جلوههای موسیقی در شعر شهریار - قسمت دوم
نوشته جواد کریم نژاد(پژوهشگر موسیقی و فعال فرهنگی)
در باب موسیقی دانی شهریار، جای هیچ شبهه ای نیست. در شعر و زبان شهریار و در لابلای اشعار پرنغز و دلنشین او، ریزه کاریهای موسیقائی یافت می شود که گویای علاقه او به موسیقی و آگاهی او از الحان و نغمه ها و ساختمان آلات موسیقی است. جای جای دیوان اشعار وی مملو از واژه ها و اصطلاحات تخصصی موسیقی است و همه اینها از نغمه آگاهی شهریار به موسیقی سخن می گویند.....
...استاد شهریار، شعر و موسیقی را که بهترین محرک عواطف و احساسات بشری و ملموس ترین و مهمترین ابزار برای بیان احساسات است با هم دارد و صدای ساز و آواز و طنین موسیقی و گلبانگ روح لطیفش از اشعارش به گوش می رسد ، گلبانگی که از اعماق جان مشتاقش بیرون آمده و بردل عاشقانش می نشیند و این همان غمزه های موسیقائی اوست که به شعری مناسب استوار می گرددو اینجاست که شعر ، شاعر را در یاد و خاطر دوستداران موسیقی اثر پذیر نموده است.
وی موسیقی را ودیعه ای الهی دانسته و به آن ارزش والایی قائل بود. موسیقی چنان با روح و روان او عجین بود که هر صدایی را صدای توحید شنیده و آفرینش و جهان هستی را با تمام موجوداتش در مرتبه ای می بیند که با موسیقی و اصوات دل انگیز به حمد و ثنای خداوند مشغولند و این همان مهر تائیدی است بر آسمانی بودن هنرموسیقی:
ثریا پایکوب از ارغنون و زهره چنگی
به پیشاپیش این علوی عروس آسمان آسا
دل ذرات هستی را همه ساز و نوا دیدم / به حمد و شاهد توحید هم دستان و هم آوا
یا:
بشنو از ذرات هستی صبحدم با گوش جان / نغمه توحید حی لایزال لم یزل
هم سفیر طیر کالارواح بین فیها نزول / هم نفیر وحش کالانعام بین بل هم اضل
و زمانی که به نوای دل انگیز نغمه های توحیدی با بانگ خوش قاری کتاب آسمانی قرآن گوش جان می سپارد نوای قاری که همان آوای نغز و روان پرور گلبانگ معنویت و درس یکتاپرستی است در اعماق دلش طنین انداز شده و طنین این آوا را چون زبان مرغان نغمه پرداز می داند که اسرار طبیعت و جهان هستی را بازگو می کند:
قاریان ، طوطی شکر شکن قرآنند / بلبلانی که به گلزار خدا می خوانند
ارغنون ساز الستند و به هر ساز غزل / سیم واخوان همان نغمه جاویدانند
حتی در شعر مناجات « علی ای همای رحمت »که در منقبت مولای متقیان علی (ع) سروده از به کارگیری واژه های موسیقی دریغ نکرده است :
چه زنم چو نای هر دم ز نوای عشق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
همین شیفتگی و تسلط شهریار به موسیقی ایرانی، باعث شده که او در مجموعه فضاسازی شعر و موسیقی و ادعای کلام بسیار موفق عمل کند و استقبال اکثر آهنگ سازان معاصر از اشعار ایشان، شاید به همین قدرت موسیقی دانی وی برمی گردد، چرا که شاعر آشنا به موسیقی منظور آهنگ ساز را از هر ملودی بهتر می تواند درک کند .
