صابر بزرگترین شاعر اجتماعی و مسلمان قفقاز- 3
(به مناسبت یکصدمین سال وفات میرزا علی اکبر طاهر زاده صابر)
نوشته: رسول اسماعیل زاده دوزال
منبع:نشریه دنیز،شماره 7
- صلحطلبى و وحدت مسلمانان
صابر یک شاعر وحدتگرا و صلحطلب است. او انسانها را به صلح و صفا دعوت مىکند. در شعر بینالملل از اختلاف به وجود آمده میان ارامنه و مسلمانان سخت ناراحت است و این اختلاف را خلاف عقل و علم و دین مىداند. او مىگوید: ارامنه و مسلمانان در قفقاز سالهاست با صلح و صفا در کنار هم زندگى کردهاند. پس چرا باید صلح باصفا را به جنگ و ستیز مرگبار تبدیل کرد؟
صابر از تشتت افکار و عدم وحدت بین مسلمانان نیز ناراحت است. دعوت به وحدت، وحدت شیعه و سنى، وحدت متفکرین مسلمان، وحدت مستمندان و ثروتمندان، وحدت اقوام گوناگون قفقاز اساسىترین درد صابر است. شعر »تحسر« وى اوج وحدتگرایى یک شاعر است :
اولسایدى صفا زمره عرفان آراسیندا !
قالسایدى وفادن اثر اعیان آراسیندا،
دورسایدى صداقت بیگ ایله خان آراسیندا،
قالمازدى کرد ذرّهجه انسان آراسیندا
داعى به اخوت اولور ایکن بیزه قرآن،
امر ائیلر ایکن بیرلیگه پیغمبر ذىشان،
تاپمازسان ایکى متفق الرأى مسلمان،
قفقازدا اولان بیر نئچه میلیان آراسیندا .
دینمز عجبا معنى قرآنى بیلنلر؟
اسلامى بئله تفرقهده خوار گؤرنلر،
آیا اوخومازلار نه اوچون دینى بؤلنلر -
»کانوا شیعاً« رمزینى قرآن آراسیندا؟
آخر بو نه تفریق و تخلّفدور، اى امت؟ !
الدن گئدییور، دینلهمییور سیزمى، بو ملّت؟
تا کى بو تخلّف، بو تفرق، بو عداوت؟
بیر دین، بیر اسلام و بیر ایمان آراسیندا؟
اسلامیمیزى ائتمهلىییز بؤیلهمى احیا !
ایمانیمیزى قیلمالى ییز بؤیلهمى ایفا،
اسلام او دئییلمىکى، جگر گوشه زهرا -
باش وئردى یولوندا سوسوز آل قان آراسیندا؟
4- محبت اهل بیت و روح مذهبى صابر
صابر که شیعه بود و به قول خودش شیعه نابى که حقیقت پرست است. همان گونه که در پیش اشاره شد، صابر صداى دلنشینى داشته و در عشقآباد، شماخى و عتبات عالیات سالها به روضهخوانى مشغول بوده است. صابردر این سالها نوحههاى زیادى در رثاى حضرت امام حسینعلیهالسلام سروده است. متأسفانه به دلایل مختلف نوحههاى صابر تا کنون جمعآورى نشده است و به احتمال زیاد در اثر حکومت بلشویکى روسیه این اشعار معدوم شدهاند. زیرا به گفته پسرعموى صابر، میرزهعلىاکبر همیشه نگران آثارش بوده و در هنگام مرگ نیز چشمانش به سوى آثارى که در طاقچه اتاق گذاشته بود، نظارهگر بود ولى نوحههایى که به دستمان رسیده است، اوج محبت شاعر نیست به آلعبا در آن متبلور است.
ارباب علم و کمال خوب مىدانند که من در آسمان شعر و ادب چون ستاره درخشانم.
دیده خورشید از خاک پاى من نور مىگیرد. چرا که من نوکر حسین)ع( هستم، فلذا پادشاه عالم هستم.
