گزارش میدانی؛
مساجد ایرانی در ارمنستان و قراباغ کوهستانی
کوهستانهای قفقاز از دیرباز مورد توجه ایرانیها بوده است. این سرزمین رویایی جایگاه خاصی در حافظه تاریخی ما دارد و در جایجای آن میتوان خاطرات مشترکی از زندگی و حیات فرهنگی ایران و مردمان بومی آنجا پیدا کرد. آنچه ایرانیها به عنوان قفقاز میشناسند عمدتاً جنوب این رشته کوههاست که از داغستان آغاز و به ایروان و نخجوان ختم میشود. در گذشته شهر تاریخی «دربند» (شهری که بنای حصار آن با نام انوشیروان گره خورده) مرز تاریخی ایران با مهاجمان شمالی بود و نواحی شهری در همین ناحیه از کانونهای مهم تمدنی و زبان فارسی به شمار میرفت.
در این بین ارمنستان از نواحی تمدنخیز ناحیه است که در سراسر آن میتوان بناهای تاریخی را دید. مساجد ایرانی در این منطقه نیز از ساختمانهای زیبای آن نواحی هستند.
این جمهوری کوچک خودمختار همزمان با فروپاشی شوروی و با استناد به قانون اساسی آن اعلام موجودیت کرد. قراباغیها فلسفه استقلال خواهی خود را همانی میدانستند که بقیه جماهیر به آن استناد کرده بود. اما بلافاصله درگیری های خونینی رخ داد که تا 1994 به درازا کشید.
عملا نزدیک به 140 کیلومتر از مرزهای شمالی ایران از روستای گورادیز تا ابتدای مرز ارمنستان به قراباغ کوهستانی اختصاص دارد.
در طول جنگ و پس از آن دستگاه تبلیغاتی باکو، پروپاگاندای زیادی در کشورهای اسلامی (به ویژه پاکستان، عربستان و ایران) مبنی بر تخریب مساجد اسلامی در قراباغ و حتی خود ایروان (که در قدیم دارای جمعیت مسلمان زیادی بود) مطرح کرد. این تبلیغات بیشتر در خصوص مساجد شوشی و شهر آغدام بود که بازدید میدانی از آنها موضوع این گزارش است.
بازدید از این مساجد نشان میدهد که دولت قراباغ کوهستانی نه تنها آسیبی به این مساجد نرسانده است بلکه در مواردی و به هزینه بسیار به مرمت آن اقدام کرده است. از سوی دیگر به لحاظ حقوقی مساجدی مانند مسجد ایرانی آغدام و مساجد ایرانی شوشی کمترین ارتباط را با جمهوری آذربایجان دارند. این مساجد یادگار حضور ایرانیها در قفقاز به ویژه در شوشی هستند. زبان و خط فارسی به همراه معماری کاملا ایرانی در سراسر مسجد نشان میدهد که مساجد مزبور پیش از هر چیز بخشی از میراث فرهنگی ایران هستند و قراباغ کوهستانی نیز آنها را به عنوان میراث فرهنگی ایران شناسایی کرده است.
* مساجد شوشی
قراباغ از دیرباز منطقهای مرکب از جمعیتهای قومی مختلف بود. به طور کلی قفقاز از تنوع قومی و زبانی بالایی برخوردار است که ساختار فرهنگی آن را تو در تو و پیچیده کرده است. حضور خاندانهای ایرانی در این منطقه به ویژه شوشی، تا پیش از 1918 و حمله اردوی عثمانی به قفقاز (به فرماندهی نوری پاشا برادر انور پاشا) به نحو بارزی مشهود بود. در موزه تاریخ شهر شوشی مدارک زیادی هست که نشان میدهد خاندانهای ایرانی به ویژه از طبقه اشراف در این شهر و اطراف آن زندگی میکردند. بخشی از آثار هنری و معماری شوشی نیز به حصور همین دسته از ایرانی در آنجا باز میگردد. قلعه و حصار شهر از جاذبههای تاریخی و گردشگری آن است و بر زیبایی طبیعی آن افزوده است. این قلعه در 1756 میلاد توسط «پناهخان جوانشیر» از سرداران نادرشاه بنا شد. پیش از 1918 و حمله نیروهای عثمانی به جنوب قفقاز خاندانهای ایرانی در شهر زندگی میکردند که تقریبا همگی یا توسط ارتش عثمانی قتل عام و یا مجبور به مهاجرت شدند.