خوانندگان و آواز خوانان بسیاری از اشعار این استاد استفاده کرده اند که اغلب ایشان هنرمندان «برنامه گلها» بودند که موارد ذیل از جمله آنهاست :
« بی همزبان » در دستگاه شور با آواز محمودی خوانساری و با مطلع :
از زندگانیم گله دارد جوانیم / شرمنده جوانی از این زندگانیم
« شب زنده دار» در آواز دشتی با صدای استاد شجریان و با مطلع :
تا کی در انتظار گذاری به زاریم / بازآی بعد از این همه چشم انتظاریم
و « حالا چرا » در بیات اصفهان و با آواز زنده یاد استاد بنان که با صدای جاودانی خود این اثر را به یادماندنی تر کرده است.
انصاف باید داد که در یک مقاله هیچ بلکه در چندین مقاله بحث شهریار و موسیقی نمی گنجد ، اما مأخذی هست که می توان به آن مراجعه نمود : « دیوان اشعار استاد شهریار».
سخن گفتن از شعر و موسیقی که هر دو هنر ناب است و گفتن و شنیدن در باره آنها انجامی ندارد پس این مقاله را با ابیاتی از قصیده زیبا و دلنشین 208 بیتی « غروب نیشابور» که حاصل اقامت استاد در این شهر است ( حدود سال 1310ش) به پایان می بریم، این شعر بلند به همراه ابیات موسیقایی تصویرگر حس غریب و جامه غم پوشیده وی در این سالها می باشد :
دی به هنگام غروب خورشید / که جهان جامه غم می پوشید
فلک از محمدت یزدانی / خواند آوازه جاویدانی
که بدان زمزمه سحر انگیز / خواندی افسانه ای اسرار آمیز
تعبیه کرده به الحان سرود/ شرح کیفیت اسرار وجود
به سر چنگ نوا آخته چنگ / به نوا تاخته بنواخته چنگ
کرده قانون عبودیت ساز / به الوهیت او نغمه طراز
زده بر زخمه تار دل چنگ / زخم از این زخمه دل بر بط و چنگ
نغمه ای همچو صلای مستان/ با سماع فلکی هم دستان
رقت انگیزتر از ناله سیم / فرح افزاتر از انفاس نسیم
کرده با نبض طبیعت پیوند/ نغمه روح از این پرده بلند
پایان مقاله
جلوههای موسیقی در شعر شهریار - قسمت اول
نوشته جواد کریم نژاد(پژوهشگر موسیقی و فعال فرهنگی)
در باب موسیقی دانی شهریار، جای هیچ شبهه ای نیست. در شعر و زبان شهریار و در لابلای اشعار پرنغز و دلنشین او، ریزه کاریهای موسیقائی یافت می شود که گویای علاقه او به موسیقی و آگاهی او از الحان و نغمه ها و ساختمان آلات موسیقی است. جای جای دیوان اشعار وی مملو از واژه ها و اصطلاحات تخصصی موسیقی است و همه اینها از نغمه آگاهی شهریار به موسیقی سخن می گویند.
به عبارتی دیگر، می توان گفت که شهریار ـ آخرین سلطان غزل ـ شاعری موسیقی شناس و خود اهل موسیقی بود که موسیقی ایرانی را در حد صاحب نظری دقیق می شناخت و دستی به ساز و دانگی آواز داشت و به ردیف موسیقی ایرانی و دستگاهها و گوشه های آن تسلط کامل داشته و همچنین با موسیقی دانان بزرگ معاصر محشور و همنشین بوده و با آنان دوستی و مودتی غیر از دیگران داشته است. وی از مکتب موسیقی بزرگانی چون استاد ابوالحسن صبا و دیگر بزرگان موسیقی فیض برده و در اکثر اشعارش به این دوستان موسیقیدان و موسیقی خوانش اشاره ای کرده و برای هر یک اشعار مستقلی سروده است . اوج شیفتگی و دلبستگی شهریار به موسیقی را علاوه بر استعداد ذاتی خود، در دو هنرمند بزرگ و برجسته موسیقی ایران یعنی، مرحوم استاد صبا و استاد اقبال آذر باید دانست .
