اندیشه سیاسی امام خمینی
و سازگاری آن با نیازهای عصر جدید
دکتر ابراهیم فتح الهی
یکی از شرایط ماندگاری یک تئوری یا اندیشه سیاسی، سازگاری آن با نیازهای عصرهای مختلف است. اگر یک اندیشه سیاسی، نتواند جوابگوی نیاز های متغیر عصرخود و مقتضیات زمانهای آینده باشد، محکوم به شکست است و بالتبع یا ازبین میرود، یا حداکثر در لابلای آرشیوهای تاریخ اندیشه سیاسی جای میگیرد.
امام خمینی به عنوان یکی از شخصیتهای تاثیرگذار در عرصه سیاسی جهان، در نیمه دوم قرن بیستم، با ارائه نظریه حکومت اسلامی و پافشاری بر قابلیت اجرایی آن، مدلی از حکومت دینی را که در تعامل با مردمسالاری است عرضه کرد و با پشتیبانی ملت، توانست آنرا در میدان عمل و در قالب قانون اساسی جمهوری اسلامی به مرحلهی اجرا درآورد. این نظام سیاسی بعد از گذشت سی و پنج سال و سپری کردن مراحل تبین، تثبیت و استقرار، و با پشت سر نهادن مشکلات داخلی و خارجی، به عنوان مدلی از یک حکومت، به حیات سیاسی خود ادامه میدهد. لذا شایسته است میزان کارآمدی و کارآیی آن در اداره امور کشور و تنظیم روابط بینالمللی مورد ارزیابی قرار گرفته و به بوته نقد درآید. علاوه برآن، چنانچه در سطور بالا نیز ذکر شد، باید سازگاری این اندیشه با نیازهای متغیر زمانهای مختلف نیز مورد بررسی قرار گیرد تا ضریب ماندگاریاش معلوم گردد.
مقدمتاً لازم است مروری اجمالی بر اندیشه سیاسی امام خمینی و دیدگاههای ایشان که منجر به وقوع انقلاب اسلامی و تأسیس نظام جمهوری اسلامی در ایران شد، داشته باشیم.
1- تئوریزه کردن نظریه حکومت اسلامی
در طول حیات اسلام ، همواره این سوال در بین مسلمانان مطرح بوده است که آیا بدون تاسیس دولت و داشتن تشکیلات حکومتی ، قوانین اسلامی قابلیت اجرایی دارد؟ کسانی که دین را محدود به اعمال عبادی و فردی میدانستند چندان نیازی به شکلگیری حکومت دینی نمیدیدند، در نقطهی مقابل، کسانی که به جامعیت قوانین اسلامی معتقد بودند و آن را برای اداره حکومت کافی میدیدند، همواره در فکر تأسیس حکومت دینی بودند. اما در این میان ارائهی یک تئوری جامع و شامل، که بتواند مدلی از حکومت را نیز ارائه دهد، حلقهی مفقوده بود. امام خمینی کسی بود که با درک صحیح از موقعیت جهان امروز بحثهای تئوریک حکومت اسلامی را در سالهای اقامت در نجف از سال 1347 شروع کرد و آن را در قالب طرحی به داوری افکار عمومی نهاد. ارائهی این تئوری باعث شکلگیری مبارزات انقلابی، با هدف حاکمیت قوانین دینی شد. به عبارت دیگر میتوان گفت: تدوین مبانی و اصول حکومت اسلامی، توسط ایشان، به مبارزات مردم شکل جدیدی داد و اهداف مبارزه، جنبهی عینی به خود گرفته و بحثهای کلی، جای خود را به طرحهای اجرایی و برنامههای عملی داد.
2-ارائه ی مدل اجرایی برای حکومت اسلامی
نظریه «حکومت اسلامی» که بعدها در قالب نظریه «جمهوری اسلامی» عرضه شد، مدلی از حکومت را ترسیم کرد که در آن، حق حاکمیت ملی، از طریق مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی تامین شده و حق انتخاب مردم به رسمیت شناخته میشود و با توجه به اینکه اکثریت مردم ایران، مسلمان هستند، اسلام و قوانین شرعی به عنوان منبع و منشا قانون در نظر گرفته میشود. در عین حال حقوق سایر ادیان، فرق و مذاهب نیز، در قانون اساسی به رسمیت شناخته میشود. در این مدل از حکومت، مشروعیت نظام از قوانین دینی، و مقبولیت آن از خواست و اراده ی ملت ناشی میشود. این دو قابل انفکاک از یکدیگر نیستند واساساً بدون حضور مردم، حکومت شکل نمیگیرد. چنانچه بقاء حکومت نیز وابسته به خواست و اراده ی مردم است. امام علی ( ع )با بیان عبارت: « لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر» در نهج البلاغه، به نقش کلیدی مردم در شکلگیری حکومت اشاره کرده و موضوعیت حکومت را بدون حضور مردم، منتفی میداند. بنابر این، حکومت مسوولیتی است که از جانب ملت به عنوان امانت به حاکم سپرده میشود و بدون خواست مردم، حکمرانی بر آنها جایز نیست.
3-جهت دادن به مبارزات سیاسی مردم
در نیمهی دوم قرن بیستم، یعنی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، که جهان عملاً به دو بلوک شرق و غرب تقسیم شده بود، مبارزات ملتها عموماً، با حمایت یکی از دو بلوک قدرت، علیه دیگری شکل میگرفت. در ایران نیز به دلیل وابستگی رژیم شاه به بلوک غرب، برخی از مبارزان، از سوسیالیسم به عنوان علم مبارزه نام میبردند و معتقد بودند بدون شناخت و اعتقاد به آرمانهای سوسیالیسم نمیتوان با حکومت شاه مبارزه کرد. در چنین فضایی تفکر دینی، ارتجاعی و باز دارنده تلقی میشد و از طرفی برخی نیز شاه را «سایهی خدا» مینامیدند و مبارزه با او را جایز نمیشمردند. امام خمینی با درک صحیح از موقعیت آن روز جهان، سعی کرد از اسلام به عنوان محرک و جهت دهندهی مبارزات سیاسی بهره بگیرد. چنانچه برخی از دانشگاهیان و روشنفکران مسلمان نیز مثل مهندس بازرگان و دکتر شریعتی، با تبیین و دفاع از آرمانهای مذهبی درمحیطهای دانشگاهی، کمک بزرگی به این هدف کردند و در نتیجه، زمینه برای حضور و گسترش تفکر دینی در دانشگاهها، مهیاتر شد.
4-اثبات کارآمدی تفکر دینی برای اداره سیاسی جامعه
برخی رسالت دین را در جنبهی فردی زندگی انسان دانسته و آن را محدود به اعمال عبادی فردی، تهذیب نفس وتزکیه روح میدانند. در چنین دیدگاهی، دین با دنیای مردم کاری ندارد و مسوول آخرت است. امام خمینی کوشید کارآمدی تفکر دینی را برای اداره ی امور سیاسی جامعه به اثبات برساند و بدین منظور نظام و شیوه ی حکومت جمهوری اسلامی را به رفراندوم گذاشت تا با پذیرش ملت شکل قانونی و اجرایی بگیرد. در این شیوه از حکومت، دین به عنوان منشأ ومنبع قانون است اما قدرت سیاسی از حضور مردم ناشی میشود و دولت تبلور ارادهی مردم است. مدیران منتخب افراد جامعه بوده و مجری ارادهی عمومی میباشند. فرد مدیر در برابر قانون و خواستههای عمومی مسوول است و در قبال اعمالی که انجام میدهد پاسخگوست.