اتهامات
با این وجود صابر در آماج تیرهاى دوست و دشمن بود. او را به بىدینى متهم مىکردند و چه آزار و اذیتهایى که نکردند. او هم از دوست کتک مىخورد، هم از دشمن. او را تکفیر مىکردند، تحقیر مىکردند ولى در روح او ذرهاى شکست حاصل نشد، اشعاری طنزآمیز در جواب اتهامات واهی سروده است . او مىدانست که دوستانش جاهل و بىسوادند، عصر، عصر نامردان است، اهالى بىعلم، معرفتاندوزى خوار گشته، چرخ کجمدار، خلق حیلهگر، بخت تیره، همرهان ساده و صالحین به تیر سوءظن نشانه، همتها بىقرار و قلبشکنان جسور و ظالمین پررو گشته. چه باید کرد. باید با این ساخت و به تکلیف عمل نمود.
تحجر، جهل، استحمار مرتجعین، بىسوادى و خرافهزدگى عوام عرصه را بر فردى چون صابر که روشن، بیدار و مترقى بود تنگ کرده بود. سیل تهمت و افترا و تکفیر بر سر شاعر سرازیر بود. صابر در عین این که دیندار، دلسوز، و خداپرست واقعى بود متهم به بىدینى و کفر و ارتداد مىشد. او نیز علیرغم این بىمهرىها و مشکلات از مبارزه در راه علم و دین کوتاهى نمىکرد و مقاومت می ورزید به گفته خود:
سیل طعن ائیله تموجله آلیب دور و بریم
بنزرم بیر قوجامان داغه کی، دریاده دورار
( امواج سیل طعن دور و برم را در بر گرفته / به کوهی می مانم که در میان دریا ایستاده است!)
در اوقات فراغت همراه با دوستانش چون عباس صحت و محمد طراح به بحث و بررسى اشعارشان مىپرداخت و با ادبا و علما و شعرا مکاتبه و معاشره داشت.
وفات
در نهایت شاعر جام راحتى و آسایش ابدى را از دست اجل بنوشد و به سال 1911 میلادى جان به جان آفرین تسلیم نماید و سیل اندیشمندان، متفکران روحانیون براى تشییع بزرگترین شاعر قفقاز به شماخى جمع شدند و در شهر عزاى عمومى اعلام گشته، مدارس تعطیل شدند، و پس از اقامه نماز میت با شرکت جمع کثیرى از مردم و اندیشمندان در قبرستان گونبذ شماخى دفن گردید. امسال (2011) در ست یک قرن تمام از فقدان این شاعر مسلمان اندیشمند و بزرگ می گذرد.
صابر در آخرین نفسهاى خود این رباعى را نوشته بود:
راهم بدهید رو به راه آمدهام،
بر درگه حضرت اله آمدهام،
بىتحفه نیامدم، نه دستم خالی است،
با دستانی پر از گناه آمدهام.
مجموعه اشعار صابر با نام «هوپ هوپ نامه» در ایران و ترکیه و آذربایجان و تاتارستان و عراق و ترکمنستان و ... بسیار مشهور و پر طرفدار است و در میان شاعران فارسی زبان ایرانی کسانی چون سید اشرف الدین نسیم شمال و ملک الشعرا با دیده احترام به او می نگریسته و از او الهام گرفته اند و نسیم شمال مضامین اشعار صابر را ترجمه می کرد. و استاد از شیفتگان او بود. پایان
نوشته: رسول اسماعیل زاده دوزال
منبع: نشریه دنیز، شماره 7
حضور در مطبوعات اجتماعی و انتقادی
صابر با پیوستن به مطبوعات عملاً وارد مبارزه سرسختانه با جهل و بىسوادى و خرافهپرستى گردید. ارتباط ادبى او با جامعه مطبوعات بیدار گر و پیشرو اجتماعی آذربایجان سبب شد که او از لحاظ ادبى و اجتماعى به عنوان یک شاعر بینالملل مطرح گردد. بخصوص اشعار ساتیریک او در تقبیح خرافات و جهل و بىسوادى و تلاش ادبىاش در راه بیدارى مسلمانان آوازه و شهرتش را به دورترین نقطه جهان چون مصر، هند، آسیاى میانه و ترکیه رساند .
