عکس جمشید نظمی را پیدا کنید
بله، ماجرا از این قرار است که دوستان امروز صبح زنگ زدند و با خنده و شوخی گفتند: جناب بفرمایید شما سرهنگ جمشید نظمی هستید یا ایشان شما؟! گفتم: یعنی چه حضرات؟ ... گفتند: بله جناب «مصطفی قلیزاده علیار» نویسنده و مدیر مسئول نشریه «دنیز»؛ خبر مدیر عامل شدن جناب سرهنگ جمشید نظمی برای باشگاه تراکتورسازی تبریز در رسانه ها و مطبوعات منعکس شده با عکس جنابعالی!!
گفتم: آقایان این دیگر چه شوخی است؟ گفتند: والله و بالله و تالله، که ماجرا اینگونه است و اگر باور نمی کنی، برو فلان سایت و بهمان روزنامه را ببین ....
خلاصه، خبر این است که خبر مدیر عاملی جناب جمشید نظمی فرمانده و رزمنده معروف دوران دفاع مقدس را با عکس من بنده بیکاره چاپ و منتشر کرده اند و بدین خاطر، بنده بی خبر از خبرها، خبر فوق را تصدیق، اما عکس همراه آن خبر را تکذیب می کنم. حالا اینکه این اشتباه چه جوری از سوی اصحاب ناشی و خام برخی رسانه ها اتفاق افتاده، نمی دانم و الله اعلم بالصواب!
یا علی!
مصطفی قلیزاده علیار
92/10/21
برای نمونه ملاحظه فرمایید:
حلقه مفقوده قطعه هنرمندان ارومیه
در کمیسیون فرهنگی
(یادداشت مدیرمسئول دوهفته نامه دنیز،
شماره 43 - تاریخ نشر 9 دی ماه 92، ارومیه)
مصطفی قلیزاده علیار
شهر ارومیه بیش از هر مشکل و معضل دیگر، از مشکلات فرهنگی رنج میبرد. سیمای نخبگان و فرهیختگان و اهل هنر و اندیشه این شهر هر چه بیشتر روشن میشود، بیشتر در هاله ابهام و مجهولیت فرو میغلتند!... تدوین نشدن دانشنامه جامع و دایرة المعارف استان و شهر ارومیه، عدم تشکیل موزه معلم، موزه شهدا، موزه اهل قلم و ...
چند سالی است که اهالی هنر و قلم و اندیشه ارومیه، شاید از روی سادهدلی و امید واهی به وعدههای سر خرمن مسئولان – مثلاً -فرهنگی و شورای اسلامی شهر و کمیسیون فرهنگی و سازمان فرهنگی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و دانشگاه و سایر سازمانهای فرهنگی و شبه فرهنگی در این شهر- دلشان را صابون میزنند که یک روز در این شهر فرهنگی و تاریخی هم مثل سایر شهرهای مهم ایران، قطعه هنرمندان و نخبگان و اندیشمندان و نویسندگان و شاعران و مخترعان و مبتکران، ایجاد و همه این اهالی وقتی مردند، در آن قطعه زیر خاک شوند تا اگر در زندگی مورد غفلت یا تغافل مسئولان قرار گرفته و از مرکز توجه مردم دور نگه داشته شدند، لااقل بعد از مرگشان شناخته شوند و فرزندان و جوانان این شهر در مدرسه و دانشگاه و هنگام تدوین پایاننامه افتخار کنند که در شهر ایشان هم نخبه و هنرمند و فرهیختگانی بودهاند که زیر خاک شدهاند و در قطعه اختصاصی بر خاک شدهاند و الخ... اما این آرزوی اهل هنر و فرهنگ در طول سالیان دراز و متمادی نه برآورده شده و نه به خوبی روشن شده که چرا در ارومیه قطعه هنرمندان و فرهیختگان وجود ندارد؟ ... تا اینکه اخیراً توسط شهردار محترم و خدمتگزار این شهر کاشف به عمل آمد که کمیسیون محترم فرهنگی شهرداری مانع از ایجاد چنین قطعهای شدهاند!
بله جناب حضرتپور در مصاحبه مطبوعاتی خود در پاسخ خبرنگار دنیز که پرسید: چرا در ارومیه قطعه هنرمندان وجود ندارد؟ گفت: ما این موضوع را در کمیسیون فرهنگی شورای شهر مطرح کردیم، اما تصویب نشد، چون گفتند نباید در بین مردم و نخبگان فرق بگذاریم!