5-رد ناسازگاری تفکر دینی با تمدن جدید
سابقهی ناخوشایند حاکمیت دین بر ارکان زندگی مردم در قرون وسطای اروپا، و حاکمیت طبقاتی روحانیون کلیسا بر شؤون اجتماعی مردم در آن دوره، موجب شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، خیلیها نسبت به سازگاری نظام جمهوری اسلامی با نیازهای انسان امروزی، نگرانیهایی را ابراز کنند، بخصوص در نزد مردم اروپا تصویری مبهم از نظام جمهوری اسلامی ترسیم شد و در مجامع علمی و دانشگاهی غربی به دیدهی شک و تردید بدان نگریستند. همچنین طرفداران نظریهی جدایی دین از دولت نیز، نسبت به تکرار خاطرات تلخ قرون وسطی هشدار دادند. امام خمینی سعی کرد با مطرح کردن چهره ی تمدنی اسلام، آن را به عنوان یک مکتب پیشرو و سازگار با تمدن به جهانیان معرفی کند. لذا صراحتا در مصاحبههایی که در پاریس انجام میداد احترام به قواعد بینالمللی و تعامل با جهان را مورد تاکید قرار داده و همچنین آزادیهای اساسی از جمله آزادی بیان، آزادی مطبوعات و احترام به حقوق سایر ادیان را بارها و بارها اعلام کرد و بعداً نیز به عنوان اصول قانون اساسی به رفراندوم عمومی گذاشته شد تا با تایید ملت شکل اجرایی پیدا کند.
6-هدیه جمهوریت و تفکر جمهوری به کشور ایران
بعد از رنسانس اروپا و تغییر فضای فکری جوامع بشری، آرام آرام اندیشههای سیاسی جدیدی شکل گرفت و مباحثی از قبیل حق انتخاب، آزادی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، حقوق شهروندی، حاکمیت ملی، نظام پارلمانی و تاسیس مجالس قانون گذاری، شکلگیری احزاب سیاسی، حق نظارت مردم بر کار مسوولان، پاسخگو بودن مدیران و رهبران در برابر قانون، استیضاح هیات حاکمه و مسوولان اجرایی توسط نمایندگان منتخب ملت، توزیع عادلانه امکانات اجتماعی، انحصاری نبودن حاکمیت در دست طبقهای خاص، مساوی بودن همه ی افراد در برابر قانون، احترام به حقوق اجتماعی مردم، عدم محرومیت از امتیازات اجتماعی به خاطر اعتقادات، آزادی بیان و مطبوعات، نقد پذیری دولت و هیات حاکمه و ... در جوامع بشری شکل گرفت و روشنفکران ملتهای مختلف کم و بیش به این مباحث پرداخته و نظریه های گوناگونی را در هریک از موارد مذکور مطرح کردند. این در حالی بود که هنوز در ایران، سلسله پادشاهان حکومت میکردند و قدرت به صورت موروثی از پدران به پسران منتقل میشد. شاهان با اختیار کامل فرمانروایی میکردند بدون اینکه از قانون تمکین کنند یا خود را در برابر قانون مسوول بدانند. در چنین فضایی مردم نیز رعایای شاه فرض میشدند که جز تبعیت از شخص پادشاه و کارگزاران او چارهای نداشتند. قرن بیستم به سالهای پایانی نزدیک میشد و هنوز از تفکر جمهوری در ایران خبری نبود. وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، نقطهی پایانی بود بر سلسله پادشاهانی که در بیش از دو هزار سال بر کشور ایران حکومت کرده بودند. آری بزرگترین هدیهی انقلاب اسلامی به مردم ایران تاسیس نظامی مبتنی بر مردم سالاری و جمهوریت بود.
7-تضمین مشارکت مردم در سرنوشت ملی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ، در اولین زمان ممکن ، ساختار و شکل نظام سیاسی کشور به رفراندوم گذاشته شد و بعد از تصویب مردم ، قانون اساسی کشور توسط منتخبین ملت نوشته و مجددا به رفراندوم گذاشته شد. بر اساس اصول مصرح قانون اساسی، مجلس قانون گذاری و قوای اجرایی کشور با رای مردم تعیین می شود. و نهادهای نظارتی،بر کار مسوولان و مدیران جامعه نظارت می کنند. مراجعه مکرر به آرای عمومی، حهت تعیین رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، مجلس خبرگان و شوراهای شهر، از جلوه های حاکمیت ملی و مشارکت سیاسی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه است.
8-اثبات عدم تناقض ذاتی بین تفکر دموکراسی و دینداری
برخی فکر می کنندبا پذیرفتن اسلام به عنوان قانون حاکم بر نظام سیاسی ایران،نمیتوان به دموکراسی ونظام پارلمانی و انتخاباتی پایبند بود، و این دو با هم در تعارض هستند. تجربه سی و پنج سال نظام اسلامی در ایران در برگزاری بیش از سی انتخابات می تواند بی پایه بودن این ادعا را اثبات نماید. ومی توان گفت نظام سیاسی اسلامی ، بستر مناسبی را برای مشارکت مردم فراهم آورده است. به عبارت دیگر حفظ محتوای اسلامی و حاکمیت بخشیدن به قوانین دینی، منافاتی باشکل گیری حکومت بر اساس نظر و رای مستقیم مردم و اتخاذ شیوه دموکراسی در تاسیس حکومت ندارد. یعنی جمهوریت با اسلامیت ناسازگار نیست و می توان دموکراسی را با دینداری پیوند داد. البته تبیین صحیح موضوع و عمل درست به آنچه ادعا میشود میتواند خیلی از تردیدها و تشکیکها را برطرف نماید. برای روشن شدن موضوع ، بهتر است قدری در باب جمهوریت و نظام دموکراتیک سخن بگوییم.
آنچه امروزه از آن به نام نظام دموکراتیک نام برده میشود دارای ویژگیهایی به شرح زیر است:
- در نظام های مبتنی بر دموکراسی، قدرت سیاسی از حضور مردم ناشی میشود.
- دولت، تبلور اراده ی مردم است.
- مدیران مجری اراده و فرمان مردم هستند.
- حاکم در برابر قانون و خواسته های عمومی پاسخگو است.
- تبلور جمهوریت در نظام پارلمانی و انتخابات است.
- نهادهای نظارتی، امر نظارت بر کار مسوولان جامعه را بر عهده دارند.
- احزاب سیاسی به عنوان اهرم کنترل اجتماعی و وجدان بیدار جامعه، هیات حاکمه را به چالش و نقد می کشند.
-مطبوعات مستقل بوده و فضای نقد در جامعه حاکم است.
خوشبختانه موارد مذکور در فوق، در بسیاری از مواد قانون اساسی جمهوری اسلامی انعکاس یافته و در اصول مصرحه قانون اساسی علاوه بر تاکید بر حق حاکمیت ملی وتعریف و تضمین آزادیهای اساسی، حق انتخاب سرنوشت سیاسی به دست مردم سپرده شده است.
