سَفَرِ هشتُم (1 ) یادداشتی بر سفر اخیرم به آذربایجان مصطفی قلیزاده علیار
سفر اخیر من به جمهوری آذربایجان درست یک هفته (از 28 خرداد تا 3 تیر ماه 92) طول کشید، سفری پر از خاطره های به یادماندنی. چرا که از هر رنگ تکلف و رسمی بودن عاری بود (تو ز همه ی رنگ جدا بودهای!). در این سفر با دوستانی همدل، همگام و همکلام بودم: اول اکبر حمیدی علیار که لابد اهل قلم و کتاب و شعر و اینترنت و وبلاگ میشناسندش و دومی مجتبی قربانی؛ در آنجا نیز با دوستانی همدل و با صفا و صمیمی دیدارها، گپ و گفتها و گشت و گذارهایی دوستانه داشتیم که همه مربوط به عالم دل و اندیشه و ذوق و ادب و قلم و هنر بود و در مسیر آفاق و انفس سیر می کرد: زلیمخان یعقوب، علمدار ماهر، مصطفی مایل اوغلو، گرمان، نصرت علی یف، فیروز مصطفی، شهباز خودی اوغلو، رحمان محمداف و ....
علاوه بر اینها، در این سفر دوستان جدیدی هم یافتیم که کاری با شعر و ادب و هنر ندارند، اما دلی مالامال از صفا و مهر و رفتاری سرشار از هنر انسانیت دارند: نصرت عسگراف، ائلشن، ائلچین، نوشیروان، سیران معلم و ... که ما شرمنده محبت هر دو گروه از دوستان شدیم، چون آداب میزبانی و مهماننوازی (به قول خودشان: « قوناق پرورلیک») را در حد اعلا به جای آوردند. قصد ندارم همه خاطرات و سرگذشت سفر را بنویسم، اما برخی از دیدارها را در حد یادداشتهایی کوتاه برای علاقه مندان میآورم. «شَماخی» شهر شاعران بزرگ دیدار از شهر زیبای تاریخی و شاعرپرور «شَماخی» در این سفر میسر شد که از آرزوهای دیرین من و اکبر حمیدی علیار بود و برای ما کاملاً تازگی داشت. برای همین، قبل از باکو، به خاطرات شماخی میپردازم بعد به باکو برمیگردم. شماخی زادگاه شاعران بزرگ و بلندآوازه آذربایجان مثل سید عظیم شیروانی، میرزا علیاکبر صابر، بهار شیروانی و... است و مرکز منطقه بزرگ تاریخی شیروان. روستای «مَلهَم» زادگاه خاقانی شروانی قصیدهسرای بزرگ سراسر تاریخ ادبیات فارسی هم نزدیک شماخی واقع شده است. مرحوم استاد شهریار آرزوی دیدار از شهر شماخی و دیار شیروان را داشته و این آرزو را در شعر معروف «سهندیه»اش اینگونه به قلم آورده است: دوه کروانی دا داغلار، یوکو اطلس دی بو حیوان، صابرین شهرینه دوغرو، قطاری چکمه ده سروان، او خیالیمداکی «شیروان». (رشته کوهها مانند کاروان شترانی هستند که بارشان اطلس است/ ساربان، این قطار کاروان را به سوی شهر «صابر» میبرد/ همان شهر خیالی من «شیروان») جناب استاد حاج علمدار ماهر شاعر معاصر آذربایجان و مدیحه سرای آزاده اهل بیت (ع) پیشنهاد سفر به شماخی داد و خود نیز قبول زحمت کرد و ما را به شماخی و مَلهَم و منطقه سرسبز پیرقولو در آن اطراف برد. روز شنبه اول تیر ماه 92 به شماخی رفتیم. ابتدا در گورستان تاریخی «شاهخندان» شهر قبر شاعر بزرگ و غرلسرای آذربایجان «حاجی سید عظیم شیروانی» (مقتول به سال 1305 هـ.