شهریار در بدو ورود به تهران با یگانه استاد موسیقی « ابوالحسن خان صبا» آشنا می گردد، صبا جدای از مقام دوستی بر گردن شهریار حق استادی در زمینه موسیقی داشت. سه تاری که از درویش خان به وی رسیده بود به شهریار می بخشد و نغمات موسیقی را با این ساز به شهریار ملک سخن یاد می دهد و ایشان نیز همیشه از صبا به احترام یاد می کرده، دوستی با وی را موهبتی برای خود می دانسته و در بیشتر اشعارش نامی از وی برده و او را ستوده است تا جایی که سوز اشعارش را با ساز صبا در هم می آمیزد:
سوزی نداشت شعر دل انگیز شهریار / گر همره ترانه ساز صبا نبود
یا:
صبا، زساز تو من شعر خواجه می شنوم /« بیادگار بمانی که بوی او داری »
در مکتب آواز پیرو استاد ابوالحسن اقبال آذر بوده اند و وی را سلطان آواز می دانستند ،ایشان هم در زمینه موسیقی بر گردن شهریار حقی دارند. اقبال به سبب سن و شخصیت و سوابق هنری بیش از هر هنرمند دیگری مورد ارادت شهریار بوده است، آشنائی دیرین او با اقبال به سالهای کودکی شاعر باز می گردد و معاشرت نزدیکی که خانواده اش با اقبال داشت:
.... او مرا از دوره طفلی و دامان پدر/ سرپرستی مهربان است و عموئی مهربان
من سه ساله طفل برزانوی او بنشسته ام / حالیا شصتم من و بازش همی بینم همان
ای بسا روز را که با سرتاختم از مدرسه /تا در منزل که او شب خواهد آمد میهمان ....
چنانکه ذکر شده شهریار هر دو هنر والای شعر و موسیقی را با هم داشت و آن دو را در هم تنیده بود، ناخنی بر سیم و دو دانگ صدا داشت که به همراه مرغ حزین دلشان و نوای سه تارشان می خواند:
صدای اوج ندارم ولی دو دانگ غزل / به اوج رقت و سوز و گداز می خوانم
نالد به حال زار من امشب سه تار من/ این مایه تسلی شبهای تار تار من
یا:
اگر دیوان من بود و سه تارم / همین دو مونس شبهای تارم
وگاهی درد عشق وحکایت شوریدگی و سوز و گذارهای عاشقانه اش را ، از زبان ساز بیان می داشت:
بازکن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب / تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب
از در دست تو سوز دل من می گوید / من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
و موقعی که غم و اندوه دامنش را می گیرد با ساز نی می نالد تا تسکینی به حال خود داده باشد:
بنال ای نی که من غم دارم امشب / نه دلسوز و نه همدم دارم امشب
و زمانی که به یاد ایام جوانی می افتد و غرق در خاطرات آن، ایام پیری را مقابلش می بیند باز از زبان ساز به ابراز درد می پردازد :
سه تار مطرب شوقم گسسته سیم جانسوزم
شبان وادی عشقم گسسته نای نالانم
گره شد در گلویم ناله جای سیم هم خالی
که من واخواندن این پنجه پیچیده نتوانم
و گاهی از زبان مرغان نغمه خوان آواز هجران و احساسات درونی اش را بیان می داشت:
ز بلبل چمن طبع شهریار افسوس / که از خزان گلش شور نغمه خوانی نیست
اینجاست که شاعر سوز دلش را با یاری گرفتن از نغمه های موسیقی و ابزاز آن بیان می دارد، آه درون را با ناله سه تارش هم آغوش می کند ، زخمه برسه تارش می زند، همان سه تاری که به قول خودش یار و همدم شبهای تارش بود ،با نوای هر مضراب ضربه ای بر پیکر هیولای خیال و زخمه ای برای تسکین زخم های دلش می زند و شبها جویبار روان از چشمه طبعش، سه تارش را تا سپیده سحر به ترنم وا می دارد :
ای دل ز دوستان وفادار روزگار / جزساز من نبود کسی سازگار من
اشک است جویبار من و ناله سه تار / شب تا سحر ترانه این جویبار من
بطوری که مرحوم استاد صبا می فرمود :« زمانی که شهریارانگشت به سه تار نزدیک می کند تمام اعضای وجودم می لرزد و ناله از درونم برمی خیزد »
علاوه بر اینها در جای جای دیوان شهریار ، اصطلاحات و واژه های موسیقائی به چشم می خورد ، از اسامی سازها گرفته تا دستگاهها و گوشه های مختلف موسیقی ایرانی و نیز بکار بردن اصطلاحات فنی و تخصصی موسیقی در دیوان وی ، به اشعارشان خصوصیت ویژه ای بخشیده که شعرشان از لحاظ طنین و خوش آهنگی برای شنونده و خواننده اشعار جذاب و موثر می افتد.