هنگامی که سخن از مسجد در شوشی میرود، مسجد جامع شوشی موسوم به «مسجد ایرانی عُلیا» فرا یاد میآید. اما در این شهر مساجد دیگری نیز وجود دارند. مسجد ایرانی اولیا که به نامهای دیگری چون مسجد جامع شوشی یا مسجد «گوهرآغا» معروف شده، یکی از زیباترین بناهای تاریخی شهر شوشی است. این بنا در 1768 توسط ابراهیم خلیل جوانشیر فرزند پناهخان ساخته شد. بعدها دختر وی به نام گوهرآغا که از مادری گرجی متولد شده بود، به ادامه ساخت و مرمت آن کمک کرد. کتیبهای به زبان فارسی در سر در مسجد نصب شده که نشان میدهد گوهرآغا بخشی از اموال خود را جهت تعمیرات وقف کرده است. این مسجد دارای یک حیاط پشتی است که گورستان بزرگان شهر بود. تمام سنگ قبرهای آن به زبان فارسی است.
در ضلع غربی مسجد، حجرههای کوچکی قرار دارد که احتمالا برای استراحت زائران و یا طلبهها بود، این قسمت نیز در حال بازسازی است.
این مسجد که دارای ویژگیهای هنری منحصر بفرد و نیز ارزش تاریخی و اجتماعی است، به موجب تابلو نصب شده، مورد حفاظت مسئولان قراباغ قرار دارد و هزینه های مرمت آن مشترکاً با بخش خصوصی ایران تامین میشود. روند مرمت مسجد هم اکنون در جریان است و پیشبینی میشود تا چند سال آینده به اتمام برسد. بخش خصوصی ایران که در حوزه هنر و معماری فعالیت دارد، بازسازی این بنا را بر عهده گرفته است.
مسجد ایرانی اولیا که به نامهای دیگری چون مسجد جامع شوشی یا مسجد «گوهرآغا» معروف شده، یکی از زیباترین بناهای تاریخی شهر شوشی است. این بنا در 1768 توسط ابراهیم خلیل جوانشیر فرزند پناهخان ساخته شد.
مسجد دیگر، که در نزدیکی ضلع شمالی مسجد گوهرآغا قرار گرفته، «مسجد ایرانی سُفلی» نام دارد که امروزه متروکه است. این مسجد نیز ارزش معماری و زیبایی خاص خود را دارد و از یک صحن بزرگ (احتمالا بزرگتر از مسجد بالادست/گوهریه) به اضافه دو منارهای که تقریبا سالم مانده تشکیل شده است. منارههای آن از مسجد بالادست، بلندترند و نزدیک به 80 پله است به طوری که هنگامی که فرد بر فراز آن قرار میگیرد تسلط ذوقانگیزی بر کل شهر پیدا میکند. صحن این مسجد نسبتا بزرگ بوده و از شبستانهای زیبایی تشکیل شده که در صورت تعمیر زیبایی آن دو چندان خواهد شد. حیات اصلی مسجد بالادست محوطهای وسیع است که امروزه به دلیل متروکه ماندن، تبدیل به چمنزار شده. در اینجا بخش مهمی از طاق مسجد فرو ریخته است و کاشیکاریهای آن در گذر زمان تخریب شدهاند. برخلاف مسجد بالادست که در آستانه تعمیر و مرمت است، هنوز خبری از تعمیر این بخش از مسجد نیست. با توجه به اینکه مسجد ایرانی شوشی معروف به گوهریه مجموعهای از دو مسجد بالادست و پایین دست است، مشخص نیست که آیا مسجد پایین دست نیز شامل پروژه تعمیر و مرمت خواهد بود یا خیر؟!