البته میزان پایبندی هر حکومت در هر دوره ای به موارد مذکور ، بیانگر تعلق آن دولت به تفکر دموکراسی است. در غیر اینصورت باید فرهیختگان و روشنفکران جامعه در آفریدن فضای لازم برای رشد دموکراسی تلاش کنند. و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را به عنوان نظارت همگانی بر هیات حاکمه، جدی تلقی کرده و بر آن پافشاری کنند.
آسیب شناسی نظام اسلامی
هر نظام سیاسی ممکن است در میدان عمل با مشکلات و کاستی هایی روبرو شود، لذا معمولا بعد از سپری شدنیک دوره ی بیست ساله میتوان با نگاهی نقادانه به آسیب شناسی آن پرداخت و مشکلات و کاستی ها را از میان برداشت. به شرطی که این نگاه، به دور از تعصب و جانبداری بوده و به قصد اصلاح، رشد و ارتقاء صورت پذیرد.
به نظر نگارنده تامل در نکات زیر می تواند در آسیب شناسی نظام اسلامی راهگشا باشد:
1-از تئوری تا عمل، فاصله زیاد است.
بعد از تبیین نظریه ، گام بعدی بررسی امکان اجرایی آن و ضمانت های اجرای قانون است. اینکه در میدان عمل و در برنامه ریزی های مدیریتی کشور به چه میزان به اهداف ترسیم شده در قانون اساسی جامه عمل پوشانده ایم ، جای تامل و بررسی دارد.
هرچند عملی نشدن یک نظریه یا عدم امکان اجرایی آن به دلیل موانع عدیده ، از نظر منطقی به استحکام آن نظریه خدشه ای وارد نمی کند اما معمولا کارآمدی و قابلیت اجرایی یک اندیشه سیاسی در میدان عمل ، معیار قضاوت دیگران قرار می گیرد . علاوه بر آن خیلی از افراد، توجهی به بحثهای تئوریک و آکادمیک نداشته و میزان توفیق و کارآیی یک سیستم را معیار قضاوت خود قرار می دهند.
از طرفی هم می دانیم که بهترین نظریه ها ی سیاسی آنهایی هستند که از انسجام لازم برخوردار بوده ودر میدان عمل به تغییر و تحول مثبت در زندگی مردم منجر شوند. نمی توان از مردم انتظار داشت که یک تئوری را به خاطر ثواب و پاداش آخرتی آن بپذیرند هرچند نتواند در میدان عمل زندگی دنیایی آنها را آباد کند. بنا بر این تایید یک نظریه به معنای نادیده گرفتن سوء مدیریت برخی از مدیران نیست. علاوه بر آن به این نکته هم باید تاکید کرد که سوء تدبیر و بی برنامگی و فقدان استراتژی در برخی امور را نمی توان به حساب اصل نظریه گذاشت . ولی به هر حال وظیفه ی کسانی که به اصل انقلاب وفادار بوده و به نهضت جهانی اسلام میاندیشند درساختن جامعه ای نمونه به عنوان الگوی سایر ملتها ، بسی سنگین است. مردم جهان نیز منتظرند کارآیی و کارآمدی نظام سیاسی برخاسته از نظریهی حکومت اسلامی را ببینند و بدان افتخار کرده و تأسّی کنند.
2-مشکلات مدیریتی و اجرایی کشور
نظام اداری کشوردر سالهای قبل از انقلاب به دلیل گرفتاری در بوروکراسی، از چابکی لازم برخوردار نبود و نتوانست در اجرایی کردن اهداف انقلاب، انتظارات انقلابیون را برآورده کند لذا با تاسیس نهادهای انقلابی بخشی از اهداف انقلاب به آنها سپرده شد. بعدها برخی از نهاد های انقلابی مثل جهاد سازندگی به ادغام در وزارتخانه های دیگر تن داد. این ادغام که با تصویب نمایندگان مجلس صورت گرفت یا به دلیل رفع ضرورت بود یا صلاحدید جدیدی، مد نظر بود. اما آنچه مسلم است مشکلاتی بر سر راه مدیریت اجرایی کشور وجود دارد که دولتهای مختلف نیز بعد از انقلاب سعی در حل آنها داشته اند، اما میزان توفیق هریک از آنها در جلب رضایت مردم، نیاز به تامل و بررسی دارد.
3-فراموش کردن عدالت اجتماعی وبسنده کردن به ظواهر
یکی از مشکلات این است که با بسنده کردن به بعضی تغییرات ظاهری از اصلیترین هدف انقلاب اسلامی که عبارت از توسعه عدالت اجتماعی بود، غفلت کنیم. قطعا مردم جهان انتظار دارند که تمدنی نمونه و مبتنی بر عدالت اسلامی را شاهد بوده و به عنوان الگویی جهانشمول آنرا به کار ببندد. پاسخگویی عملی به این انتظارات وظیفهی همه ی انقلابیون است.
4-فقدان استراتژی در اقتصاد ملی
اقتصاد مایهی قوام اجتماع است. جوامع بشری از طریق تلاش اقتصادی به حیات خود ادامه میدهند. امروزه رقابت اصلی ملتها بر سر منافع اقتصادی است. بنابراین داشتن یک استراتژی برای تعیین خط مشی اقتصادی کشور از ضروری ترین مسائل است تا در نتیجه مردم بتوانند برای فعالیت های اقتصادی خود برنامه ریزی کنند. در غیر اینصورت انرژی و سرمایه های مردم هدر رفته و پیشرفت کشور، دچار رکود می شود. تعیین سهم دولت برای دخالت در اقتصاد و میزان آزادی عمل مردم در تجارت، تولید، صادرات و واردات از مقولههایی است که به دلیل تصمیمهای متغیر دولتهای مختلف و قوانین متعارض، هنوز تصویر روشنی ندارد. لذا مردم، دچار سردرگمی شده و در رفتارهای اقتصادی خود نمیتوانند تصمیم درستی اتخاذ کنند. این مساله سرمایهگذران خارجی را نیز دچار شک وتردید کرده است. اقتصاد ایران نیاز به شکوفایی دارد و اگر استراتژی آن مشخص شود ، میتواند به اقتصاد اول منطقه تبدیل شود.
5- جناح بازیهای بیحاصل و حذف مدیران نخبه از سیستم مدیریت
در جوامعی که به شیوه ی دموکراسی اداره می شوند، چرخش قدرت امری طبیعی است. در هر انتخاباتی احزاب پیروز مسوولیتهای کلیدی دولت را برای مدت معینی در اختیار می گیرند، اما بدنه مدیریتی جامعه که عناصری با تجربه و متخصص هستند معمولا در دولت های مختلف به کار خود ادامه می دهند . آنچه بعد از هر انتخابات تغییر می کند سیاستها و خط مشی هاست و لزوما نباید همه ی مدیران اجرایی تغییر کنند. یکی از آسیب ها این است که بعد از برگزاری هر انتخابات، سیستم مدیریت میانی را به دلیل همسو نبودن برخی از مدیران با احزاب پیروز از گردونه مدیریت خارج کرده و در نتیجه جامعه را از تجربه و تخصص آن ها محروم کنیم.
