سفیر ایران در باکو:
فضای دوستانه روابط بین ایران و آذربایجان در حال گسترش است
سفیر ایران در باکو گفت: فضای دوستانه روابط بین ایران و آذربایجان جریان دارد و در حال گسترش است.
به گزارش سایت دنیزنیوز از ارومیه، محسن پاکآیین اخیراً در دیدار با نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان غربی و امام جمعه ارومیه تصریح کرد: در شرایط فعلی زمینههای همکاری بین دو کشور دوست و همسایه بسیار مناسب است و مسئولان ایران و آذربایجان سعی میکنند همکاریها را در تمام زمینه ها به ویژه در استانهای همجوار با آذربایجان (گیلان، اردبیل، آذربایجان شرقی و آذربایجان غربی) تحکیم بخشند.
وی با اشاره به سفر اخیر رئیس جمهوری آذربایجان به ایران در اوایل سال جاری افزود: سفر آقای الهام علی یف رئیس جمهوری آذربایجان به ایران در فروردین ماه سال جاری با استقبال خوب و صمیمی مقامات ایرانی مواجه شد و روابط دوستانه ایران و آذربایجان را بیش از پیش تثبیت کرد.
سفیر کشورمان در آذربایجان، همکاریهای فرهنگی را در روابط ایران و آذربایجان مهم دانست و افزود: فعالیت فرهنگی در آذربایجان با توجه به اشتراکات فرهنگی دو کشور ماندگار است.
محسن پاک آیین خاطرنشان ساخت: مردم شریف و مسلمان آذربایجان علاقمند به ایران و دوستدار مردم ایران هستند و حتی کسانی که به ظاهر متدین نیستند، نیز ایران و مردم ایران را دوست دارند و برای ارزشهای اسلامی و شیعی اهمیت و قداست خاصی قائلند.
پاکآیین با اشاره به وجود اماکن مقدسه و جایگاه والای امامزادگان در آذربایجان گفت: مردم مسلمان آذربایجان از هر طبقه و قشری که باشند، به مساجد و امامزادگان به ویژه امامزاده «حکیمه خاتون» (مشهور به «بیبی هیبت» در باکو) اعتقاد دارند و به زیارت آنها میروند و نذورات میدهند.
وی افزود: سادات هم که منسوب به سلاله پاک اهل بیت (ع) هستند، در قلوب مردم جایگاهی معنوی و حرمت والایی دارند و هر چند دینداری در این کشور بیشتر رنگ و روح سطحی و آیینی دارد، اما دلبستگی مردم نسبت به شعائر دینی و مذهبی، نشان میدهد که بسیاری از مردم آذربایجان از دل و جان به ارزشهای اسلامی پایبند و وفادارند.
سفیر ایران در آذربایجان تصریح کرد: اغلب مردم مسلمان آذربایجان به دین و مذهب خود افتخار میکنند و تشنه معارف اسلامی هستند که باید فعالان فرهنگی و دینی به نیازهای معنوی و فکری این مردم پاسخ بدهند.
بر پایه همین گزارش، حجتالاسلام والمسلمین سید مهدی قریشی امام جمعه ارومیه هم در این دیدار ضمن تقدیر و تشکر از فعالیتهای سفیر ایران و همکاران وی، برای ایشان آرزوی موفقیت کرد.
منبع: سایت دنیزنیوز www.Daniznews.ir
مهمانان «سید محمد آقا» نوجهمهر
(یادداشتی کوتاه از یک سفر)
مصطفی قلیزاده علیار
امامزاده «سید محمد آقا» در روستای «نوجهمهر» از توابع شهرستان جلفا قرار دارد، واقع در ساحل رود ارس، نزدیک منطقه آزاد تجاری و صنعتی ارس و گمرک «نوردوز» در مرز ارمنستان به فاصله 65 کیلومتر از جلفا؛ که از بقاع متبرکه و معتبر منطقه ارسباران و بلکه کل ایران به شمار میرود و مردم منطقه از جان و دل به این مکان مقدس عشق میورزند و اعتبار و احترام معنوی و حتی کرامت قائلاند.
