آذربایجان، ایران
همیشه پای ایران در میان است!!
نگاهی به حوادث تروریستی اخیر در شهر گنجه
حوادث خونین
«اِلمار ولی یف» فرماندار شهر گنجه دومین شهر بزرگ و مهم جمهوری آذربایجان روز سه شنبه 3 جولای 2018 (12 تیر ماه 1397) جلو یک سوپر مارکت عمومی به دست «یونس صفراف» که در اصل گنجه ای با تابعیت روسی است، ترور شد و خود و محافظش در این حادثه بشدت زخمی و به بیمارستانی در باکو منتقل شدند. اما دو روز بعد به اسرائیل انتقالش دادند. از مجموع اخبار ضد و نقیض معلوم میشود که مغز فرماندار بشدت آسیب دیده و ظاهرا یا مرده یا دیگر قابل تعمیر و علاج نیست. در ارتباط با این حادثه، علاوه بر یونس صفراف، 12نفر دیگر هم دستگیر شدند. (خبرگزاری «آپا»، 4 جولای 2018)
اوضاع اجتماعی آذربایجان و افکار عمومی بخصوص اهالی گنجه به این موضوع و علل و اسباب بروز آن درگیر بود و هر کس از پیش خود تحلیلها و تصوراتی میکرد و رسانههای وابسته به دولت و گاه غیر وابسته یا مشکوک علل و اسبابی برای ترور فرماندار میشمردند و در تحلیل شخصیت و تعیین هویت شخص تروریست یونس صفراف گمانه زنیها می کردند و حدود یک هفته افکار کل مملکت به این مساله مشغول و معطوف بود که ناگهان سه شنبه بعدی 10 جولای 2018 اوضاع گنجه بهم خورد و چند صد نفر جلو فرمانداری شهر به صورت تند و خشونتآمیز و با شعارهای دینی مخصوصا «الله اکبر» دست به تظاهرات زدند و با پلیس درگیر شدند و در این درگیری دو افسر پلیس («ایلقار بالاکیشی یف» معاون رییس شهربانی گنجه و «صمد عباس اف»معاون شهربانی بخش نظامی) توسط افراد تظاهرات کننده با سلاح سرد (خنجر و قمه) بشدت زخمی و کشته شدند!
در رسانههای رسمی، مدت تظاهرات 30 دقیقه اعلام شد، تعداد تظاهرات کنندگان حدود 200 نفر، دستگیرشدگان 40 نفر، علت اصلی این اقدام گروهی یا مردمی، رادیکال بودن و افراطی بودن افراد اقدام کننده و تظاهرات کنندگان. همچنین نام قاتلان مظنون و مشکوک دو پلیس مقتول، دو جوان به نامهای «رشاد بؤیوک کیشی یف» و «فرخ قاسم اف» اعلام شد که هر دو متولد سال 1988 هستند، دیندار و تندرو بوده و به زیارت کربلا رفته اند! و در ایران هم اماکن مقدسه را زیارت کردهاند!! ...
(منبع: سایت «آذویزیون.آذ» - AzVision.az مورخ 11 جولای 2018)
در برخی خبرها آمده که صمد عباس اف 9 روز قبل از کشته شدن، طی ابلاغ کتبی از سوی رییس جمهور الهام علی یف، موردتقدیر و تشویق قرار گرفته، ارتقاء درجه یافته بود (سایت: 101.az)
در یک نگاه عادی، حوادث خونین شهر گنجه در ماه جولای 2018 کاملا غیر عادی و «خلاف آمدِ عادت» بود، دو حرکت تروریستی غیر قابل پیشبینی در طول یک هفته و هر دو هم خونین و به قصد کشت، آن هم کشتن مسئولان طراز اول گنجه و معاونان پلیس یک شهر مهم بعد از پایتخت.
جالب توجه اینکه در هر دو حرکت، نام ایران به صورت غیر رسمی و حتی غیر مرتبط به میان کشیده شد! زیارت اماکن متبرکه مذهبی ایران توسط تروریستهای مظنون!! آن هم با این عنوان که تروریستها به ایران هم سفر کرده و اماکن مقدسه را زیارت کرده اند! سندشان هم اینکه آن دو جوان در شبکههای عکسهای خود از زیارتگاههای مقدس در ایران و کربلا را منتشر کرده اند. (منبع: همان سایت)
در یک گزارش جداگانه شیطنتآمیز با تیتر درشت و رنگی «حرکت تخریباتی در گنجه و پرچم ایران در فروشگاه OBA» آمده که در فرورشگاههای زنجیرهای «سوپرمارکت آراز» و « OBA market» اسباب بازیهای نظامی و پلیسی برای پسر ها به فروش میرسیده با روبان سه رنگ پرچم ایران، مثل کلاهخود و ... که نشان میدهد پرورش روحیه ایرانی و دینی (تروریستی) در این اینجا تصادفی نیست و زمینهسازی شده و میشود!! ... اما از طرفی پرس و جو و بررسیهایی که از مسئولان و مدیران فروشگاهها شده، کاشف به عمل آمده که: واردات اسباببازی از کشورهای مختلف از جمله روسیه و اوکراین و ایران و ترکیه ... با مجوز رسمی گمرک و مراکز دولتی انجام میگیرد و رنگ پرچم این کشورها هم روی این قبیل اسباب بازیها هست و نهادهای گمرکی و دولتی و امنیتی این مسایل را دیدهاند و بلامانع اعلام کردهاند. (سایت: فِمیدا.آذ Femida.az مورخ 13 جولای 2018)
گر چه از این قبیل شانتاژها و حماقتهای رسانهای مشکوک در جمهوری آذربایجان چیزی علیه ایران ثابت نمیشود، اما بیشک با آن تیتر شیطنت آمیز، علیرغم خنده دار و احماقه بودنش، هدفدار است، یعنی «باری به هر جهت، ایران!» و «همیشه پای ایران در میان است!»
از آن طرف، مقامات و نهادهای رسمی هیچ گونه اظهار نظر قطعی نکردهاند، یکی از نمایندگان مجلس گفته است ممکن است این قیبل حرکات تکرار شود! موسی قلی یف با اعلام این هشدار، تاکید کرده که باید نیروهای دولتی و امنیتی و مردم نیز هوشیار باشند، دشمنان آذربایجان، کشور و دولت و ملت و رشد و توسعه فزاینده آذربایجان را هدف گرفتهاند و دستهایی پشت این قبیل صحنهها پنهان شده، که باید شناسایی و قطع شوند!