مسجد گوهریه، هم اکنون در حال بازسازی است و هیچ گاه نیز مورد بی احترامی ارمنیان قرار نگرفته است.
آخرین گزارش اساتید تاریخ و ایرانشناسی از وضعیت این مسجد به 2009/1388 باز میگردد. دکتر حامد کاظمزاده در گزارش میدانی خود از روند مطلوب بازسازی آن خبر داده بود که تا کنون ادامه دارد. وی در این گزارش اشاره میکند که مسئولان قراباغ، با به وجود آوردن آرامش، از 2006م شروع به بازسازی آن کردهاند. تعمیر سقف، خاکبرداری از صحن مسجد، تعمیر کتیبههای آسیب دیده، صاف کردن سنگ قبرهای افتاده و نصب پلههای جدید از جمله اقداماتی بود که این مسجد مخروبه را به بنایی قابل قبول در شأن نام یک مسجد تبدیل کرده است. البته، بدون تردید این بنا همچنان نیاز به احیاء و بازسازی دارد که این موضوع نیز همت ایران و نهادهای متولی مساجد و امکان مذهبی را میطلبد.
علاوه بر این مساجد دیگری نیز در شوشی وجود دارند که از بناهای تاریخی و ماندگار آن به شمار میروند. از آن جمله میتوان به مسجد پناهعلیخان (ساتلی) اشاره کرد که به طور کامل مرمت و بازسازی شده است و تمام هزنیههای آن بر عهده ارامنه است.
مسجد کبود ایروان
آنچه در مرکز شهر ایروان خودنمایی میکند مسجدی با گنبد نیلگون است که در 1765 میلادی توسط والی وقت ایروان احداث شده است. این مسجد دارای شبستانی به وسعت 446 مترمربع، گنبدی با ارتفاع 24 متر و 26 حجره است. در حیاط مسجد یک باغ کوچک ایرانی قرار دارد و معماری خود مسجد نیز، همتای بسیاری از مساجد ایران است.
مسجد کبود ایروان یکی از زیباترین مساجد در نوع خود است. این مسجد به لحاظ معماری و ساختار از اهمیت زیادی برخوردار است و با گنبدی به رنگ کبود، یکی از زیباییهای ایروان است و محل بازدید گردشگران است.
هزینههای تعمیر و مرمت مسجد در سال 1996- 1999 از سوی بنیاد مستضعفان تامین شده و هم اکنون اداره آن بر عهده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است ولی هزینههایی چون پول آب و برق توسط دولت ارمنستان تامین میشود. از جمله برنامههای فرهنگی مسجد کبود پس از واگذاری 99 ساله به ایران در سال 1394 برگزاری کلاس های آموزش زبان فارسی است.
* مسجد آغدام
شهر آغدام (آغنا) در شمالغربی قراباغ کوهستانی واقع شده است و مرکز میوه انار در قراباغ است. در منطقه تماس بین نیروهای متخاصم ارمنی و جمهوریآذربایجان، یک مسجد ایرانی دیده میشود که طبق تابلوی دولتی نصب شده، این مکان را به عنوان میراث فرهنگی ایرانی مورد شناسایی قرار گرفته است.
مسجد آغدام علاوه بر اهمیت تاریخی از اهمیت سیاسی برخوردار است و ممکن است در پروپاگاندای سیاسی از سوی باکو مورد استفاده قرار گیرد. از همین رو پیش از این، گروه مینسک (وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا) با حضور در مسجد و نواحی اطراف بر حفاظت آن گواهی دادهاند.
مسجد ایرانی آغدام یا به قول ارامنه مسجد پارسی، مابین 1868- 1870 ساخته شد. طول مسجد 21 گام و عرض آن 23 گام بود. در حیات پشتی مسجد، منتهی به باغ های کشاورزی منطقه میشد، دو حوض بزرگ واقع شده است.
