جریان تحقیر و تمسخر زبان ترکی در ایران
مصطفی قلیزاده علیار
منظر نخست
جریان تحقیر کننده زبان ترکی با تحقیر الفبای آن که در نیمه دوم قرن 19 میلادی با میرزا فتحعلی آخوندف شروع شده بود، بعدها در دوره جمهوریت در ترکیه معاصر و همزمان در جمهوری تازه تاسیس آذربایجان در ترکیب شوروی، این تحقیر در قالب تغییر الفبا و جایگزین کردن الفبای لاتین (1925) و منقطع کردن رابطه مستقیم نسل نو با گذشته اش، تحقق یافت، گر چه بنا به عللی در ایران موفق نشدند این خیانت را عملی سازند و الفبا را تغییر دهند.
آفرینندگان این جریان ضد زبان و فرهنگ و ادبیات ترکی، ادعا می کردند که الفبای زبان ترکی همان الفبای عربی و فارسی است نه مستقل و مخصوص خود. این ادعای دروغین و توهین آمیز توسط افراد خودباخته و ضد فرهنگ مردمان مسلمان و ترک زبان در ایران و ترکیه و آذربایجان و برخی ممالک دیگر مطرح می شد و نوعی سامری گری و عوام فریبی بود و هدف هم آن بود که ملتهای مسلمان را ابتدا با تحقیر الفبا و سپس با تغییر الفبایشان و جایگزین کردن الفبای لاتین یا الفبای دیگر، از فرهنگ و معارف اسلامی و قرآنی و از ادبیات غنی فارسی و عربی که سرشار از معارف و ترببت و اخلاق انسانی و فرهنگ اسلامی است بیگانه کنند که تا حدی هم متاسفانه موفق شدند. این جماعت که بیشتر انگیزه های قومی داشتند و دارند، ادعا می کردند و الان هم فریب خوردگان از آنها از روی جهل ادعا می کنند که این الفبای تاریخی زبان ترکی با سابقه هزار ساله اش، مناسب این زبان و رسا و گویا نیست! (اویغون دِئییل!)
اینان با آوردن مثالهایی بی ربط و عوام فریب، سعی می کنند مخاطب بی خبر و بیسواد و عوام و یا جوان و نوجوان بی خبر و احساساتی را گول بزنند و قانع کنند که الفبای فعلی و هزار ساله زبان ترکی مال این زبان نیست، مال زبان عربی و فارسی و تحمیلی و نارسا در تلفظ واژههای ترکی است. اما الفبای لاتین رساست! با این حقه بازی و عوام فریبی، جوانان را فریب می دهند. در پاسخ به این مغالطه غیر علمی و خر رنگ کن، باید گفت:
اولا- الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در طول و توالی قرون گذشته هزار ساله همین الفبای مرکب از الفبای فارسی و عربی بوده است.
ثانیا - دانشمندان و شاعران و نویسندگان بزرگ و برجسته ای مثل سید عمادالدین نسیمی، شیخ محمود کاشغری، قاضی برهان الدین ضریر، حکیم ملامحمد فضولی، حاجی سید عظیم شروانی، مختومقلی فراقی، ملاپناه واقف، سید ابوالقاسم نباتی، صراف تبریزی، راجی، میرزا علی اکبر صابر، حسین جاوید، محمد عاکف، توفیق فکرت، یحیی کمال، شهریار، کریمی مراغهای و ... همه آثار ماندگار، بی نظیر و جهانگیرشان را به زبان ترکی در همین الفبای تاریخی و اصیل ترکی (مرکب از فارسی و عربی) آفریده اند نه لاتین و دیگر الفباها. اگر این الفبا نارساست، چگونه این بزرگان و نوابغ فرهنگ و علم و اندیشه و ادب و هنر، آثارشان را در این الفبا و با الهام از زبان غنی فارسی و عربی آفریده و نوشته اند؟
ثالثا - بعد از تغییر این الفبای اصیل و تاریخی زبان ترکی در ممالک مسلمانی مثل ترکیه و آذربایجان و تاجیکستان و ترکمنستان و داغستان و ... و جایگزین کردن الفبای لاتین و سرلیک و کریل، نسل جدید در قریب به یک قرن اخیر از فرهنگ و ادبیات غنی گذشته خود بریده و بیگانه شد و آن درخشش پرحرارت و تاثیرگذار ادبیات غنی ترکی در آن ممالک به سردی گرایید افول کرد و دیگر نابغه و نخبه ای همپای نخبگان و فرزانگان متقدم مثل فضولی و نباتی در عرصه اندیشه و عرفان و ادب ظهور نکرد.
رابعا - اگر در دوران معاصر و کنار گذاشتن الفبای اصیل ترکی در آن ممالک، در ایران شاعران ترک زبان برجسته و بی نظیری مثل استاد شهریار و استاد کریمی مراغه ای داریم که آثار ترکی شان شهره آفاق شده، مخصوصا «حیدربابا»ی شهریار و مجموعه اشعار طنز «رنگارنگ» از استاد کریمی مراغه ای؛ به برکت همان الفبای اصیل ترکی (فارسی، عربی) بوده؛ زیرا ذوق و استعداد سرشار و خدادادی این دو استاد نابغه، مستقیما از آبشخور زلال و غنی و بی نظیر ادبیات فارسی و ترکی و عربی در قالب همان الفبا سیراب و شکوفا شده است.