ق) را زیارت کردیم. بعد به خانه – موزه بزرگترین شاعر طنزپرداز آذربایجان میرزا علی اکبر طاهرزاده «صابر» ( متوفی به سال 1911 م.) صاحب دیوان مشهور «هوپ هوپ نامه» رفتیم. خانه دو طبقه ای صابر در شهر شماخی را به موزه تبدیل کرده اند. عکسهایی از شاعر و معاصرانش، کتابها، نشریات و برخی اشیای شخصی و خانوادگی شاعر را به نمایش گذاشته اند. جالب اینکه کارگاه صابونسازی صابر را هم در همان مکان اصلی اش در طبقه همکف خانه، به شکل اولیه بازسازی و همسانسازی کرده اند. سه چهار نفر از خانمهای کارمند موزه حاضر بودند که یکی از ایشان (نائله جباراوا) توضیحاتی در باره بخشهای مختلف موزه ارائه کرد. قبر صابر را هم در قبرستان شماخی زیارت کردیم. گفتنی است صابر علاوه بر تأثیرگذاری بر شعر آذربایجان، بر اشعار طنز شاعران فارسی زبان ایران در دوره مشروطه نیز تأثیری چشمگیر داشته است مخصوصاً در شعر مرحوم سید اشرف الدین نسیم شمال. سید اشرف که معاصر صابر و خود ترک زبان قزوینی بود، اشعار ترکی صابر را می خوانده و مضمون آنها را گاه بی کم و کاست، به فارسی منظوم و شاعرانه ترجمه میکرده، بی آنکه از منبع اصلی یعنی صابر اسمی ببرد، به نام خودش منتشر میکرد. مرحوم ملک الشعرای بهار در این باره سروده: احمدای سید اشرف بیبدل لیک هوپ هوپ نامه در زیر بغل! شهریار هم در این مورد به شیوه مفاخره گفته: فارس شاعری چوخ سؤزلری بیزلردن آپارمیش صابرکیمی بیر سُفره لی شاعر پخیل اولماز! (شاعر فارسیزبان، بسیاری از حرفهایش را از ما – شاعران ترک زبان – به عاریت گرفته / شاعر سخاوتمندی چون «صابر» که سفره رنگین سخن و اندیشه گسترده، نمیتواند بخیل و خسیس باشد) صابر شاعر و متفکر دردمند اجتماعی بود و از فقر اقتصادی، فقر فکری، اختلافات و خرافه زدگی مسلمانان و نظامهای ستمگر حاکم بر جهان اسلام رنج میبرده و این مسائل را به زبان شوخ طنز در اشعارش میگفت، از این رو طنز او تلخ است و گزنده. البته در مواردی خودش هم قابل نقد و انتقاد است. اینجا مجال پرداختن به ذکر نمونههای شعر صابر و تطبیق آن با اشعار سید اشرف نسیم شمال نیست، به همین کلی گویی بسنده می کنم تا وقت دیگر. در باره میرزا نصرالله بهار شیروانی (1251 – 1300 هـ.ق)هم اشاره کنم که وی از شعرای برجسته زبان فارسی قرن سیزدهم هـ.ق بود، و اشعار ترکی خوبی هم سروده است. در سال 1295 به ایران سفر کرد و تا آخر عمر در ایران ماند، در تبریز یا خراسان وفات یافت، اما دیوان خطی اش به دست نیامد. برخی قصاید و غزلهای فارسی بهار که به صورت پراکنده مانده، بسیار دل انگیز و لطیف است. این چند بیت از آغاز قصیده ای است که ظاهراً به ناصرالدین شاه تقدیم کرده: شبم به ناله و روزم گذشت در تاری فغان ز گردش این آسمان زنگاری گذشت از سر بام آفتاب عمر، هنوز ز بخت خفته ندارم امید بیداری خمیده شد قدم از بار محنت ایام بلی خمیده شود قامت از گرانباری منم سپهر غمین، شادمان که شب تا صبح ستارههای سرشکم کنند سیاری به بوستان جهان همچو بید مجنونم کنم ترقی معکوس در نگونساری... استاد شهریار در مقدمه دیوان خود (جلد اول: «مکتبها و سبکهای شعری ایران») با شگفتی از نبوغ شعری بهار شیروانی یاد کرده و این دو بیت او را به نقل از ایرج میرزا آورده است: زهد زاهد همه را رهبر و خود گمراه است چون چراغی که بُود در کف نابینایی.