به دلیل متروکه بودن شهر درهای ورودی مسجد کاملا بسته هستند زیرا در طول روز ممکن است احشام و حیوانات وارد مسجد شده و باعث بیحرمتی به آن شوند. در اطراف مسجد فقط سربازان هنگ مرزی به اضافه چند کشاورز در داخل شهر حضور دارند.
چند ده کیلومتر پس از این ناحیه، قوای نظامی باکو مسقر هستند و روشنایی چراغهای شهر میربشیر شب هنگام از این سوی مرز مشهود است. قرار گرفتن این بنا در فاصله نزدیکی از خط آتش باعث شده است که امکانی برای تعمیر و مرمت مسجد وجود نداشته باشد زیرا نیروهای مرزبانی باکو قادر به هدفگیری در این سوی مرز هستند و بخش مهمی از تبادل آتش در خطوط تماس در همین نقطه اتفاق میافتد.
* گفتگوی درون تمدنی و تعامل دینی
نحوه تعامل و همکاری بین ایران و ارمنستان نمونهای خوب از گفتگوی درون تمدنی و همچنین گفتگوی دینی است. کلیساها در ایران مورد حمایت دولت قرار دارند و ایران از فعالیت اجتماعی ارامنه حمایت میکند. از سوی دیگر مساجد ایرانی در ارمنستان و قراباغ از احترام و ارزش خاصی برخوردارند و طرف ارمنی اجازه دخل و تصرف و مرمت در این آثار را داده و در برخی مواقع خود پیشگام بازسازی شده است.
ارمنستان تنها همسایه مسیحی ایران است و نحوه تعامل فرهنگی دو کشور میتواند به عنوان الگو مطرح باشد. دور نگه داشتن اماکن تاریخی و فرهنگی به ویژه مساجد و کلیساها از منازعات سیاسی و منطقهای برای حفظ و ادامه تمدنها اهمیت زیادی دارد.
)منبع: دو هفته نامه «دنیز»شماره 114 - موزخ 16 دی ماه 96)
نسلکشی «خوجالی»
شهر «خوجالی» جمهوری آذربایجان پیش از اشغال توسط ارمنستان یکی از شهرهای قرهباغ کوهستانی بود که آذربایجانیها به تعداد کثیر در آنجا ساکن بودند. از آغازین روزهای مناقشه ارمنستان – آذربایجان و از سال 1989 برخی از روستاهای شهر خوجالی و خود شهر مورد تجاوز ارمنیها قرار گرفت و تا سال 1992 قسمتی از روستاهای این شهر تحت اشغال قرار داشت. در روستاهایی چون «مئشهلی»، «کرکیجهان» و «جمیللی» کشتار انجام گرفته بود. شهر خوجالی تا فوریه 1992 قریب به 5 ماه تحت محاصره بودو پیش از آغاز جنگ از 7 هزار نفر اهالی خوجالی تنها 2500 نفر در شهر مانده بودند. هیچ ضرورت جنگی حمله به شهر خوجالی را ایجاب نمینمود. خوجالی منطقهای در محاصره بود که تنها شهروندان غیرمسلح در آن سکونت داشتند. هدف ارامنه از حمله به این شهر، اشغال آن، امحاء کامل اهالی خوجالی، ترسانیدن آذربایجانیهای ساکن در سایر مناطق قرهباغ کوهستانی و از بین بردن اراده مبارزه در میان ایشان و ایجاد شرایط جهت اشغالگریهای آتی بواسطه تصرف تنها فرودگاه واقع در قرهباغ کوهستانی بود.