وی تصرح کرده که: «معلوم نیست سردسته و رهبر اصلی این حرکات تروریستی کیست!» (سایت «آذویزیون.آذ» - AzVision.az مورخ 11 جولای 2018)
این هم نمونهای دیگر از تناقض گویی های مسئولان آذربایجان در مورد حوادث گنجه است با اینکه به اعتراف خود از اول افرادی مختلف و متفرقه را دستگیر و بازرسی و تفتیش و بازجویی کردهاند، اما هنوز نمیدانند سر نخ ماجرا دست کیست؟! قطعا این ادعا قابل قبول نیست.
سر نخ ماجرا دست کیست؟
در این مورد نمیتوان نظر قطعی داد چون هنوز پشت پردههای حادثه افشا نشده، اما از چند منظر میتوان به ماجرا نگاه کرد:
اول – احتمالا کار خود دولت است و طی این عمیات، برخی مخالفان خود را که احتمال میدهد علیه دولت و به نفع دول خارجی ممکن است دست به کودتا بزنند، ضربه فنی میکند و قبلا هم از این اقدامات پیش گیرانه کرده است از جمله در ماجرای دستگیری «الدار محموداف» وزیر اطلاعات و امنیت» و معاونان او و مسئولان رده اول وزارتخانه، در سال 2017
دوم – احتمالا کار یک یا چند دولت خارجی مثلا آمریکا و عربستان و روسیه و ... باشد برای ایجاد اغتشاشات داخلی و گسترش آن و تحت فشار قرار دادن دولت آذربایجان با هدف تغییر دولت، یا باج گرفتن و امتیاز گرفتن، مثلا ائتلاف ضد ایرانی. در مقاله ای تحت عنوات «ترور با خنجر و سپر و حجاب علیه ما» در همان سایت تصریح شده که توطئهگران در آذربایجان با دو شعار فریبنده پا به میدان می گذارند: یکی وطن پرستی و دیگری تظاهر به دیانت و دینداری است. استفاده از نام دین برای ترور و توطئه را «ترور مُحجّبه» یا ترور در پوشش حجاب اسلامی و تظاهر به دینداری گذاشته.
(سایت «آذویزیون.آذ» - AzVision.az مورخ 11 جولای 2018)
این که دولت آذربایجان هنوز نظر قطعی در باره مسببان پشت صحنه گنجه اعلام نکرده، این احتمال را تقویت میکند که خود میداند کار کدام دولت است، اما فعلا به مصلحت خود نمیداند که افشا کند.
سوم – احتمال اینکه حوادث گنجه حرکت مردمی باشد، که اگر چنین باشد سقوط دولت آذربایجان شروع شده و مردم مستقیما با سلاح سرد و گرم رو در روی دولت ایستاده و در این راه حتی از جان خود هم می گذرند. البته این احتمال گر چه منتفی نیست، اما امکان وقوع آن فعلا خیلی بعید به نظر میرسد زیرا، هنوز در مردم آذربایجان آن بصیرت و آمادگی برای قیام مردمی وجود ندارد که بدون رهبری مقتدر و محبوب و نافذ، قیام کنند و مطالبه گر باشد. بنا بر این، حرکت گنجه لابد از یک رهبری پشت پرده آب ی خورد یا دول خارجی و یا خود دولت الهام علی یف.
منبع: هفته نامه «دنیز» شماره 117 مورخ 97/4/23
ششمین جلسه محفل فضولی خوانی در ارومیه برپا گردید
ششمین جلسه «محفل فضولی خوانی» و خوانش اشعار ترکی ملا محمد فضولی بغدادی شاعر و عارف شیعی قرن دهم هجری رو سه سه شنبه 5 دی ماه سال جاری در حوزه هنری آذربایجان غربی برگزار شد.
ششمین جلسه «محفل فضولی خوانی» در حوزه هنری آذربایجان غربی برگزار شد
ششمین جلسه «محفل فضولی خوانی» و خوانش اشعار ترکی ملا محمد فضولی بغدادی شاعر و عارف شیعی قرن دهم هجری روز سه شنبه 5 دی ماه سال جاری در حوزه هنری آذربایجان غربی برگزار شد.
در این نشست ادبی که با حضور بیش از 20 نفر از شعرا و ادبا و فضولیپژوهان ارومیه برگزار گردید، مسئول واحد ادبیات حوزه هنری در ابتدای این محفل گفت: حکیم ملا محمد فضولی به سه زبان فارسی و ترکی و عربی شعر سروده و آثاری علمی و دینی و تاریخی زیادی به نظم و نثر از خود به یادگار گذاشته که امروز هم مورد استفاده اهل دانش و عرفان و ادبیات است.
مصطفی قلیزاده علیار تاکید کرد: فضولی با توجه به وسعت اندیشه انسانی و اسلامی و عرفانی و اجتماعی و سه زبانه بودن آثارش، میتواند مهمترین عامل اتحاد اقوام مسلمان در جهان باشد ولی متاسفانه مغفول مانده و یا مصادره به مطلوب گروههای قومیتگرا شده است.
وی افزود: امروز لازم و ضروری است نسل جدید شعرا و ادبا و اندیشمندان، با زبان شعری و سبک سخنوری و اندیشههای والای الهی و انسانی و جهانی فضولی آشنا شوند و به همین خاطر است که ما محفل فضولیخوانی را در حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه برپا کردیم و هر دو هفته یک بار برگزار و سعی می کنیم با خوانش صحیح اشعار این شاعر عارف و بزرگ، به شکل کارگاهی به مفاهیم و تفسیر آن در حد توان با استفاده از کارشناسان و فضولیپژوهان بپردازیم.
در ادامه این برنامه «بهرام اسدی» شاعر، فضولی پژوه و ناشر دیوان فضولی در ارومیه، ضمن توضیح یکی از غزلیات عرفانی و توحیدی فضولی، دو مورد از تضمینات خود از اشعار فضولی را برای حاضران قرائت کرد.
همچنین استاد «غلامرضا دانشفروز »از شاعران پیشکسوت ارومیه شعری را در مدح فضولی خواند و شاعران حاضر در جلسه نیز از جمله رضا خسروی، معصومه آذری، فضه جوادی، میرشاهین هاشمی، اتابک تیموری، مرتضی مجربنیا، امین گنجپرور، میرتیمور جامعی، علی رشتبر، فرشاد نیکنام، امین نظرزاده، عسگر محمدی و ... اشعاری از فضولی را قرائت کردند.
در پایان این مراسم مهمان ویژه این محفل، «شاهرخ نخعی » از شهرستان تبریز ضمن قرائت دو غزل از فضولی، سردیس این شاعر توانا و اندیشمند را به محفل فضولیخوانی اهدا کرد.
حکیم ملا محمد فضولی، شاعر و اندیشمند متفکر و شاعر سه زبانهای است که تأثیر عمیقی در تاریخ ادبیات ترکی و عربی و فارسی بر جای نهاده است. نام او محمد، پدرش ملا سلیمان مفتی بوده است. بی شک او بزرگترین شاعر ترکی زبان تاریخ است و علاوه بر دیوان جداگانه غزلیات و قصاید و قطعات فارسی و ترکی و عربی، شاهکارهایی مثل «حدیقة السعداء» و «لیلی و مجنون» از آثار برجسته و فاخر او به زبان ترکی است.