6-عدم ترسیم آینده ی روشن برای تحصیلکردگان
معمولا یکی از شاخصهای توسعه در هر جامعهای، آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی است. اما اگر برنامهریزیهای درست انجام نپذیرد ممکن است همین موضوع به یکی از معضلات اجتماعی تبدیل شود. جامعه امروز ایران به دلیل برخورداری از تعداد قابل توجه جوانان دانشگاهی، پتانسیل خوبی برای رشد و توسعه دارد. ولی فراموش نکنیم که همت دولتها در به کارگیری صحیح و اصولی آنها، از نخستین شرایط توسعه است. در غیر این صورت شاهد خروج نخبگان و یا دلسری و افسردگی نسل جوان خواهیم بود.
منبع: سایت «دنیزنیوز» www.Daniznews.ir
آشنایی با شخصیت مبارز و مجاهد حاج علی اکرام علی اف
رهبر جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان
به مناسبت 26 اسفند، چهارمین سالگرد خاموشی حاج علی اکرام
اشاره: این مقاله چند روز پس از وفات مرحوم حاج علی اکرام نگارش یافت و در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر گردید که اینک در سالروز وفات آن فقید ارجمند بازنشر می یابد:
نویسنده و محقق معاصر مصطفی قلیزاده علیار نخستین نویسنده زندگی و خاطرات حاج علی اکرام رهبر جنبش اسلامی معاصر جمهوری آذربایجان است که تاکنون علاوه بر چاپ و انتشار مقالات و مصاحبههای متعددی از زندگی و مبارزات آن مجاهد فقید اسلام، دو کتاب مسقل نیز تحت عنوان، "خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان" (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1385) و "نامههایی از زندان" (ارومیه، اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی، 1389) در زمان خود شادروان حاج علی اکرام و با نظارت و مشارکت او ترجمه، تألیف و در ایران منتشر کرده است.
وی اخیراً در پی وفات آن مبارز مسلمان (26 اسفند 89)، مختصری از زندگی نامه، اندیشهها و منش عملی وی را به نگارش در آورده که ملاحظه میکنید:
تولد و تربیت
مسلمان مبارز و رهبر مجاهد جنبش اسلامی معاصر جمهوری آذربایجان، حاج علی اکرام علی یِف فرزند اسماعیل، در پنجم آوریل1940(16 فروردین 1319) در شهرک "نارداران" - 25 کیلومتری باکو- به دنیا آمد. خانواده او به دلیل گرایش مذهبی، ملتزم به آداب و رسوم سنّتی و تربیت دینی بودند. آنان علیرغم ترویج رسمی اصول نظام آموزشی در مدارس و نشر اندیشه های مادی در جمهوریهای شوروی و تربیت نسل های جوان به شیوه مارکسیستها، فرزندان خود را تحت تربیت خانوادگی و دینی بزرگ می کردند. حاج علی اکرام و پنج برادر و چهار خواهرش در آن محیط اجتماعی و در داخل چنین خانواده مذهبی پرورده شدند و نشو و نمو یافتند.
پدرش اسماعیل مردی دیندار، غیرتمند و زحمتکش بود و روزی خود و خانواده اش را از حاصل دسترنج خویش تأمین می کرد. او علاوه بر کار و تلاش، با ادبیات کلاسیک آذربایجان و آثار شاعران و نویسندگان بزرگ و مسلمان آن و با قرآن و معارف دینی نیز آشنایی داشت.
حاج علی اکرام در خاطره ای از دوران جوانی خود، در بیان میزان دینداری و غیرت دینی پدرش می گوید:
"می خواستند مرا به خدمت سربازی ببرند، امّا پدرم اسماعیل با استفاده از نفوذ و پول خویش، بالاخره نگذاشت به نظام وظیفه عمومی بروم و وارد خدمت در ارتش سرخ شوروی شوم. وقتی از او پرسیدم: چرا اینقدر پول حلالت را به جیب این خدانشناسان می ریزی و نمی گذاری من بروم خدمت سربازی ام را بگذرانم و برگردم؟! گفت: "اگر وارد ارتش سرخ شوی، دیگر آدم نمی شوی! چون وادارت می کنند که گوشت خوک بخوری، و چون گوشت خوک از گلویت پایین رفت، نور ایمان در دلت خاموش می شود و دیگر آدم نمی شوی!.. ".
مادرش "حُسنیه" زنی متدین، بردبار و شایسته بود. در فضیلت او همین بس که در آن شرایط سخت اجتماعی جماهیر شوروی در دهههای سی و چهل، که حتّی سایه اهل ایمان را نیز همه جا با تیر می زدند، توانست ده فرزند شایسته و دیندار را تربیت و بزرگ کند.
حاج علی اکرام میگوید: "پدر و مادرم در تربیت فرزندانشان بسیار حساس بودند و حتّی در جوانی هم آنها را به حال خود رها نمی کردند. آنان سعی داشتند به شیوة تعالیم اهل بیت(ع)، فرزندان خود را تربیت و از آنها همواره مراقبت نمایند. "
فرزند بزرگ این خانواده "حاج مایل علی یف" (1378- 1314) شاعر برجسته اهل بیت(ع) و ادیب مشهور آذربایجان بود. حاج علی اکرام سوّمین برادر از شش پسر اسماعیل، تحصیلات خود را در رشتة تربیت بدنی در باکو به اتمام رساند، امّا وارد شغل دولتی نشد و به کار زراعت و پرورش گل پرداخت.
آشنایی با نام امام خمینی
حاج علی اکرام از حدود سال 1975(1354ش) از زبان یک دانشجوی شیعی مذهب و ترک زبان یمنی که در باکو تحصیل می کرد، نام امام خمینی(ره) را شنید و به اجمال با مبارزات ایشان و تبعید شدنش به نجف، آشنا گردید. در ایام اوج گیری مبارزات مردمی در ایران و پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام در سال 1357، حاج علی اکرام، از طریق رادیو تبریز تمام حوادث و وقایع و اخبار انقلاب را پیگیری می کرد و گاه از رسانههای مسکو مسائلی را می شنید. جذابیت شخصیت امام خمینی و شور انقلاب اسلامی، او را سخت تحت تأثیر قرار داد و مثل هزاران مسلمان آزاده و غیور جهان، او نیز دل به عشق امام داد و به طرفداران انقلاب اسلامی در خارج از ایران پیوست. وی در داخل قلمرو حاکمیت شوروی و در زادگاهش نارداران، هسته طرفداران انقلاب اسلامی و حلقه مقلدان امام خمینی را تشکیل داد و رهبری کرد و فعالیت خود را در آشنا کردن مردم آذربایجان با انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی، بازگشت به هویت اصیل اسلامی- شیعی کشور و ملت جمهوری آذربایجان، نشر معارف دینی و قرآنی، برپایی مخفیانه مجالسی در بزرگداشت شهدای انقلاب اسلامی ایران و جنگ تحمیلی و... گسترش داد.
همین فعّالیتهای او با انگیزه دینی و اعتقادی، روز به روز دامن گستر شد و مردم را در مناطق مختلف آذربایجان و جمهوری خودمختار نخجوان مجذوب خود ساخت. بدین گونه در هر گوشه و کناری بویژه نارداران و باکو، جماعتی انبوه همگام با علی اکرام، حرکتی برای بازیابی هویت خویش آغاز کردند. در این میان سازمان امنیت شوروی(ک. گ. ب) نیز که متوجه قضایا شده بود، حاج علی اکرام را به دقت تحت نظارت و کنترل گرفت و از ترس اینکه مبادا به ایران بگریزد، او را از نزدیک شدن به مناطق جنوبی آذربایجان(مرز شمالی ایران) منع می کرد.