در شب سرد گذر از 25 به 26 فوریه 1992، نیروهای مسلح ارمنستان، گروههای اوباش تجریهطلب فعال در قرهباغ کوهستانی، بخشی از تیپ 366 ارتش شوروی و حدود 50 سرباز و افسر ارمنی این تیپ، اعضای سازمانهای تروریستی بینالمللی چون «آسالا» و غیره با توسل به تجهیزات جنگی سنگین، تانک، توپ و مسلسل به شهر خوجالی حمله نموده، شهروندان غیرمسلح را به رگبار بسته، اهالی دست خالی شهر اعم از زن و پیر و کودک به صورتی وحشیانه مورد قتلعام قرار گرفتند. از میان 613 مقتول ساکن شهر خوجالی 63 تن نوزاد، 106 تن زن و 70 نفر نیز افراد سالخورده بودهاند. انجام اعمال تحقیرآمیز با 56 جنازه از آن جمله کندن پوست سر و صورت ایشان، بریدن سر، گوش و بینی جنازهها، در آوردن چشمها، دریدن شکم زنان، به اسارت گرفتن 1275 شهروند غیرمسلح که در میان ایشان میتوان صدها زن و کودک حضور داشت، اعمال شکنجههای غیرقابل تصور بر آنان، زنده-زنده سربریدن انسان های اسیر، درآرودن قلب و سایر اعضای بدن بصورت زنده – زنده و به منظور اعمال شکنجه، سوزانیده شدن، گرفتن کودکان از والدین، کوچ اجباری و سایر اقداماتی از این دست بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی نسلکشی محسوب میگردد. سرنوشت 150 تن از اسرا تا به امروز مجهول مانده است. 6 خانواده به کلی از بین رفته، 26 کودک هر دو والدین و 130 کودک یکی از والدین خود را از دست دادهاند. 487 نفر مجروج گردیدهاند که 76 نفر از ایشان را کودکان زیر 1 سال تشکیل میدهند. صدها نفر نزدیکان خود را از دست دادهاند چنانکه، تمامی بازماندگان حادثه خوجالی تاثیرات روانی و معنوی این فشار و شکنجههای سنگین را همچنان به دوش میکشند.
این کشتار خونبار از آن روی نسل کشی خوانده میشود که، آنچه روی داده کشتهشدن تصادفی انسانها در نتیجه وقوع جنگ نبوده و قوای مسلح ارمنستان با حمله به یک شهر بی دفاع به صورتی هدفمند و سیستماتیک اتباع غیر مسلح آذربایجانی را به صورت دست جمعی تار و مار نمودهاند. شهر خوجالی از سه طرف مورد محاصره قرار گرفته، اهالی به صورت هدفدار و با نقشه قبلی قتل عام گردیده، بر سر راه شهروندانی که خواستار فرار از حلقه باز محاصره به سوی شهر آغدام بودهاند کمین های مخفی مستقر گردیده و ایشان را بصورتی وحشیانه به قتل رسانیدهاند. تمامی این موارد وجود قصدی خاص در کشتار اهالی خوجالی را آشکار میسازد. کشتار اهالی در قرهداغلی، مالی بیگلی، کرکی جهان، جمیللی و مئشهلی پیش از واقعه خوجالی نشان از آن دارد که کشتار آذربایجانی ها اتفاقی نبوده و به صورتی نظاممند صورت پذیرفته است. در زمان هجوم به خوجالی از گلولههای کالیبر 45/5 و سلاحهای شیمیایی استفاده گردیده است. در کل آنچه در خوجالی روی داده در تضاد با قواعد بینالملل قرار داشته، اراضی آذربایجان تحت اشغال قرار گرفته، شهروندان غیر مسلح و ساختمانهای مسکونی به گلوله بسته شده، صدها انسان غیر مسلح بصورتی وحشیانه مورد کشتار قرار گرفته، تمامی شهروندان محلی بی سلاح در اراضی مورد اشغال به قتل رسیده و یا به اسارت درآمده اند. جان سالم به در بردن برخی در کشتار خوجالی تنها در سایه تشکیل گروههای کوچک مسلح محلی که با شکستن حصار محاصره توانستهاند اهالی را به جایی امن منتقل نمایند امکان پذیر گردیده است و جلوگیری از نابودی کامل اهالی نیز تنها در سایه این امر میسر شده است. قربانیان خوجالی تنها به کشتهشدگان این نسل کشی محدود نگردیده و تمامی بیش از 2500 نفری که پیش از حمله در شهر بسر میبردهاند را نیز شامل میگردد.