منبع: دوهفته«دنیز»، شماره 114
گزارش همایش جلوه های حسینی در تاریخ و فرهنگ، شهرستان جلفا
به گزارش خبرنگار هفته نامه «دنیز»، این همایش که به همت انجمن میراث تاریخی و فرهنگی ارس و با همکاری سازمان منطقه آزاد ارس و ستاد اقامه نماز جمعه شهر جلفا و منطقه آزاد با حضور تعدادی از اساتید شعر و ادب و مسئولان شهرستانی در مورخه 25 آبان ماه سال 1396 در محل سالن آمفی تئاتر سالن پردیس ارس دانشگاه تهران برپا شده بود، جمعی از اساتید و پژوهشگران و شاعران به ارائه آثار و افکار و مقالات خود پرداختند.
در ابتدای برنامه، دکتر اکبر صبوری، مدیرعامل انجمن میراث تاریخی و فرهنگی ارس به عنوان دبیر علمی همایش طی سخنانی از مساعدتهای منطقه آزاد ارس در برگزاری همایش مزبور تقدیر و تشکر کرد. سپس طی گزارشی، به بیان اهمیت تاریخی و فرهنگی منطقه جلفا پرداخت و گفت: جلفا دارای تاریخ بلند فرهنگی و سیاسی و اجتماعی است اما امروز فقط به عنوان یک شهر مرزی تجاری و گمرکی شناخته می شود.
صبوری تاکید کرد: ما امروز وظیفه داریم میراث فرهنگی و تاریخی شهرستان جلفا را برای نسل نو و فرهیختگان و اهل فرهنگ و تاریخ و ادب ایران و دنیا معرفی کنیم.
وی سپس به تشریح اهداف و برنامه های کلی انجمن میراث تاریخی و فرهنگی ارس پرداخت و اهم اهداف آن را تاکید بر شناسایی ظرفیت های فرهنگی و علمی و اجتماعی منطقه؛ تاکید بر ضرورت همایش ها، سمینارها عمومی و تخصصی در راستای شناساندن منطقه؛ تاکید بر انسجام و اتحاد کلیه ارگانهای دولتی، علمی و فرهنگی ، کشوری و لشکری، اساتید و شخصیتها در راستای ارایه خدمات علمی، فرهنگی و دینی و اجتماعی در منطقه؛ ضرورت پرداختن به تاریخ و جغرافیای منطقه؛ اهمیت دادن به ویژگی های بین الملللی منطقه آزاد ارس؛ شناسایی و شناساندن مفاخر و مشاهیر منطقه آزاد ارس عنوان کرد.
به گفته دکتر صبوری، وی از چندین سال پیش به فکر برگزاری همایش علمی برای قیام امام حسین( علیه السلام) در ایام محرم بود، تا اینکه امسال با مساعدتهای مهندس عرب باغی مدیرعامل محترم منطقه آزاد ارس و نیز حجتالاسلام و المسلمین سنجری امام جمعه شهر جلفا و منطقه آزاد ارس این امر محقق گردید. بر اساس این گزارش تعداد 10 مقاله در حوزه منطقهای (مراسم و فرهنگ عزاداری در منطقه جلفا) و 26 مقاله در حوزه عمومی به دبیر خانه علمی همایش واصل گردیده بود، که پس از بررسی توسط اعضاء کمیته علمی همایش 5 مقاله در حوزه منطقهای و 5 مقاله در حوزه عمومی به عنوان مقالات برتر انتخاب شدند.
در ادامه حجت الاسلام و المسلمین سید محمدی، رییس سازمان تبلیغات اسلامی جلفا طی سخنانی گفت: امام حسین (ع) از همه هستی خود برای بقای اسلام گذشت. حجت الاسلام سیدمحمدی افزود: شایسته است ما در عمل خود را به امام حسین (ع) نزدیک کنیم تا مشکلات جامعه کاهش یابد. وی تصریح کرد: ائمه اطهار (ع) برای امام حسین (ع) عزاداری میکردند و امام محمدباقر (ع) وصیت کرد که از ارثیه ایشان هزینه کنند و به مدت ده سال در صحرای عرفه و در بین حجاج جهان اسلام برای سید الشهداء سوگواری نمایند و مسلمانان در مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) گریه کنند.
سید محمدی با اظهار تاسف از اینکه در عزاداریها اغلب برنامهای منسجم و مطابق روش ائمه اطهار (ع) نداریم، گفت: هر کدام از هیئتهای عزاداری که فاقد یک عالم دینی است، معمولا دارای مشکلاتی دارند که استفاده از آلات موسیقی در عزاداری یکی از اینهاست.
اولین سخنران پنل اول مصطفی قلیزاده علیار شاعر، نویسنده، روزنامه نگار و برنده جایزه بین المللی شهریار (1396) و مولف بیش از 25 جلد کتاب در زمینه های تاریخی، ادبی و دینی، بود. وی ضمن سخنانی بر اهمیت برگزاری چنین همایش هایی تاکید و از دست اندرکاران آن تشکر کرد و گفت: ادبیات مرثیه و شعر عاشورایی به زبانهای عربی و فارسی و ترکی یکی از عوامل ترویج و ماندگاری اهداف امام حسین (ع) است.
این محقق و شاعر افزود: شعر عاشورایی از روز عاشورا با رجزخوانی یاران امام حسین شروع شد و در طول تاریخ توسط شاعران و نویسندگان و عالمان متعهد به شکل شعر و کتاب تاریخ و مقتل نویسی ادامه یافت که امروز ادبیاتی بسیار غنی و سرشار از ذوق و معارف و هنر به شمار میرود.
قلیزاده علیار آنگاه به بیان چکیده مقاله خود با عنوان «شاخصه های اصلی مناقب و مراثی اهل بیت (ع)» برای حاضران پرداخت. به گفته این محقق ادبی و دینی، شعر مدح و مرثیه در ستایش و سوگ خاندان نبوت و امامت (ع) عمری به قدمت تاریخ اسلام دارد. از اولین سالهای ظهور اسلام، اشعاری در ستایش اخلاق و اهداف و عظمت حضرت رسول (ص) توسط شاعران مسلمان از جمله ابوطالب عموی پیامر و حتی گاه شاعران غیر مسلمان از جمه«اعشی» سروده شد که در تاریخ ثبت شده است. این سنت هم در زمان حیات حضرت رسول و هم در دوره ائمه اطهار (ع) از سوی شاعران متعهد ادامه داشت و تا امروز هم شاعران مسلمان در مدح و مرثیه اهل بیت (ع) به زبانهای مختلف داد سخن داده، دیوانها ساخته و شاهکارهایی ماندگار وتاثیر گذار آفریدهاند که دراین عرصه میتوان به شاعران بزرگی چون کمیت اسدی، دعبل خراعی، سید رضی، کسائی مروزی، عطار، مولانا، سعدی، جامی، نسیمی، فضولی بغدادی، محتشم کاشانی، سید حیدر حِلّی و...اشاره کرد.