اهالی منطقه در هر کجای کشور که زندگی میکنند، معمولاً در ایام خاصی همچون ماههای محرم و صفر، ایام فاطمیه، نیمه شعبان، تعطیلات نوروزی و تابستانی به زیارت مقبره این امامزاده میشتابند و به تعبیر ظریف روحانی این زیارتگاه: «مهمان سید محمد آقا» میشوند و یا لااقل نذورات خود را به سید محمد آقا از دور هم که شده، فراموش نمیکنند و میفرستند و قربانی ذبح میکنند و... حتی مسافران سیاحتی و تجارتی هم که به منطقه میروند، به زیارت این امامزاده مشرف میشوند مگر مسافران غافل یا بی توفیق!
«سید محمد آقا» را از سادات اصیل قرن نهم هجری نوشتهاند و سلسله نسب شریفش بنا بر تعیین و تأیید آستان قدس رضوی، با هفت واسطه به امام دهم حضرت علی النقی (ع) میرسد: محمد بن، سالم بن صادق بن محمود بن شعیب بن مبرقع بن موسی بن ابوطالب بن علی (النقی - ع) بن محمد (تقی-ع) بن علی بن موسی الرضا (ع). البته در عرف عام میگویند از اولاد امام موسی بن جعفر(ع) است که این هم درست است.
امسال در ایام فاطمیه (س) که اتفاقاً مصادف بود با دومین دور تعطیلات اول سال – از سه شنبه 12 فروردین تا آخر هفته بود، تشرف و ازدحام مهمانان سید محمد آقا بسیار چشمگیر بود. ما از دو روز پیش به واسطه دوستان منزل گرفته بودیم و دو سه روزی مهمان سید محمد آقا شدیم. اما با وجود بیش از 260 واحد اقامتی، در آن دو سه شباروز باز هم بسیاری از زائران نتوانستند منزلی گیر بیاورند و حتی در واحدهای اقامتی خارج از محوطه امامزاده در داخل روستا هم جا به سختی پیدا میشد.
با تمام این قضایا، معمولاً مهمانان سید محمد آقا بالاخره شب را در مجموعه زائرسرای اقامتی امامزاده به صبح میرسانند، اگر نشد در داخل امامزاده بیتوته میکنند، یا بیرون از آن و حتی در چادرها وداخل ماشینهایشان میمانند، بی آنکه گلهای داشته باشند.
باری، شب شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسین علیزاده نوجهمهری روحانی و تولیت آستان امامزاده سید محمد آقا، منبر رفت و از فضایل آن بانوی دو عالم سخن گفت به ویژه فضیلت تسبیح بعد از نمازهای واجب که همه مسلمانان آن را انجام میدهند و یادگار حضرت فاطمه و سنت حسنه آن حضرت است که پدر بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) به ایشان آموخت و سایر فضایل ایشان... در پایان روضه جانسوزی هم خواند.
آقای علیزاده بعد از نماز صبح روز شهادت فاطمه زهرا(س) – 14 فروردین 93- هم منبر رفت و خواب ماندهها را مذمت کرد و بعد در باب ولایت امیر مؤمنان علی (ع) و قضایای بعد از رحلت پیغمبر (ص) و فتنه سقیفه و موضوع خلافت و مظلومیت خاندان پاک رسالت دادِ سخن داد و به نقش فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق علی (ع) پرداخت و اشارهای هم به کتاب عظیم «الغدیر» علامه امینی (ره) کرد... و بعد روضهخوانی شهادت دختر مظلومه پیغمبر.
ما تعجب میکردیم از آن همه تحرک خستگیناپذیر و جانانه این روحانی بسیار فعال که قبل از نماز صبح به امامزاده میآمد و تا ساعت 12 شب و گاه بعد از آن هم در آنجا بود و به امور زائران رسیدگی میکرد و به سؤالات شرعی پاسخ میداد و بر روند امور همکارانش در محوطه امامزاده نظارت می نمود و در عزاداری عمومی خودش شرکت فعال داشت و گاه صریحاً به برخی زائران انگشتشمار بیمبالات و بیتوجه، تذکر میداد و ... این همه فعالیت گسترده البته از یک نفر ممکن و ساخته نیست مگر در سایه احساس عمیق مسئولیت.
