مجسمه شهردار ارومیه به زودی در میدان انقلاب نصب میشود!
مصطفی قلیزاده علیار
هیچ تعجبی ندارد اینکه در زمان مسئولیت یک مدیر موفق و محبوب، طرفدارانش بخواهند تندیس، سردیس و یا پیکر تمام قد او را در یکی از میادین بزرگ یا خیابانهای پرتردد شهر نصب کنند، در دنیا هم از این اتفاقات افتاده است و میافتد؛ خب، چه ایرادی دارد که مجسمه تمام قد و پر هیبت شهردار ارومیه هم به زودی در میدان انقلاب شهر و مقابل ساختمان مرکزی شهرداری نصب گردد؟ ایرادی دارد؟ مگر باید یک مدیر خوب بمیرد تا مجسمهاش را بگذارند؟ اگر در زمان حیاتش بگذارند، آسمان به زمین فرود میکند یا زمین به آسمان صعود؟!...
فکر نکنید که دارم شوخی میکنم! این اتفاق خوب به زودی رخ میدهد و شما هم خواهید دید... بله، ماجرا از آنجا شروع شد که خدمات بیمنت شهردار ارومیه جناب حاج محمد حضرتپور در این دو – سه سال اخیر، چشم مردم را گرفت و مردم قدرشناس ارومیه خدمات شهردار خدمتگزار و همچنین همکاران وی در شورای اسلامی شهر و مجموعه بزرگ شهرداری را میبینند و از آن تقدیر خواهند کرد. پس چه تقدیری نمایانتر و چشمگیرتر از اینکه مجسمه وی را در میدان بزرگ شهر و جلو بنای تاریخی شهرداری و در کنار تندیس شهردار شهید مهدی باکری نصب کنند تا به عنوان شهردار موفق و آبادگر ارومیه الگوی دیگر مدیران باشد.
اما این اتفاق خوب مردمی، یک مانع پیش رو دارد!... باید آن مانعه را برداشت تا مانع نصب مجسمه شهردار ارومیه نشود، اگر همینطوری بیتفاوت و تماشاگر باشیم همان مانع، مانع نصب مجسمه جناب شهردار خواهد شد!... و اما آن مانع، وسوسه شدن جناب شهردار برای کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی است. خب این فی نفسه البته هیچ ایرادی ندارد و البته حقش هم است. ایرادش فقط در این است که مگر شهردار محترم، در مجلس شورای اسلامی چه گلی به سر این شهر خواهد زد که الان نمیتواند؟ الان او یکهتاز آبادانی این شهر است و در این مدت کوتاه شهر تا حدی متحول شده و میتوان تغییرات عمرانی و فرهنگی را عیان دید و جناب حضرتپور به عنوان شهر موفق شناخته شد و اگر همین گونه به خدمات نیمه تمامش ادامه دهد، هم در پیشگاه خدا و هم در دل مردم اجر و قرب بیشتری خواهد داشت و بیگمان مجسمهاش روزی به علامت قدردانی نصب خواهد شد هم در میادین این شهر و هم در دل بزرگ مردم خوب ارومیه. خب، چه پاداشی عظیمتر از این؟
حالا با این اوصاف چرا شهردار خود و یا دیگران میخواهند که او از این میدان خدمت خارج شود و به مجلس برود؟... آیا جای او در مجلس واقعاً خالی است؟... خوشبختانه خود آقای حضرتپور بارها اعلام کرده که نمیخواهد این سنگر خدمت را به این زودی ترک و اسب نمایندگی مجلس را زین کند. ما هم امیدواریم چنین باشد. لذا از زبان پدران و نیاکان این ضرب المثل را خطاب به شهردار خدوم تکرار میکنم که: آقای شهردار، برادر «آغیر اُوتور، باتمان گَـل»، کار توسعه و آبادانی ارومیه نیازمند همت مدیران توانمندی چون شماست. خدا قوت. یا علی!
منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 68 – مورخ 21/12/93
خبر ادبی
«آنتولوژی شعر ارومیه»
درکانون شعر حوزه هنری مورد بررسی قرار گرفت
دنیزنیوز: مجموعه ادبی «آنتولوژی شعر اورمیه» درکانون شعر حوزه هنری مورد بررسی قرار گرفت.
