رواج فرهنگ قلیان کشی در بین زنان
رقیه پورغفار
«قلیان»؛ اولین چیزی است که با دیدن این وسیله و شنیدن کلمه ای درخصوص آن در ذهن تداعی می شود، عبارت است از دود، زغال سرخرنگ، نی قلیان و صدای قلقل آب! ... اما همه اینها چیزهایی هستند که شاید افرادی با سن و سال من در کودکی بیشتر شاهد مصرف و استعمال آن توسط افراد مسنّ در خانواده ها بوده اند. اما با توجه به اعتراضها، هشدارها و برخوردهایی که به جهت مضرات آن اتفاق افتاد، آیا اکنون نیز باید شاهد استفاده از این وسیله به قولی سنتی و زیانبار در اماکن عمومی و خانوادهها باشیم؟ مگر نه این است که کشیدن یک بار قلیان از مصرف یک پاکت سیگار مضرتر و پرخطرتر است؟ مگر نه این است که متخصصان و حتی وزارت بهداشت و علوم پزشکی بارها و بارها در باره زیانهای جبران نشدنی آن هشدارها داده اند؟ و در خصوص تصمیم گیری بارها با وزارت صنعت معدن و تجارت و نیروی انتظامی نشست هایی داشته است؟ حال نتیجه این نشستها به کجا انجامید؟ چرا بین این وزارتخانه ها جهت ممانعت از استعمال قلیان در اماکن عمومی تعاملی ایجاد نشد. چرا جلسات متعدد جهت تصویب قانون جامع مبارزه با دخانیات در مجلس شورای اسلامی نتیجهای نداده است؟
آیا جهت رسیدن به پاسخ چنین سؤالهایی باید همچنان شاهد سرو قلیانهای مختلف (خوانسار، میوهای و اسانسدار و طعمهای متعدد آن) باشیم . بی محابا باید گفت که متاسفانه گرایش جوانان (دختران و پسران) و خانواده ها به استعمال قلیان افزایش یافته است و صاحبان سفره خانه ها، قهوه خانه ها و اماکن عمومی با افتخار و غرور مشغول ارائه قلیانهای کلاسیک و مدرن (به قول خودشان) هستند که گاهی نیز عنوان می کنند که مجوز از طرف مراکزدولتی جهت ارائه قلیان دارند! اما آیا مجوز ارائه به بانوان و جوانان و نوجوانان کم سن و سال را هم در محیطی باز دارند؟! حتی اوقاتی که مسافران و گردشگران زیادی در کل کشور در حال سفر به اماکن عمومی، تفرجگاهها و ... در شهرهای مختلف هستند. با کمال تاثر هیچ حرکتی از طرف شهرداری و زیباسازی شهر نیز در نصب حداقل نماد یا بنرهایی که مضمون نوشته هایی به جهت عدم استفاده از این دخانیات مضر در محیط های سیاحتی، پارکها و ... دیده نمی شود.
سوال اینجاست که چرا مراکز مربوطه دولت گاهی به جمع آوری و پلمپ مکانهای عرضه محصولات دودی مثل قلیان اقدام میکنند و گاهی بی خیال آن می شوند؟
دوستی می گفت که با بسته شدن اینگونه اماکن بیکاری در حد گسترده ای اتفاق می افتد و شاید مسئولان میراث فرهنگی و گردشگری هم در این مورد متضرر گردند. اما برای همگان واضح است که ارائه و سرو قلیان اکثراً در ملاء عام در پارک شهر ها گاه به صورت مسابقه نیز انجام میگیرد و به وضوح میتوان در تمام طول روز و حتی سال، شاهد قلیانهای کوچک و بزرگ دست پیر و جوان حتی نوجوان و دختران و زنان در این اماکن بود.
در فضای اینترنت شاهد مطلبی بودم که نوشته بود: وزارت بهداشت اعلام نموده قهوه خانه هایی که مجوز عرضه قلیان را دارند تا سال 95 می توانند عرضه این محصول (دشمن سلامتی) را ادامه دهند. اما آیا وزارت بهداشت راهی موثرتر نمیتوانست پیشنهاد نماید تا شاید شاهد قلیانهای چاقشده با قیمت خیلی پایین (3500 تومان) سایزهای کوچک و بزرگ در دست همگان و در ملاء عام و اماکن عمومی با رنگها و اسانسهای دلفریب که خود نوعی تبلیغ فرهنگ قلیانکشی در خانوادهها و حتی بین بانوان است، نباشیم؟
وقتی خانواده هایی در پارکها می بینیم که دور چند عدد قلیان چاق شده نشسته اند و نوبتی به پک زدن نی قلیان دست رد نزده و همراه با آن به موسیقی ملایم و استفاده از تکنولوژی و موبایل و ... میپردازند، این سوال در ذهن تداعی میشود که آیا عصر ارتباطات و تکنولوژی با فرهنگ قلیان کشی کاملتر می گردد؟ دشمن سلامتی با آگاهی همگان مهمانِ خانه ها و همراه صمیمی خانواده ها شده است! چه باید کرد؟
مگر نه این است هرکدام از ما به سهم خود وظیفه ایجاد جامع های سالم را بر دوش داریم؟ پس کدام وزارتخانه، نهاد، سازمان و ... گامی مثمر ثمر در این خصوص برداشته است؟! چرا هیچ دستگاهی به آگاه سازی جوانان کشور عزیزمان در شناساندن این فرهنگ غلط و دشمن سلامتی نمی پردازد و مانع گسترش چنین فرهنگ غلطی بین خانواده ها نمی شود؟ چرا راهکارهای مناسب و موثر در برخورد با فرهنگسازی این فرهنگ غلط استعمال دخانیات و قلیان ارائه نمیگردد؟ آیا رسانه ها میتوانند نقشی در کاهش مصرف دخانیات داشته باشند؟ راستی مسئول این کژراهه ها کیست؟
منبع: نشریه «دنیز» شماره 45 - 14/11/92
ای قوم در این عزا بگریید
سیف فرغانی (قرن هفتم هـ.ق)
ای قوم درین عزا بگریید
بر کشته? کربلا بگریید
با این دل مرده خنده تا چند
امروز در این عزا بگریید
فرزند رسول را بکشتند
از بهر خدای را بگریید
از خون جگر سرشک سازید
بهر دل مصطفی بگریید
وز معدن دل به اشک چون دُر
بر گوهر مرتضی بگریید
با نعمت عافیت به صد چشم
بر اهل چنین بلا بگریید
دلخسته ی ماتم حسینید
ای خسته دلان، هلا! بگریید
در ماتم او خَـمُش مباشید
یا نعره زنید، یا بگریید
تا روح که متصل به جسم است
از تن نشود جدا بگریید
در گریه سخن نکو نیاید
من می گویم شما بگریید
بر دنیی کم بقا بخندید
بر عالم پر عنا بگریید
بسیار درو نمیتوان بود
بر اندکی بقا بگریید
بر جور و جفای آن جماعت
یک دم ز سر صفا بگریید
اشک از پی چیست تا بریزید
چشم از پی چیست تا بگریید
در گریه به صد زبان بنالید
در پرده به صد نوا بگریید
تا شسته شود کدورت از دل
یک دم ز سر صفا بگریید
نسیان گنه صواب نبود
کردید بسی خطا، بگریید
وز بهر نزول غیث رحمت
چون ابر گَه دعا بگریید.