به هر حال، در نتیجه همین مدیریت کارآمد و حضور مستمر و فعالیت مسئولیتمحور حاج آقای علیزاده و برادران ارجمند و دیگر همکاران ایشان است که امامزاده سید محمد آقا امروزه از بقاع متبرکه فعال و جذاب و فرهنگی و تمیز و باصفای استان آذربایجان شرقی و منطقه ارسباران محسوب میشود. کتابفروشی کنار امامزاده هم برای زائران لطفی مضاعف دارد.
ناگفته نگذارم که در همسایگی نوجهمهر، امامزاده دیگری هم هست که مردم منطقه از قدیم و ندیم - که من به یاد دارم - «شعیب آقا» میگویند اما در سالهای اخیر ارگانهای ذیربط «سید شعیب» مینویسند! این زیارتگاه، بقعه بلند تاریخی شش ضلعی و آجرنمای زیبایی دارد با عمری چند صد ساله در روستای «دوزال» که در دو سه کیلومتری نوجهمهر و لب رود ارس قرار گرفته است. رفتیم و زیارتش کردیم.
البته علاوه بر مقبره «شعیب آقا» و این اثر معماری و معنوی و تاریخی روستای دوزال؛ دوست دانشمندم، شاعر خوش ذوق، نویسنده محقق و مترجم فاضل جناب «رسول اسماعیلزاده» هم برآمده از همین روستاست و هم اکنون رایزن فرهنگی ایران در کشور ترکمنستان است که بی شک وی با خدمات فراوان علمی و فرهنگی و ملی و با نگارش و ترجمه دهها جلد کتاب ارزشمند و مفید، از افتخارات این منطقه و بلکه کشور است و خواهد بود. سراغ ایشان را از اهالی دوزال گرفتم، گفتند: بله، بله حاجی اینجاست!... بعد خانه پدریاش را نشان دادند،... معلوم شد حاج رسول رفته جلفا؛ خلاصه تماس تلفنی توسط برادر بزرگوارش «عادل» حاصل شد و او بعد از ظهر به سراغ من در نوجهمهر آمد و دیداری کوتاه میسر شد و برای سور به خانه پدریاش دعوتمان کرد که البته برای من مقدور نشد اجابتش کنم، عذر خواستم و گفتم بماند به وقتی دیگر....
منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 49 – مورخ سهشنبه 26 فروردین 1393
سفر هشتم
(قسمت پنجم و پایانی)
یادداشتهای سفر به باکو
مصطفی قلیزاده علیار
دیگر حرفی از سفر باکو برای گفتن و نوشتن ندارم، جز اینکه زیارت امامزادهها را یادآوری کنم و حسن ختام این پراکندهگویی قرار دهم.
بله من در این سفر نیز مثل همه سفرهایم به باکو، همراه با همسفران و دوستان به زیارت برخی اماکن مقدسه رفتم که به ذکر تعدادی از آنها قبلاً پرداختم. همه اماکن مقدسه در جمهوری آذربایجان برای مردم آن دیار – چه دیندار و چه غیردیندار- مورد احترام است. شاید در میان همه مکانهای مقدس این کشور، امامزاده «حکیمه خاتون» دختر حضرت امام موسی کاظم (ع) معروف به «بیبی هیبت» معتبرترین زیارتگاه و تربت مقدس باشد و از نظر تاریخی هم سلسله سند این بانوی بافضیلت و احراز منسوبیتش به اهل بیت و امام هفتم (ع) مورد قبول علما و دانشمندان اسلامی است. بقعه و امامزاده «بیبی هیبت» در دوران کمونیستها و حاکمیت خفقان استالین، سرگذشتی غمانگیز داشته و ویران شده بود اما بعد از فروپاشی شوروی، با درخواست مردم مسلمان و شیعه آذربایجان، دولت حیدر علییف به بازسازی آن همت گماشت تا اینکه با همکاری اساتید ایرانی از اصفهان، به شکل زیبایی ساخته شد .