این نویسنده و پژوهشگر مسایل فرهنگی، با خواندن نمونه ایی از اشعار ترکی و فارسی و عربی در مدح و مرثیه اهل بیت (ع) از شعرای متقدم و معاصر، شاخصهای بنیادین اشعار مدح و مرثیه اهل بیت(ع) و عناصر اصلی این قبیل اشعار آیینی را در سه محور کلی تشریح کرد: 1- معرفتافزایی (شامل عقاید اسلامی، امامشناسی، تاریخشناسی و قرآن محوری) 2- حماسه پردازی حقیقی (بیان حماسههای واقعی و فضایل حقیقی اهل بیت) 3- ذکر مصائب و مظلومیت اهل بیت (ع) خصوصا حادثه کربلا.
دکتر حسن حضرتی استاد تاریخ دانشگاه تهران سخنران ویژه این همایش درباره «زمینه های فکری رخداد عاشورا» صحبت کرد. به گفته دکتر حضرتی آن چه در سال 61 هجری قمری، 50 سال پس از وفات پیامبر، دردشت کربلا اتفاق افتاد در بستر طبیعی مجموعهای از تحولت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری بود که بدنبال هم اتفاق میافتاد و زمینه را برای رخداد دیگری فراهم مینمود. اینکه تصور کنیم این اتفاق امری غیر طبیعی بوده و جامعه انتظار وقوع آن را نداشته و از وقوع آن دچار شوک شده است، با واقعیات تاریخی همخوانی و سازگاری ندارد.
دکتر حضرتی سپس به تحولات فکری که منجر به رخداد عاشورا شد اشاره کرد و گفت: تفسیر وارونه از اسلام نوه پیامبر را خارجی دانست و بر قتل او و یارانش مهر تایید زد. آنچه اتفاق افتاد به نام اسلام و به دست مسلمانان بود و مبانی فکری آن نیز از دل آموزههای دینی بود؛ اما کدام دین؟! ایشان در ادامه نظریه خلیفة الهی به عنوان باور مشروعیت بخش خلافت امویان را تبیین کرد. این که چگونه این تفکر هاله ای از تقدس دور حاکمیت امویان کشید و زبان نخبگان رادر انتقاد از بنی امیه بست و آنها را برگزیده و نماینده قدرت الهی معرفی کرد.
دکتر حضرتی در اخر به این نکته ظریف اشاره کرد که معاویه به عنوان موسس خلافت بنی امیه، باور خلیفه اللهی را از اختیار ملوک عجم گرفته بود. باوری که ریشه در نظریه فره ایزدی ایران باستان داشت.
سخنران بعدی پژوهشگر تبریزی خانم منصوره وثیق مولف چند کتاب با عناوین «نوروز در آذربایجان»، «مرثیههای قدیمی ترکی آذری» و «بانوان مرثیه سرا و شاعرههای آئینی آذربایجان» بود. وی با قرائت مقالهای تحت عنوان «نگاهی به مرثیه سرایی زنان در آذربایجان» به سخنرانی پرداخت. ایشان ضمن بیان مقدماتی درباره واژه مرثیه به بیان جایگاه آن در ادبیات شیعی و مذهبی مردم ایران زمین پرداخته آن را بازتاب هویت درونی و علاقه قبلی مردم این سرزمین به اهل بیت و ائمه اطهار علیهم السلام دانست. وثیق در بیان نقش زنان در مرثیه سرایی به این موضوع اشاره کردکه اولین کسی که بعد از شهادت حضرت ابوالفضل العباس و برادرانش در کربلا، بر ایشان مرثیه گفت، مادرشان ام البنین (س) بود. هر روز در بقیع برای پسرانش مرثیه میخواند و میگریست. مردم نیز اجتماع کرده و با مرثیه او می گریستند. ام کلثوم سلام الله علیها، دختر حضرت امیر المومنین نیز خطبه ای در نهایت بلاغت با تاثیر بسیار در کوفه خواند و زنان کوفه گریستند و مویه و ناله سر دادند و موها پریشان کردند. خانم وثیق در ادامه به نقش زنان ایرانی در مرثیه سرایی پرداختند. بر این اساس در سروده شدن ترکیب بند معروف و بی مانند محتشم کاشانی، یکی از زنان سلسله صفوی یعنی پریخان خانم دختر شاه تهماسب نقش داشت. او بود که محتشم را به سرودن اشعار درمدح و مراثی اهل بیت عصمت و طهارت تشویق کرد. در دوره قاجاریه هم علاوه بر فتحعلی شاه و ناصرالدین که مرثیه عاشورایی سرودند، این علاقمندی به شعر مرثیه در بین زنان، دختران و عروسان این سلسله نیز وجود داشت.
خانم وثیق سپس به نقش زنان آذربایجان در سرودن مرثیه به دو زبان فارسی و ترکی اشاره کرد و گفت: بعد از عهدهنامه ترکمنچای نیز فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در آن سوی رود ارس، قفقاز، همواره رواج داشت و پیوستگیهای تاریخی، فرهنگی، دینی، زبانی و اجتماعی دو طرف ارس سبب شد تا شاعران این دو منطقه به موضوعات یکسانی بییندیشند. زنان شاعره نیز از این قاعده مستثنی نبوده همانند مردان دست به آفرینش های ادبی فاخر و بدیع زده، و در حوزه ادبیات عاشورایی، مرثیه، نوحه های خوب و وزین سرودند.
سخنران پایانی پنل اول آقای دکتر روح الله موسوی به بررسی اعتبار کتاب « اللهوف علی قتلی الطواف» نوشته عالم بزرگ شیعی قرن هفتم علی بن موسی بن طاوس پرداخت که یکی از منابع مهمی مرثیه است و قرنها معروفیت خود را در میان شیعه حفظ کرده و دارای نکات ارزنده ای در زمینه قیام عاشوراست.
موسوی طی توضیحاتی را در باره شرح و حال، شخصیت، اساتید، شاگردان و تالیفات متعدد و وفات و مدفن سید ابن طاووس، گفت: از کتاب « اللهوف» هفت نسخه در کتابخانههای معتبری چون کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی در قم، کتابخانه ملک تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کتابخانه آستان قدس رضوی و نیز کتابخانه برلین موجود است.