منظر دوم، تحقیر از نوعی دیگر
فریبکاری دیگری که در سالهای اخیر در ایران در تحقیر زبان ترکی توسط افرادی خاص و ویژه! انجام میگیرد تغییر الفبا از نوعی دیگر و از جنس خود همین الفبای تاریخی اصیل است و آن جایگزین کردن برخی حروف اصیل زبان ترکی با برخی حروف دیگر آن. مثلا به جای حرف «ذال» در کلمه آذربایجان، حرف «زاء» مینویسند (آزربایجان)؛ با این ادعای بیسوادانه که حرف «ذ» مخصوص زبان عربی است نه ترکی؛ در حالی که این مدعیان میان تهی و بیسواد خبر ندارند که شیخ محمود کاشغری هزار سال پیش در کتاب معروف «دیوان لغاتالترک»، بسیاری از لغات اصیلِ ترکی را با حرف ذال نوشته است مثلا: آذُغ: خرس، اَذَت: رییس، یَذلادی: عطر را بو کرد، یِذیدی: بد بو شد، و ... این مدعیان طبل غازی لااقل وقت نمی کنند آن کتاب را یک بار باز کنند و نگاهی به متنش بیندازند.
همچنین این جماعت تحریفگرِ سنگر گرفته در شهرداری ارومیه و سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تبریز و جماعت جولان دهنده در ولایت خودمختار کرج – تهران! که خارج از شمول قوانین مملکت جمهوری اسلامی ایران است! در راستای تحریف و تحقیر زبان تاریخی ترکی و وضع واژههای جعلی خررنگ کن، واژه عرفانی «عاشیق» (هنرمندان نوازنده و خواننده مردمی آذربایجان که در طول قرون متمادی گذشته خود را عاشق حق، عاشق خدا و عاشق اهل بیت (ع) خصوصاً مولا علی (ع) و عاشق همه زیباییهای مخلوق خدا معرفی میکنند) را به شکل جعلی و تحریفی و توهین آمیز «آشیق» می نویسند؛ «آشیق» در زبان ترکی اسم است به معنی استخوانی در پای گوسفند! جماعت تحقیر کننده زبان ترکی، از روی حقه بازی و یا به دلیل بی سوادی ادعا میکنند: این هنرمندان که در طول تاریخ – مخصوصاً از دوره صفویه - خود را «عاشیق» نامیدهاند اشتباه کردهاند، اینها عاشیق نیستند، بلکه «آشیق» هستند و خودشان نمیدانستند! واژه آشیق از ریشه «ایشیق» (روشنی) است! اینان عاشق حق نیستند، بلکه روشنگر هستند و خودشان خبر نداشتند!
البته این ادعا از نظر ادبی و دستور زبان ترکی کاملا نادرست و جهت فریب عوام است. اینان به خیال خود به قصد پاک کردن زبان ترکی از واژه های عربی و فارسی مستعمل در این زبان، دست به هر کاری می زنند و چون برای کلمه عاشیق، واژه ای مناسب ترکی پیدا نکردند، آمدند واژه آشیق (استخوان پای گوسفند) را آن جایگرین کرده و معنی جدیدی بر آن بار می کنند. شاید هم عمدا و به فصد توهین، این واژه بر عاشیقهای آذربایجان اطلاق میشود. هدف از این جعل قومیتگرایانه آن است که واژه عرفانی - عربی «عاشق» را حذف و واژه جعلی و نادرست «آشیق» را جایگزین کنند چون ترکی است!
نوع دیگر تحقیر و تحریف زبان ترکی در خود الفبای اصیل و تاریخی ترکی، فناتیک کردن و تلفظی نوشتن کلمات عربی و فارسی دخیل در زبان ترکی در ایران است مثلا لفظ جلاله «الله» را «آللاه»، کتاب را کیتاب، امام حسین را «ایمام حوسین»، و همچنین ایمام زامان، علیکوم سالام! و .... و از این مسخره بازیها و تمسخر زبان و فرهنگ یک ملت بزرگ و تاریخی ایرانی.
با عنایت به اینکه زبان ترکی در ایران ناظر و متصدی رسمی و فرهنگستان و آموزش ندارد و رها شده است، تحریف و تحقیر زبان در چاپ آثار بزرگان گذشته، سرسام آور است و برخی راهزنان در کمین نشسته، خودسرانه، دواوین و آثار ترکی شاعران و نویسندگان متقدم و گذشته را با تغییر و شکستن و فناتیک کردن کلمات، چاپ و منتشر می کنند،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بی خیال این خیانت است و مجوز صادر می کند!
متاسفانه زبان غنی ترکی که زبان مادری میلیونها نفر در ایران است و می تواند فرصتی بسیار طلایی برای تعامل ملی و بین المللی باشد، سازمان و مرکز و متصدی رسمی در کشور ندارد و مسئولان فرهنگی و علمی در دانشگاهها و وزارت آموزش و پرورش و علوم و وزارت ارشاد و ادارات کل و تشکیلات تابعه در استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل و زنجان و تهران و قم و .... اصلا نه دغدغه دارند و نه در باغند؛ گاه نیز برخوردها شکننده است. لذا هر کس از راه می رسد یا با عمه و خاله و همسایه و همکار و همولایتی خود دعوایش شده، می آید و خود را متصدی و کارشناس «آنا دیلی» و زبان مادری خود جا می زند و با هزار ادا و اطوار خاص جولان می دهند و اغلب ملعبده بازیگران پشت پرده قومیتگرایی و ناسیونالیستی ضد ایرانی واقع می شوند و شروع می کنند به شخم زدن این زبان بی صاحب مانده!