اشک ریای زاهدان ریخت به خانه خدا ق...به مسجد افکند طفل حرامزاده را! این را هم بگویم که حاج علمدار در طول راه درباره صابر و سید عظیم و دیگر شاعران آذربایجان مطالبی ظریف و نکاتی جالب گفت که برای ما تازگی داشت. آخرین دیدار ما در شهر شماخی، از مسجد جامع تاریخی شهر بود که در سالهای اخیر بازسازی و اطرافش تعریض شده و توسعه داده اند و اکنون زیبایی و عظمت خیره کننده این مسجد هر بیننده ای را به حیرت می اندازد، از بیرون که به بنا و حیاط مسجد نگاه می کنی، مسجد النبی مدینه جلو چشمت مجسم میشود. در کنار حاج علمدار، نماز ظهر و عصر را در مسجد خواندیم و روانه باکو شدیم. راستی، جناب حاج علمدار 63 ساله با همه لاغری که حاصل بیماری اش در یک سال اخیر بوده، چقدر توانمند و خستگی ناپذیراست که امروز از اول صبح تا ساعت 7 عصر نزدیک 12 ساعت یا پشت فرمان نشسته، یا پابه پای ما پیاده آمده، حرف زده و ما را هم سرزنده نگه داشته است. خدایش به سلامت دارد... ادامه دارد
|
یاددان چیخیر قاراباغ؟ !
(یادداشتی بر آخرین سفرم به جمهوری آذربایجان)
از 28 خرداد تا سوم تیر ماه سال جاری به اتفاق دوستان عزیز آقایان اکبر حمیدی علیار و مجتبی قربانی در سفر باکو بودم. ظاهراً این هشتمین سفرم به جمهوری آذربایجان بود و خیلی خوش گذشت. چرا که سفر دل و اندیشه و سیر آفاق و انفس بود. امامزاده «بی بی هیبت» و «نارداران» و مقبره دو شاعر بزرگ تاریخ آذربایجان «حاج سید عظیم شیروانی» و میرزا علی اکبر طاهرزاده «صابر» و بازدید از موزه خانگی صابر در شهرتاریخی و زیبای شماخی و دیدار با دوستان شاعر و نویسنده و روزنامه نگار و فرهیخته و هنرمند و دیگر دوستان اهل معرفت و صمیمی از برنامه های این سفر به یادماندنی بود
اما همین جا بگویم که آذربایجان به ویژه پایتخت آن باکو - باکوی زیبا- در اثر توسعه و زیباسازی و ساخت و سازهای دو – سه سال اخیر به سبک دوبی، رفته رفته زیباتر و فریبنده تر می شود و شبهایش البته رؤیایی تر از روزهایش است. این خوب است و لازم. اما ترسم این است که از یاد رود قاراباغ!... آذری ها یک ترانه حسرت آلود حماسی و بی نظیر و افسونگر دارند که دو مصرعش این است: «عالم جنته دؤنسه/ یاددان چیخماز قاراباغ...» یعنی اگر عالم تماماً جنت هم باشد، باز هم زیبایی فسونکار و طبیعت زیبای بی نظیر قره باغ فراموش نمی شود.
امیدواریم زیبایی ساحرانه باکو، اشغال قره باغ را از یادها نبرد و ملت و دولت آذربایجان مسأله آزادی اراضی اشغال شده آذربایجان توسط ارامنه را از یاد نبرند و فراتر از شعار، در عمل کاری بکنند. اما گاهی بوی فراموشی به مشام می رسد!!
باری، دوستان ما در باکو بسیار لطفها در حق ما داشتند خدایشان خیر دهاد. در یادداشتهای آتی به آن اشاراتی خواهم داشت ان شاءالله تعالی.