او نیز همواره در آرزوی سفر به ایران و دیدن امام خمینی به سر می برد. امّا این دیدار و زیارت در زمان حیات امام میسر نشد. چند ماه پس از وفات امام در سال 1368، هیئتی از آذربایجان از طریق مسکو برای نخستین بار به سفر زیارتی خارج از شوروی رفت که حاج علی اکرام نیز در ترکیب آن بود. هیئت زیارتی آذربایجان شوروی، پس از زیارت عتبات عالیات در عراق و حرم حضرت حضرت زینب(س) در سوریه، به ایران آمد و به زیارت حضرت امام رضا(ع) در مشهد و حضرت معصومه(س) در قم نیز نایل گردید و مقبره امام خمینی(ره) را در تهران زیارت کرد.
در حادثه زلزله گیلان به سال1369، حاج علی اکرام جزو نمایندگان کمک رسانی شوروی بود که از مسکو به ایران آمد و در این سفر، یک رحل بزرگ چوبی رمزدار و زیبای قرآن را که چند قرن قدمت دارد، با خود آورد و به حرم امام خمینی اهداء کرد که هنوز هم این اثر هنری ارزشمند بر روی قبر امام قرار دارد. او سالها پیش در زمان حیات امام خمینی نذر کرده بود که اگر به ایران برود و امام را ببیند، این رحل قرآن را به ایشان اهدا خواهد کرد، اما...
از آن پس سرنوشت او نیز همچون دیگر شیفتگان امام و انقلاب اسلامی در جهان (لبنان، فلسطین، عراق، افغانستان، مصر و اقصی نقاط دنیا) رقم خورد و در کشورش دل به آرمان رهایی بخش امام خمینی و رهبری آیتالله خامنهای داد و در این راه جهاد و پایداری کرد، تا آخر عمر در این عرصه عاشقانه استقامت ورزید و "هواداران کویش را چو جان خویشتن" عزیز داشت. تمام زندگی و مبارزات او این مدعا را ثابت میکند (نگاه کنید: خاطرات حاج علی اکرام، پیشین؛ "نامه هایی از زندان" با ترجمه مصطفی قلیزاده علیار، از انتشارات یاز، ارومیه با حمایت اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی، 1389)
تأسیس حزب اسلامی آذربایجان و گسترش مبارزه
با فروپاشی شوروی، آذربایجان در سال1991 (1370 ش) اعلام استقلال کرد. حاج علی اکرام با تأسیس رسمی "حزب اسلامی آذربایجان"(A. I. P) فعالیت دینی- اجتماعی خود را در نقاط مختلف آذربایجان گسترش داد. از بُعد فعالیت سیاسی و اجتماعی حزب اسلامی، میتوان به مخالفت این حزب با نفوذ غرب زدگی و اشاعه فرهنگ اروپایی و حضور تدریجی دولتهای استکباری غرب به سرکردگی آمریکا و دلّالی اسرائیل در آذربایجان اشاره کرد. موضع گیری تند حزب اسلامی آذربایجان به رهبری حاج علی اکرام در مقابله با حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی در باکو، آنقدر چشمگیر و در میان مردم تأثیرگذار بود که هیئت حاکمه غرب گرای باکو به رهبری حیدر علی یف، ابراز ناخرسندی کرد و در پی آن، فعالیت حزب اسلامی ممنوع و حاج علی اکرام به عنوان دبیرکل حزب و به جرم طرفداری از انقلاب اسلامی ایران و ترویج ارزشهای دینی در آذربایجان، به همراه دو تن دیگر از اعضای شورای مرکزی آن(حاج نوری و مرحوم حاج واقف) در سال 1996 (1375 ش) دستگیر، محاکمه و به حبس محکوم شدند، حاج علی اکرام به یازده سال و دو نفر دیگر هرکدام به ده سال. امّا سه سال بعد آزاد گشتند در حالی که سلامت جسمی حاج علی اکرام بر اثر شکنجه و فشارهای شدید جسمی و روحی، دچار آسیب و بیماریهای غیر قابل علاج شده بود که تا پایان عمرش با این بیماری و ضعف و ناراحتی سوخت و ساخت.
در سال 81 مردم نارداران دست به قیام بر ضد سیاستهای نادرست حیدر علی یف زدند. حاج علی اکرام که هنوز آثار آسیب و شکنجه زندان را بعد از گذشت دوسال بر روح و جسم خود داشت و به سختی تحمل میکرد، باز هم به اتهام تحریک مردم به قیام، خرداد همان سال دستگیر شد و حدود هیجده ماه در حبس ماند. در این حبس روشنایی چشمهایش را تا حدّ زیادی از دست داد. زیرا در زندان مانع معالجه و مداوای بیماری قند او شدند و نگذاشتند مورد معالجه قرار گیرد. در نتیجه، بیماری قند در جسمش افزایش یافت و به چشمهایش آسیب اساسی رساند به طوری که دیگر حتی پس از عمل جراحی نیز بهبود نیافت.
بی شک حاج علی اکرام رهبر جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان نقش تأثیرگذاری در احیای هویت اسلامی کشورش داشت و مجاهدتهای او هرگز در تاریخ فراموش نخواهد شد. ناگفته نماند که در قرن بیستم میلادی دو حرکت انقلابی با انگیزه و هدف دینی و شیعی در جمهوری آذربایجان اتفاق افتاده: نخست جنبش اسلامی دهه 20 (از 1920 تا 1931) به رهبری عالم مجاهد و مجتهد شهید آیت الله شیخ عبدالغنی بادکوبه ای و با تأسیس "جمعیت دعوت الهی" توسط او بود که با شهادت شیخ به دست عوامل استالین در سال 1931(1310 ش.)، این جنبش فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اسلامی نیز سرکوب شد.
دومین جنبش اسلامی جمهوری آذربایجان با حرکت اسلامگرایان این کشور به رهبری حاج علی اکرام علی یف در شهرک نارداران و شهر تاریخی باکو، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تحت تأثیر آن پدید آمد و با تأسیس و آغاز به فعالیت حزب اسلامی که دبیرکل آن خود حاج علی اکرام بود، به اوج خود رسید، امّا با دستگیری و زندانی شدن رهبران جنبش، از نفس افتاد و برچیده شد.
هنوز از آغاز، انجام، تأثیر اجتماعی و نتایج تاریخی این دو جنبش اسلامی، اطلاعات تاریخی کافی، علمی و پژوهشی در ایران انتشار نیافته است. امید است اندیشمندان غیرتمند از اهل قلم و آگاهی بار این مسئولیت را به منزل برسانند.