او یک مسلمان دردآشنا بود که از عقبماندگى و بىسوادى و جهل مسلمانان سخت ناراحت بود و از این که خیلىها از این عقبماندگىها و جهالتها را با دین و دیندارى مرتبط مىکردند، نگران بود. به همین خاطر نیز سعى مىکرد از طرفى حساب دین و اسلام را از حساب روحاین نمایان و مسببین جهل و بىسوادى جدا کند و از طرف دیگر با نشان دادن چهره واقعى و حقیقى از دین مانع اجراى نقشههاى شوم مغرضان و دشمنان دین را که براى ضربه زدن به دین در کمین نشسته بودند و از آب گلآلود قصد ماهى گرفتن داشتند، مىشد .
مصلح و متفکر
او اسلام سنتى را با زبان جدید و متد نو تبلیغ مىکرد. او وظیفهاش را خوب درک کرده بود و چون آینه شفاف ارزشها و ضدارزشها، کمال و نقصان و خوب و بد، راستى و دروغ را به خوبى نشان مىداد. نه حقیقت را بر مصلحت فروخت و نه این که در درک حقیقت دچار لغزش شد .
او به عنوان یک مسلمان بیدار و روشن بین و غیرتمندى که زبانش و وسیله انتقال افکارش شعر بود، آنچه که در جامعه نقص و عیب، انحراف و لغزش، کجى و تقلب، جهل و خرافهپرستى و تحریف حقایق مىدید، انگشت روى آنها مىگذاشت و چون ذرهبین آنها را چنان هویدا نشان مىداد که هر کس به عیب خود واقف مىشد .
میرزا علىاکبر صابر به عنوان یک مصلح و مسلمان حقیقى وضعیت جامعه خود را مىدید و به وضوح مظلومیت دین محمدى را احساس مىکرد. او مسائل شرق را با جهانبینى اسلامى و با دید وحدت اسلامى تحلیل مىکرد. او راهش را و هدفش را انتخاب کرده بود. وظیفه شاعرى خود را به نحو احسن انجام مىداد. هدفش وحدت مسلمین، سربلندى اسلام، ترقى و تکامل مسلمانان و در سطح بینالمللى، صلح، نوعدوستى، انساندوستى بود. او شعرش را در خدمت هدف مقدسش به کار گرفت. دقیقاً افشاگرى طبقات مختلف جامعه و به باد انتقاد گرفتن نویسندگان، روشنفکران، وکلا، حاجىها، قضات، روحانی نمایان، اطباء، تجار، روضهخوانها، شعرا و روزنامهنویسها، همه و همه در راستاى اصلاح و از سر دلسوزى و اصلاحطلبى بود، از باب تمسخر، استهزاء، عیبگیرى، تهمت و افترا نبود
او در شعر »تحسّر« مىگوید: اگر در بین اعیان و اشراف و بیگها و خانها و عرفا و شعرا وحدت مىبود، ذرهاى غم و حزن و اندوه در جامعه باقى نمىماند. این در حالى است که قرآن و پیغمبر اسلام، ما را به اخوت دعوت مىکند. با این حال در بین چند میلیون مسلمان، دو مسلمان متفقالرأى وجود ندارد. اگر بخواهیم عمده ترین موضوعاتى که صابر به آن پرداخته است را احصاء کنیم، مىتوانیم به طور مختصر به موارد ذیل اشاره کنیم:
1- مبارزه با جهل و خرافات
جهل ، خرافات و بىسوادى مفرط اقشار مختلف جامعه مسلمین را فرا گرفته بود، در قفقاز سیستم آموزش به صورت مکتبخانهاى بود و مکتبخانهها را اکثراً افراد بىسواد اداره مىکردند. شاگردان حق نوشتن مطالب را نداشته و زنان و دوشیزگان حق شرکت در کلاسهاى درس را نداشتند. مردم نیز نسبت به علم و سواد بىرغبت بودند. صابر با درک موقعیت، هر چه توان داشته بر علیه جهل و جهالت مبارزه کرده و اشعارى در تقبیح جهل و تشویق مردم به علمآموزى مىسرود. او در اشعار: بیلمم نه گؤروبدور بیزیم اوغلان اوخوماقدان، تحصیل علوم ائتمهکى، علم آفت جاندیر ... اوشاق منیمدیر اوخوتمورام ال چکین...« وضعیت موجود را تبیین کرد.