تحقیر در منظر سوم
این از یک طرف؛ اما از منظر دیگر، به نظر می رسد شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش، سازمان صدا و سیما، رسانه ها، روحانیت، ائمه جمعه و جماعات، تریبونداران و برخی تشکیلات رسمی دیگر باید با زبان ترکی در ایران، به مثابه یک زبان فراگیر و غنی و فرهنگی و عامل ارتباط ملی و بین المللی تعامل کنند نه یک زبان بومی و محلی در حد یک لهجه قومی برای یک قوم و قبیله محدود؛ این دستگاهها شایسته است تمهیداتی جدی تر در این باره بیندیشند و نگذارند که بدخواهان، این فرصت مهم ملی را به تهدید امنیتی و تحقیر یک ملت و فرهنگ تبدیل کنند. نگاه به زبان ترکی در ایران به مثابه یک زبان قومی و محلی، با توجه به غنای فرهنگی آن و کثرت مردمی که به آن زبان تکلم، یک نگاه تحقیرآمیز است که ریشه در دوره حاکمیت پهلوی دارد هنوز هم گاه برخی مسئولان متصدی و سازمانها همان نگاه تحقیرآمیز را دارند و دستهای خان پشت پرده و پشت صحنه هم مترصد فرصت نشسته اند که با سوء استفاده از برخی زمینه های خواسته یا ناخواسته، مقدمه برخی مسایل نامطلوب را فراهم آورند و هر از گاهی معمولا سوژه ای علیه امنیت ملی و در جهت ایجاد اغتشاش در داخل درست می کنند و اغلب از کاه کوهی می سازند که موجب اصلی بروز این ناملائمات در درجه اول مسئولان فرهنگی و گاه سیاسی و امنیتی و نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهرهای کشورند و همگی مسئولیت دارند.
هشدار
مطالبی که در این نوشتار عرضه شد، نه تازه است، نه کشف و نکته ظریفی در آن هست، و نه نویسنده ادعایی دارد، بلکه فریادی تکراری از دردی ساری و جاری در زیر پوست جامعه است، گسل هایی عمیق و خوفناک است که اغلب به علت بی توجهی مسئولان فرهنگی و اجرایی و رسانه ای و علمی و دانشگاهی، به شکل زلزله جامعه را برهم می زند و به دردی غیر قابل علاج تبدیل می شود. این یک هشدار دیگر است از یک تماشاگر که از نزدیک با این مسایل و افراد مدعی و غیر مدعی و علاقمندان به زبان مادری ارتباط دارد، صاحب نظران مسایل فرهنگی و اجتماعی و مسئولان و دلسوزان ملت و فرهنگ این کشور بهوش باشند و از آتشهای زیر خاکستر غافل نباشند! اتفاقاتی عجیب پشت پرده زبان و فرهنگ مخصوصا از این رنگ که گفتیم، رخ می دهد، هوشیار باشید و راهکاری منطقی و تعاملی معقول با این زبان اتخاذ نمایید.
بحث و دغدغه نویسنده از نوع اهانت سطحی در حد «فتیله» و «سوسک» و .... نیست که زعمای قوم تذکر بدهند و دیگران هم حواس شان باشد که مبادا به اقوام توهین و یا تمسخر بشود، مبادا با تحریک احساسات مردم، اختلاف بیندازید و ...؛ بلکه تذکار تکراری یک درد عریق و زخم عمیق است که باید درمان اساسی بشود، نه اوژانسی! اگر آتشی افروخته شود، تر و خشک باهم می سوزد و دودش به چشم همه خواهد رفت! ... والسلام علی من اتبع الهدی
گزارش همایش جلوه های حسینی در تاریخ و فرهنگ، شهرستان جلفا
به گزارش خبرنگار هفته نامه «دنیز»، این همایش که به همت انجمن میراث تاریخی و فرهنگی ارس و با همکاری سازمان منطقه آزاد ارس و ستاد اقامه نماز جمعه شهر جلفا و منطقه آزاد با حضور تعدادی از اساتید شعر و ادب و مسئولان شهرستانی در مورخه 25 آبان ماه سال 1396 در محل سالن آمفی تئاتر سالن پردیس ارس دانشگاه تهران برپا شده بود، جمعی از اساتید و پژوهشگران و شاعران به ارائه آثار و افکار و مقالات خود پرداختند.
در ابتدای برنامه، دکتر اکبر صبوری، مدیرعامل انجمن میراث تاریخی و فرهنگی ارس به عنوان دبیر علمی همایش طی سخنانی از مساعدتهای منطقه آزاد ارس در برگزاری همایش مزبور تقدیر و تشکر کرد. سپس طی گزارشی، به بیان اهمیت تاریخی و فرهنگی منطقه جلفا پرداخت و گفت: جلفا دارای تاریخ بلند فرهنگی و سیاسی و اجتماعی است اما امروز فقط به عنوان یک شهر مرزی تجاری و گمرکی شناخته می شود.
صبوری تاکید کرد: ما امروز وظیفه داریم میراث فرهنگی و تاریخی شهرستان جلفا را برای نسل نو و فرهیختگان و اهل فرهنگ و تاریخ و ادب ایران و دنیا معرفی کنیم.
وی سپس به تشریح اهداف و برنامه های کلی انجمن میراث تاریخی و فرهنگی ارس پرداخت و اهم اهداف آن را تاکید بر شناسایی ظرفیت های فرهنگی و علمی و اجتماعی منطقه؛ تاکید بر ضرورت همایش ها، سمینارها عمومی و تخصصی در راستای شناساندن منطقه؛ تاکید بر انسجام و اتحاد کلیه ارگانهای دولتی، علمی و فرهنگی ، کشوری و لشکری، اساتید و شخصیتها در راستای ارایه خدمات علمی، فرهنگی و دینی و اجتماعی در منطقه؛ ضرورت پرداختن به تاریخ و جغرافیای منطقه؛ اهمیت دادن به ویژگی های بین الملللی منطقه آزاد ارس؛ شناسایی و شناساندن مفاخر و مشاهیر منطقه آزاد ارس عنوان کرد.