واقعاً جای تعجب و تأسف است!... مگر اعضای محترم شورای اسلامی شهر ارومیه آن هم کمیسیون فرهنگی - که همه از برگزیدگان فکری و مدیریتی این شهرند، نمیدانند و نمیبینند که مردم دنیا هم به زنده و هم به مرده فرهیختگان و هنرمندان و شاعران و نویسندگان و مخترعان و مکتشفان و شهیدان و مجاهدان و عالمان و دانشمندان و قهرمانان ملیشان افتخار میکنند در همه شهرهای مهم دنیا مخصوصا در شهرهای مهم و فرهنگی ایران عزیزمان قطعهای برای دفن این شخصیتهای برجسته علمی و هنری و فرهنگی و سیاسی و تأثیرگذار اختصاص دادهاند؟ هان؟ آیا مطلبی به این روشنی برای اعضای محترم شورای شهر ارومیه مبهم است؟ اصلاً مردم فهیم و شریف و فرهنگدوست خودشان هم افتخار میکنند که فرهیختگان و هنرمندانشان قطعهای مخصوص داشته باشند چرا که افتخار آن عاید همین مردم در دنیاست. چرا اعضای محترم شورای شهر نگاه نمیکنند به شهرهایی چون قم و تهران و تبریز و اصفهان و مشهد و ... هر از گاهی یکی از اهالی هنر و اندیشه در این شهر، که از افتخارات ملی به شمار میروند، از دنیا میروند و در لابلای قبور آرامگاههای عمومی گم میشوند، شاعر، نویسنده، هنرمند و ... افسوس!
مگر نه این است که یکی از مؤلفهها و معیارهای یک شهر فرهنگی، وجود اهل فرهنگ و هنر و اندیشه آن است؟ البته باید به مسئولان محترم فرهنگی و اعضای شورای شهر ما – جهت توضیح - یادآور شویم که منظور از قطعه هنرمندان، قطعه برجستگان عرصه هنر (موسیقی، شعر، تئاتر، سینما، نویسندگی، روزنامهنگاری، عکس) و دانش و اندیشه است که معیار شناخت آن هم مصوبات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری و نهادهای مشابه است و اعضای محترم شورای اسلامی شهر ارومیه و اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری در این شهراگر نمیدانند که چگونه این افراد و اشخاص برجسته و تأثیرگذار را تشخیص دهند، میتوانند به راحتی با یک نامه از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و یا از شهرهای نزدیکی مثل تبریز سؤال کنند.
دیگر اینکه ایجاد قطعه هنرمندان ارومیه هیچ منفعت مادی و دنیوی یا حتی اخروی به اهل هنر و اندیشه ندارد که کسی بخواهد به آن بخل بورزد! بلکه خدمتی تاریخی و فرهنگی به مردم این شهر تاریخی و فرهنگی است. زیاده عرضی نیست. یا علی!
اخراجیهای ادبیات انقلاب اسلامی
مصطفی قلیزاده علیار
دهها سال است خصوصا بعد از انقلاب اسلامی، که نهادهای رسمی و ارگانهای وابسته به نظام مثل دانشگاهها و مراکز پژوهشی و فرهنگستان علوم و حوزه هنری و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و آموزش و پرورش ایران، ادبیات ایران را منحصر و محدود به زبان فارسی میدانند و تمام توان ملی و امکانات دولتی و رسمی و تدریسی و تبلیغی را محدود به این زبان فاخر و رسمی ایرانی کردهاند و از این نکته آشکار غفلت داشتهاند و دارند و شاید هم تغافل میورزند که دیگر زبانهای ایرانی از جمله ترکی و کردی و عربی هم در این مملکت حق آب و گِل دارند و میلیونها نفر از ملت ایران به این زبانها تکلم میکنند و در این زبانها هم ادبیاتی غنی و شایسته جهانی شدن در همین دوران معاصر آفریده شده است.