2- اهتمام به امور مسلمین
صابر مىدید که مسلمانان ظاهر دین را گرفته و با حقیقت دین بیگانهاند. دینى که در آن حقوق مستمندان در دارایى و ثروتدارایان پیشبینى شده است، چگونه مىتواند در مقابل عدهاى ثروتمند که نه زکات مىدهند و نه به امور مسلمین اهتمام مىورزند، سکوت کند. صابر در شعر: »هر نه وئرسن وئر، مبادا وئرمه بیر درهم زکات« کاملاً روشن مىسازد که یکى از بزرگترین مسائل دینى زکات است و متأسفانه ثروتمندان عوض این که زکات بدهند و یا در مراسم عیدقربان به فکر مستمندان باشند به عنوان اعیاد اسلامى به فکر عیش و نوش خویش هستند و این را نیز از دیندارىشان تلقى مىکنند. صابر با دیدن این اعمال سخت مىآشوبد و مىگوید:
»بیر ایلدیر اولور ظلمایله تاراج مسلمان،
اطراف بلدلرده قالیر آج مسلمان،
آیا نه روادیر اولا محتاج مسلمان؟
گون رزقینه، بیر بؤیله مسلمان آراسیندا.«
»سالهاست که با ظلم و ستم مسلمانان هلاک مىشوند، در اطراف و اکناف در گرسنگى به سر مىبرند. آیا با وجود این همه مسلمان )غنى( سزاوار است که مسلمانى محتاج نان شب باشد؟«
صابر دقیقاً در تبعیت از مولایش على)ع( به تمام انسانها من حیث انسان بودنشان احترام و ارزش قایل است، او تنها به فکر مسلمانان قفقاز نیست، به همان اندازه نیز به فکر مسلمانان ایران، عثمانى و سایر کشورهاى اسلامى است. براى او ایرانى، عثمانى، ترک و فارس و عرب معنا ندارد. او انسانها را به انسانیت و آدمیت مىشناسد و به اسلامیت و مسلمان بودن افتخار مىکند. نه افتخار و تعصب کورکورانه، بلکه افتخار آگاهانه. به نظر او مترقىترین مکتب، دین اسلام است. دایره تفکر صابر در نژاد و زبان و خاک محصور نیست. او نه تفوق قومى بر قومى را مىپذیرد و نه بیگانگى نسبت به فرهنگ خودى را قبول دارد. براى او ترک آذربایجانى با ترک عثمانى فرقى ندارد، همان گونه که بین ترک و فارس فرقى وجود ندارد.
ادامه در قسمت سوم و پایانی
نوحه خوان
شعری از: مهناز صابونی
در رثای عشق و خون ادراک انسان نوحه خوان
»هل اتی« شد نوحه خوان، آیات قرآن نوحه خوان
لاله ها پژمرده و احساس بی سامان شده است
یاس و نرگس ها همه سر در گریبان نوحه خوان
چشم مریم خون فشان از ماتم زهرا شده است
عیسی و انجیل با اعجاز گریان نوحه خوان
رودها شرمنده اند از تشنگان کربلا
از مدینه تا به کوفه صد بیابان نوحه خوان
پر بسوزان جبرئیل، این عشق معراج تو نیست
عرشیان پر سوخته بین شهیدان نوحه خوان
نوح در کشتی و موسی در گذر از رود نیل
هم خلیل از هُرم ماتم در گلستان نوحه خوان
صف به صف آشوب افتاده است در متن زمان
هم زمین، هم آسمان، هم روح باران نوحه خوان
آرزوها شمع در شام غریبانش شدند
شمعهای آب گشته در شبستان نوحه خوان
ظهر عاشورا چو داغی بر دل دین و یقین
مسجد و محراب ها آیینه گردان، نوحه خوان
فصلها با اشک در تقویم مان قد می کشند
سالهامان در بهار و در زمستان نوحه خوان
سلام بر امام حسن مجتبی (ع)
یادت نسیم مژده صبح است در زمین
نامت طلوع روشن صلح است بر زمین
از حُـسن انتخابِ تو حق پایدار ماند
ای فخر هر زمانه و محبوب هر زمین...