در کل دیوان وی ، کمتر غزل یا مثنوی یا قصیده ای می توان یافت که از واژه ها و اصطلاح موسیقی بهره نگرفته باشد و به جرات می توان گفت که در تمام اشعارشان واژگان موسیقی را به نحوی بکار برده و گریزی به آنها زده است . گاهی فقط در یک بیت چندین واژه موسیقائی را به کار برده است:
ساز و آواز اگر دلکش ما بود نبود / کشته بودند به بیداد همایون ما را
یا:
قطار می کند این راست پنج گاه عجیب / عراق و ترک و بیات، اصفهان و کرد و حجاز
از همین دست اشعار و ابیات در دیوان شهریار بسیار می توان یافت و گاهی ایشان غزلی را ساز می کند که سرتاسر غزل مملو از واژه ها و ریزکاریهای موسیقائی است و آوردن این همه اصطلاحات موسیقی تنها کار شاعر موسیقدانی است که تسلط او را علاوه بر جنبه عملی موسیقی ،در بخش نظری نیز می رساند، و بی گمان ذوقی که با موسیقی صداها و صداهای موسیقی ، آشنا باشد طبعاً از این همه واژه های موسیقی و نیز زیر و بم موسیقی اشعارش بهره خواهد گرفت و این از شهریار موسیقی شناس عجیب به نظر نمی رسد.
برای ذکر نمونه دو مورد از این دست غزلیات یکی از دیوان فارسی و دیگری از دیوان ترکی استاد انتخاب و در ذیل ارائه می گردد:
غزل «شاهد چنگی» ( ج1 ص 136) با مطلع :
پرویز چو بر تار برد باربدی چنگ / از پنجه ناهید و نکیسا فکند چنگ ....
و در « سازلی شاعریمیز( خازن) نین روحینه تقدیم» ( کلیات ترکی ص 196) با مطلع:
سییزیلدار سینه مین سازی «درآمد»ائیله رم «شوری»
«چوبانیم» سنده «سلمک» له سیزیلدات تار طنبوری....
که در قطعه اول ( شاهد چنگی) ،22 واژه مربوط به موسیقی و در شعر ترکی سازلی شاعریمیز(خازن) نین روحینه تقدیم،49 واژه مربوط به موسیقی اعم از اسامی سازها، دستگاهها، گوشه ها و دیگر اصطلاحات موسیقایی دیده می شود.
علاقه ایشان به موسیقی به حدی بوده که شعر و موسیقی را دو ستون پایدار و مایه فخر ایران و ایرانی و آن دو را جزو سرمایه های ملی می دانست و احساس خود را در این مورد چنین بیان داشته اند :
بر شعر و ترانه این دو استن / ایران کهن دژ استوار است
ایران تو گر یگانه باشد / با این دو شعار شاهکار است
موسیقی و شعر ماست آری / نقدی که یگانه درشمار است
ورنه به کدام علم و صنعت / ما را به جهانیان فخار است
لطفاً ادامه اش را در قسمت دوم بخوانید
عاقل عزت اوغلو زینال اف - 2
ایکینجی حصه
یازان: اکبر حمیدی علیار
عاقلین باشقا شعرلریندن نمونه
شوشانین داغلاری
قوی گزیب دویونجا کام آلیم سندن،
باشی آغ چالمالی ووقارلی داغلار.