فاجعه خوجالی که با اقدامات حیدر علیاف در سال 1994 از جانب مجلس ملی جمهوری آذربایجان به مثابه نسل کشی مورد شناسایی قرار گرفته در چارچوب تبلیغات "عدالت برای خوجالی" از جانب نهادهای قانونگذاری برخی کشورها منجمله کانادا، اردن، رومانی، مکزیک، پاکستان، کلمبیا، چک، بوسنی و هرزگوبین، پرو، هندوراس، سودان، صربستان، پاناما و 15 ایالت آمریکا به عنوان نسل کشی مورد شناسایی قرار گرفته و نیز از جانب سازمان کنفرانس اسلامی نیز مورد ارزشیابی سیاسی – حقوقی واقع گردیده است. در بسیاری از کشورهای جهان بنای یادبودی نیز به یاد خوجالی مستقر گردیده است. اکنون بیش از 20 سال است که، ساکنینی که جان سالم از خوجالی به در بردهاند و راندهشدگان از خوجالی نامیده میشوند در مراجعات خود به سازمان ملل، اتحادیه اروپا، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سایر نهادها مجازات مجرمان را مطالبه مینمایند.
معرفی نسلکشی خوجالی به مثابه جنایتی که علیه ملت آذربایجان و در کل جامعه بشری و جهان اسلام روا داشته شده و خواست مجازات عاملان این جنایت حمایت از عدم ایجاد امکان رخداد چنین جنایتی بر ضد تمامی ملتهای جهان محسوب میگردد.منبع: سایت «دنیزنیوز»
تانری سئوگیسی
اکبر حمیدی علیار
شاهتختی تخلصو ایله یازیب یارادان یازیچی و شاعر صابر حبیباوغلو حاجییف 1968-نجی ایلده نخجوانین شاهتختی کندینده آنادان اولموشدور. 1993-نجو ایلده آذربایجان دولت نفت آکادئمیاسینی، 2007-نجی ایلده آذربایجان رئسپوبلیکاسینین پرئزیدئنتی یانیندا دولت ادارهچیلیک آکادئمیاسینی بیتیرمیشدیر.
2007-نجی ایلدن آذرتاج خبر آگئنتیلیگینین و آزتیوینین ایرانداکی رسمی نمایندهسیدیر. 15 کتاب، چوخسایلی علمی و یوزلرله پوبلیسیست مقالهلرین مؤلفیدیر. روسیا، اوکراینا، گورجوستان و ایراندا فارس، انگلیس و روس دیللرینده کتاب و مقالهلری درج اولونموشدور. او شعر و روماندان باشقا، تاریخی تدقیقلر و تألیفلرله ده مشغولدور؛ آذربایجان-ارمنیستان داغلیق قاراباغ مناقشهسی ایله علاقهدار ارمنیستان تاریخی، ارمنیستانین آذربایجان تورپاقلاری و خلقی علیهینه اولان تجاوزو و خوجالی سویقیریمی حاقدا آراشدیرمالاری دقته و تقدیره لایقدیر. اثرلریندن"خزل اولدو خوجالینین خزنگولو" (X?z?l oldu xocal?n?n x?z?ngülü) کتابینی آد آپارماق اولار، بو کتابین فارسجا ترجمهسی "گل خزان خوجالی پرپر شد" عنوانی ایلا 2012-نجی ایلده تهراندا صداقت نشریاتی طرفیندن نشر ائدیلمیشدیر.