یک ساعت مانده به غروب روز یکشنبه 2 تیر ماه 92 بنده و دوستانم موفق شدیم این آستانه را یک بار دیگر زیارت کنیم. یاد دارم که آخرین بار در دی ماه 87 با دوست هنرمندم جمال عباسزاده به زیارت این آستانه مقدس آمده بودم. امید که این توفیق بار دیگر یار شود. در پایان از همه دوستان و آشنایانی که در این سفر موجب زحمتشان شدیم و در ابتدای این یادداشتها اسمشان را نوشتم، تشکر میکنم، خصوصاً استاد حاج علمدار ماهر و جناب نوشیروان محمداف و خانواده محترماش. یادآوری میکنم که نوشتهها و یادداشتهای دوستم آقای حمیدی علیار به زبان ترکی – که در این مدت و در همین صفحه منتشر شده- در واقع در تکمیل یادداشتهای من بوده است. از ایشان هم سپاسگزارم. منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 40، مورخ 8/8/92
سفر هشتم (4)
یادداشتهای سفر به باکو
نوشته مصطفی قلیزاده علیار
در دفتر انتشارات قانون
روز 31 خرداد طبق قرار قبلی که اکبر حمیدی گذاشته بود، به دفتر «انتشارات قانون» رفتیم. «شهباز خودیاوغلو» مدیر این انتشارات، شخصی میانسال است و بسیار آرام، کمحرف، موقر و منطقی به نظر میرسید. اظهار علاقه میکرد که انتشارات قانون در برخی از شهرهای ایران از جمله تبریز شعبه داشته باشد. ما هم گفتیم که این کار لابد باید از کانالهای دولتی و رسمی مثل وزارت ارشاد و ... انجام پذیرد.
انتشارات قانون ساختمانی دو طبقهای و عریض و طویل دارد با انبوهی از همکاران از نویسندگان و مترجمان و ویراستاران و داوران و ارزیابیکنندگان آثار و تایپیست و مسئول فروشگاه کتاب و ... و از مراکز مهم نشر و ترجمه کتاب به زبانهای گوناگون و در موضوعات مختلف در باکوست. به نظر میرسد که حمایتهای رسمی پیدا و پنهان هم پشت سرش هست.
رمان تاریخی «حضرت علی» (چاپ ترکیه، به ترکی استانبولی- لاتینی) روی میز مدیر انتشارات بود. سؤال کردم میخواهید چاپش کنید؟ شهباز خودیاوغلو جواب داد: بله، اما اول به ترکی آذربایجانی درمیآوریم، بعد چاپش میکنیم، تا در کشور ما مورد استفاده عموم مردم باشد. گفتم: خدا خیرتان بدهد.
چند کتاب دیگر هم در موضوعات دینی چاپ کرده بودند از جمله: حجاب زن مسلمان، زندگی پیامبر اسلام (ص) و ... البته اغلب ترجمه بودند. مایلند از ترکینویسان ایرانی در هر زمینهای کتاب چاپ کنند غیر از شعر؛ که شعر از خودشان هم کمتر چاپ میکنند. شهباز معلم میگفت: شعر مشتری ندارد الا اشعار شاعران مشهور، که آن هم بیش از حد لازم چاپ شده؛ ما متون نثر چاپ میکنیم چراکه مردم بیشتر آثار منثور میخوانند در هر موضوعی که باشد به خصوص موضوعات اجتماعی. البته شعرکودک هم چاپ میکنیم. معلوم بود که مدیر انتشارات بیش از همه چیز به برگشت سرمایه و سود مادی خوب میاندیشد و این هم خیلی منطقی است چون یکی از عوامل دوام و قوام هر انتشاراتی برگشت هزینه همراه با سود آن است، وگر نه مفلس میشود البته حکم مراکز اداری و خیریه جداست.