بیلیرم گؤزللر کئچیب سینهندن،
آتلاس دونلو، قیشی آغ قارلی داغلار.
باش-باشا قایالار قاتار-قاتاردی،
مختلف فورمالی سال داشلار واردی.
تاپیلمیر کیم یونوب، بو نئچه حالدی
یایی دا، قیشی دا باهارلی داغلار.
شوشانین بئلینه کمر اولموسان،
اونونلا بؤیویوب یاشا دولموسان.
نه پاییز، نده کی قیشی سولموسان،
قیرقووول، توراجلی، ماراللی داغلار.
اولموسونوز منیم اؤز قیبلهگاهیم،
عاقلین سؤزلری، سؤز قیبلهگاهیم.
آیریلاندا دئدیم دؤز قیبلهگاهیم،
سن ائه خوشآخارلی، باخارلی داغلار.
1970- جی ایل، شوشا شهری.
شوشا
داغلاریندا ایزیم واردیر،
قیزلاریندا گؤزوم واردیر،
سنده صؤحبت-سؤزوم واردیر،
نئجه گئدیم سندن شوشا؟
نئجه گزیم گئندن شوشا.
اؤولادلاریندان کئچمیشم،
سرین سویونو ایچمیشم،
اؤزومه وتن سئچمیشم،
بس آیریلیم ندن شوشا؟
سسله دایان گئدن شوشا.
وار تعریفلی جاوانلارین،
دونیادا تکدیر جانلارین،
قایالیدیر هر یانلارین
هر معرفتی گودن شوشا
صاف هاوالی، بدن شوشا.
هر داشیندا بیر تاریخ وار،
دیل دئییب دانیشان داشلار،
ائشیدنی چوخ سیررین وار،
ائی آلینماز وطن شوشا،
کئچمیشلری ایتن شوشا.
عاقل دئییر سن آباد اول،
یاریشلاردا دؤن فرهاد اول،
آبادلاشیب سئوین شاد اول،
تویلو جنّت وطن شوشا،
گلهجگه گئدن شوشا.
منی
دونیا گؤزلریمده دهییشمز جنّت،
هله اَیمهمیشدیر منی بیر خلقت،
توتمازدی آرزومو آنان طبیعت،
دئییرم: خؤشبختمیش یارادار منی.
کؤنلومو وئرمیشدیم چیچهیه گوله،
عؤمرو کئچیرمیشدیم شن گوله-گوله،
وورغوندوم وطنه، وورغوندوم ائله،
آلداتمازدی دؤولت نه ده وار منی.
یاندیرما عاقلی، یاخما عاقلی
قلبینی آچماغا گلمهییر دیلی،
محبت دوشگونو، غملی-گیلئیلی،
یئتیرهر تئز سنه بیر چاپار منی.
1975- جی ایل آغدام شهری.