آذربایجان یازیچیلار بیرلیگینین عضوو شاهتختی 2010-نجو ایل آذربایجاندا "ترقی" میدالینا لایق گؤرونموشدور. سون واختلار سیاسی علملر اوزره فلسفه دوکتورلوغونو بیتیرن شاعرین (TANRI SEVG?S?) "تانری سئوگیسی" پوئزیا توپلوسو 2013-نجو ایل باکیدا "بیلیک" نشریاتی طرفیندن نشر ائدیلمیشدیر، بو کتاب ایراندا دا اسکی الفبایا کؤچورولموش و چاپ عرفهسیندهدیر. کتابین بیرینجی حصهسینده "تورقای و گولای" سئوگی داستانی منظوم شکیلده یئرلهشیب، قالانی دا مختلف اجتماعی –عاطفی شعرلردیرلر، عمومیتده نخجوان و کند محیطینه، تاریخینه و شاعرین اوشاقلیق چاغلارینا عائددیر. کتاب آشاغیداکی بیتلرله باشلانیر:
تانری سئوگیسی
آللاهین آدی ایلا باشلارام ایشه
چالیشدیم اویمایام خراب وردیشه
حلالی ایلک اوّل سؤزده آرادیم
کؤنولده آرادیم، گؤزده آرادیم
هر شئیه شوکر ائدیب "آللاه" دئیهرم
نادانا، جاهله بئله سؤیلهرم:
حکمت اؤزوندهدیر بؤیوک آللاهین
گؤرونور هر یئرده یئری واللاهین.
سؤزون ده آخیری عملله گرک
دوز اولا، اویوشا، تام اولا گئرچک.
الیمدن دوشمهییر "قرآنی-کریم"
روحوما قاناددیر آللاها عشقیم.
قوّتیم پیغمبر کلامیندادیر
حراما ال آتماق قلبیمه یاددیر.
تبریزده وئردیلر بیر کتاب منه
تورک اوغلو یازمیشدی دفتری-سینه
اوخودوم "مکهدن دوغان گونش"ی
کتابدا توپلانیب دونیا گردیشی.
زحمتین ایتمهسین تانری یانیندا
نظامی اولاسان بهشتده باشدا.
هر آن او یانی
گؤزلهدیم حسرتله هرآن او یانی،
روحوملا گزیرم گئنیش سمانی.
یولومدان قوورام چنی، دومانی.
اوردا نئجه سئچیم یاخشی-یامانی؟
گؤزلهدیم حسرتله هرآن او یانی،
ازیرمی اوردا دا قانماز قانانی؟
نئجه یاشادارام اوردا آد، سانی؟
قویورام بورادا نالهنی، قانی!
گؤزلهدیم حسرتله هرآن او یانی.
آغ گونو تاپمادیم بوردا، او هانی؟
نئینیرم عذابلی، گوناهکار جانی؟
لنگیدین، روحوم سن، یولونو تانی.
منبع: «دنیز» نشریه سی، نؤمره 44، نشر تاریخی 30 دی آیی 1392 - اورمیه
رؤسای جمهور آذربایجان و ارمنستان در وین دیدار کردند
روزسه شنبه 19 نوامبر برابر با 28 آبان رؤسای جمهور آذربایجان و ارمنستان در شهر وین پایتخت اتریش دیدار کردند.
به گزارش دنیزنیوز به نقل از سایت ریاست جمهوری آذربایجان، الهام علییف و سرژ سرکیسیان در این دیدار که برای اولین بار در طول دو سال اخیر انجام میگرفت، در موضوع حل مناقشه قرهباغ گفتگو کردند.
به گزارش برخی سایتها و خبرگزاریها، این دیدار که به پیشنهاد دفتر گروه مینسک و با حضور وزرای خارجی دو کشور و برخی از اعضای همان گروه در وین انجام گرفت، متن گفتگوی دو رئیس جمهور افشا نشد و طرفین بعد از گفتگو، محل دیدار را ترک کردند.
بر اساس همین گزارش، طرفین بیانیهای مشترک صادر کردند. در این بیانیه آمده: رؤسای جمهور آذربایجان و ارمنستان بر حل مسالمتآمیز مناقشه قرهباغ کوهستانی از راه صلح تأکید کردند و تداوم مذاکره در فرصتهای آینده را مورد تأکید قرار دادند و ادامه گفتگو در این باره را به وزرای امور خارجی دو کشور با همراهی گروه مینسک موکول کردند.