مصطفی قلیزاده علیار
یئنی شعر
آدسیز مزارلارین سایی چوخالسین
عظیم غلامعلی پور «سحر»
چیلپاق مئشه لردن قووزانان توستو
یوخلوقدان، شاختادان سؤز آچماقدادیر
بالتالار آغزیندان تؤکولن اؤلوم
توستولر باغریندان کؤز آچماقدادیر
بو دهشت، بو دردی قویون آخینسین
اودسون اولدوزلاری سالخیملاری ایلا
آدسیز مزارلارین سایی چوخالسین
یاس توتسون بولودلار گونشله، آیلا
آچیلسین صاباحلار آدسیز، عنوانسیز
سویوق تورپاقلارین اوزو قیزارسین
نفرت تؤرتمه یه، درد بئجرتمه یه
نشعه لر باغرینی آراسین، یارسین
قایغیسین، آجیسین تامسینسین داغلار
ایشیق حسرتینده کور اولسون گؤزلر
گیزلینده چارمیخا چکیلنلرین
باغریندا قوی شیشسین، پارلاسین سؤزلر
هر شئیین ریشه سین گؤرمک گرکدیر
سینیق کوزه لردن سو ایچن چوخدور
صنعت اوجاغیندا صنعتچی لرین
نه¬دن کؤکلریندن بیر آخیش یوخدور؟!
نئجه اولاجاقمی بو صنعت، اوجاق
داهی کهنه لشیب بئیله سؤاللار
طالعی صنعتدن گوجلو اولانلار
فکیرلر گوجونده نئجه یئر آلار؟!
ایندی مسندلردیر اصیل صنعتچی
آییریر هنرله دیرناغی اتدن
شکیللر یارادیب بیر تابلو تکین
کهنه فکیرلردن، کهنه خلقتدن
آخارین آختارین اؤز عصریمیزین
آغیزدا حبس اولموش دیله بنزه ییر!
پاییز مارشی چالیر آل یاناقلاری
باهاردان چیخمامیش گوله بنزه ییر!
شری قاباقجیلدیر خئیریندن بوگون
نغمه لر ماتمه باتیب آغلاییر
ایریلر دوزلردن باج آلا- آلا
اوفوقلردن آخان سسی داغلاییر!
گناهکار ائولادیق، گناهلار ایچره
هله چیرکین لیکله بوی آتماقداییق
وطنین، ناموسون دانانلار ایلا
تزه گناهلاری یاراتماقداییق!
حسّ سیز اؤلوم تک دهشتله قارشی
حیات ده یشیکلرین آلقیشلامیشیق
آنجاق حیات اوچون گؤیچک باهاردا
هم پاییزلامیشیق، هم قیشلامیشیق
بو ایکی اوزلوکله قاتلاشمیشیق بیز
واختسیز آلیشمیشیق، واختسیز سؤنموشوک
گئجه لر باغریندان مین یول سالساق دا
سحره چاتارکن گئری دؤنموشوک!
دنیزنیوز: سون گونلرده - 1391- نجی گونش ایلی نین قیش فصلینده- اردبیل لی تانینمیش شاعر عظیم غلامعلی پور (سحر) ین بیرینجی شعر توپلوسو «شله» باشلیغی آلتیندا تهراندا نشر ائدیلدی. 112 صحیفه دن عبارت شله کتابی رقعی اؤلچوسونده و 1000 نسخه ده، مؤلفین اؤز تشبوثو ایله یاییملاندی. دنیزین رداکسیا عضوو حؤرمتلی شاعر و یازیچی «اکبر حمیدی علیار» بو ده یرلی کتابا قیسا بیر باخیشدا، دقته لاییق فکیرلرینی قید آلمیشدی؛ بورادا او یازینی بیرگه اوخویوروق:
گونش بایراقلی سحر
اکبر حمیدی علیار
ایلک اولاراق یئددی ایل اؤنجه، تهرانین باتی سیندا قورولان حکیم سید ابوالقاسم نباتی ادبی درنه یینده بیله سی ایله تانیش اولدوم، "سحر" تخلّصو ایله شعر یازان عظیم غلامعلی پور هر هفته آردیجیل اولاراق ایللر بویو او انجمنده اشتراک ائده ردی، بیر محله ده ساکن اولوب یول یولداشی اولماغیمیزا گؤره دوستلوغوموز تئز باشلاندی. اوزونده اؤزل بیر حزین لیک، جدّی لیک و آغیر-قابل لیک دالغالانان شاعرین 1341-نجی گونش ایلی دونیایا گؤز آچماسینا باخدیقدا ساچلارینا ائرکن دن دوشموشدو، سونرالار باشا دوشدوم کی دوغما وطنی، بویا-باشا چاتدیغی یوردو، اورتا مکتبی بیتیردیگی شهری و گنجلیگینی دام-دیوارینا، کوچه-باجاسینا، بار-باغچاسینا، ائلینه-دیلینه و داش-تورپاغینا یاپیشدیردیغی اردبیلده، زمانه دن چکدیگی یئرسیز جفالارین تأثیری شاعرده گؤرونمکده دیر.
