انتظارت شیرین بود
دو شعر از سلبیناز رستمی
1
حرف آخر رفتن را تو گفتی
پیش از آنکه دلم،
زیر پایت خالی شود
رفتی!
و این شعر،
سریع و شتابان
از کنارت گذشت
با چمدانی که رنگ روزهایش را
در هولِ قدمهای تو
تلف کرد.
2
شعرهایم که دیر میکنند،
نگران تو میشوم.
حالا که برگشتهای
شعری برای گفتن ندارم.
به جا
یا
نابجا
انتظارت شیرین بود
وگرنه،
این همه شعر
از کجا می آمد!
برکتلی بویونباغی
اکبر حمیدی علیار
اللری قوینوندا دورموشدو، هوروت-هوروت مجلیسی سوزوردو، حضرت پیغمبر (ص) صحابهلری ایله صحبتده ایدی، آغاسی «عماری-یاسر» ده پیغمبرین قوللوغوندایدی، ایچیندن عاغلیناسیغماز سؤزلر کئچیردی، -قوللوقدان آزاد اولاجاغیم گونلری گؤرهجهیم گؤرهسن، ایلاهی!-اؤز-اؤزونه دئییردی. قاپینین دؤیولمهسی ایله ایچ دونیاسیندان آیریلدی. بیر جیریق-جیندیر گئییملی عرب ایچهری گیردی، پیغمبری (ص) تانییرمیش کیمی، دوز گلدی او حضرتین اؤنونده –رجا ائدیرم افندیم- دئدی.
حضرت پیغمبر (ص) –سنه یاردیمیم نه اولا بیلر؟- سوردو،
-آجام، چیلپاغام- دئدی،
-بلال! گل بونو گؤتور قیزیم فاطمهنین یانینا- بویوردو حضرت.
بلال عربی آپاردی خانیمین قوللوغونا، «سهل» یئنه ده اؤز ایچینه قاپیلدی... بلال اولایی خانیما دانیشدی، فاطمه زهرا (س) بوینونداکی گوموش بویونباغینی آچیب عربه باغیشلادی، عرب، بلال ایلا بیرلیکده یئنه پیغمبرین حضورونا قاییتدی و فاطمهنین (س) اونا باغیشلادیغی بویونباغینی ساتماق ایستهدییینی سؤیلهدی.
سهل هله ده بایاقکی سایاق، آغاسی عمارین یانیندا فیکره دالمیش دایانمیشدی، عمار عربه -–او بویونباغی من آلیرام، دیهرینی سؤیله!- دئدی،
عرب –بیر وعدهلیک یئمک، بیر گئییملیک پالتار و ائویمه دؤنمک اوچون بیر دینار پول!- دئدی،
عمار گلومسهیرک بویونباغینی آلدی و سهله –گئت ائودن بیر دست پالتار بیر ده اولان یئمکدن گتیر- دئدی، سهل بیرداها اؤزونه گلدی، قاچاراق گئدیب تاپشیریغی یئرینه یئتیردی، عمار او پالتاری، یئمهیی، اؤز مینیکمالینی و اوستهلیک 20 دینار دا پول عربه وئریب اونو یولا سالدی. سونرا جیبیندن چیخاردیغی عطیرله بویونباغینی عطیرلهدی و اوزونو سهمه توتاراق –سهم! گل بو بویونباغینی آپار وئر حضرت فاطمهیه اؤزون ده اونون قوللوغوندا اول، من سنی بو بویونباغی ایله او حضرته هدیه ائدیرم!-دئدی سهمه، سهم اینانار-اینانماز،سئوینجک تشکرونو بیلدیریب بویونباغی الینده خانیمین ائوینه دؤندو و اولایی دانیشدی. خانیم بویونباغینی آلدی و – بو منیم، سنی ده تانری یولوندا آزاد ائدیر سربست بوراخیرام، سهم!- بویوردو.
سهمه سانکی دونیانی باغیشلامیشدیلار، رؤیالاری چین اولوردو! خانیما منتدارلیغینی سؤیلهیرک گولومسهدی و بویونباغینا اشاره ایله دئدی:
عجب برکتلی بویونباغیایمیش! آجی دویوردو، چیلپاغی اؤرتدو، یوخسولو وارلاندیردی، قولو آزاد ائتدی، سوندا دا اؤز اییهسینه قاییتدی!..
منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 51 مورخ 93/02/07
دو شعر از مهناز صابونی
خیال من
در بهار ترانهام احساس مثل ابری سفید میبارد
واژههای قشنگ هم مثل آیههای جدید میبارند
روح طغیانگر قلم اینجا توی هربیت باز میرقصد
مثل آنکه به پشت پنجرهها،آفتاب امید میبارد
شعرآبستن خیال من است، دردهایی که عشق میزایند
چونکه افسوس میهمان شده است، جملههای بعید میبارد
لیلی من چقدر سردرگم، توی باغ دلم نشسته ببین
عشق مجنون قصههای دروغ، ازسر و کول بید میبارد
دستهایم اگرچه پرشدهاند از شکست وجمود و تنهایی
حس روییدن دوبارهی دل، باز خیلی شدید میبارد.