منبع: "دنیز" نشریه سی، 17- جی نؤمره،تاریخ: 7/4/1391 – اورمیا شهر
عاقل عزت اوغلو زینال اف - 1
یازان: اکبر حمیدی علیار
عاقل عزت اوغلو، زینال اف. ایرانین قرهداغ ماحالینین ایزهوان کندینده آنادان اولوب،آناسی علییئوا فاطما حمید قیزی دا ایرانین قرهداغ ماحالینین علیار کندینده آنادان اولوب. علیارلی حمید مرحومون اوشاقلاری (اوچ اوغلو و بیر قیزی) بیر چوخ قرهداغلیلار و علیارلیلار کیمی واختی ایلا آغدام شهرینه ایشلهمهیه گئدرمیشلر و موقتی اولاراق اوردا آیلارلا ساکنلشرمیشلر. ایران-شوروی مرزلری و سرحدلری باغلاندیقدا حمید اوشاقلاریندان مرحوم نوری کی اهل- عیالی علیاردا ایمیش قاییدیر و باشقالاری اوردا قالمالی اولورلار، عزت مرحوم دا ایزهوان خانلیغی قوللوقچولاریندان ایمیش کی خانین غضبینه گرفتار اولدوقدا ایزهواندان قاچیر و آغداما پناه آپاریر و علیارلیلارلا تانیش اولدوقدا فاطما حمیدی قیزی ایله عائیله قورور و عاقل مرحوم 1927-نجی ایلده آغدامدا بو عائیلهده دونیایا گؤز آچیر؛
آذربایجان پئداقوژی اینستیتوتونون فیزیکا-ریاضیات فاکولتهسینی بیتیرن عاقل زینالاوف آغجابدی رایونوندا معلیملیک فعالیتینه باشلاییب. پئداقوژی فعالیتی دؤورونده او، بیر نئچه مکتبده تدریس-حیصهمودیری، مکتب مودیری و رایون معارف شعبهسینین موفتّیشی وظیفهسینده ایشلهییب.نمونهوی پئداقوژی فعالیتینه گؤره اونا "قاباقچیل معارف خادیمی"،"امکدار معلیم" فخری آدلاری وئریلیب. فیزیکا-ریاضیات معلیمی اولماسینا باخمایاراق او، همیده یاخشی ادبیاتچی ایدی. خصوصی طبعه و استعدادا مالک اولان عاقل معلیمین تئز-تئز او دؤورکو قزئت و ژورناللاردا شعرلری، مقالهلری و دیگر یازیلاری چاپ ائدیلیردی.
ایشلهدیگی مکتبلرده، یاشادیغی آغجابدی، دوغولدوغو آغدام و دیگر قونشو رایونلاردا خصوصی حؤرمت و نفوذا مالک اولان عاقل زینالوو 1976-جی ایلده 49 یاشیندا اورک چاتیشمامازلیغیندان دونیاسینی دهییشیب.بو گون اونون 7 اؤولادی، 12 نوهسی و 6 نتیجهسی آتا و بابالاری عاقل معلیمین آدینی و عزیز خاطیرهسینی یاشادیرلار.
عاقل زینالاوفون اوستاد شهریارا خطاب "شهریار" پوئماسی اثری، تاریخی باخیمدان اؤنملی دیر، او بو پوئمادا آتاسینین نئجه و نییه ایراندان قاچماسینی و خانلیق دؤورونون حاقسیزلیقلارینی آچیقلاییر، قارداشی نصرالدین علییئفین دئدیگینه گؤره ،او بو پوئمانی یاخین دوستو پروفسور غلامحسین بیگدلینین واسطهسی ایله اوستاد شهریارا گؤندرمیشایمیش، آنجاق شهریارین الینه چاتیب چاتمادیغیندان خبرسیزیک؛ آشلغیدا بو پوئمادان بیر حیصهسینی اوخویوروق :
شهریار پوئماسیندان
شهریاریم، کتابینی آلمیشام
اوخوموشام واللاه حئیران قالمیشام
هر سؤزونه خیلی فیکره دالمیشام
نه صاف، تمیز اورهگین وار شهریار
هر شعیرین مین سیرر آچار شهریار.
بیر سیخایدیم تبریزده اؤز الینی
ائشیدهیدیم شیرین اؤتن دیلینی
بیر گؤرهیدیم منیم، سنین ائلینی
من اؤپئیدیم تورپاغیندان، داشیندان
بو بیر سئودا اولوب کئچیر باشیمدان..
تبریزینده بیر شن مجلیس قورایدین
شعیرینله صؤحبته دوز وورایدین
مجلیسلرین باشیندا سن دورایدین
دینلهیهیدیم صؤحبتینی، سؤزونو
من اؤپئیدیم اللرینی، اوزونو.
ساوالانین کئچیدینی کئچهیدیک
اصفاهانی گزمهیه یئر سئچهیدیک
ماراغانین بوز سویوندان ایچهیدیک
بیر دادایدیم ایزهوانین دوزونو
سیندیرایدیم علیارین صاف قوزونو..