دوستم اکبر حمیدی علیار یکی از آثار منظوم خود در ادبیات کودک (با الفبای لاتین) را تحویل مدیر انتشارات قانون داد. ظاهراً قرارشان این بود که بررسی شود و اگر پسندیدند، چاپش کنند.
ما که در دفتر مدیر انتشارات بود، خانم «گولر قاسماُوا» از پژوهشگران جوان هم آمد. شهباز معلم معرفیاش کرد این خانم جوان هم مثل شهباز خودیاوغلو و بلکه کمی بیشتر از او کمحرف و ساکت مینمود. شهباز معلم از او خواست کتابش را به ما مهمانان هدیه کند. او هم کتابش را امضا و اهدا کرد. کتاب کمحجم خانم گولر قاسماُوا با نام « Aç?q ?d?biyyat» (آچیق ادبیات: ادبیات باز) در موضوع سرکوب و ترور شخصیت نویسندگان و شاعران و عالمان دینی و روشنفکران برجسته و مبارز آذربایجان توسط عوامل حزب کمونیست در فاصله سالهای 1929 تا 1980 در مطبوعات آن دوره است که در دوره حاکمیت استالین خصوصاً سال 1937، مدافع منافع ملی، هویت و استقلال کشورشان بودهاند و به دست عوامل استالین، تبعید، قتل عام و قلع و قمع (: سرکوب، ترور خونین، سربهنیست) شدهاند کسانی مثل حسین جاوید، احمد جواد، جعفر جبارلی و... که از آن سالها در آذربایجان به «رپرِسیا» (روسی) تعبیر میکنند یعنی همان رپرِشین انگلیسی (Repression) به مفهوم سرکوب مخالفان و ترور و درهم شکستن و خرد کردن آنها.
کتاب از سوی همین انتشارات منتشر شده است. اما ظاهر قضیه این است که خانم گولر قاسماُوا آنگونه که بایسته و شایسته موضوع است در کتابش از عهده آن برنیامده و حتی نقض غرض کرده و در مواردی توپ را به دروازه خودی زده و بر مظلومیت آن قربانیان فلکزده کمی هم افزوده است!
جناب اکبر حمیدی علیار در باب این کتاب یادداشتی انتقادآمیز و کوتاه البته به ترکی نوشته که تتمه این یادداشت سفر میکنم فعلاً بدون ترجمه:
آچیق ادبیات کتابینا اؤرتولو بیر باخیش!
اکبر حمیدی علیار
نئچه آی اؤنجه مصطفی قلیزاده علیار جنابلاریایلا باکیدا سفرده اولدوغوموز گونلر، بیزه سونولان کتابلاردان بیری ده «قانون» نشریاتیندا چالیشان گنج یازیچی «گولر قاسماوا»نین ترتیب ائتدیگی «آچیق ادبیات» آدلی کتاب ایدی. 2013-جو ایل قانون نشریاتی طرفیندن نشر ائدیلمیش بو 88 صحیفهعبارت کیچیک حجملی کتاب، موضوع اعتباریایلا چوخ اؤنملیدیر، چونکی کتابین گیریشینده اوخویوروق: «کتابدا 1980-1929-جی ایللر آراسی «کمونیست» و «گنج ایشچی» قزئتلریندن توپلانمیش، همین دؤورده رئپرئسیایا اوغرامیش یازیچیلار بارهده مقالهلردن عبارتدیر. بورادا حسین جاوید، جعفر جبارلی، میکائیل مشفق و دیگرلری حاقیندا یازیلمیش مقالهلر وار کی، بیزه او واختین یازارلاری آراسینداکی مناسبتلردن، اونلارین طالعیندن چوخ شئی دانیشیر».