*** پارچههای چهل تکه من زیباتر خواهم شد مثل پارچه های چهل تکه حالا شما هرچقدر میخواهید به من وصله بچسبانید.
منبع: سایت دنیزنیوز www.Daniznews.ir
دو شعر از جواد رمضان
1)
قبل از سفَرت به کوره های ِ دل ِ ما
یا خشت زنی به قلّه های ِ گِل ِ ما
بنگار « وزیر ِ بخت » / سر ِ کنگره ای :
از نیست ِ هست و نیست در ، منزل ما
2)
فارتون ِ کور !
پدرم
ولگردی « گَرم»
از ؛ دوئل ..
تکبیر ..
گلوله ...
مادرم
آه ِ معصومانه ی ِ « پُز « یاوه ی ِ علنی ِ زندگی
از ؛ کِشش ..
علاقه ..
زنگ ِ دلزدگی ِ جیغ ِ بنفشه بود .
فارتون ِ کور ! *
موعود ِ مشروطه ی ِ زیبائی !!
این متلک های ِ خشمناک ،
خاطرات ِ مار ، گونه
این قِرچ ، قِرچ ِ پایخودکُشی
روی پارکت ِ ایّام ؛
جانم را شکنجه می دهندو
چون حسادت ِ امواج بهدریا
درخت ِ خواب آلوده ای را درجنگل
تصاحب می کُنند ...
فردا
کهرُبائی تر از دیروز،
خواهد گذشت.
بالاخره خسته می شود این « چُپُق»
از عشق ِ مُصرّ ِ
پیر ِ شاخدار ِ والا تَبار ...
*پ ن : فارتون ِ کور : الهه ی سعادت و شانس در اساطیر یونان.
اندر حال و هوای یک بام و دو هوا!
(سر مقاله دو هفته نامه « دنیز » - یادداشت مدیر مسئول - شماره 28 مورخ 11/11/91)
شکی نیست که امروز ایران اسلامی در عرصه های سیاسی و تکنولوژیک یکی از کشورهای مقتدر دنیاست و نقشی تعین کننده در حوادث سیاسی و اجتماعی منطقه و بلکه جهان ایفا می کند و این بار مشت های آهنین و پولادین محکم تری بر دهان همه گردن کلفت های دنیا به سرکردگی آمریکا می زند و حضور سیاسی، اقتصادی، علمی، نرم افزاری و دفاعی اش از آمریکای جنوبی تا شمال آفریقا و کشورهای آسیایی به ویژه ممالک اسلامی بسیار درخشان و گسترده است. امروز چشم و گوش مردمان مسلمان و آزاده دنیا به ایران است و صهیونیست های جنایتکار بیش از پیش از قدرت ایران می ترسند... اینها همه درست؛ اما معلوم نیست کجای کار می لنگد که نوسانات بازار و اوضاع نابسامان اقتصادی و نبض روانی داخل این کشور و ملت مقتدر، دست گروهی گردن فراز پشت پرده افتاده و متصدیان امور نمی توانند حریف برخی مسائل جزئی هم باشند.
هر چند تحریم های خارجی تأثیر خود را آشکار می کند، اما چرا باید هم تمام خانه ها و انبارها و مغازه ها و بازار پر از برنج باشد و هم جنگ روانی کاذب، زن و بچه مردم بیچاره را در صف های طویل برنج مورد تحقیر قرار بدهد و هیچ دولت مرد و مجری قانون و عوامل تعزیراتی و حکومتی و محکمه ای هم نتوانند جلوش را بگیرند؟ جل الخالق، آیا این یک بام و دو هوا نیست؟
یاد ادیب الممالک بخیر که فرمود:» در چین و ختن ولوله از صولت ما بود!...« اما در داخل کشور، صف برنج صولت و هیبت ما را چنان می شکند و آبرو ریزی می کند که نگو! و قس علی هذا گرانی سرسام آور خودرو، مصالح، خوراک، پوشاک و لوازم و وسایل ضروری زندگی، زمین و... راستی چه کسی باید پاسخگوی این مردم باشد؟... اینکه شما مجریان قانون نمی توانید بازار را کنترل کنید و قیمتها را ثابت نگه دارید، آیا با وعده اعطای فلان مبلغ تومان از جیب خود مردم به مردم، چه معجزه ای می توانید بکنید؟ تاره همین وعده ها هم که نه به دار است و نه به بار، فقط در حد لفظ و پز دادن است، قیمتها و بازار را بیشتر آشفته تر می کند، ...
مسئولان محترم اجرائی، کارشناس همه علوم و فنون و معارف و سیاسات و اقتصادیات و غیره! چرا با این مردم بازی می کنید، همه قدرت و کارشناسان و بودجه و امکانات را در اختیار دارید، اگر راست می گویید چرا فکری اساسی و کاری و عملیاتی و تأثیرگذار به حال کنترل بازار و مهار گردن کلفت های پشت پرده تورم و گرانی نمی کنید؟ هان؟! فکری اساسی بکنید. والسلام علی من اتبع الهدی