به گفته دکتر صبوری، وی از چندین سال پیش به فکر برگزاری همایش علمی برای قیام امام حسین( علیه السلام) در ایام محرم بود، تا اینکه امسال با مساعدتهای مهندس عرب باغی مدیرعامل محترم منطقه آزاد ارس و نیز حجتالاسلام و المسلمین سنجری امام جمعه شهر جلفا و منطقه آزاد ارس این امر محقق گردید. بر اساس این گزارش تعداد 10 مقاله در حوزه منطقهای (مراسم و فرهنگ عزاداری در منطقه جلفا) و 26 مقاله در حوزه عمومی به دبیر خانه علمی همایش واصل گردیده بود، که پس از بررسی توسط اعضاء کمیته علمی همایش 5 مقاله در حوزه منطقهای و 5 مقاله در حوزه عمومی به عنوان مقالات برتر انتخاب شدند.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدی، رییس سازمان تبلیغات اسلامی جلفا طی سخنانی گفت: امام حسین (ع) از همه هستی خود برای بقای اسلام گذشت. حجت الاسلام سیدمحمدی افزود: شایسته است ما در عمل خود را به امام حسین (ع) نزدیک کنیم تا مشکلات جامعه کاهش یابد. وی تصریح کرد: ائمه اطهار (ع) برای امام حسین (ع) عزاداری میکردند و امام محمدباقر (ع) وصیت کرد که از ارثیه ایشان هزینه کنند و به مدت ده سال در صحرای عرفه و در بین حجاج جهان اسلام برای سید الشهداء سوگواری نمایند و مسلمانان در مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) گریه کنند.
سید محمدی با اظهار تاسف از اینکه در عزاداریها اغلب برنامهای منسجم و مطابق روش ائمه اطهار (ع) نداریم، گفت: هر کدام از هیئتهای عزاداری که فاقد یک عالم دینی است، معمولا دارای مشکلاتی دارند که استفاده از آلات موسیقی در عزاداری یکی از اینهاست.
اولین سخنران پنل اول مصطفی قلیزاده علیار شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و برنده جایزه بین المللی شهریار (1396) و مولف بیش از 25 جلد کتاب در زمینه های تاریخی، ادبی و دینی، بود. وی ضمن سخنانی بر اهمیت برگزاری چنین همایش هایی تاکید و از دست اندرکاران آن تشکر کرد و گفت: ادبیات مرثیه و شعر عاشورایی به زبانهای عربی و فارسی و ترکی یکی از عوامل ترویج و ماندگاری اهداف امام حسین (ع) است.
این محقق و شاعر افزود: شعر عاشورایی از روز عاشورا با رجزخوانی یاران امام حسین شروع شد و در طول تاریخ توسط شاعران و نویسندگان و عالمان متعهد به شکل شعر و کتاب تاریخ و مقتل نویسی ادامه یافت که امروز ادبیاتی بسیار غنی و سرشار از ذوق و معارف و هنر به شمار میرود.
قلیزاده علیار آنگاه به بیان چکیده مقاله خود با عنوان «شاخصه های اصلی مناقب و مراثی اهل بیت (ع)» برای حاضران پرداخت. به گفته این محقق ادبی و دینی، شعر مدح و مرثیه در ستایش و سوگ خاندان نبوت و امامت (ع) عمری به قدمت تاریخ اسلام دارد. از اولین سالهای ظهور اسلام، اشعاری در ستایش اخلاق و اهداف و عظمت حضرت رسول (ص) توسط شاعران مسلمان از جمله ابوطالب عموی پیامر و حتی گاه شاعران غیر مسلمان از جمه«اعشی» سروده شد که در تاریخ ثبت شده است. این سنت هم در زمان حیات حضرت رسول و هم در دوره ائمه اطهار (ع) از سوی شاعران متعهد ادامه داشت و تا امروز هم شاعران مسلمان در مدح و مرثیه اهل بیت (ع) به زبانهای مختلف داد سخن داده، دیوانها ساخته و شاهکارهایی ماندگار وتاثیر گذار آفریدهاند که دراین عرصه میتوان به شاعران بزرگی چون کمیت اسدی، دعبل خراعی، سید رضی، کسائی مروزی، عطار، مولانا، سعدی، جامی، نسیمی، فضولی بغدادی، محتشم کاشانی، سید حیدر حِلّی و...اشاره کرد.
این نویسنده و پژوهشگر مسایل فرهنگی، با خواندن نمونه ایی از اشعار ترکی و فارسی و عربی در مدح و مرثیه اهل بیت (ع) از شعرای متقدم و معاصر، شاخصهای بنیادین اشعار مدح و مرثیه اهل بیت(ع) و عناصر اصلی این قبیل اشعار آیینی را در سه محور کلی تشریح کرد: 1- معرفتافزایی (شامل عقاید اسلامی، امامشناسی، تاریخشناسی و قرآن محوری) 2- حماسه پردازی حقیقی (بیان حماسههای واقعی و فضایل حقیقی اهل بیت) 3- ذکر مصائب و مظلومیت اهل بیت (ع) خصوصا حادثه کربلا.
دکتر حسن حضرتی استاد تاریخ دانشگاه تهران سخنران ویژه این همایش درباره «زمینه های فکری رخداد عاشورا» صحبت کرد. به گفته دکتر حضرتی آن چه در سال 61 هجری قمری، 50 سال پس از وفات پیامبر، دردشت کربلا اتفاق افتاد در بستر طبیعی مجموعهای از تحولت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری بود که بدنبال هم اتفاق میافتاد و زمینه را برای رخداد دیگری فراهم مینمود. اینکه تصور کنیم این اتفاق امری غیر طبیعی بوده و جامعه انتظار وقوع آن را نداشته و از وقوع آن دچار شوک شده است، با واقعیات تاریخی همخوانی و سازگاری ندارد.
دکتر حضرتی سپس به تحولات فکری که منجر به رخداد عاشورا شد اشاره کرد و گفت: تفسیر وارونه از اسلام نوه پیامبر را خارجی دانست و بر قتل او و یارانش مهر تایید زد. آنچه اتفاق افتاد به نام اسلام و به دست مسلمانان بود و مبانی فکری آن نیز از دل آموزههای دینی بود؛ اما کدام دین؟! ایشان در ادامه نظریه خلیفة الهی به عنوان باور مشروعیت بخش خلافت امویان را تبیین کرد. این که چگونه این تفکر هاله ای از تقدس دور حاکمیت امویان کشید و زبان نخبگان رادر انتقاد از بنی امیه بست و آنها را برگزیده و نماینده قدرت الهی معرفی کرد.