استوار بر سر پیمان نخستین خود
اکنون حاج علی اکرام در اغلب کشورهای اسلامی و حتی در ممالک غربی از چهره های مبارز و شخصیت های اسلامی برجسته و شناخته شده به شمار می رود. او به عنوان یک مسلمان غیرتمند و آگاه همچنانکه در برابر اشغال نظامی بخشی از اراضی کشورش آذربایجان توسط همسایه غربی اش ارمنستان، ساکت نبوده و همواره به آن اعتراض داشته و حتّی در اوایل اشغال به مدافعان کشورش کمک می کرد، در برابر سرنوشت تلخ دیگر ملت های مسلمان نیز بی تفاوت ننشسته است. او در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اشغال فلسطین توسط صهیونیست های غاصب، تجاوز اسرائیل به خاک لبنان، فاجعه غزّه و... نیز ساکت نبوده و به تجاوزگران اعتراض داشته، همواره در برابر مسلمانان مظلوم جهان احساس مسئولیت داشته است. از نخستین سالهایی که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان از سوی امام خمینی(ره) به عنوان روز جهانی قدس و رمز آزادی فلسطین اعلام شد و شوروی هنوز در اوج قدرت بود، حاج علی اکرام در نارداران و باکو متناسب با شرایط اجتماعی آن روز، با همان تعداد محدود افراد متعهد از مقلدان امام در آن دیار، مراسم این روز تاریخی را برپا می داشت و هنوز هم به همت او مراسم روز قدس هرساله همزمان با دیگر ممالک اسلامی در جمهوری آذربایجان به دفاع از سرزمین اسلامی فلسطین و حقوق صاحبان اصلی آن و در محکومیّت رژیم غاصب صهیونیستی اسرائیل، با شور و هیجان تمام برپا می شود و خود او روز جمعه آخر ماه مبارک رمضان هر سال با وجود بیماری، از خانه اش بیرون میآمد و در میدان امام حسین(ع) نارداران در ابتدای صف راهپیمایان قرار میگرفت در حالی که کفن پوش بود!
حاج علی اکرام از سال 82 از مسؤلیت دبیر کلی حزب اسلامی کنار رفت وآن را به جوان ترها سپرد، اما تا آخر عمر لیدر و رهبر حرکت اسلامی آذربایجان بود و با هوشیاری و شجاعت و ایمان محکم به اسلام و انقلاب اسلامی ایران و رهبری ولایت محور آن، در راهی که انتخاب کرده بود، استوار ماند. وی در فروردین 1389 به مناسبت مراسم 70 سالگیاش در باکو، طی مصاحبهای با روزنامه اسلامگرای "نبض" صریحاً اعلام کرد که راه من از اول راه امام خمینی بوده ومقلد آیتالله خامنهای هستم!
ویژگیهای انسانی
حاج علی اکرام انسانی مهربان، شجاع، شکیبا، سخاوتمند، بیریا، صادق و غیور و غیرت دینی و شور انقلابیاش در مقیاسی وسیع و جهانی مثال زدنی بود. حافظهای قوی داشت سرشار از هزاران بیت شعر ناب و تأثیرگذار در موضوعات مختلف به ویژه اشعار طنز و مذهبی و تمثیلات لطیف و دلنشین و آیات و روایات دینی بسیاری که بجا و به موقع از آنها استفاده میکرد. از این لحاظ مردی بسیار خوش مشرب و شوخ طبع بود و هرگز کسی از هم نشینی با او خسته نمیشد و حتی در ایام سخت بیماریاش نیز ملاقات کنندگانش با روحیهای شاداب از محضرش بر میخاستند. گریه و خندهاش همدم و متقارن بود، در مسائل حساس مثل ذکر مصائب اهل بیت (ع)، مظلومیت ملتش، ستم بر امت اسلامی و... خیلی زود متأثر میشد و میگریست و در این مواقع گریهاش بیاختیار بود.
همچنین رعایت انصاف، آداب دانی و معرفت انسانی از خصوصیات این مرد مؤمن بود. ذوق شعری و سخنوری او را هم نباید از یاد برد. از موهبت طلاقت لسان، فصاحت بیان، حاضر جوابی و صراحت لهجه بهره وافی داشت.
پرتوی از اندیشهها
از نظر حاج علی اکرام هویت تاریخی جمهوری آذربایجان بر پایه اسلام و تشیع استوار بوده و در حوزه فرهنگ و تمدن ایرانی قرار داشته که حکومت روسیه تزاری و ترکان قاجاری ایران طی قراردادهای گلستان و ترکمن چای در ترکیب اراضی وسیعی از قفقاز مثل ارمنستان و دربند و گرجستان، از پیکر ایران بزرگ جدا ساختهاند.
این مرد غیرتمند و دیندار با علمای اسلام بیشتر از دیگر اقشار مردم روابط دوستانه داشت، چون بر این باور راستین بود که حفظ اسلام و عظمت مسلمانان فقط در گرو جهاد علمی و سیاسی و فعالیتهای اجتماعی عالمان دینی بوده است. او از دلداگان عالمان بزرگ و مجاهدی مثل شهید شیخ عبدالغنی بادکوبهای و امام خمینی بود و انقلاب اسلامی را طلیعه و زمینه ساز انقلاب جهانی مهدی موعود (عج) میدانست، برای همین تا آخر عمر به انقلاب بزرگ اسلامی ایران و رهبری آن عشق میورزید و از حریم و ارزشهای آن با اعتقادی راسخ دفاع میکرد و از ملامت کنندگان و زورگویان و اهل بهتان نمیهراسید.
خاطرات حاج علی اکرام
دو کتاب در باره زندگی و مبارزات حاج علی اکرام در زمان حیاتش در ایران منتشر شد، اولی کتاب "خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان" به قلم عبدالحسین شهیدی ارسباران است که در سال 1385 از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در تهران چاپ و منتشر گردید. این کتاب ارزشمند مشتمل بر خاطرات بسیار شیرین، خواندنی و تاریخی حاج علی اکرام در دوره های مختلف عمرش بویژه دوران مبارزاتی و سالهای زندانی شدن اوست و برگ پرافتخار و درخشانی از تأثیر انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای ایران را تشکیل می دهد. این کتاب بی گمان از کتب تاریخی ماندگار و تأثیرگذار و نخستین منبع در این عرصه است و خواهد بود. این کتاب که نخستین منبع چاپی در موضوع زندگی حاج علی اکرام وجنبش اسلامی آذربایجان است، بلافاصله پس از انتشار، از سوی اهل قلم و تاریخ و پژوهش و تاریخ نگاران جنبشهای اسلامی معاصر جهان اسلام و عموم خوانندگان ایرانی و آذربایجانی مورد استقبال قرار گرفت و برخی نشریات ایرانی متن آن را بصورت پیاپی و پاورقی، به تدریج تجدید چاپ کردند.
ناگفته نماند که پس از انتشار کتاب خاطرات حاج علی اکرام، وی سفری به برخی شهرهای مهم ایران از جمله قم، تهران، تبریز، ارومیه، اردبیل، کاشان، مشهد مقدس داشت و در شهر ارومیه، در اجتماع علمای شهر، روز 29 دی ماه 1385 از زحمات و مجاهدتهای دینی وی تجلیل به عمل آمد.