هرحالدا منیم قصدیمیز شاعر دوستوم «عظیم غلامعلی پور»ون بوی-بوخونونو و خصوصی حیاتینی قلمه آلماق دئییل، آنجاق ادبی حیاتینا گلدیکده، دئمه لی یم کی، او 22 یاشیندان شعر یازماغا باشلایارکن ایندی یه قده ر مختلف یئرلرده مختلف انجمنلرده اشتراک ائدیب، اردبیلده اون ایل متمادی اولاراق "انجمن ادبی آل محمد(ع)ده(مرحوم انورین سوروملولوغو ایلا) اشتراک ائدیب و مرحوم انور باشدا اولماقلا عاصم، ائلچی، حسین بختیاری و .. کیمی قدرتلی شاعرلرله اوتوروب، دوروب، سوروشوب، اؤیره نیب، یازیب، جیریب و آرتیق پیشمیش بیر شاعر کیمی آذربایجان ادبیات دونیاسینا قاتیلیب. او 1374-نجو ایلدن تهرانا کؤچدوکده ادب کروانیندان دالی قالماسین دئیه صابر ادبی انجمنینده( هنری حوزه واختیندان ایندی یه قده ر) حرمتلی ائل اوغلو، هاشم ترلان، ممی زاده و باشقالاری ایله تجربه لرینی بؤلوشوب، حکیم نباتی درنه یی نین رسمی عضوو اولاراق (جناب شبستری نین سوروملولوغو ایلا) بوگونه قده ر بیر چوخ شاعر و ادیب دوستلارلا سیخ علاقه یارادیب و فکرداشلیق ائدیب؛ بو قیسا تانیشلیقدان سونرا سحر جنابلاری نین شعرینه دؤنوروک.
درین مفکوره لر و فلسفی دوشونجه لر عظیم سحرین شعری نین مایاسی و تمل داشی دیر. اونون شعری هربیر اوخوجونو، ایستر ایسته مز، تفکر عالمینه یؤنلدیر و ساده جه اوستوندن کئچدیگی بیرچوخ موضوعلاری دوشونمک مجبوریتینده قویور. اونون دویوم قوّه سینی سیلکه له ییر و اوندا بیر اویانیش حسّی یارادیر.
سحر بیر رئالیست - هومانیست شاعردیر، توپلومسال چاتیشمازلیقلاری، پرابلئملری، حاقسیزلیقلاری ادراکی نین ایتی گؤزو ایله آلقیلایاراق(درک ائده رک) آیدین شکیلده اونا یاناشیر، سؤزونو چیلپاقجاسینا دئییر، اوتانجاقلیغا باج وئرمه ییر، باجاریقلی بیر طبیب کیمی دردلری اوزدن یوخ، دریندن آراشدیریر، سببلری آیدینلاشدیریر و درمانینی دا گؤستریر. گناهی تکجه باشقالاری نین بوینونا سالماییر، اؤزونده نقصان گؤردوکده دیله گتیریر و سوچونو بوینونا آلیر، بیزلری ده گئرچک گؤروب گئرچک دویماغا چاغیریر. من غلامعلی پور سحرین شعریندن چئشیتلی قونولاردا اؤرنک وئرمکله اونون دوشونجه سی نین هیکلینی مختلف بوجاقلاردان گؤسترمک ایسته ییرم:
1- شعر فورماسی: فورما و قالب باخیمیندان بونا باخمایاراق کی سحر اؤز طبعینی و قلمینی بیرچوخ فورمالاردا او جمله دن غزل، قوشما، گرایلی، قصیده و سایره ده سیناییب، آنجاق اونون اساس شعر فورماسی اون بیر هجالی دؤردلوک قالبینده تثبیت اولوب.