دکتر حضرتی در اخر به این نکته ظریف اشاره کرد که معاویه به عنوان موسس خلافت بنی امیه، باور خلیفه اللهی را از اختیار ملوک عجم گرفته بود. باوری که ریشه در نظریه فره ایزدی ایران باستان داشت.
سخنران بعدی پژوهشگر تبریزی خانم منصوره وثیق مولف چند کتاب با عناوین «نوروز در آذربایجان»، «مرثیههای قدیمی ترکی آذری» و «بانوان مرثیه سرا و شاعرههای آئینی آذربایجان» بود. وی با قرائت مقالهای تحت عنوان «نگاهی به مرثیه سرایی زنان در آذربایجان» به سخنرانی پرداخت. ایشان ضمن بیان مقدماتی درباره واژه مرثیه به بیان جایگاه آن در ادبیات شیعی و مذهبی مردم ایران زمین پرداخته آن را بازتاب هویت درونی و علاقه قبلی مردم این سرزمین به اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام دانست. وثیق در بیان نقش زنان در مرثیه سرایی به این موضوع اشاره کردکه اولین کسی که بعد از شهادت حضرت ابوالفضل العباس و برادرانش در کربلا، بر ایشان مرثیه گفت، مادرشان ام البنین (س) بود. هر روز در بقیع برای پسرانش مرثیه میخواند و میگریست. مردم نیز اجتماع کرده و با مرثیه او می گریستند. ام کلثوم سلام الله علیها، دختر حضرت امیر المومنین نیز خطبه ای در نهایت بلاغت با تاثیر بسیار در کوفه خواند و زنان کوفه گریستند و مویه و ناله سر دادند و موها پریشان کردند. خانم وثیق در ادامه به نقش زنان ایرانی در مرثیه سرایی پرداختند. بر این اساس در سروده شدن ترکیب بند معروف و بی مانند محتشم کاشانی، یکی از زنان سلسله صفوی یعنی پریخان خانم دختر شاه تهماسب نقش داشت. او بود که محتشم را به سرودن اشعار درمدح و مراثی اهل بیت عصمت و طهارت تشویق کرد. در دوره قاجاریه هم علاوه بر فتحعلی شاه و ناصرالدین که مرثیه عاشورایی سرودند، این علاقمندی به شعر مرثیه در بین زنان، دختران و عروسان این سلسله نیز وجود داشت.
خانم وثیق سپس به نقش زنان آذربایجان در سرودن مرثیه به دو زبان فارسی و ترکی اشاره کرد و گفت: بعد از عهدهنامه ترکمنچای نیز فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در آن سوی رود ارس، قفقاز، همواره رواج داشت و پیوستگیهای تاریخی، فرهنگی، دینی، زبانی و اجتماعی دو طرف ارس سبب شد تا شاعران این دو منطقه به موضوعات یکسانی بییندیشند. زنان شاعره نیز از این قاعده مستثنی نبوده همانند مردان دست به آفرینش های ادبی فاخر و بدیع زده، و در حوزه ادبیات عاشورایی، مرثیه، نوحه های خوب و وزین سرودند.
سخنران پایانی پنل اول آقای دکتر روح الله موسوی به بررسی اعتبار کتاب « اللهوف علی قتلی الطواف» نوشته عالم بزرگ شیعی قرن هفتم علی بن موسی بن طاوس پرداخت که یکی از منابع مهمی مرثیه است و قرنها معروفیت خود را در میان شیعه حفظ کرده و دارای نکات ارزنده ای در زمینه قیام عاشوراست.
موسوی طی توضیحاتی را در باره شرح و حال، شخصیت، اساتید، شاگردان و تالیفات متعدد و وفات و مدفن سید ابن طاووس، گفت: از کتاب « اللهوف» هفت نسخه در کتابخانههای معتبری چون کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی در قم، کتابخانه ملک تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کتابخانه آستان قدس رضوی و نیز کتابخانه برلین موجود است.
به گفته موسوی این کتاب از جمله کتب مرجع در مبحث مقتل ابی عبدالله الحسین علیه السلام بوده و تعداد طرق و نسخ آن نشان از اهمیت آن میان علمای فقه، حدیث و تاریخ به شمار می اید. جلالت شأن نگارنده این کتاب کافی است تا بتوان آن را از جمله تالیفات دقیق و خالی از هر گونه شائبه تحریف در وقایع تاریخی دانست.
دکتر محمدحسین اسماعیلی سخنران دیگر همایش به تفصیل «جلوه های مراسم و فرهنگ عزاداری ماه محرم در روستای قره بلاغ» شهرستان جلفا را تشریح کرد. به گفته وی واقعه عظیم کربلا چنان تاثیری در فرهنگ مسلمانان گذاشته که امروزه مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین با فرهنگ مسلمانان و به ویژه شیعیان امتزاج یافته است و انفکاک آن از فرهنگ بومی میسر نیست.
دکتر اسماعلی در ادامه سخنرانی خویش به وجوه تشابه و تفاوت مراسم عزاداری روستای قره بلاغ با دیگر جاها پرداخت و تفاوت های اساسی این مراسم در قره بلاغ را با روستاهای همجوار در این عنوان بازگو کرد.
وی گفت: دراین روستا، پیران و جوانان، زنان و مردان، نوجوانان و کودکان با شور و هیجان خاصی در مراسم سینه زنی، زنجیر زنی، شبیه خوانی، و احسانهای اباعبدالله الحسین شرکت میکنند و هیچ گونه اسباب موسیقی، از قبیل طبل، سنج و شیپور در مراسم عزاداری روستای قرهبلاغ دیده نمیشود.