و این غفلت و یا تغافل در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی (شعر و داستان، نثر ادبی، نمایشنامه) البته به مراتب زیانبارتر و سنگینتر است و به همان اندازه نابخشودنی از داعیهداران نشر و گسترش ادبیات انقلاب اسلامی. زیرا همچنان که اقوام مختلف مردم ایران از فارسیزبان و ترکزبان و کردزبان و عربزبان و ... در مبارزات قبل از انقلاب و فعالیتهای بعد از انقلاب اسلامی و ایضاً در دوران دفاع مقدس و دوران بعد و در بدنه نظام مشارکتی جدی و برادرانه داشتهاند و دارند، در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی هم همین رنگین کمان ملی ادبی و هنری وجود دارد، ولی متصدیان ادبیات انقلاب اسلامی و بزرگان ما متأسفانه از این واقعیت آشکار غافلند و یحتمل که تغافل میکنند! اما این غفلت و یا تغافل موجب ضرر و زیانهای عدیدهای بر ادبیات انقلاب اسلامی میشود. چرا که وقتی ادبیات انقلاب اسلامی را منحصر به زبان فارسی کردیم، به این معنی است که این ادبیات را در دیگر زبانهای ایرانی به رسمیت نمیشناسیم و به حاشیه میرانیم! آن وقت این ادبیات عظیم و گسترده و متنوع مبتنی بر اندیشههای امام خمینی و انقلاب اسلامی و رهبری نظام و معارف اسلامی و بیداری اسلامی و مکتب تشیع را ظالمانه و عامدانه و به زور از حوزه انقلاب اسلامی بیرون میکنیم که میتوان نامش را «اخراجیهای ادبیات انقلاب اسلامی» گذاشت و این ظلمی عظیم در حق انقلاب اسلامی است و خیانتی بزرگ بر آن.
راستی، مسئولان فرهنگی چه قدر به این موضوع توجه میکنند خصوصاً در دانشگاهها و تدوین پایاننامههای ادبیات انقلاب اسلامی و در سازمان سمت و کتب درسی؟ ... هیچ! آیا منتظریم تا این گوهر ادبیات انقلابی و ملی را هم مثل خیلی از میراث ناملموس ملی کشور، دیگران بیایند و به نام خود ثبت کنند؟ و یا به کلی نسیاً منسیاً گردد؟ آیا این غفلت و تغافل خیانت نیست؟ به نظر شما نسلهای آینده و همچنین فعلی در این باره چه خواهند گفت. البته آزادی زبان اقوام و نشریات و مطبوعات و رسانه در کشور ما به معنی واقعی هست، اما جز زبان فارسی، هیچ یک از زبانهای ایرانی متصدی رسمی ندارد و رها شده به امان خدا؛ برای همین هم گاهی مسائلی پیش میآید که خوشایند است و به نفع اتحاد ملی ما نیست و باعث آن هم بیشتر متصدیان فرهنگی و علمی و فرهنگستان ایران است که مدیریت نمیکنند و تنها کاندیداها هستند فقط در موقع انتخابات مجلس و غیره! به همه زبانها و فرهنگ اقوام ایرانی اظهار احترام میکنند.
باری به هر جهت، جان کلام بنده این است که ادبیات انقلاب اسلامی چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران، منحصر به زبان فارسی نیست و هر کس در مقام بحث و تحقیق از انقلاب اسلامی تنها به زبان فارسی تکیه و استشهاد و تمثل کند یا غافل و بیخبر است و یا تغافل و خیانت میکند، چه مسئولان و کسان و نهادها و مراکز رسمی و حقوقی و دولتی باشند، چه کسان و مؤسسات و اشخاص حقیقی و غیر دولتی.
بدیهی است این قضیه در سایر مقولات هنری و فرهنگی از جمله موسیقی و فیلم و مطبوعات هم صادق است.
یادآوری: من مطلب فوق را اخیراً در نشست مسئولان ادبی حوزه های هنری استانهای کشور در دانشگاه سمنان گفتم که البته مسئولان و اساتید محترم زبان و ادب فارسی حاضر در آن نشست ادبی هم تأیید کردند و لااقل مخالفتی اظهار نشد. حرف من از هر گونه رنگ و روح ناسیونالیستی و دعواهای پان فلان و پان بهمان جدا و عاری است و تمام کسانی که بنده را میشناسند، میدانند که من از اینگونه رنگها و انگها جدایم (تو ز همهی رنگ جدا بودهای! ...) و ریگی به کفش ندارم بحمدالله. والسلام
منبع: سایت «دنیزنیوز» www.daniznews.ir
معرفی کتاب جدید
"کتاب «آشنایی با انبیاء از دیدگاه امام خمینی (ره)»اثر مصطفی قلی زاده علیار در 93 صفحه و شمارگان یک هزار نسخه و بهای 4500 تومان از سوی نشر عروج منتشر شد."