گؤروندویو کیمی کتابین موضوعسو اوخوجونون دقتینی چکیر و اوخوجو کتابدا رئپرئسیا (قیرمیزی ترور: ترور خونین) ایللری ایتکین دوشموش، آجیناجاقلی طالعلره دوچار اولموش محتشم یازیچیلار، شاعرلر، ادبیاتچیلار و مبارزلر بارهده شبههلی و قارانلیق مقاملارین آیدینلاشماغینی اومور، آنجاق تعجبلندیریجی اوراسیدیر کی، کتابدا ایرهلی گئتدیکجه یالنیز او شخصیتلرین علیهینه یازیلان مقالهلرین – هئچ بیر آراشدیرمادان- شاهدی اولوروق. البته بو دا اؤزلویونده دیهرلیدیر و بیز گؤروروک کی سؤزو گئدن، خصوص ایله 1940-1930- جی ایللرده آذربایجان ادبیاتیندا یارانمیش سیاسی اورتام او واختین مطبوعاتیندا نئجه و هانسی فکرلرله عکس ائتدیریلیر. طبیعی اولاراق روس سیاستچیلرینین یئرلی جانشینلری او دؤورده باشقا ساحهلر کیمی مطبوعاتا دا مطلق حاکم اولموشلار و اؤز چیرکین نیتلری و عمللرینی اساسلاندیرماقدان یانا بیر سیرا ساتقین و چؤرهیی دیزی اوستونده اولان یازارلارین ریاکار قلمیندن استفاده ائتمیشلر.
«آچیق ادبیات» کتابینا اساساً او دؤورون مطبوعاتیندا یازیلان مقالهلرین باشلیقلاریندان بیر نئچهسینه دقت ائدک: «ساتقین احمد جواد»، «مساواتچیلارین ال تولاسی اولان مشفق»، «پانتورکیست، صنفی دوشمن، ایکی اوزلو ادبیات یازیچیسی علی ناظم»، «حسین جاویدی جعفر جبارلی دا ووروردو»، «بیجلیگی اولدو عیان اؤلکهده احمد جوادین»، «احمد جوادین قویروقلارینا مبارزه آچیلمالیدیر»، «ایکی اوزلو تقی شاهبازی پارتیا سیرالاریندان قووولدو» و ... بو و دیگر مقالهلرین هامیسیندا تأسفله رئپرئسیا قوربانی اولان ضیالیلاری خلق دوشمنلری آدلاندیراراق آذربایجانین غدار و اصیل دوشمنلرینه حق قازاندیریلمیشدیر.
یوخاریدا قید ائدتیگیمیز کیمی بو معلوماتین دیهری بوندادیر کی بوگونون اوخوجوسو او دؤورون زهرلنمیش اورتامیندا ضیالیلار حاقدا خلقین فکرینی جایدیرماغا چالیشانلارین نه شکلیده و هانسی بیر ادبیاتدان استفاده ائدهرک چاپا گؤسترمهلرینی آیدینجاسینا گؤرور.
تأسفلندیریجی مقام بوردادیر کی کتابین حؤرمتلی مؤلفی، اؤزو دئمیشکن زامان ماشینیایلا دالا قاییدیب، بو قزئتلرده آختاریب تاپدیغی فاکتلاری اونلاری یازانلارین و یازدیرانلارین ایستهیی کیمی آلقیلاییر، یعنی هله ده بو سؤزلره اینانیر و آلدانیر! گنج یازیچی گولر خانیم هئچ بیر دقت ائتمهدن، آراشدیرمادان، تحلیل ائتمهدن بو تاپینتیلاردان آلدیغی ائتگینی بئله گؤستریر: «بوگون او دؤورون شاعرلری حاقدا چوخ دانیشیلیر. جعفر جبارلی، میکائیل مشفق، حسین جاوید و داها کیملر... اونلارین بیر چوخلاری حتی بوتلهشیبدیر، اونلاری تنقید تابولاشیب آرتیق. بوگون جاوید دئیهرکن گؤزوموزون قاباغیندا یئیهن، ایچن نورمال شاعر گلمیر. بیز فاجعهلی حیات تصور ائدیریک، جاویدین کدرلی اوزونو گؤروروک. جعفر جبارلی دئیهنده هئچ کیم معاصرلریایله اینتریقالار (فتنهلر) یاشایان بیر یازیچی، دراماتورق تصور ائتمیر. هر کس «داهی صنعتکار» تصور ائدیر. حالبوکی من او «زامان ماشینیمدا» نهلری گؤرمهدیم. او سارالمیش و اونودولموش قزئت صحیفهلرینده نه مقالهلر، نه یازیلار واردی. بعضاً گؤزلریم دولوردو، بعضاً دهشته گلیردیم. چوخ واخت اورهییم چیرپینیردی تاپدیغیم هانسیسا بیر مقالهنی اوخویاندا. اومید ائدیرم ایلبهایل، آیباآی، گونبهگون صحیفهلری گزهرک توپلادیغیم بو قیمتسیز آرخیولر، مقالهلر سیزه ده او دؤورده یاشامیش شاعر و یازارلارین حیاتینا بیر منظره آچاجاق».