دده یوردوموزدو سیزین ایزهوان
ددم قوجالیبدی او قالیب جاوان
حسرتیندن قالماییب تابو-توان
ننهم تئز-تئز خاطیرلاییر علیاری
اوردا کئچیب شن اوشاقلیق چاغلاری.
...
"جبی دؤوله"، "جبی سلطنه" وار ایمیش
ایزهواندا اونلار حکمدار ایمیش
آجیقلی ایمیش دئمزمیش یاز یا دا قیش
هر کیمی ایستهسه پیس-پیس سؤیرمیش
چوبوق ایلا دؤیدورهرمیش، دؤیرمیش.
مهتر ایمیش آتام جوان یاشیندا
بیر اؤلمز محبت وارمیش باشیندا
عشقین جیدیریندا، یار ساواشیندا
جبی دؤوله کمک ائتمیش آتاما
خسته دوشوب یار دئییبن یاتانا.
خان دؤیرکن بیرگون مهتر یولداشین
زورلا قاچیردیبدی آتام سیرداشین
غضبلهنمیش خان ایتیرهرکن باشین
اؤلوم حکمو وئرمیش یازیق آتاما
مکافات آییرمیش اونو توتانا.
دوستونو قورتاریب چتیندن، داردان
ال اوزموشدو آتام دوغما دیاردان
خانا بسلهدیگی کؤهلن آتلاردان
مینیب قاچمیش او "میر یوسف" آتینی
جبدؤولهنین قاچیرمیش قاناتینی.
قاچقین آتام قاراباغا گلیبدی
جنّت کیمی بیر بوجاغا گلیبدی
بول نعمتلی اود-اوجاغا گلیبدی
اؤز اوغلو تک یئر وئرهرک قاراباغ
آتامی ساخلامیش قلبی، اوزو آغ.
..
قالانینی ایکینجی حصه ده اوخویون
منبع: "دنیز" نشریه سی، 17- جی نؤمره،تاریخ: 7/4/1391 – اورمیا شهر
شهریار و آیین نوروز در آذربایجان
(چکیده یک مقاله پژوهشی)
هیچ شاعری در ادبیات آذربایجان به اندازه استاد شهریار درموضوع عید نوروز و آداب و رسوم ملی و محلی آن به شکل زنده و پوینده و تأثیر گذار شعر نگفته است نه در آذربایجان ایران و نه در جمهوری های آذربایجان و داغستان و گرجستان که همگی مال ایران بود و هنوز هم مال ایران است اما هنوز هم جدا از پیکر مام وطن، ایران بزرگ مانده اند. به هر حال، سخن بر سر نوروز است، نه اراضی اشغالی و از دست رفته ایران در نتیجه خیانت و زورگویی همسایه همیشه خاین ما دولت روس. بلی شهریار بیشتر و بهتر از اسلاف خود در این باره سخن گفته به ویژه در منظومه جاودانه «حیدر بابایه سلام». سابقه موضوع نوروز در شعر آذربایجان به سید عماد الدین نسیمی (قرن هشتم) می رسد و شاید به قبل از آن هم. اما شهریار ملک سخن نوروز ایرانی را با رنگ و روح آذربایجانی آن جهانی کرد و باعث شد که شاعران بسیاری در این موضوع شعرها بگویند هم در این سوی ارس و هم در آن سوی ارس. هرچند هیچکدام به عظمت شعر شهریار نرسیده و ظاهر این است که از این پس نیز نخواهد رسید. شهریار در «حیدر بابا» از چشمه و آب و آیینه و کوه و ترانه و عاشیق های آذربایجان و هندوانه و پونه و تخم مرغ رنگ کردن و قاب بازی و آیین شال و گلهای نوروزی و جشن عروسی داماد و مهمانی ها و نیت کردن و ...و دیگر آداب مرسوم نوروزی در بین مردم آذربایجان به زبان مؤثر شعر داد سخن داده است و ....