در کانون شعر حوزه هنری آذربایجان غربی مطرح شد
شعر شهریار آینه زمان خود است
دنیزنیوز: کانون شعر حوزه هنری آذربایجان غربی برنامه هفتگی بعد از ظهر چهارشنبه هفته جاری را به مناسبت 27 شهریور، سالگرد وفات استاد شهریار، به گرامیداشت یاد و خاطره این شاعر نام آور معاصر ایران و جهان اختصاص داد.
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری آذربایجان غربی، در این نشست ادبی مسائل و موضوعاتی همچون جایگاه منحصر به فرد شهریار در بین شاعران گذشته و حال، رموز موفقیت، راز ماندگاری و تأثیرگذاری شعر او، علل جهانی شدن شهریار در زمان خودش و شاهکار بی نظیر «حیدر بابا» مورد بحث شاعران و منتقدان قرار گرفت.
در ابتدا این برنامه موضوع ارتباط شهریار با شاعران و اهل ادب ارومیه در زمان خود مطرح گردید که مسئول واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری استان، با طرح این موضوع گفت: شهریار با شاعران و ادبای ارومیه ارتباط دوستانه و صمیمی داشت و چند بار هم به دعوت همان دوستانش به این شهر آمده بود و اشعار هم در وصف ارومیه و مردم خونگرم و با فرهنگ این شهر و دیار سروده که در دیوانش آمده است.
مصطفی قلیزاده علیار تأکید کرد: گرچه اشعار دلنشین و شاهکار شهریار به دو زبان فارسی و ترکی با ویزگی های خاص خود زمینه کسب شهرت ملی و جهانی وی شد، اما همین روابط دوستانه شهریار با اهل ادب و اندیشه ایران و جهان را باید یکی از علل مشهور شدن و محبوبیت استاد شهریار و زمینه شناخته شدن او در ایران و جهان به شمار آورد.
وی یادآور شد: گرچه شعر شهریار هم مثل اغلب شاعران بی بلند و پست نیست، اما فوران عاطفه، رقت احساس، استفاده از زبان ساده مردمی و صنعت «سهل و ممتنع» در اشعار فارسی و ترکی وی به خصوص منظومه «حیدر بابایه سلام» بیشترین عناصر شعری را تشکیل می دهد که باعث می شود بیشتر دلنشین باشد.
علی رزم آرای (شاعر و منتقد ارومیه ای) به مناسبت 27 شهریور روز شعر و ادب فارسی بخشهایی از یک مقاله خود را برای حاضران قرائت کرد و یادآور شد: ملت ما با ادبیات زندگی می کند و بزرگداشت بزرگان ادبیات مثل شهریار و امثال او هم ریشه در همین شیوه زندگی ما دارد.
رزم آرای با اشاره به ارتباط شهریار با برخی شاعران و نویسندگان مشهور زمانش،گفت: شعر شهریار از نظر زبانی زمانمند است و گاهی اگر زبان او رنگ عرفانی می گیرد، این عرفان را شهریار در جریان زبان ادبی و شعر یاد می گیرد نه از محافل عرفانی و خانقاهی.
حمید واحدی( شاعر و منتقد ادبی سرشناس ارومیه ) نیز طی سخنانی به ویژگی های زبانی شعر شهریار وعوامل موفقیت او پرداخت و گفت: دو عامل شهریار را به این موفقیت و مشهوریت رساند، یکی داشتن زبان ساده و مردمی او بود و دیگری ارتباط با شاعران مدرن مثل نیمایوشیج، سایه، فریدون مشیری و امثال آنها.
واحدی افزود: شهریار خود شاعر مدرن نشد و در سبک کلاسیک و کهن سرایی ماند، اما غزل شهریار با زمانش شناخته می شود که زبان غزل شهریار نه به ماقبل او تعلق دارد و نه به مابعدش، و این از رموز موفقیت اوست.
وی تأکید کرد: با توجه به ویژگی های خاص شعری و زبانی، شاعری همانند شهریار کمتر پیدا می شود.
شاهرخ رضوانی از شاعران پیش کسوت ارومیه که چند سالی است به ترجمه منظوم «حیدر بابا» به زبان فارسی مشغول است، شعری در مرثیه شهریار خواند و چند بند از ترجمه حیدر بابا را برای شاعران کانون شعر قرائت کرد و حاضران هم نظر اصلاحی خود را اظهار کردند.
در بخشی از این برنامه هفتگی تعدادی از شاعران از جمله علی همای پناه، علی محمدیان، محمود شامی و غلامرضا دانش فروز اشعار خود را در موضوعات مختلف برای حاظران خواندند.