محمد گاوبانی سخنران دیگر همایش از هیت چهارده معصوم هادیشهر شمالی بود که مقالهای تحت عنوان «مراسم و فرهنگ عزاداری در هادیشهر شمالی» (هیت چهارده معصوم) برای حاضران ارائه کرد و نحوه اجرای مراسم عزاداری امام حسین در هادیشهر در ایام محرم را توضیح داد و سپس به دیگر فعالیتهای فرهنگی هیت چهارده معصوم در طی ایام سال پرداخت، از جمله: ترتیب دادن مراسمات مذهبی در سایر مناسبتهای مذهبی، جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آن به افراد نیازمند.
اولین سخنران پانل سوم آقای دکتر حسن زاده دانشیار دانشگاه الزهراء تهران با مقاله ای تحت عنوان« مقایسه تحلیلی رفتار سیاسی کوفیان و یاران امام حسین» بود. به گفته دکتر حسن زاده، کالبد شکافی فرهنگ رفتاری دو گروه کوفیان و حسینیان نشان می دهد که وفاداری این دو گروه از دو جنس و ماهیت متفاوتی برخوردار است. وفاداری کوفیان آمیزه ای از ترس و عصیبت قبیله ای و چشمداشت مادی بود. این وفاداری مشکلاتی چون تذبذب رفتاری، بی ریشه بودن وفاداری، خشونت های آنی و پیش بینی نشده را دامن می زد. بر این اساس کوفیان نه در اطاعت از عبیدالله بن زیاد و نه در دشمنی با امام حسین صداقت لازم را نداشتند. دکتر حسن زاده در ادامه سخنرانی خود درباره وفاداری بر این نکته اشاره فرمودند که، بحران وفاداری پدیدهای فراگیر در جامعه اسلامی آن روز بود. در حالی که وفاداری یاران ابا عبدالله حسین (ع) بر آمده از ارزشهای دینی و عشق به امامشان بود. عشق به شهادت که نماد برجسته وفاداری در نزد حسینیان بود، خیلی در فرایند وفاداری یاران امام جای تأمل دارد. دلیلش نیز این بود که اندک یاران امام برای وفاداری خود انتظار مادیات و زندگی خوش نداشتند بلکه خطرات جانی برایشان داشت. دکتر حسن زاده در بخش پایانی سخنرانی خویش به نوع شناسی وفاداری در روز عاشورا پرداخته و بر آن دو مفهوم متفاوت وفاداری دنیایی و وفاداری ایمانی را اطلاق کرد.
سخنران پایانی پانل دوم جناب آقای دکتر ابوالفضل عابدینی لیواری استاد دانشگاه تهران بود. این سخنرانی درباره« جلوه های آزادی و آزادگی در قیام عاشورا» بود. به گفته ایشان، حماسه جاودانه حسینی رخداد و حسین بن علی(ع) و یاران پاک وی شهید شدند و زنان و فرزندان آن حضرت به اسارت رفتند برای آنکه نام خدا زنده بماند، عدالت و حق پیروز گردد، زحمات انبیاءو فرستادگان بزرگ الهی فراموش نشود. فداگاریهایی که در راه حقیقت و فضیلت در طول تاریخ انجام شده بود پایمال نگردد و بلاخره برای آن بود که دودمان خبیث بنی امیه، این شجره ملعونه، همه چیز را بازیچه دست خود و حکومت خویش قرار ندهد. این ها هدف های عالی انسانی آن حضرت بود. دکتر عابدینی در ادامه افزودند که رژیم سفاک اموی گمان کرد با بوجود آوردن فاجعه کربلا خواهد توانست، پیام امام حسین(ع) را خاموش کند، ولی نمی دانست که پیام حماسه عاشورا در تاریخ پایدار خواهد ماند. ایشان ععلل ماندگاری و جاودانگی این نهضت را عواملی چون مبارزه با ظلم و ستمگران، اصلاح امت محمدی، مبارزه با فساد اجتماعی، افشاگری چهره پنهانی و ضد اسلامی بنی امیه، ایجاد روح شرمساری در مردمی که از یاری امام دریغ نورزیدند، ایجاد روحیه جهاد و مبارزه و روحیه شهادت طلبی در راه خدا و قرآن و دادن درس آزادگی و زیر بار ذلت نرفتن بود.
حجت الاسلام و المسلمین سنجری امام جمعه محترم شهر جلفا و منطقه آزاد ارس نیز که پیشتر در بخش محورهای همایش موضوعاتی را پیشنهاد داده بودند در اختتامیه این همایش حضور بهم رسانیده طی سخنانی به تفسیر عرفانی حادثه عاشورا پرداختند و گفتند : عاشورا مرز بین انسانیت و غیر انسانیت ، بین بصیرت و جهل است. ایشان با استناد به احادیث معصومین(ع) بر ثواب گریستن در ماتم امام حسین تاکید کردند. حجت الاسلام در بخشی دیگر از بیاناتشان اظهار داشتند: انسان اساس اسلامیت است اما در غرب ابزار اصل زندگی است.
این همایش در پایان بعد از توزیع تقدیر نامه و جوایز به مقالات برتر- منطقه ای و عمومی، هیت های عزاداری نمونه سطح شهرستان و نیز پیرغلامان اهل بیت( ع) در راس ساعت 14:45 خاتمه پذیرفت.
منبع: دوهفته نامه «دنیز»، شماره 114؛ مورخ 16 دیماه 96
سنندج، شهری شبیه مکه
مصطفی قلیزاده علیار
از 8 تا 10 شهریور امسال در سنندج بودم در محضر نزدیک به 30 نفر از مسئولان دفاتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه های هنری سراسر کشور؛ حوزه هنری استان کردستان میزبان این نشست مسئولان دفاتر پایداری بود که مسئولان شریف این حوزه – جناب مرادی رئیس محترم حوزه هنری و همکاران مهربان ایشان- رسم مهمان نوازی مردم غیرتمند و صمیمی و میهندوست کردستان را به نحو شایستهای به نمایش گذاشتند و همه را شرمنده آداب دانی و مهربانی خویش ساختند، خدایشان خیر دهاد.
