ای که مصرع دومی از خودت در می آوری و ترانه ای به این زیبایی را خراب می کنی؟... برو پی کارت عمو!«. بله، حق با ایشان است. اما چه ایرادی دارد دوستان کارما اصلا بر مجموعه ترانه های مردمی و فرهنگ مردمی و آرامش مردمی و ... آسیبی نمی رساند؛ نهایت اینکه یک مصرع ناجوری ساخته ایم خواه با مصرع قبلی جفت و جور بشود یا نشود. شما اگر اهل اما و اگر هستید چرا نوک بینی تان را می بینید؟ چرا داد نمی زنید بر سر کسانی که قافیه زندگی، آرامش، امنیت و اعتقاد مردم را خراب می کنند. ببینید در یکی دو هفته اخیر چه اتفاقاتی در این ولایت و در زندگی مردم افتاده؟... لابد می گویید »یعنی چه؟! چرا کلی بافی می کنی؟« بله عرض کنم که ببینید ماه مبارک رمضان هم که می رسد، پس آن وعده های سر خرمن مسئولان محترم چه شد؟ مگر قرار نبود قیمت ها مثلا چنین و چنان بشود؟ حمایت از قشر کم درآمد جامعه، بحث احیاء دریاچه ارومیه، حمایت از اهل فرهنگ، حمایت از مطبوعات و... آقا یکی بپرسد از این بزرگواران که داستان نان و تره و نان کره بعد از 33 سال اقتدار و عظمت تاریخی یک ملت بزرگ چه محلی از اعراب دارد؟ شما این مردم را چه حساب می کنید؟ مردم با همه صبوری حقایق را خوب می فهمند. بحث یارانه ها چه شد؟ چرا صادقانه اعتراف نمی کنید که نمی توانید بازار را کنترل کنید؟ شما از نو زن و بچه مردم را از ساعت 5 صبح در صف مرغ فروشیها می نشانید تا مرغ به قیمت ارزان تر از بازار بگیرند... آخر این درد با که گویم و این غم کجا برم؟ آیا قافیه اوضاع کشورداری از دستتان در نرفته؟ اشکال کار کجاست؟ خوانندگان گرامی بر ما ببخشند اگر کمی پریشان گویی شد اما »چه کند حنظل بیچاره اگر تلخ نگوید«. شاید اوضاع پریشان جامعه موجب این پریشان گویی ها می شود. خلاصه بر می گردم به اول کلام که:
یار بیزه قوناق گله جک
سوروشون نه یه گله جک؟!
یک راهکار ابتکاری برای کنترل قیمت ها
(یادداشت دو هفته نامه "دنیز" شماره 17 مورخ 17/4/91 – چاپ ارومیه)
یادش بخیر، روزگاری شاعری می گفت: "چه بگویم؟ سخنی نیست... " به گمان این گرفتار در دام ظن و گمان، با این اوضاعی که در جامعه پیش آمده، وقتی به بالا نگاه میکنی سبیل است و چون به پایین می نگری ریش! (ضربالمثل ترکی) در برزخی افتاده_ای و نمیدانی که چه بگویی. با این توضیح که اگر همه کاسه کوزه گرانی و تورم غیر قابل مهار و غیر قابل توجیه را سر دولت و بی کفایتی مسئولان مربوطه بشکنی، شاید دور از معیار انصاف و تقوا باشد چون بالاخره عوامل ریز و درشت مختلفی در ظهور یک پدیده اجتماعی آن هم از نوع مشکلاتش دخیل اند؛ عوامل داخلی، خارجی ، نبود مقررات کار ساز، عدم اجرای درست قوانین، عدم کارایی تصمیم_ها و دستورات، ضعف اجرائی، ظهور و بروز تصمیمات حسین قلی_خانی مسئولان بالا دست، عدم کارشناسی دقیق و علمی در امور کشورداری، داستان پست_مدرن یارانهها و هزار و یک دلیل نقلی و برهان عقلی و دلایل سیاسی و اقتصادی بیشمار که یکی دو تا نیست "که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم "!
اما آنچه به یقین میتوان از این اوضاع نا مطلوب و از دست رفته نتیجه گیری و در باره اش حکم صادر کرد این است که این گرانی وحشت بار فراگیر و در حال گسترش پیامدهای دهشت بار تر و غیر قابل جبرانی دارد و بی شک فلج کننده یک ملت است .