به گفته موسوی این کتاب از جمله کتب مرجع در مبحث مقتل ابی عبدالله الحسین علیه السلام بوده و تعداد طرق و نسخ آن نشان از اهمیت آن میان علمای فقه، حدیث و تاریخ به شمار می اید. جلالت شأن نگارنده این کتاب کافی است تا بتوان آن را از جمله تالیفات دقیق و خالی از هر گونه شائبه تحریف در وقایع تاریخی دانست.
دکتر محمدحسین اسماعیلی سخنران دیگر همایش به تفصیل «جلوه های مراسم و فرهنگ عزاداری ماه محرم در روستای قره بلاغ» شهرستان جلفا را تشریح کرد. به گفته وی واقعه عظیم کربلا چنان تاثیری در فرهنگ مسلمانان گذاشته که امروزه مراسم عزاداری ابا عبدالله الحسین با فرهنگ مسلمانان و به ویژه شیعیان امتزاج یافته است و انفکاک آن از فرهنگ بومی میسر نیست.
دکتر اسماعلی در ادامه سخنرانی خویش به وجوه تشابه و تفاوت مراسم عزاداری روستای قره بلاغ با دیگر جاها پرداخت و تفاوت های اساسی این مراسم در قره بلاغ را با روستاهای همجوار در این عنوان بازگو کرد.
وی گفت: دراین روستا، پیران و جوانان، زنان و مردان، نوجوانان و کودکان با شور و هیجان خاصی در مراسم سینه زنی، زنجیر زنی، شبیه خوانی، و احسانهای اباعبدالله الحسین شرکت میکنند و هیچ گونه اسباب موسیقی، از قبیل طبل، سنج و شیپور در مراسم عزاداری روستای قرهبلاغ دیده نمیشود.
محمد گاوبانی سخنران دیگر همایش از هیت چهارده معصوم هادیشهر شمالی بود که مقالهای تحت عنوان «مراسم و فرهنگ عزاداری در هادیشهر شمالی» (هیت چهارده معصوم) برای حاضران ارائه کرد و نحوه اجرای مراسم عزاداری امام حسین در هادیشهر در ایام محرم را توضیح داد و سپس به دیگر فعالیتهای فرهنگی هیت چهارده معصوم در طی ایام سال پرداخت، از جمله: ترتیب دادن مراسمات مذهبی در سایر مناسبتهای مذهبی، جمع آوری کمک های مردمی و ارسال آن به افراد نیازمند.
اولین سخنران پانل سوم آقای دکتر حسن زاده دانشیار دانشگاه الزهراء تهران با مقاله ای تحت عنوان« مقایسه تحلیلی رفتار سیاسی کوفیان و یاران امام حسین» بود. به گفته دکتر حسن زاده، کالبد شکافی فرهنگ رفتاری دو گروه کوفیان و حسینیان نشان می دهد که وفاداری این دو گروه از دو جنس و ماهیت متفاوتی برخوردار است. وفاداری کوفیان آمیزه ای از ترس و عصیبت قبیله ای و چشمداشت مادی بود. این وفاداری مشکلاتی چون تذبذب رفتاری، بی ریشه بودن وفاداری، خشونت های آنی و پیش بینی نشده را دامن می زد. بر این اساس کوفیان نه در اطاعت از عبیدالله بن زیاد و نه در دشمنی با امام حسین صداقت لازم را نداشتند. دکتر حسن زاده در ادامه سخنرانی خود درباره وفاداری بر این نکته اشاره فرمودند که، بحران وفاداری پدیدهای فراگیر در جامعه اسلامی آن روز بود. در حالی که وفاداری یاران ابا عبدالله حسین (ع) بر آمده از ارزشهای دینی و عشق به امامشان بود. عشق به شهادت که نماد برجسته وفاداری در نزد حسینیان بود، خیلی در فرایند وفاداری یاران امام جای تأمل دارد. دلیلش نیز این بود که اندک یاران امام برای وفاداری خود انتظار مادیات و زندگی خوش نداشتند بلکه خطرات جانی برایشان داشت. دکتر حسن زاده در بخش پایانی سخنرانی خویش به نوع شناسی وفاداری در روز عاشورا پرداخته و بر آن دو مفهوم متفاوت وفاداری دنیایی و وفاداری ایمانی را اطلاق کرد.
سخنران پایانی پانل دوم جناب آقای دکتر ابوالفضل عابدینی لیواری استاد دانشگاه تهران بود. این سخنرانی درباره« جلوه های آزادی و آزادگی در قیام عاشورا» بود. به گفته ایشان، حماسه جاودانه حسینی رخداد و حسین بن علی(ع) و یاران پاک وی شهید شدند و زنان و فرزندان آن حضرت به اسارت رفتند برای آنکه نام خدا زنده بماند، عدالت و حق پیروز گردد، زحمات انبیاءو فرستادگان بزرگ الهی فراموش نشود. فداگاریهایی که در راه حقیقت و فضیلت در طول تاریخ انجام شده بود پایمال نگردد و بلاخره برای آن بود که دودمان خبیث بنی امیه، این شجره ملعونه، همه چیز را بازیچه دست خود و حکومت خویش قرار ندهد. این ها هدف های عالی انسانی آن حضرت بود. دکتر عابدینی در ادامه افزودند که رژیم سفاک اموی گمان کرد با بوجود آوردن فاجعه کربلا خواهد توانست، پیام امام حسین(ع) را خاموش کند، ولی نمی دانست که پیام حماسه عاشورا در تاریخ پایدار خواهد ماند. ایشان ععلل ماندگاری و جاودانگی این نهضت را عواملی چون مبارزه با ظلم و ستمگران، اصلاح امت محمدی، مبارزه با فساد اجتماعی، افشاگری چهره پنهانی و ضد اسلامی بنی امیه، ایجاد روح شرمساری در مردمی که از یاری امام دریغ نورزیدند، ایجاد روحیه جهاد و مبارزه و روحیه شهادت طلبی در راه خدا و قرآن و دادن درس آزادگی و زیر بار ذلت نرفتن بود.
حجت الاسلام و المسلمین سنجری امام جمعه محترم شهر جلفا و منطقه آزاد ارس نیز که پیشتر در بخش محورهای همایش موضوعاتی را پیشنهاد داده بودند در اختتامیه این همایش حضور بهم رسانیده طی سخنانی به تفسیر عرفانی حادثه عاشورا پرداختند و گفتند : عاشورا مرز بین انسانیت و غیر انسانیت ، بین بصیرت و جهل است. ایشان با استناد به احادیث معصومین(ع) بر ثواب گریستن در ماتم امام حسین تاکید کردند. حجت الاسلام در بخشی دیگر از بیاناتشان اظهار داشتند: انسان اساس اسلامیت است اما در غرب ابزار اصل زندگی است.