به گزارش سایت خبری دنیزنیوز، جلد اول از کتاب مجموعه اشعار ترکی و فارسی «آنتولوژی شعر اورمیه» که توسط اسماعیل مددی اولکر در موضوع شهر تاریخی و فرهنگی ارومیه جمعآوری و تنظیم شده، در کانون شعر و ادب حوزه هنری آذربایجان غربی مورد رونمایی و بررسی گرفت. د این نشست ادبی که با حضور جمع کثیری از شعرا و ادبای شهر برگزار گردید، ابتدا مسئول واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری با اشاره به اهمیت آنتولوژیهای ادبی گفت: اهمیت این مجموعه ها در آن است که مجموعه ای از بینشها و دیدگاههای جمع کثیری از صاحبا اندیشه و شعرو ادب، یک موضوع جمعآوری و به علاقمندان ارائه میگردد.
درکانون شعر حوزه هنری آذربایجان غربی نقد شد
مصطفی قلیزاده علیار افزود: مجموعه ادبی «آنتولوژی شعر اورمیه» که به همت شاعر و ادیب صاحب نظر اسماعیل مددی و همکارانش از آثار شاعران معاصر و گذشته تدوین یافته، در معرفی شهر تاریخی و فرهنگ پرور ارومیه کاری ارزشمند و لایق هر گونه تقدیر است و زمان نمره و امتیاز حقیقی این گونه کارها را به موقع خواهد داد.
اسماعیل مددی نیز طی سخنانی گفت: بنده و همکارانم بی هیچ حمایتی از سوی کسی یا ارگانی، بیش از یک سال در گردآوری جلد اول «آنتولوژی شعر اورمیه» تلاش کردیم و بالاخره این کتاب فراهم شد و البته ادامه دارد تا جلدهای بعدی نیز تدوین شود.
مددی با تشکر از همه شاعرانی که آثارشان را در موضوع شهر ارومیه در اختیار ایشان گذاشتند، گفت: امیدواریم که در جلد دوم هم شاهد این همکاری صمیمانه باشیم و بتوانیم دین خود را نسبت شهر تاریخی و فرهنگی ارومیه ادا نماییم.
وی تأکید کرد: با اینکه تاکنون هیچ حمایتی از این کتاب نشده، اما ما امیدواریم ادارات و ارگانهای فرهنگی و مدیریتی ارومیه از این کتاب حمایت نمایند
در ادامه این جلسه تعدادی از شاعران از جمله مسعود هارای، عادل شاهوردی، شاهرخ رضوانی و ... نقطه نظرات خود را در موضوع کتاب «اورمیه شعر آنتولوگیاسی» (آنتولوژی شعر اورمیه) اظهار داشتند و عاشیق قربان پورولی علیار به اجرای موسیقی عاشیقی پرداخت.
گفتنی است جلد اول کتاب «آنتولوژی شعر اورمیه» مشتمل بر اشعار ترکی و فارسی صد نفر از شاعران ایران، در پیرامون شهر ارومیه، در 404 صفحه قطع رقعی و با شمارگان 1000 نسخه، طی سال جاری از سوی انتشارات اولکر در شهر ارومیه منتشر شده است.
ساخت سریال"شهید مهدی باکری"
به لحاظ عقل فلسفی ممکن نیست!
مصطفی قلیزاده علیار
همه کسانی که کمابیش در جریان سریالی "ساخت سریال شهید مهدی باکری" هستند، میدانند که این حرفها و ادعاها در چند سال گذشته همگی سرکاری و الکی بوده و طرفها هدفشان این بوده که از نمد نام این شهید بزرگ بالاخره کلاهی برای خود بدوزند و حالا که فرصتی پیش آمده، مسئولان را سرکیسه کنند و بارشان را ببندند و بروند سر کار و زندگیشان و خدا بده برکت! و ... همین طور هم شد.