اولین پیامدش فلج شدن تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی است که شعار و خط مشی امسال است.
دوم اینکه اخلاق و آرامش مردم را در هم می_ریزد و هیجانات روحی - روانی و ناهنجاری_های اجتماعی را افزایش میدهد.
سه دیگر آنکه فسق و فجور و بزهکاری و فقر و تن فروشی و بی اعتمادی نسبت به نظام را - و نه دولت و دولت مردان و مجلسیان که هر چهار سال یکبار عوض میشوند - دامن میزند که این ضایعه قطعاً غیر قابل ترمیم است.
این چیزی است که در این حیص و بیص، نه تنها به عقل ناقص صاحب این خودکار میرسد بلکه بعینه ما و شما و ایشان... همه مشاهده میکنیم و این مسئله دل و جان وفاداران به نظام را به درد میآورد و نگران می_کند. خلاصه، چه بگویم؟ غیر از این سخنی نیست...
راهکار پیشنهادی ما این است که دعای دسته جمعی بخوانیم تا ماه مبارک رمضان زودتر از موعد طبیعیاش از راه برسد و مسئولین محترم به میمنت قدومش قیمتها را تعدیل نمایند و از این خالی بندیها...
چهارشنبه کوری همان چهارشنبه سوری است!
بله، چهارشنبه کوری فعلی همان چهارشنبه سوری سابق است. خب، این حرف نه متلک است، طنز، نه شوخی، نه اعتراض، نه تعریض و نه تعرض و نه گوشه و کنایه و نه هیچ چیز دیگر. امروز خیلی چیزها عوض شده بالاخره. مثلا بعضی جوانهای ما موی سرشان را آنطور که می دانید و می بینید بالا می زنند به شکل جوجه تیغی و ... برخی دختر خانم ها و زنان جوان ایرانی با مانتوهای تنگ و کوتاه هوس انگیز و شلوارهای رنگ رفته شهوت گستر در خیابانها و دانشگاهها و بیمارستانها و هر جایی که پر تردد است رفت و آمد می کنند و ... خلاصه خیلی چیزها با سابق فرق کرده و هیچ کس هم ککش نمی گزد . البته این دخالت در این معقولات در حد و قواره ما نیست.
اما چهارشنبه سوری سابق و آتش بازی و سرخی تو از من و زردی من از تو یا به عکس و این حرفهای بی معنی اما سالم و بی خطر دیروزی، امروز در داخل کشور توسط اکثریت و به یمن ترقه های وارداتی تبدیل شده به یک تهدید ملی در سطح گسترده؛ یعنی ماهیت چهارشنبه سوری سابق به چهارشنبه کوری و کچلی و شلی و چلاقی و در نهایت به چهارشنبه گوری فعلی تغییر شکل و فرم داده است. البته این تغییر شکل و ماهیت و فرم، به هیچ وجه به گرانی کالاهای مورد نیاز مردم و تأخیر یارانه ها و کنترل قیمت بازار در آستانه عید نوروز و از تبلیغات مشتری جلب کن و هم چنین به موضوع انتخابات و از این مسائل هیچ ربطی و دخلی ندارد. حتی به استکبار جهانخوار و صهیونیزم جهانی و انگلیس مکار و روسیه این بدترین همسایه ما در طول سیصد سال گذشته و سکولاریزم و وهابیت ضد اسلام و لائیزم و اوضاع آخر الزمان و دیگر موضوعات بین المللی اصلاً مرتبط نیست. از طرفی، مد شده که ما هر اتفاقی را به کسی یا چیزی بندش کنیم و ربطش بدهیم، بی آنکه به دنبال علت یابی آن در درون خودمان باشیم و از این قزعبلات فیلسوف مأبانه... بگذریم؛ خب، حالا این چهارشنبه کوری افتضاح غیر قابل مهار را به چه کسی یا چه چیزی گره بزنیم؟! این دیوانه بازی وحشیانه را که این همه برای بیت المال کشور هزینه و خسارت دارد و این همه موجب ضرر و زیان جانی و مالی و دلهره می شود و هیچ نیروی قهاری حریفش نمی شود و نیروی انتظانی و پلیس و ... همه در کنترل کردنش واقعاً عاجزند به کجا مرتبط بدانیم؟ هر سال گزاراش هایی وحشت انگیز از پی آمدهای ناگوار آن در رسانه ها پخش می شود و همه را به تعجب وا می دارد، پار سال البته مسئولان خوشحال بودند که ضرر و زیان کمتر شده! ... به نظر می رسد که کنترل این وحشیت ناخواسته به یک عزم ملی و تبلیغ جدی از طریق رهبران نافذ دینی و فرهیختگان و اراده واقعی مسئولان نظام نیاز دارد تا شعور ملی مردم را تحریک و تقویت و بیدار کنند. به نظر من بنده حقیر چنین عزمی در مسئولان ما نیست، اگر بود قطعاً جلو این بازی خطرناک جوانان و کودکان ما در این چهارشنبه گوری و کوری گرفته می شد و وحشی بازی این شب منجر به کوری و گور به گوری و نقص عضو و دیگر خسارات نمی شد. برای مثال تمام نهادها و ادارات و مسئولان از چند ماه مانده به موعد انتخابات چنان عزم خود را برای زمینه سازی حضور مردم جزم می کنند و دست به اقدامات جدی می زنند که مراد حاصل می شود، حتی کسانی که هزار و یک اما و اگر نسبت به اهل سیاست یا مجریان قانون و نمایندگان مجلس دارند، پای صندوق های رأی حاضر می شوند و به قول معروف دشمن را مأیوس می کنند. اما در باب تربیت مردم و جوانان چنین عزم و اراده ای مستمر و کارساز در جان مسئولان و نهادهای ذیربط و رسانه ها دیده نمی شود مخصوصاً در موضوع حجاب و چهارشنبه آخر سال. به هر حال مردم ایران مردمی خونگرم و تربیت پذیرند و صاحب فرهنگی غنی انسانی و دیرینه. نظر شما چیست؟
الان ساعت 7 عصر سه شنبه 23 اسفند 1390 و هنگام اذان مغرب به افق ارومیه است که من این حروف را رقم می زنم و هر لحظه از صدای گوشخراش و سهمگین ترقه های کودکان و جوانان ما در کوچه های سطح شهر نزدیک است پرده گوشم پاره شود، صدای اذان مساجد در طنی انفجار مستمر ترقه های کوچه ها و محلات قطع و وصل می شود! ... وای اگر بیماری در خانه یا گوشه بیمارستانی نیاز به آرامش و سکوت دارد... وای به حال کسانی که دلی را با این سر و صداهای بی جا می لرزانند.... وای به حال کسانی که هوای شهر را آلوده به بوی آزار دهنده باروت کنند و آلودگی صوتی ایجاد نمایند. راستی می دانید در چند سال گذشته چند نفر در همین شب چهار شنبه آخر سال در اثر دیوانه بازی احمقانه بعضی ها چشمشان را از دست داده اند و کاملاً نابینا شده اند؟! کدام بی شعوری نام این جنایت عمومی را شادی و آداب عید نوروز گذاشته؟ آیا این وحشیت نیست؟ پس چیست؟
البته اینکه آیا برای مردم تفریح سالم یا مثلاً دلخواه هست یا نه؛ اینکه رادیو و تلویزیون برنامه هایی مناسب دارد یا ندارد و... باید مورد نظر مسئولان و برنامه ریزان و متولیان امور باشد و مسائلی از این دست؛ جای حرف و تأمل است. امشب همین الان که گویا در شهر جنگ و بمب باران است، کانالهای تلویزیون برنامه هایی خیلی بی ربط از نوع مصاحبه با فلان مسئول و ... پخش می کنند! خلاصه مردم در کار خود اند و رسانه ملی کاملاً دست خالی است و در حاشیه چرخ می زند.
***
*******
جالب اینکه پیامک یکی از دوستان عزیزم در همین لحظه رسید: « سوختن غم و غصه هایتان در آتش آرزوی ماست. چهارشنبه سوری مبارک!»
چند نفر از دیگر دوستان با حال هم در همین لحظات با پیامهایی لطفشان را نثار این حقیر کرده اند به بهانه فرا رسیدن چهار شنبه سوری. اما کدام سور؟ ... اما بالاخره در این حیص و بیص، دلی و دلهایی هم به یاد ماست... این هم خیلی مغتنم است. خدا خیرشان دهاد. به قول مولانا: هر که از ما کند به نیکی یاد / یادش اندر جهان به نیکی باد . آمین
مصطفی قلیزاده علیار