این همایش در پایان بعد از توزیع تقدیر نامه و جوایز به مقالات برتر- منطقه ای و عمومی، هیت های عزاداری نمونه سطح شهرستان و نیز پیرغلامان اهل بیت( ع) در راس ساعت 14:45 خاتمه پذیرفت.
منبع: دوهفته نامه «دنیز»، شماره 114؛ مورخ 16 دیماه 96
استاد وثوقی
الگوی عالمان وارسته و سرمشق مُدرسان برجسته
نگاهی به زندگی و سیره علمی - عملی استاد میرزا ابراهیم وثوقی مدرس برجسته حوزههای علمیه
نوشته: مصطفی قلیزاده علیار
نگاهی به زندگی: عالم عامل و فاضل کامل، استاد برجستهی حوزه علمیه، مدرس توانمند و محقق متون فقه و اصول، مبلغ دانشور معارف اسلامی و معلم اخلاق و معنویت، حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای «میرزا ابراهیم وثوقی» یکی از مفاخر روحانیت تشیع و مثالی عالی از ذخایر علمی مکتب حیاتبخش اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در خطه آذربایجان به شمار می رود. ایشان در سال 1317 در شهرستان جلفا و در ساحل زیبای ارس (روستای داران) چشم به دنیا گشوده و در خانواده ای مذهبی و زحمتکش بزرگ شده است. وی تا سال ششم ابتدایی قدیم در زادگاهش درس خوانده، سپس بنا به گرایش مذهبی خانوادگی و علاقه شخصی خود، مقدمات علوم دینی و ادبیات عرب را نزد روحانی فاضل محلی مرحوم «ملا علی کاشفی» (که از شاگردان فاضل مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن انگجی تبریزی بود) خوانده و در سال 1338 برای ادامه ی تحصیل به تبریز مهاجرت کرده است.
استاد وثوقی خود در این باره می گوید: «پدرم مرحوم «فتح الله» بنابه ایمان و گرایش مذهبیاش به ادامه تحصیل من در حوزه علمیه راضی بود، لیکن با توجه به شرایط نه چندان مطلوب اقتصادی خانواده، به ادامه تحصیل و اقامتم در تبریز تمایل نشان نمیداد، چون تأمین هزینه ی زندگی من در تبریز از طرف او در آن زمان مقدور نبود. اما این مسئولیت پدر را برادر بزرگم شادروان «رضا وثوقی» بر عهده گرفت و تأمین هزینه زندگی و تحصیل مرا مردانه و مؤمنانه قبول کرد و با کارگری و تحمل هزار و یک زحمت و مشقت، مرا در سایه حمایت برادرانه اش گرفت، در واقع در حق من پدری کرد. خداوند پدر و برادرم را قرین رحمت واسعه خود قرار دهد.»
جناب استاد در سایه توکل بر خدا و همت بلند و اراده قوی و هوش سرشار و تلاشهای مستمر توانست خود در راه تحصیل علم، به مراتب والاتری برساند و نشان داد که اگر انسان اراده کند در راه نیل به اهداف بلند و مقدس خود، می تواند با امید به الهی همه موانع بازدارنده و ناتوانیهای ظاهری و مالی را که بر سر راهش قرار دارند، کنار بزند و به مقاصد عالی خویش نایل گردد.
اساتید: استاد وثوقی بعد از مهاجرت به تبریز و اقامت در این شهر دانشبنیان و عالمپرور، در طول سالیان پیاپی در محضر اساتید بزرگ و علمای برجسته تبریز درس خوانده و از محضر فقهی و علمی آنان بهره کافی برده و در سایه استعداد سرشار خدادادی و همت بلند و تلاشهای محققانه خود و با توکل بر خدا، موفق شده مراتب تحصیل و تلمذ را یکی پس از دیگری پشت سر گذارد و خود عالمی برجسته و روحانی وارسته گردد. از جمله اساتید ایشان میتوان به حاج میرزا عمران علیزاده، میرزا علیرضا خوشزبان مرندی، میرزا حسین نجفی، آیت الله سید جواد خطیبی، میرزا علی اکبر محدث، میرزا علی بستان آبادی، آیت الله شیخ عبدالحمید شرابیانی، آیت الله شیخ نصر الله شبستری و شهید قاضی طباطبائی – قدس الله اسرارهم – اشاره کرد.
تدریس: استاد معظم آقای «میرزا ابراهیم وثوقی» در حوزه های علمیه آذربایجان و قم نامی آشناست، زیرا در پنجاه سال گذشته کمتر عالم و فاضل و روحانی و مبلغ و مدرس و استاد و مؤلف و محقق حوزوی پیدا میشود که در حوزه علمیه تبریز تحصیل کرده، اما در محضر استاد وثوقی درس نخوانده یا از وجود علمی و اخلاقی و معنوی و مدیریت ایشان بر مدارس علمیهی این شهر بهره نبرده باشد.
استاد وثوقی خود می فرماید: از نخستین سالهای طلبگی و تحصیلم در تبریز، مثل اغلب طلاب، به روش سنتی و اصولی حوزه های علمیه، ادبیات و مقدمات را تدریس میکردم زیرا هم به تدریس علاقه داشتم، هم خودم بیشتر و تحقیقی تر یاد میگرفتم، هم این فعالیت علمی باعث میشد درسها را فراموش نکنم و هم به طلاب جوانتر یاد میدادم و هم علاوه بر اینها در مجموع کاری ثواب و عبادتی خداپسندانه بود.»
ایشان در بیان اهمیت کار تدریس در زندگی خود میفرماید: اتخاذ همین روش سنتی درست حوزوی یعنی تدریس، از اول در واقع مسیر آینده زندگی و فعالیت مرا رقم زد و بحمدالله در جامعه بیشتر مفید واقع شدم و به توفیق الهی در طول بیش از 50 سال تدریس در زمینه ادبیات عرب و منطق و فقه و اصول فقه و حدیث و عقاید، به ادامه حیات علمی حوزه های علمیه شیعه در حد توان و وسع علمی خود کمک کردم و در این مدت صدها طلبه جوان از تدریس بنده بهرهمند شدهاند که این موفقیت بنده نعمتی بزرگ از طرف خداوند است.
استاد عالیقدر در خصوص تدریس کتاب شریف «شرح لمعه» میگوید: از سال 1352 تدریس کتاب فقهی - استدلالی «شرح لمعه» را آغاز کردم و در طول چهل سال نزدیک به 20 بار تمام متن و ابواب این کتاب شریف را برای طلاب تدریس کردهام.