2- تأثیر آلدیغی شاعرلر: طبیعی اولاراق هر شاعر کئچمیشلردن باشقا، یاشادیغی دؤورون شاعرلریندن ده تأثیر آلیب اونلارا ایسه تأثیر بوراخیر، منجه سحر جنابلاری اؤز یارادیجیلیغیندا هربیر کسدن آرتیق مرحوم بختیار وهابزاده و رحمتلیک «سهند»دن فایدالی تأثیرلر آلیب و اونلارین سیراسینا داخل اولموش شاعرلردن حساب ائدیلیر.
3- ادبی گؤزللیک لر: سحرین شعرینده گؤزل-گؤزل ترکیبلر، بنزتمه لر و استعاره لر دالغالانماقدادیر. مثال اوچون: بوزولموش یوللار، باغریندا قیوریلیر عشقین آرزوسو، بالتالار آغزیندان تؤکولن اؤلوم، قارانلیق اوولوب یوخا دؤننده و ..
4- مضمونلار و موضوعلار:
عظیم سحرین شعرینده بیرینجی گؤزه چارپان حق و عدالت موضوعسودور، اؤز حاقسیزلیق لارینا و عدالتسیزلیک لرینه حق دؤنو گئیدیرمکله چیرکین عمللرینی یات-باسیر ائله ینلری گؤردوکده شاشقینلیقلا بئله هارای چکیر:
غریبه زاماندیر غریبه زامان
حقلی ده حقلی دیر، حقسیز ده حقلی!
او بعضاً انسانلارا یاراشماز و اسگیکلیک گتیرن عادتلری گؤردوکده اونو بیر پارادایم کیمی قیمتلندیریر و بو یارامازچیلیغا بویون اگمه یی انسانین اؤز یانلیش دوشونجه سی نین سونوجو قئید ائدیر. باشقاجور دئسک سببی دیشاریدا یوخ ایچریده گؤرور:
یوخ.. بو بیزیم اوچون بؤیوک آلچاقلیق
یارامازچیلیق دیر، درددیر، ذلّت دیر
سانکی بیلمه لی ییک بو حقیقته
بیزیم دوشونجه میز بؤیوک علّت دیر.
شاعر ملّتین طرفیندن عدالته دوغرو آتیلان آددیملاری، مختلف تاریخی زامان کسیکلرینده ظلمه قارشی تؤره نن انقلابلاری و حرکتلری، نمونه اولاراق مشروطه انقلابی حرکاتینی دیه رلندیره رک، اونون اوزاق گؤرنلیگی و سیاستی اولماماغیندان اوغورسوزلوغونو قیناییر:
گئجه لر باغریندان مین یول سالساقدا
سحره چاتارکن گئری دؤنموشوک.
آنجاق اومسوقلوغا(اومودسوزلوغا)دا جان وئرمه ییر و انسانلاری منطیقه، عقله و علمه دایاناراق حقیقی و کؤکلو بیر قایناقدان یارارلانیب شن حیات سورمه یه چالیشماغا چاغیریر:
باهارین نفسین ایچیب دویونجا
سویوقدان، شاختادان باج آلماق گرک
چلنگ-چلنگ ایستی گتیرمک اوچون
گونشین بوینوندان آسیلماق گرک.