هر حالدا ماراقلانانلار اوچون بو کتابین اوخوماغینی نیسگیل ائدیرم.
منبع: نشریه «دنیز» شماره 39 – مورخ دوشنبه 22 مهر 1392؛ چاپ ارومیه
سفر هشتم (3)
یادداشتهای سفر به باکو
مصطفی قلیزاده علیار
دیدار با فیروز مصطفی
از دیدارهای خوبمان در باکو، دیدار با نویسنده و استاد دانشگاه جناب «فیروز مصطفی» بود که در یک قهوه خانه نزدیک ساحل انجام گرفت. اکبر با او هماهنگی کرده و وقت ملاقات گذاشته بود. فیروز مصطفی متولد 1952 است. رشتهاش فلسفه تاریخ است و در دانشگاه اوراسیای باکو همان رشته را تدریس می کند.
صحبتهای خوبی با او داشتیم در پیرامون ادبیات و تاریخ و مسائل مربوط به این حوزهها. نظرات جالب توجهی داشت. از طریق ترجمه با آثار مشاهیر ادبی دنیا آشنا شده درست مثل ما و هر کسی دیگر. البته زبان روسی را می داند مثل هر آذربایجانی تحصیل کرده دیگر که مال دوره شوروی باشد. جوانیاش در دوره شوروی سپری شده. می گفت 15 سال مجری تلویزیون بودهام؛ پدر بزرگ مادریام مردی دیندار و متمکن بوده و قبل از شوروی، به عنوان سرکاروان 39 بار به حج رفته. آباء و اجداد پدری و مادریام در دوره 20 سال اول حاکمیت شوروی به خاطر دینداری و اعتقادشان اعدام و سربهنیست شدهاند، به این خاطر از شوروی نفرت داشتهام و دارم.
فیروز مصطفی می گفت: 50 جلد ازکتابهایم تاکنون منتشر شده که 40 جلد آن در زمینه ادبیات است اعم از رمان و داستان و نمایشنامه و سه جلد از آثارم در زمان شوروی چاپ شده بود؛ نمایشنامههایم اغلب روی صحنه رفته.برخی از آثارم به زبان فرانسه و روسی ترجمه شده است.
فیروز مصطفی معتقد است که امروز با ترجمه آثار ادبی به زبان انگلیسی و فرانسه می توان جهانی شد!
من گفتم: البته صرف ترجمه به انگلیسی یا هر زبان جهانشمول دیگری کافی نیست، باید قوت ادبی و غنای درونی و اندیشهای یک اثر مطابق معیارهایی باشد که بتواند در میان آثار جهانی جا خوش کند.
می گفت: از بزرگان ادبیات معاصر آذربایجان بعد از میرزا فتعحلی آخونداف، کسانی مثل جلیل محمدقلیزاده، عبدالرحیم حقوردییف، عیسی حسیناف و صابر احمدلی بیشتر تأثیرگذارند، هر چند اینان با دین و معنویت میانه خوبی نداشتهاند.