گفتنی است کتاب مشهور «شرح لمعه» از تألیفات فقیه بزرگ شیعی شهید ثانی (قرن دهم هجری)، یکی از مهمترین و جامعترین کتب فقه استدلالی شیعه و از کتب محوری در تدریس علم فقه شیعه به شمار میرود که در طول چهار قرن گذشته مستمراً در حوزههای علمیه و مراکز آموزش دانشگاهی و دانشکده های حقوق در ایران و عراق و لبنان و حجاز و ... تدریس شده و هنوز هم تدریس میشود و هیچ کتابی جایگزین آن نشده است. هر طالب علم دینی با فراگیری این کتاب عظیم و بزرگ نزد اساتید فن، علاوه بر آشنایی با مسایل فرعی احکام دینی و تکالیف الهی، روش استنباط علمیِ احکام فقهی و شیوه اجتهاد فقه جعفری را هم می آموزد و احکام پنجگانه تکلیفی اسلام و انواع عبادات و تجارت و معاملات و کسب و کار و کشت و زرع و عمران و آبادانی و وقف و انفاق و احسان و خمس و زکات و اقتصاد اسلامی و احکام حلال و حرام و حقوق واجب و غیر واجب و در مجموع وظایف فردی و اجتماعی و اصول بنیانهای روابط اجتماعی و حکومتی مسلمانان را به روش علمی و مستدل میشناسد و توان علمی لازم برای طی دوره عالی اجتهاد و فقاهت را پیدا میکند. بنا بر این، مدرس کتاب «شرح لمعه» آن هم کسی که طی سالیان متمادی چندین دوره مکرراً تمام ابواب آن را تدریس نماید، بیشک خود قدرت اجتهاد پیدا می کند و به مثابه یک فقه شناس بزرگ، تخصصاً دارای صلاحیت فقاهت و فتوا میشود. به یقین استاد فرزانه آقای حاج میرزا ابراهیم وثوقی دارای چنین شایستگی علمی و توان فقهی است و بر منابع فقهی و مقدمات آن (ادبیات عرب، آیات الاحکام، حدیث، رجال، درایه، منطق، اصول فقه، اقوال و آرای فقهاء و متون فقهی) تسلط کافی دارند هر چند خود در کمال تواضع هیچ ادعایی ندارند.
البته ایشان در چند سال اخیر به تدریس کتاب مکاسب شیخ انصاری مشغولند که کاملا کتاب اجتهادی و استدلالی و دارای مطالب بسیار سنگین و تخصصی محض فقهی و بالاترین و آخرین متن مرسوم فقهی در حوزه های علمیه می باشد و مدرس مکاسب قطعاً خود مجتهد و فقیه است.
شاگردان استاد وثوقی در نیم قرن گذشته مخصوصا بعد از انقلاب اسلامی، در تمام ابعاد جامعه در داخل و خارج ایران، منشأ خدماتی مفید و متصدی فعالیت های علمی، فرهنگی، تبلیغی، تدریس، تحقیق، پژوهش، تالیف، مدیریت، قضاوت، امامت جمعه و جماعات، عرصهی رسانه و مسئولیتهای اداری بودهاند به ویژه در حوزه های علمیه، دانشگاهها، مدارس، مراکز علمی و فرهنگی، نهادها، ادارات، مساجد و ...؛ و در رشد علمی و فرهنگی جامعه، شکوفایی فکری جوانان و تربیت معنوی مردم مسلمان مؤثر واقع شده اند. امروزه دهها نفر عالم و نویسنده و مبلغ و مدرس و مدیر و مسئول متعهد در کشور افتخار شاگردی استاد وثوقی را دارند.
ویژگیهای تدریس استاد وثوقی:
به نظر راقم این سطور که سالها در جلسات درسهای مختلف استاد وثوقی (شرح لمعه، منطق، اصول فقه، کلام) نشسته، این استاد و مدرس بزرگ حوزه و فقهشناس برجسته و مدیر مدبّر و دلسوز مدارس علمیه، در تدریس متون درسی علاوه بر داشتن شرایط عمومی و تسلط بر موضوع و فروعات مسایل درسی؛ سه ویژگی خاص دارد:
اول: تحقیقی و تطبیقی بودن متن دروس از حیث جزئیات لفظ و معنا و منظور و منطوق و دسته بندی مطالب.
دوم: جلب توجه و تمرکز شاگردان به درس و پویا نگهداشتن ذهن آنان با سوالات مرتبط و مقتضی تا آخر جلسه.
سوم: شاداب نگه داشتن روحیه طلاب از اول تا آخر جلسات درس، با ذکر برخی نکات کوتاه مطایبه آمیز، لطایف ظریف و مرتبط، اشعار، کنایات و تمثیلات شیرین ترکی و فارسی و عربی، باعث میشود فضای جلسات درسها در اثر سنگینی مطالب، کسالت آور نشود و شاگردان احساس خستگی نکنند.
تمام طلاب و شاگردان استاد وثوقی اولاً با طیب خاطر و اشتیاق در کلاسهای ایشان حاضر میشدند و حاضر میشوند و استقبال میکنند و روش تدریس این استاد فاضل و فرزانه را می پسندند؛ ثانیاً حتی بعد از گذشت دهها سال، معمولا از جلسات درس ایشان خاطراتی به یادماندنی دارند و روش استاد را فراموش نمیکنند. از این منظر، روش تدریس و شیوه کلاسداری استاد وثوقی در نوع خود، منحصر به فرد و الگویی آموزنده برای مدرسان حوزه و اساتید دانشگاه میتواند باشد.
به گفته یکی از شاگردان فرزانه و نکته سنج استاد وثوقی، اگر از آن همه تدریس شرح لمعه (حدود 20 دوره) توسط ایشان، یکی را مرتب از اول تا آخر در سالهای گذشته به صورت صوتی و یا صوتی - تصویری ضبط میکردند، امروز گنجینهای زنده بود که طلاب و حتی مدرسان شرح لمعه از آن استفاده میکردند، اما دریغ!... البته با این حال به نظر می رسد باز هم دیر نشده، اگر استاد قبول فرمایند و یک دوره دیگر تدریس شرح لمعه را شروع کنند تا به صورت صوتی و تصویری ثبت و ضبط گردد هم امروز و هم در آینده و در هر زمان و مکانی در ایران و خارج از ایران، مخصوصا در بلاد ترک زبان و آذربایجان و قفقاز طلاب و مدرسان شرح لمعه و فقه شیعی از آن بهره مند می شوند، به مرحله فیض عام میرسد و به حسنه ساری و جاری تبدیل میشود. کما اینکه در قم و سایر حوزه های علمیه، دهها سال است که این اقدام در باره دروس مهم مدرسان بزرگ انجام میگیرد و علاوه بر داخل حوزه، از «رادیو معارف» مرکز قم هم برخی از دروس فقه و اصول و تفسیر و حدیث و عقاید و تاریخ اسلام اساتید بزرگ برای عموم مردم و فضلا و طلاب پخش میشود.