نامه هایی از زندان
کتاب دوم "نامه هایی از زندان" حاوی 30 نامه، 20 یادداشت در خصوص استخاره با قرآن و یک نوشته کوتاه در بار? پیامبران از حاج علی اکرام است که در زندان نوشته است. نامه ها در دو بخش جداگانه مربوط به زندان دوره نخست (1378 - 1375) و دوره دوم (1382 - 1381) است که به ترتیب، بخش های اوّل و دوّم کتاب را تشکیل می دهد. بخش سوم شامل یادداشتهای استخاره ای حاج علی اکرام می شود که یادگار انس و الفت او با قرآن در زندان دوره اول است. به یقین این نامه ها و یادداشتها تکمیل کننده کتاب "خاطرات حاج علی اکرام" است. نامه ها اوراقی پراکنده امّا ماندگار از "ادبیات زندان" و حبسیّات یک مبارز حق طلب و مسلمان مجاهد است که به جرم دفاع از ارزشهای دینی و معنوی ملّت و کشورش، به زندان افتاده، متهم به اتهامات واهی شده و این نامه ها و یادداشتها را از پشت میله های آهنین زندان دشمنان اسلام و ستمگران حاکم بر آذربایجان نوشته است. برخی از نامه ها متضمن احوال شخصی و خانوادگی امّا دارای ارزش اجتماعی و اخلاقی برای عموم مردم است. برخی دیگر هم ارزش و اهمیت تاریخی، سیاسی و ملّی دارد. امّا در تمام آنها ایمان به خدا و اندیشه توحیدی و آرمان دینی، اجتماعی و اعتقادی نویسنده موج می زند و نشان می دهد که او زندانی اعتقادی است نه سیاسی؛ و بیانگر این واقعیت آشکار است که او همه چیز را برای ارتقای معنوی مردمش و تحقق آرمانهای الهی خود در اجتماع می خواهد و از رنگ سیاسی و سیاست بازی مرسوم اهل دنیا به دور است. این "حبس نامه ها" و یادداشت ها را می توان نمونه هایی عالی و درخشان از ادبیات پایداری و مقاومت ملّت های مسلمان در تاریخ به شمار آورد.
لحن نامه ها بویژه نامه هایی که به خانواده و فرزندانش نوشته، نصیحت آمیز و امیدوار کننده و گاه با عبارات طنزآمیز و بذله گویی همراه است. او سعی داشته از طریق این نامه ها جای خالی خود را به عنوان پدر خانواده در کنار همسر و فرزندانش با سخنان ملاطفت آمیز پدرانه پر کند. از محتوای نامه ها می توان دریافت که حاج علی اکرام در هیچ شرایطی از زندان و شکنجه نا امید نیست و هرچه فشار روحی و جسمی و بیماری و مشکلاتش در زندان بیشتر می شد، امیدواری اش نسبت به فضل خداوند افزون تر می گشت، برای همین اثری از افسردگی روحی و یأس در کلامش مشاهده نمی شود.
حاج علی اکرام در نامه هایش خانواده، فرزندان، دوستان و همفکرانش را به بردباری سفارش می کند و به صراحت میگوید که ما در این مبارزه وظیفه شرعی خود را در برابر خداوند و در قبال مردم و سرنوشت کشورمان و در برابر مسؤلبت خویش نسبت به همه مسلمانان جهان انجام می دهیم، امّا نتیجه مبارزه بسته به مشیت خداست، باید در این امتحان صبور و شکیبا باشیم.
از دیگر خصوصیات نامه ها، محتوای قرآنی و دینی آن است. او مراسم ایّام میلاد و وفات شخصیتها و رهبران دینی را در زندان برپا می داشت و به دوستان خود در خارج هم سفارش میکرد که مراسم خاص این ایّام را هرچه با شکوهتر برگزار کنند. همچنین آداب و شعائر ویژه ماه مبارک رمضان و ماههای محرم و صفر و رجب و شعبان را بیشتر مورد توجه قرار می داد. این حقایق به صراحت در نامه های او بیان شده است.
متن نامه ها با الفبای کریل و به خط خود حاج علی اکرام نوشته شده، تعدادی هم در زندان دوم به خط شخص دیگری و به امضای اوست، زیرا در زندان دوّم چشمهایش بشدت ضعیف شده بود. به هم بندهایش املا می کرد و خود امضا می گذاشت.
نامه ها و یادداشتها نزد خانواده اش نگهداری می شد که پس از انتشار کتاب خاطرات او، دوستانه در اختیار مترجم (مصطفی قلیزاده علیار) قرار دادند و با کمک یکی از فرزندانش بازخوانی و ترجمه شد.
مرگی به رنگ شهادت
حاج علی اکرام سلسله جنبان خیزش اسلامی معاصر آذربایجان، ساعت 5 بعد از ظهر روز پنجشنبه 26 اسفند 1389 برابر با 17 مارس 2011، در منزل شخصی خود در نارداران ِ باکو بر اثر بیماری قند و ریه پس از 40 سال جهاد در راه ترویج اسلام و زندگی به رنگ خدا (صبغه الله)، در 71 سالگیدار فانی را وداع گفت و روز جمعه در کنار تربت "امام زاده رحیمه خاتون" در نارداران به خاک سپرده شد. رحمهالله علیه. اما نکتهای را نباید از نظر دور داشت و آن اینکه مرگ حاج علی اکرام نوعی شهادت تدریجی در اثر شکنجههای دشمنان اسلام بود. با این توضیح که حاج علی اکرام حدود شش سال در زندانهای مخوف باکو متحمل سختترین شکنجهها شد و جسم و جانش صدمات غیر قابل جبرانی برداشت و تا آخر عمرش نیز مدام از این بیماریهای ناشی از زندان حیدر علی یف رنج میبرد و مینالید، گرچه خم به ابرو هم نمیآورد و با روحیهای شاداب که از علایم ایمان قوی او بود، زیست، ولی بیماریهای ناشی از شکنجههای وحشیانه عوامل شکنجه گر زندان، جسم این مجاهد نستوه را آزار داد و آزار داد و آزار داد... تا اینکه در اثر این دردهای فرساینده، جان سپرد.
گفتنی است از حاج علی اکرام پنج فرزند به یادگار مانده است یک پسر به نام حاج حسین و چهار دختر. راه حاج علی اکرام که به تعبیر خود او راه امام خمینی بود، بیشک در آذربایجان مستدام خواهد بود و آیندگان او و مجاهدتهایش را بهتر و بیشتر خواهند شناخت. حاج علی اکرام به حق مرد خدا، مجاهد راه اسلام و قهرمان ملّی آذربایجان بود، هر چند این لقب آخری خیلی دیر به او داده شود!...
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما.
رحمت خدا و سلام فرشتگان و درود اولیاءالله و نظر لطف اهل بیت پیامبر (ص) بر او باد تا ابد.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی 1390/2/7
تاریخ انتشار در سایت: 19 اردیبهشت 1390
اخراجیهای ادبیات انقلاب اسلامی
مصطفی قلیزاده علیار
دهها سال است خصوصا بعد از انقلاب اسلامی، که نهادهای رسمی و ارگانهای وابسته به نظام مثل دانشگاهها و مراکز پژوهشی و فرهنگستان علوم و حوزه هنری و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش ایران، ادبیات ایران را منحصر و محدود به زبان فارسی میدانند و تمام توان ملی و امکانات دولتی و رسمی و تدریسی و تبلیغی را محدود به این زبان فاخر و رسمی ایرانی کردهاند و از این نکته آشکار غفلت داشتهاند و دارند و شاید هم تغافل میورزند که دیگر زبانهای ایرانی از جمله ترکی و کردی و عربی هم در این مملکت حق آب و گِل دارند و میلیونها نفر از ملت ایران به این زبانها تکلم میکنند و در این زبانها هم ادبیاتی غنی و شایسته جهانی شدن در همین دوران معاصر آفریده شده است.