من اولین بار بود که سنندج را میدیدم. محل اسکان ما هتل شادی بود. اساتیدی صاحبنظر و فرهیخته از جمله استاد علیرضا کمری، حجت الاسلام فخرزاده، مدیر کل امور استانهای حوزه هنری جناب مصلحی، و همچنین جناب حسین نصرالله زنجانی که از چهار – پنج سال پیش تاکنون پرچم دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری را بر دوش داشت و از امروز به جناب محمد قاسمیپور تحویل داد و دیگر کسان ارجمند، حضور داشتند و سخنها گفتند و بهرهها بردیم. دیدارهایی هم داشتیم از تپه معروف الله اکبر، پارک جنگلی زیبای «آبیدر» (به حق قطعهای از بهشت)، بازار سنتی شهر، موزه دیدنی «خانه کُرد» و آثار ارزندهاش از جمله نسخههای قدیمی کتابهای «خمسه» حکیم نظامی گنجهای، «مثنوی» مولانا و «کلیات» سعدی و ... شرح و بیان تمام آن محبتها و حرمتها از سوی میزبان گرامی و بهرهمندی فکری و فرهنگی و علمی که در باب تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و نیز مباحثی که نقد کتاب «حاج عمران» جناب حجت الاسلام سید محمد هاشمی (قبل از چاپ) در این نشست سه روزه ارائه گردید، مجالی دیگر و فرصتی بیشتر میطلبد. واقعاً روزهای خوبی داشتیم در این سفر، شنیدن و نوشتن کی بُود مانند دیدن! این زمان بگذار تا وقت دگر.
اما برای من از همه جالبتر و دلانگیزتر این بود که شهر سنندج (سنه دژ) را شبیه شهر مقدس مکه دیدم، سنندج مانند مکه شهری است ناهموار با تپههایی پراکنده در داخلش. قبل از ظهر روز جمعه هفتم شهریور 93 از ارومیه حرکت کردم و بعد از ظهر وارد سنندج شدم؛ اتوبوس داشت از جاده ورودی بلندی به دل شهر و به سوی ترمینال سرازیر میشد که نمای کامل شهر از همان بلندی به تمامی دیده شد و یک لحظه فکر کردم که وارد مکه میشوم! ... با صدای بلندی گفتم: سنندج چقدر شبیه مکه است! ... راننده با تبسم گفت: آری، حاج آقا!
به گزارش سایت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجانشرقی، "ابوالفضل علیمحمدی" اظهار داشت: با بررسیهای انجام شده هادی بهجت تبریزی فرزند استاد شهریار، دکتر باقر صدرینیا، دکتر صمد رحمانی، دکتر مینو امیرقاسمی، زکریا طرزمی، استاد جمشید علیزاده، دکتر حمید سفیدگر، دکتر رحمان مشتاقمهر، دکتر اسدالله واحد، استاد مصطفی قلیزادهعلیار، دکتر حسن ذوالفقاری، دکتر منصور ثروت، دکتر کاووس حسنلی، دکتر توفیق سبحانی، دکتر اکبریبیرق، حسن علیزادهپروین، دکتر محمد خاکپور، خسرو سرتیپی و محمدمحمدپور به عنوان اعضای هیات علمی این همایش میباشند.
وی افزود: آوازهی اشعار نغز استاد شهریار هم در سرزمین ایران اسلامی و هم در فراسوی مرزهای این خاک زرخیز طنینانداز شده و نام او را از قید زمان و مکان فراتر برده است.
علیمحمدی تاکید کرد: استاد شهریار در قلمرو ادب و فرهنگ ایران زمین از چنان مرتبهی والای سخنسرایی برخوردار است که از تعریف،تمجید و تحسین بینیاز است و امروز کمتر کسی است که با شعر و ادب الفتی داشته باشد و «شهریار» را نشناسد .
وی افزود: همایش بینالمللی "فرهنگ مردم در شعر استاد شهریار" همزمان با 27 شهریور ماه 1393 (روزملی شعر و ادب) که بعنوان روز بزرگداشت استاد شهریار، در تقویم ملی ایران به ثبت رسیده، برگزار میشود .
علیمحمدی، محورهای همایش بینالمللی فرهنگ مردم در شعر استاد شهریار شامل: آداب و رسوم ایرانی – اسلامی در آثار استاد شهریار، بازیهای محلی در آثار استاد شهریار، قصهها و داستانهای محلی در آثار استاد شهریار، نقش موسیقی در اشعار استاد شهریار، ترانه ها، ضرب المثل هاو متل ها در آثار استاد شهریار، مقایسه ی آثار فولکلوریک شهریار با نظایر بومی و خارجی، مردم گرایی در آثار استاد شهریار، بازتاب فولکلور آذربایجان در اشعار استاد شهریار، بازخوانی جامعه شناختی و روانشناختی منظومه ی حیدربابا، هویت شناسی اندیشه ی استاد شهریار، نوآوریهای ادبی در آثار استاد شهریار، بررسی اندیشه های اجتماعی استاد شهریار، گردشگری فرهنگی و ادبی در آذربایجانشرقی (بناهای تاریخی و گردشگری آذربایجان در آثار استاد شهریار) و زمینههای تاریخی و جغرافیایی منظومه حیدربابا، عنوان کرد.
وی آخرین مهلت ارسال اصل مقالات را تا سیام مردادماه 1393 عنوان کرد.