دوستان سلام. عیدتان مبارک. میلاد امام حسن مجتبی (ع) عید همه آزادگان و نیکان است... از این حرفها که بگذریم؛ راستی شما چقدر با امام حسن مجتبی(ع) – امام به حق الهی،نواده پیامبر اسلام، فرزند علی و فاطمه زهرا و برادر امام حسین (علیهم السلام) – آشنا هستید؟ قصدم از این سؤال نه اظهار فضلی است که ندارم و نه فضولی در کار شما؛بلکه می خواهم برای آشنایی بیشتر با زندگی سراسر افتخار و حماسه و فضل و عظمت و سخاوت و حکمت حضرت امام حسن مجتبی(ع) نام دو کتاب خوب و خواندنی و مفید و روشنگر را در اینجا بیآورم که از حدود چهل سال پیش در ایران مکرر چاپ شده اند:
1- صلح امام حسن (ع) پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ – ترجمه ی آیت الله سید علی خامنه ای، رهبر معظم انقلاب اسلامی
2- امام در عینیت جامعه – اثر اندیشمند بزرگ اسلامی معاصر جناب استاد محمد رضا حکیمی
علاقمندان می توانند از این دو منبع سودمند علمی و تاریخی استفاده کنند.
التماس دعا در شب میلاد آن امام معصوم و در عین حال مظلوم ... هنوز هم!!
سلام بر تو یا حسن بن علی! یا حجة الله علی خلقه
محفل عاشقان -7
در کانون عاشیق های حوزه هنری آذربایجان غربی مطرح شد:
عشق به پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت، مثل خوشید بر هنر اسلامی تابیده، نور معنویت و نیروی ایمان به آن بخشیده و عامل بالندگی و تعالی این هنر شده است و هنر پاک و حماسی و ملی و عرفانی و انسانی موسیقی عاشیقهای آذربایجان از این عشق ازلی بیشتر تأثیر پذیرفته است.
دوشنبه 6 تیر ماه 90 کانون عاشیقها طبق هفته های پیشین در حوزه هنری آذربایجان غربی تشکیل گردید. ابتدا مصطفی قلیزاده علیار فرا رسیدن عید مبعث را به عاشیقها و حضار تبریک گفت و افزود: عشق به پیامبر اسلام (ص) و اهل بیت آن حضرت، مثل خوشید بر هنر اسلامی تابیده، نور معنویت و نیروی ایمان به آن بخشیده و عامل بالندگی و تعالی این هنر شده است و هنر پاک و حماسی و ملی و عرفانی و انسانی موسیقی عاشیقهای آذربایجان از این عشق ازلی بیشتر تأثیر پذیرفته است.
عاشیق علی کریمی قره آغاجی هم ضمن تبریک این ایام، اعلام کرد: که امروز از اجرای دو عاشیق پیشکسوت و معروف ارومیه استفاده می کنیم: عاشیق محمد حسین دهقان و عاشیق یوسف اوهانیس.
عاشیق یوسف اوهانیس، با ساز قدیمی خود که تاریخ 1232 قمری بر روی آن نوشته شده، پشت تریبون قرار گرفت و توضیح داد که پدر و پدر بزرگم نیز عاشیق بوده اند و این ساز هم یادگار آنها و از 158سال پیش در خانواده ماست! عاشیق یوسف به شیوه مرسوم عاشیق ها مجلس را با دیوان شروع کرد و در آهنگ «شاه ختایی»، دیوان حروفات از خسته قاسم خواند:
ازلی الف اوخورام/ «ب» بیاندی والسلام
«ت» تانری نین مین بیر آدی/ «سین» سبحاندی والسلام.
این هنرمند مسیحی آسوری چنان از حقایق اسلام می خواند که اگرنمی شناختی می گفتی قطعاً او عاشیقی متدین به دین اسلام است:
معرفت بحرینده قواصام دئین/
شاهد آیه ی « انّما» گره ک.
داماد مصطفی، زوج فاطمه
بنت خدیجه کبریا گره ک.
همچنین از عاشیق مصطفی بالوی هم یک بندچاشنی کلامش می کند:
حسن، حسین پیغمبرین چیراغی/
خزان اولدو فاطمه نین روناغی(رونقی)
قلم قوللار ایله توتدو بایراغی/
عباسین دا حسین وفاسی گره ک.