گفتم: عیب این بزرگان هم همین است دیگر! این شخصیتهای ملی شما، چه جور ملی بودهاند که در مسیر ادبی و فکری و هنری خود، کاملاً خلاف ملتشان رفتهاند و در واقع از نظر معنوی و روحی و اعتقادی مخالف مردم آذربایجان بودهاند. مگر نه این است که در زمان حکومت شوروی دهها هزار نفر از دینداران این کشور را گلولهباران کردهاند که آباء و اجداد شما هم در بین آنها بودهاند؟ خب، چرا این معاصران ادبی به این موضوع به عنوان فاجعه تاریخی ملت و کشورتان نپرداختهاند؟
فیروز مصطفی قبول کرد که چنین بودهاند. بعد گفت: البته در برخی آثار ادبی و اجتماعی ما این فجایع تاریخ معاصر ملت آذربایجان انعکاس یافته و در رمان «قاپی» (دروازه) که من خودم نوشتهام یکی از قهرمانان مردی دیندار است که مخالف حکومت شوروی بوده، در دوره استبداد استالین (دهه 1930) دستگیر و محکوم به اعدام می شود و هنگامی که پای تیر می بردندش، قرآنی زیر بغل داشته ... اصلاً من در این اثر موضوع قتل عام ملی، دینداری و وطن را دستمایه کارم قرار دادهام.
از جناب فیروز مصطفی در باره آثار برخی نویسندگان معروف و معاصر آذربایجان هم سؤال کردم که با آنها دوستی داشتم از جمله مرحوم «علیبالا حاجیزاده» صاحب چندین مجلد رمان مشهور و خوب مثل «عروس گم شده» (ایتگین گلین) در موضوع فجایع افغانستان. گفت: من هم با علیبالا دوست و به شخصیت ادبیاش خیلی احترام قائل بودم؛ اما بر چهره آثار درخشان او کمی غبار زمان نشسته!
از نخبگان ادبی نخجوان هم که با آنها ارتباط و دوستی داشتم، سخن به میان آوردم از جمله شاعر برجسته و معروف مرحوم حسین راضی (1925 – 1998) و نویسنده خلق آذربایجان شادروان حسین ابراهیماف (1921 – 2008) که در دوران چهار ساله اقامتم در نخجوان ارتباط خوبی با وی داشتم و آن مرحوم برای اولین بار از انجمن ادبی اهل بیت (ع) در نخجوان که بنده مؤسساش بودم، در یک نشریه ادبی رسمی دولتی به نام «آراز» شماره 4 (آزاز- 4، سال 1997) مطلب نوشت. خدایش بیامرزد.
فیروز مصطفی گفت: حسین راضی شاعر خوب و توانایی بود و من زمانی که در تلویزیون بودم، ویژهبرنامهای به مناسبت هشتادمین سال تولد وی تهیه کردم و پخش شد (البته بعد از وفاتش!). نثر حسین ابراهیم هم روان و دلنشین بود.
من حرفهای خودم را به یاد دارم. اما دوستم اکبر حمیدی علیار هم مطالبی در باب زبان مشترک ترکی و برخی نویسندگان جوان ایرانی ترکی نویس مطرح کرد. فیروز مصطفی نظرش این بود که داشتن یک زبان مشترک ترکی در جهان ممکن نیست، مگر همه عربزبانهای ممالک مختلف زبانی صد در صد مشترک دارند؟ یا انگلیسی زبانها و ... البته می توان همه ویژگیها و ظرفیتهای مشترک یک زبان را در نظر داشت و از آن در میان همه صاحبان آن زبان بهرهمند شد.
فیروز مصطفی از ارتباطش با برخی نویسندگان ایرانی هم حرف زد. همچنین از نوابغ ادبی ایران مثل سعدی و مولانا و حافظ و شهریار به شگفتی و اعجاب سخن گفت. حرف آخرش این بود که در ادبیات معاصر ملتها در شرق و غرب عالم، نثر تأثیرگذارتر از شعر بوده هم در مقیاس ملی و هم در گستره جهانی. ادبیات ملتها را بیشتر با نثرشان و نویسندگان بزرگشان در دنیا میشناسند و کمتر با شعر و شاعرانشان.
ظاهراً این حرف قریب به واقعیت است. شاید علتش هم این باشد که اندیشههای تأثیرگذار و فرهنگ و آرمانهای انسانی - جهانی به زبان نثر راحتتر از زبان شعر، قابل بیان و انتقال است.
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 38، تاریخ نشر 31/6/92 – محل نشر: ارومیه