بله، پس از کش و قوسهای طولانی و چندین ساله، بالاخره معلوم شد فیلم شهید مهدی باکری در این استان زادگاه آن شهید بزرگ، امکان ساخت ندارد و نباید الکی دلمان را صابون بزنیم و امیدوار باشیم. برای اثبات این واقعیتف بهتر است به آخرین مطالب از زبان یکی از مسئولان رده اول استانی دقت کنیم:
علیرضا رادفر معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجانغربی چند روز پیش در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم در ارومیه صادقانه اعلام کرد: «با مدیریت استانداری و دبیری صدا و سیمای استان در ساخت سریال شهید مهدی باکری، پیش قسطی برای تهیه آن به سیما فیلم پرداخت شده است، اما متاسفانه ساخت این سریال راکد مانده بود.... تا کنون سه جلسه در این رابطه تشکیل شده و از سیما فیلم و صدا و سیما خواسته شده تا گزارش عملکرد خود را ارائه کنند اما متاسفانه با ارائه عملکرد مشخص شد کار خاصی انجام نشده و تنها به مصاحبههایی با برخی رزمندگان آن دوره اکتفا شده است... فیلم شهید باکری باید در شأن این بزرگوار باشد، چرا که شهید مهدی باکری مظهر غیرت آذربایجان بود... ساختن سریال این شهید بزرگوار شرایطی دارد و با توجه به اینکه روند کار آنگونه که انتظار میرفت نبوده از سیما فیلم خواستهایم کارگردان دیگری برای ساخت فیلم شهید باکری در نظر گرفته شود... به سبب برخی ناهماهنگیها با مقامات تراز اول و مسئول در حوزه دفاع مقدس آخرین مطالب در باره این شهید گرانقدر دریافت نشده و سناریوی سریال کامل نیست.... در استان نیز کارگردانان خوبی وجود دارد که تا کنون فیلمهای خوبی را کارگردانی کردهاند ولی مقرر شده چنانچه تا آخر بهمن ساخت فیلم شهید مهدی باکری اینگونه کند پیش رود ناگزیر باید ساخت فیلم توسط سیما فیلم متوقف شده و فکر دیگری شود.»
خب، باز خدا خیرش دهاد این یکی معاون اول استانداری جناب رادفر را که رادی و مردانگی کرد و لُبّ مطلب را گفت و همه را خلاص کرد و از حرفهای ایشان کاشف به عمل میآید که: موضوع ساخت سریال شهید باکری در حقیقت ساخت فیلم در باره یک شهید بزرگ نبوده، بلکه فیالوقع «فیلمبازی» بوده و عدهای راهزنِ ناکارآمدِ بیتعهد کیسهای گنده دوخته بودند تا در سایه نام نیک آن شهید بزرگ و با سوء استفاده از ناکارآمدی برخی مسئولان بی مسئولیت، به نان و نوایی برسند و تا حدی هم ظاهراً رسیدهاند و الله اعلم بالصواب!
بعد از این صغرا و کبرای ما و آقای دکتر رادفر، چنین نتیجه منطقی گرفته میشود که: ساخت سریال شهید مهدی باکری در این استان حالا حالاها ممکن نیست، هر چند به لحاظ عقل فلسفی محال هم نیست!... حالا اینکه این قضیه منطقی در قالب کدام یک از اَشکال اربعه منطق ارسطویی جور درمیآید و مُنتِج به چنین نتیجهای میشود؟ ظاهراً نیاز به توضیح ندارد. فقط میتوان به سبک رمانتیکها گفت: الوداع ای آرزوی ساخت سریال شهید باکری در این استان، الوداع! ...
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 67، مورخ 21 بهمن 93
به یاد و خاطره عزیز امام خمینی (ره)
صبح
مصطفی قلیزاده علیار
بیا و بار دگر سر بزن به خانه صبح
نشستهایم به یادت در آستانه صبح
تو ای فروغ سحر، ای طلیعه خورشید
بیا به گوش دل شب بخوان ترانه صبح
ز بس فسرده دل من در آرزوی سحر
پناه می برم امشب به آشیانه صبح
دلم گرفت ز بیداد این شب دیجور
بیا ز شب بگریزیم با بهانه صبح
کنار پنجرهی انتظار می مانم
برای دیدن خورشید بر کرانه صبح
به شوق دیدنت ای آفتاب بیدارم
که سر نهاده ام اینک بر آستانه صبح.
1368
مشعل عشق
او مشعل عشق را برافروخت و رفت
چون شمع به سوز دل خود سوخت و رفت
افروختن و نور به عالم دادن
رسمی است کز آفتاب آموخت و رفت.
آیینه آفتاب
تو مظهر عشق ناب بودی ای مرد
آیینه آفتاب بودی ای مرد
در شام سیاه عاشقان بی دل
چون جلوه ماهتاب بودی ای مرد.
شکفتن
برگ درختان سبز،
آمدنت را
به رنگ حیات
مژده میدهند
و در توالی فصلهای رویش
راز بهاریات را
به لهجه شکوفهها ترنم میکنند؛
گلهای عالم معطرند به نام تو
و شکفتن نام دیگر توست
یا محمد!
مصطفی قلیزاده علیار