و این غفلت و یا تغافل در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی (شعر و داستان، نثر ادبی، نمایشنامه) البته به مراتب زیانبارتر و سنگینتر است و به همان اندازه نابخشودنی از داعیهداران نشر و گسترش ادبیات انقلاب اسلامی. زیرا همچنان که اقوام مختلف مردم ایران از فارسیزبان و ترکزبان و کردزبان و عربزبان و ... در مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب اسلامی و ایضاً در دوران دفاع مقدس و دوران بعد و در بدنه نظام مشارکتی جدی و برادرانه داشتهاند و دارند، در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی هم همین رنگین کمان ملی ادبی و هنری وجود دارد، ولی متصدیان ادبیات انقلاب اسلامی و بزرگان ما متأسفانه از این واقعیت آشکار غافلند و یحتمل که تغافل میکنند! اما این غفلت و یا تغافل موجب ضرر و زیانهای عدیدهای بر ادبیات انقلاب اسلامی میشود. چرا که وقتی ادبیات انقلاب اسلامی را منحصر به زبان فارسی کردیم، به این معنی است که این ادبیات را در دیگر زبانهای ایرانی به رسمیت نمیشناسیم و به حاشیه میرانیم! آن وقت این ادبیات عظیم و گسترده و متنوع مبتنی بر اندیشههای امام خمینی و انقلاب اسلامی و رهبری نظام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی و مکتب تشیع را ظالمانه و عامدانه و به زور از حوزه انقلاب اسلامی بیرون میکنیم که میتوان نامش را «اخراجیهای ادبیات انقلاب اسلامی» گذاشت و این ظلمی عظیم در حق انقلاب اسلامی است و خیانتی بزرگ بر آن.
راستی، مسئولان فرهنگی چه قدر به این موضوع توجه میکنند خصوصاً در دانشگاهها و تدوین پایاننامههای ادبیات انقلاب اسلامی و در سازمان سمت و کتب درسی؟ ... هیچ! آیا منتظریم تا این گوهر ادبیات انقلابی و ملی را هم مثل خیلی از میراث ناملموس ملی کشور، دیگران بیایند و به نام خود ثبت کنند؟ و یا به کلی نسیاً منسیاً گردد؟ آیا این غفلت و تغافل خیانت نیست؟ به نظر شما نسلهای آینده و همچنین فعلی در این باره چه خواهند گفت. البته آزادی زبان اقوام و نشریات و مطبوعات و رسانه در کشور ما به معنی واقعی هست، اما جز زبان فارسی، هیچ یک از زبانهای ایرانی متصدی رسمی ندارد و رها شده به امان خدا؛ برای همین هم گاهی مسائلی پیش میآید که خوشایند است و به نفع اتحاد ملی ما نیست و باعث آن هم بیشتر متصدیان فرهنگی و علمی و فرهنگستان ایران است که مدیریت نمیکنند و تنها کاندیداها هستند فقط در موقع انتخابات مجلس و غیره! به همه زبانها و فرهنگ اقوام ایرانی اظهار احترام میکنند.
باری به هر جهت، جان کلام بنده این است که ادبیات انقلاب اسلامی چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، منحصر به زبان فارسی نیست و هر کس در مقام بحث و تحقیق از انقلاب اسلامی تنها به زبان فارسی تکیه و استشهاد و تمثل کند یا غافل و بیخبر است و یا تغافل و خیانت میکند، چه مسئولان و کسان و نهادها و مراکز رسمی و حقوقی و دولتی باشند، چه کسان و مؤسسات و اشخاص حقیقی و غیر دولتی.
بدیهی است این قضیه در سایر مقولات هنری و فرهنگی از جمله موسیقی و فیلم و مطبوعات هم صادق است.
یادآوری: من مطلب فوق را اخیراً در نشست مسئولان ادبی حوزه های هنری استانهای کشور در دانشگاه سمنان گفتم که البته مسئولان و اساتید محترم زبان و ادب فارسی حاضر در آن نشست ادبی هم تأیید کردند و لااقل مخالفتی اظهار نشد. حرف من از هر گونه رنگ و روح ناسیونالیستی و دعواهای پان فلان و پان بهمان جدا و عاری است و تمام کسانی که بنده را میشناسند، میدانند که من از اینگونه رنگها و انگها جدایم (تو ز همهی رنگ جدا بودهای! ...) و ریگی به کفش ندارم بحمدالله. والسلام
منبع: سایت «دنیزنیوز» www.daniznews.ir
رفیق ذکا خندان
از میدان تحریر تا میدان تقسیم
سرگذشت دیکتاتورها یکی است!
مصطفی قلیزاده علیار
ناآرامیهای شهرهای ترکیه، نهمین روز خود را پشت سر گذاشت و امروز چهارشنبه 15 خرداد 92 / 5 ژوئن 2013 سندیکاهای کارگری ترکیه هم به امواج معترضان بر ضد دولت رجب طیب اردوغان پیوستند. اردوغان در 7، 8 سال گذشته به هر شیوهای که شده بود و البته با اغوای دول غربی توانست ابتدا خود را به شکل یکی از رهبران جهان اسلام جا بیندازد، حتی فلسطینیها را فریفت و رودست زد به کشورهای اسلامی و حتی ایران و ... تا اینکه دستش رو شد که او را آمریکا و اسرائیل با سناریویی از پیش نوشته شده جلو انداختهاند تا به جای حسنی مبارک بدبخت و قذافی بخت برگشته و ... در کنار دولتهای قطر و سعودی مأموریتهای محوله را به انجام برساند و ژاندارم منطقه شود... اما او در دو سال گذشته با جسارت تمام و کمی ناشیانه خود را افشا و رسوا کرد مخصوصاً در اوج جریان بیداری اسلامی، که امت محمدی (ص) در میدان تحریر قاهره و در یمن و مراکش و لیبی با شعار الله اکبر پرچم رژیم جعلی صهیونیستی را آتش میزدند، جناب اردوغان به این ملل مسلمان پیشنهاد کرد که به جای حکومت اسلامی، خواستار حکومت لاییک باشند! ... و این اولین رسوایی او در جهان اسلام بود، ولی او از رو نرفت و رهبری گروههای تروریستی بر ضد ملت و نظام و دولت سوریه از سوی آمریکا و اسرائیل و انگلیس بر عهده او گذاشته شد و او هم با گستاخی این مأموریت را پیگیری کرد و دستش را به خون دهها هزار سوری بی گناه آلود... و امروز به برکت بیداری ملت غیرتمند ترکیه، میدان تقسیم استانبول به میدان تحریر دیگری در جهان اسلام تبدیل میشود و این دفعه نوبت این باباست... راستی سرنوشت خدمتگزاران آمریکا یکی است. اما تعجب اینجاست که این هیچ یک از خادمان آمریکا در نیم قرن اخیر از سرگذشت یکدیگر عبرت نگرفتند و نمی گیرند از شاه ایران ما بگیر تا حسنی مبارک و زین العابدین بن علی و عبدالله صالح و قذافی و اینک نوبت رجب طیب اردوغان است و بعدش جناب محمد مُرسی و ... فقط باید کمی صبر کرد. البته معترضان را صد در صد نمی توان نمی توان گفت که اهدافی مقدس و یا ملی دارند. این هم مسأله ای مهم است که نمی توان از نظر دور داشت. اما هر جه باشد، موضوعی است که دولت اردوغان زمینه ساز آن شده است.
منبع: دنیزنیوز www.daniznews.ir