گفتنی است شعر عاشیقی کلاسیک آذربایجان شیوه خاص و عامه پسند خود را دارد که باید در این جایگاه آن را دید و سنجید، نه به شیوه شعر رسمی شاعران بزرگی مثل فضولی و شهریار و ملا پناه واقف و بختیار و ...
شاعر صمیمی و متواضع ارومیه حسین سنجیده «نجات» که خیلی وقت بود به محفل عاشقان و کانون شعر حوزه نیامده بود و به قول خودش گرفتاری هایی در باب خانه و شهرداری داشت، امروز شعری برای عاشیق ها خواند:
بوراخیب داها بو غملی دوستاغی/
دومانلی شهردن چیخماق ایسته رم/
چؤللرین قوینوندا قوناق اولماغی/
طبیعت الینی سیخماق ایسته رم....
حسن حاتم اینانلو نیز غزل خواند و مرثیه ای در مرگ دریاچه ارومیه:
شور گؤلونون شپه لری/
اولدو منه هوس اورومو.
داشا ده ین شاپبالاری
اولدو منه نفس اورمو.
وارلیغیمیز گؤزه گلدی/
نه بلا وار بیزه گلدی/
نه او سویا، دوزا گلدی
اولدو منه قفس اورمو.
یواش – یواش پیشیر آشین!
سینه ن اوستن کئچیر ماشین
قورویوبدور «کاظم داشین»
یاردیمینا تلس اورمو!
عاشیق دهقان هم در این فاصله وارد محفل شده بود که پشت تریبون آمد و شعری از «قول هارتون» سلماسی خواند:
عاشیق لیغین چوخدور یولو/
سئودیگیم سیردن بیر خبر.
حقیقت دن،معرفتدن/
آدی مین بیردن بیر خبر...
و با بیان داستانی از سفر عربستان کو اوغلو، در آهنگ حماسی و شو انگیز «محترمی» (مصری، جنگی) خواند:
عربستان چؤلونده سیران ائدیردیم/
قاباغیما چیخان بئش ایگید ایدی/
بیری عرب، بیری عجم، بیری ترک،
بیرینی ده خبر آلدیم کُرد ایدی.....
و در آهنگ «کسمه دیوانی» فقیل بند می خواند از بابا علی جوانمرد:
سؤال: نئچه پیغمبر جهاندا شاه دوران اولدولار؟
نئچه دریا بیر بیرینه ده ییب عمان اولدولار؟
آدم نه گونده یاراندی؟ نه گونده گلدی یئره؟
ملک لر نئچه دسته دی؟ نئجه خلقان اولدولار؟
جواب: دؤرد پیغمبر جهاندا شاه دوران اولدولار/
ایکی دریا بیر بیرینه ده ییب عمان اولدولار.
آدم جمعه ده یاراندی، جمعه ده گلدی یئره/
ملائکه لر اوچ دسته دیر، اوچ جور خلقان اولدولار.
عاشیق دهقان در آخر می گوید: عاشیق های آذربایجان همواره در طول تاریخ حافظ فرهنگ دین اسلام و مروج اخلاق انسانی و مدافع ارزشهای ملی و وطنی خود بوده اند.
سیاوش جمال زاده،محسن منصوری، درگاهقلی عطارد و ... از شاعرانی بودند که اشعار خود را برای حاضران خواندند و عاشیق خدمت حاجی زاده مرندی هم به عنوان مهمان به اجرای یک آهنگ پرداخت.
قلیزاده علیار نام برگزیدگان سومین جشنواره نسلی از آفتاب را در موضوع موسیقی عاشیقی اعلام می کند به ترتیب: عاشیق نباتعلی علیزاده، عاشیق عبد الله اشرفی و عاشیق اسمعلی لطفی. جماعت حاضر در محفل با کف زدنهای پر شور خود این سه هنرمند را تشویق کردند.
و عاشیق نباتعلی علیزاده با هم آوایی عاشیق علی کریمی قره آغاجی با آهنگ شاد « دستان» محفل را به پایان برد:
آلدین عقـلیمی سریمدن/
اولدوم ده لی، دیوانه قیز...