سحر جنابلاری اؤزو بیر اجتماعی انسان اولوب مختلف طبقه لرله قاریشیب، معیشت طرزلرینی گؤردوکده یاشاییشین شیرین-آجی اولایلارینی یاخیندان حسّ ائدیر و توپلومدا باش وئرن اخلاقسیزلیقلاری، یاتمیش وجدانلاری اویاتماق مقصدی ایله، آچیق-آیدین دیله گتیریر. اؤرنک اولاراق او "پاپروس ساتان آرواد" شعرینده یازیر:
بلکه ده پاپیروس بهانه ایدی
شرفین، ناموسون، عارین ساتیردی!
و قادین حقلری نین تاپدالانماسی قارشینی آلماق اوچون او، کیشیلره:
اؤز گؤردوکلریزدن آروادلارینیز
گؤرسه لر هایاندا بند اولار ایشلر؟
سورغوسو ایلا مراجعت ائدیر.
بوتون زمینلرده ایره لی له ییشین اؤنملی ائتگنلریندن(عامل لریندن) بیری کئچمیشله گله جک آراسیندا اویغون بیر ایلگی یاراتماق دیر. باشقا معناده، گله جه یی کئچمیشه قوربان وئرمه مک و کئچمیشی گله جه یه گؤره گؤرمه دیم توتماماق، کئچمیش تجربه لری ایسه اونوتماماقدیر. بو قونودا شاعرین گؤستریشلری ماراقلی دیر. او بیر طرفدن کئچمیشده قالانلاری فکرین اؤزونده و افاده طرزینده یئنیلیک گتیرمگه و چاغداشلاشماق اوزره آددیم آتماغا چاغیرارکن:
تزه لیک یاراتماق گرکدیر بیزه
فکرلر آخماسا یقین اییله نر
و
بوغولوب قالمیشیق کئچمیشیمیزده
و
یاز، اؤز عصریمیزی یاراتمالی ییق
کئچن عصرلری یارادیبدیلار.
دئییر و باشقا طرفدن کئچمیشین معنوی دیه رلرینی ایتیرنلره و اؤز کیملیگینه یاراشماز یارامازلیقلارا بولاشانلارا و کئچیجی و موقّتی منفعتلره آلدانیب اؤزلویونو دانیب آتانلارا:
بیر آنلیق صاباحی تامسینماق اوچون
دونندن آیریلیب دانیریق اونو
و
بوگون دوننلرین دوشونمییه نلر
نئجه صاباحلارین نغمه سسی دیر؟
دئیه، اونلارا قارشی اولان نفرتینی بیلدیریر. او هابئله اؤلکه ده باش وئرن یابانجی کولتورون حقسیز یوروشونو و آتا-بابادان بیزه میراث قالان اولو مدنیّتیمیزین باسقین ائدیلمه سینی گؤردوکده اؤز اورک سازینی بو ایفاده لرله سیزلادیر:
سئوینجلر، نشئه لر بیگانه لشیب
حرارت بخش ائدن اوجاقلار سؤنوب.
و
قالین بوزلار اوچون غنیم اوجاقلار
ایندی بارماقلارین، اللرین هوولار!
سحرین شعرینده باشقا قاباریق موضوعلاردان و اونون اینجه روحونو اینجیدن مسئله لردن بیری ده اؤزو دئمیشکن "طالعی صنعتدن گوجلو اولانلار"ین باشدا اوتورماقلاری و ادبیاتدان اؤزلرینه نردیوان قوروب چؤرک آغاجی قاییران ساتقینلارین داورانیشلاری دیر:
یاغلی چؤرکلره آلدانان چوخدور
یانسین کوله دؤنسون ساتقین عمللر .
و
اینانین درد بیزیم ایچیمیزده دیر
نه ایله اؤلچمه لی بو ساتقینلیغی؟!
او بو اعتراضلا یاناشی شاعرین رسالتینی و آغیر سوروملولوغونو بو سایاق وورغولاییر:
داردان دا آسیلسان، باشین دا گئتسه
گونشه چاتماغا حریّتدن یاز.