رواج فرهنگ قلیان کشی در بین زنان
رقیه پورغفار
«قلیان»؛ اولین چیزی است که با دیدن این وسیله و شنیدن کلمه ای درخصوص آن در ذهن تداعی می شود، عبارت است از دود، زغال سرخرنگ، نی قلیان و صدای قلقل آب! ... اما همه اینها چیزهایی هستند که شاید افرادی با سن و سال من در کودکی بیشتر شاهد مصرف و استعمال آن توسط افراد مسنّ در خانواده ها بوده اند. اما با توجه به اعتراضها، هشدارها و برخوردهایی که به جهت مضرات آن اتفاق افتاد، آیا اکنون نیز باید شاهد استفاده از این وسیله به قولی سنتی و زیانبار در اماکن عمومی و خانوادهها باشیم؟ مگر نه این است که کشیدن یک بار قلیان از مصرف یک پاکت سیگار مضرتر و پرخطرتر است؟ مگر نه این است که متخصصان و حتی وزارت بهداشت و علوم پزشکی بارها و بارها در باره زیانهای جبران نشدنی آن هشدارها داده اند؟ و در خصوص تصمیم گیری بارها با وزارت صنعت معدن و تجارت و نیروی انتظامی نشست هایی داشته است؟ حال نتیجه این نشستها به کجا انجامید؟ چرا بین این وزارتخانه ها جهت ممانعت از استعمال قلیان در اماکن عمومی تعاملی ایجاد نشد. چرا جلسات متعدد جهت تصویب قانون جامع مبارزه با دخانیات در مجلس شورای اسلامی نتیجهای نداده است؟
آیا جهت رسیدن به پاسخ چنین سؤالهایی باید همچنان شاهد سرو قلیانهای مختلف (خوانسار، میوهای و اسانسدار و طعمهای متعدد آن) باشیم . بی محابا باید گفت که متاسفانه گرایش جوانان (دختران و پسران) و خانواده ها به استعمال قلیان افزایش یافته است و صاحبان سفره خانه ها، قهوه خانه ها و اماکن عمومی با افتخار و غرور مشغول ارائه قلیانهای کلاسیک و مدرن (به قول خودشان) هستند که گاهی نیز عنوان می کنند که مجوز از طرف مراکزدولتی جهت ارائه قلیان دارند! اما آیا مجوز ارائه به بانوان و جوانان و نوجوانان کم سن و سال را هم در محیطی باز دارند؟! حتی اوقاتی که مسافران و گردشگران زیادی در کل کشور در حال سفر به اماکن عمومی، تفرجگاهها و ... در شهرهای مختلف هستند. با کمال تاثر هیچ حرکتی از طرف شهرداری و زیباسازی شهر نیز در نصب حداقل نماد یا بنرهایی که مضمون نوشته هایی به جهت عدم استفاده از این دخانیات مضر در محیط های سیاحتی، پارکها و ... دیده نمی شود.
سوال اینجاست که چرا مراکز مربوطه دولت گاهی به جمع آوری و پلمپ مکانهای عرضه محصولات دودی مثل قلیان اقدام میکنند و گاهی بی خیال آن می شوند؟
دوستی می گفت که با بسته شدن اینگونه اماکن بیکاری در حد گسترده ای اتفاق می افتد و شاید مسئولان میراث فرهنگی و گردشگری هم در این مورد متضرر گردند. اما برای همگان واضح است که ارائه و سرو قلیان اکثراً در ملاء عام در پارک شهر ها گاه به صورت مسابقه نیز انجام میگیرد و به وضوح میتوان در تمام طول روز و حتی سال، شاهد قلیانهای کوچک و بزرگ دست پیر و جوان حتی نوجوان و دختران و زنان در این اماکن بود.
در فضای اینترنت شاهد مطلبی بودم که نوشته بود: وزارت بهداشت اعلام نموده قهوه خانه هایی که مجوز عرضه قلیان را دارند تا سال 95 می توانند عرضه این محصول (دشمن سلامتی) را ادامه دهند. اما آیا وزارت بهداشت راهی موثرتر نمیتوانست پیشنهاد نماید تا شاید شاهد قلیانهای چاقشده با قیمت خیلی پایین (3500 تومان) سایزهای کوچک و بزرگ در دست همگان و در ملاء عام و اماکن عمومی با رنگها و اسانسهای دلفریب که خود نوعی تبلیغ فرهنگ قلیانکشی در خانوادهها و حتی بین بانوان است، نباشیم؟
وقتی خانواده هایی در پارکها می بینیم که دور چند عدد قلیان چاق شده نشسته اند و نوبتی به پک زدن نی قلیان دست رد نزده و همراه با آن به موسیقی ملایم و استفاده از تکنولوژی و موبایل و ... میپردازند، این سوال در ذهن تداعی میشود که آیا عصر ارتباطات و تکنولوژی با فرهنگ قلیان کشی کاملتر می گردد؟ دشمن سلامتی با آگاهی همگان مهمانِ خانه ها و همراه صمیمی خانواده ها شده است! چه باید کرد؟
مگر نه این است هرکدام از ما به سهم خود وظیفه ایجاد جامع های سالم را بر دوش داریم؟ پس کدام وزارتخانه، نهاد، سازمان و ... گامی مثمر ثمر در این خصوص برداشته است؟! چرا هیچ دستگاهی به آگاه سازی جوانان کشور عزیزمان در شناساندن این فرهنگ غلط و دشمن سلامتی نمی پردازد و مانع گسترش چنین فرهنگ غلطی بین خانواده ها نمی شود؟ چرا راهکارهای مناسب و موثر در برخورد با فرهنگسازی این فرهنگ غلط استعمال دخانیات و قلیان ارائه نمیگردد؟ آیا رسانه ها میتوانند نقشی در کاهش مصرف دخانیات داشته باشند؟ راستی مسئول این کژراهه ها کیست؟
منبع: نشریه «دنیز» شماره 45 - 14/11/92