شایان ذکر است که حدود 20 درصد اراضی جمهوری آذربایجان از سال 1989 تحت اشغال ارامنه قرار دارد و از سال 1994 آتشبس در بین کشور اعلام شده و حل امور اراضی اشغالی به دفتر شورای همکاری اروپا (گروه مینسک) واگذار شده که با گذشت 20 سال هنوز نتیجهای در جهت حل مناقشه حاصل نشده است. برخی از کارشناسان معتقدند که دولت آذربایجان در طول این دو دهه همواره فرصتسوزی کرده و مسأله آزادی اراضی اشغال شده کشورش را جدی نگرفته و نمیگیرد.
جایی که سوراخ دعا گم می شود!
در حالی که بیش از 22 سال است بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان جنگ برپاست و بیش از 20 در صد اراضی آذربایجان در اشغال ارتش ارمنستان مانده، اتفاقات عجیبی در منطقه رخ می دهد، از یک سو دولت آذربایجان یک طرفه بر طبل صلح با ارمنستان اشغالگر می کوبد و از آن طرف رئیس جمهور ارمنستان اعلام برگزاری مانور نظامی در سرزمین اشغالی قره باغ می کند! .. این از این؛ اما شگفت تر اینکه در این حیص و بیص، سایت های آذری خبر می دهند دو نفر تبعه آذربایجان که در صف تفنگ به دستان مخالف سوریه بر ضد دولت بشار اسد می جنگیدند، کشته شده اند( سایت مدیا فروم 31 اکتبر 2012 و ...)
خب، لابد شما اگر تعجب هم نکنید، به عنوان یک انسان سؤال می کنید که آخر وقتی بخشی از خاک آذربایجان در اشغال دشمن است، این اتباع آذری به جای جنگ در قره باغ با طرف اشغالگر ارمنی، در سوریه چه کار می کنند؟ آیا جنگ بر ضد دولت سوریه برای آذربایجانی ها مهم است یا جنگ با اشغالگران قره باغ؟! راستی برای شما این سؤال مطرح نیست؟ هان؟
حالا سؤال دیگر این است که چه کسانی این آذری های غیرتمند و وطن پرست! را به جای قره باغ، به سوریه اعزام می کنند و حتی چنان شارژشان می سازند که در راه آزادی سوریه – مثلاً - از شرّ دولت رسمی بشار اسد، جانشان را هم می دهند اما در راه آزادی سرزمین خودشان از اشغال ارمنی، ککشان هم نمی گزیده و بی خیال بوده اند؟! راستی چه غیرت ملی آتشینی داشته اند این جانبازان آذری جنگجو در صف آشوبگران سوریه و قبلاً در عراق و افغانستان!! و ... آفرین، زهی، خهی، احسن و چیزهای دیگر!
واقعاً وقتی سوراخ دعا گم می شود، دست انسان به چه جاهای باریک و تاریکی می رسد!
پناه بر خدا!
البته معلوم است که وقتی راهزنان سیاسی آمریکا و صهیونیست از طریق دولتهای ترکیه و عربستان و قطر و بحرین و مصرِ مُرسی و ... تمام توانشان را برای اسقاط دولت بشار اسد، بسیج کرده اند، بی شک چنین سربازانی را هم از اینجا و از آنجا دست و پا می کنند و در راه آرمان های شیطانی خود فدا می سازند.
وقتی خواسته های صهیونیستها و غربی ها در مملکت نفت خیزی مثل آذربایجان حاکمیت دارد، سرمایه های مادی آن مملکت اشغال شده در راه اجرای برنامه های فرهنگی غیرت افزایی مثل یورو ویژن هدر می رود! و سرمایه های انسانی اش هم در صف تروریست های سوریه و عراق و افغانستان پامال می گردد و آزادی قره باغ هم به راحتی در شعار بی خاصیت صلح یک طرفه فراموش می شود و ... زیاده عرضی نیست!