او شاعرلیک وظیفه سیندن آسیلی اولاراق اعتراض بارماغینی تکجه صنعتکارلار و ملّته یوخ بلکه حاکمیّتده اولان قوّه لره ده توشلاییر. بوتون اؤلکه ده بیرلیک قایغیسی چکره ک بعضی یانلیش و ناراضیلیق تؤره دن سیاستلره بئله اشارت ائدیر:
دونن زنگان اوچون قورقو قورانلار
بوگون ساوالاندان دیوار چکدیلر
محبت یئرینه، سئوینج یئرینه
بوتون اورکلرده نفرت اکدیلر.
یوخاریدا گلنلردن باشقا، سحرین شعرینده بیرچوخ اؤنملی موضوعلار او جمله دن آتا-آنا سئوگیسی، صلح سئورلیک، وطن پرورلیک، صمیمیلیک، سینیرسیزلیق و گلوباللیق حسلرینین ده شاهدی اولوروق. من بونلارین نئجه دئیه رلر هامیسینا بیر سئلمه وورور و آشاغیداکی نمونه لرله سؤزومه سون قویور، سیز عزیز اوخوجولاری عظیم سحرین کؤکسوندن آخان ایشیغین جیغیرلارینا بوراخیرام:
محبّتین سون ذیروه سی آنا قلبی، آنا سسی.
***
ادب باغچاسی نین سون ذیروه سینده
نیزه لر یئرینه قلم یونموشوق.
***
یاشا آذربایجان یاشا وطنیم
گونش بایراقلی دیر سنین سحرین.
***
بانکالار ایچیندن باهار نغمه سین
اوخویور شنلیکله بالیقلار بوگون.
عظیم غلامعلی پور- سحر
گؤزلرین کاساسی تورپاقلا دولو
بیرینده گول بیتیب بیرینده تیکان
سن نه قده ر درین، درین سن درین
سعادت آرزیلی آی بؤیوک انسان
کاش حیات ده یشیلیب قالخایدین بیرآن
گؤرئیدین کئچمیشین باخیملاریندا
نئجه حیات اوچون ریشه دیر آتیر
بو لیللی چایلارین آخیملاریندا
گؤرئیدین بیر تیکه چؤره یه خاطر
اوغورلوق، دوغورلوق گلیر اوز اوزه
عصمتلی آنالار، گؤزل آتالار
دؤرد دیوار ایچینده گلیر سؤز سؤزه
بودور یاشاییشین چرنگه نه سی
چکیش میخ گوجو ایله عؤمور کئچیردیر
ایشیقلار دیز کؤچور قارانلیقلارا
نه یی حقیقتدن آراییر، سئچیر
قالخ بو کؤهنه لیگین آخارین آختار
عمانا تؤکولسه عومان لیلله نر
تزه لیک یاراتماق گرکدیر بیزه
فیکیرلر آخماسا یقین اییله نر
گوناه ساییلماسین بو تزه لیکلر
حیاتا روح وئرمک خیانت دئییل
پاسلی فیکیرلرین پاسینی سیلمک
یاشاییش حکمونده جنایت دئییل
.
کاش حیات ده یشیلیب قالخایدین بیرآن
گؤرئیدین کئچمیشین نه دن جانلانیر
یئنیلیک حاققیندا سؤز آچماقدادیر
یا سهولر ایچره اود دوتوب یانیر؟!
درین سیررلی دیر حیاتین سنین
اؤزون ده قالیبسان خلق اولدوغونا
باشلانیش، قورتولوش بیر نقطه دن دیر
یانیب کول اولدوقجا چاتیبسان سونا!
سون دا اوّلین دیر یارانیشیندا
درین آرزیلارین بیلگیلرین دیر
بو تؤر-تؤکونتولر، داغینتی لیقلار
سببی فیکرین دیر، عمللرین دیر!
گؤزلرین کاساسی تورپاقلا دولو
بیرینده گول بیتیب، بیرینده تیکان
سن نه قده ر درین، درین سن درین
سعادت آرزیلی آی بؤیوک انسان.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 18، تاریخ نشر 24/4/91 - ارومیه