مدیریت مدارس علمیه
مدیریت بر مدارس علمیه دینی بحق کاری سنگین و پرمسئولیت و طاقتفرسا است، زیرا هم باید در شکوفائی استعداد علمی و رشد فکری طلاب دقت و مدیریت و شیوه های لازم و مؤثر را به کار گیرد، هم در جذب مدرسان فرزانه و متخصص و مهذب و پاکنفس، جستجو و تلاش کند و هم در تزکیه نفس و تربیت اخلاقی و پرورش معنوی و عملی دانش آموختگان مکتب اهل بیت (ع) و فقه جعفری، مدیریت اخلاقی و معنوی مخلصانه ای داشته باشد تا عالمانی بزرگ و آموزگاران اخلاق و معنویت در این مدارس تربیت شوند و فقیهان و محدثان و مفسران و متکلمان و واعظان و مبلغان و مدیران پارسا و رهبران دینی و اعتقادی مخلص و مجاهدان حافظ دین خدا از این مدارس بیرون آیند و تاکنون در طول تاریخ، حوزه های علمیه بر مدار چنین مدیریتهای سازنده استوار بوده است و صد البته چنین مدیریتی از یک مدیر روحانی فاضل و متعهد بر نمیآید بلکه یک مدیر فرهیخته و فاضل و روحانی مهذب و شجاع و صریح و جدی و هوشمند و در عین حال انسانی رئوف و دارای سعه صدر و بسیار فعال و خستگی ناپذیر با داشتن اخلاص واقعی برای خدا و آشنا با مسائل فرهنگی و جریانات مذهبی روز و مشارب فکری مختلف محیط زندگی و آگاه به روابط اجتماعی و اوضاع زمانه میتواند از عهده انجام چنین مسئولیت خطیری در تصدی مدیریت مدارس علمیه دینی برآید که بیشک حضرت استاد حاج شیخ ابراهیم وثوقی، به شهادت همه فضلاء و علماء و شاگردان ایشان، در طول دهها سال چنین مدیریت شایسته ای در مدارس علمیه تبریز داشته اند و کاتب این حروف خود سالها از نزدیک مدیریت کارآمد استاد را به چشم دیدهام. خود استاد با کمال تواضع در جملاتی ساده و کوتاه از دوران مدیریت طولانی مدت 25 سالهاش بر مدارس حوزه علمیه تبریز نوشته: «اینجانب ابراهیم وثوقی از سال تحصیلی 1355 الی 1370 در حوزه علمیه حاج صفرعلی تبریز به عنوان مدیر در خدمت طلاب محترم دینی بوده و از سال 1370 الی 1374 در حوزه علمیه صادقیه مدیریت مدرسه را عهدهدار بودم و از سال 1374 الی 1381 بعنوان مدیر داخلی حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) خدمتگزار طلاب بودم.»
حجت الاسلام والمسلمین آقای شیخ «جواد آراسته» از شاگردان استاد وثوقی در سالهای 1355 تا 1361 بوده که بعدها از مسئولان فرهیخته و مدیران شایسته نظام جمهوری اسلامی محسوب میشد، در سال 1373 طی یادداشتی صمیمانه و صادقانه در خصوص شیوه تدریس و مدیریت استاد، نوشته:
«در شیوه تدریس و مدیریت، معظمله سبک منحصر بفردی داشته و مجاهدتها و ابتکارات ایشان موجب پیشرفت سریع کیفی و کمی آموزش و تربیت طلاب میشد و تلاش و دلسوزی، فعالیت پرکار ایشان و اصرار در موفقیت آموزی و تربیتی طلاب توسط معظمله الحق مصداق تامّ جهاد در مسیر فوق بوده، سلوک و رفتار و تقید به موازین شرعی و اخلاقی او و روح تقدس و تقوی و زهد ایشان الگوی تربیتی عملی برای طلاب بوده است.»
این نکته مثبت و آموزنده از شیوه رفتاری استاد وثوقی هم ناگفته نماند که یکی از روشهای خوب و جذاب ایشان در مدیریت مدارس و نیز در مقام تدریس و تربیت طلاب و روابط اجتماعی و شخصی، اتخاذ سلوک دوستانه و بدور از شیوه تحکمآمیز مدیران خشکه مقدس و مدرسان سختگیر و فضلای تنگ حوصله است. ایشان در تمام مراودات رسمی و دوستانه و شخصی خود به طور کاملاً طبیعی چهرهای متبسم، دوستانه و مهربان و رفتاری احترام آمیز و دوستانه دارند و دور از هر گونه تصنع و تشریفات و تکلفی مبرّا هستند، از این رو، طلاب و سایر مراجعه کنندگان خیلی راحت با ایشان رابطه برقرار میکنند و حرف میزنند.
اهتمام به تدریس دروس جنبی
استاد وثوقی در دوران مدیریت خود بر مدارس علمیه خصوصا مدرسه حاج صفرعلی - که بنده یکی از طلاب آن بودم و به چشم خود دیدم - به تدریس دروس جنبی آن زمان برای طلاب با دعوت از اساتید برجسته و با هدف ارتقای سطح سواد علمی و فرهنگی طلاب اهتمام میورزید و طلاب حایز شرایط در اوقات مناسب بر اساس برنامهریزی دقیق و تحت نظات مدیر مدرسه آن دروس را فرا میگرفتند از جمله دروس جنبی آن دوران عبارت بود از: روخوانی قرآن، آموزش تجوید و ترتیل قرائت قرآن، تدریس گلستان سعدی، تدریس کلیله و دمنه، عقاید، اخلاق و تفسیر.
تبلیغ دین و حل و فصل امور شرعی مردم
گر چه استاد وثوقی بیشتر به تدریس تمایل داشتهاند و دارند و بنا به ذوق ذاتی به تدریس بیشتر از تبلیغات منبری میپردازند، اما امامت جماعت و اقامه نماز در مساجد هم داشتهاند و دارند و به اقتضای حال و عنداللزوم منبر هم میروند و از ائمه جماعت و ارشاد مردم شهر تبریز محسوب میشوند؛ استقبال عموم مردم مخصوصاً آگاهان و اهل سواد و اندیشه از روش تبلیغ منبری و سنتی ایشان هم قابل توجه است، زیرا ایشان در بیان منبری نیز همان روش استدلالی عالمانه اش را البته به شکل لطیف و عامه فهم رعایت میکند، لذا در منبر هم در تبیین مبانی اسلام و تفسیر آیات قرآن و ترجمه و شرح کلام معصومین (ع) و ترویج معارف دینی و ذکر نکات اخلاقی و بیان احکام شرعی و ذکر مصائب اهل بیت (ع) با تحریک عواطف پاک به لسان تذکر و تذکار، کلامش در دلها موثر واقع میشود.
اجازه نامه های بزرگان حوزه:
اجازه نامه کتبی یا شفاهی بزرگان حدیث و فقه و تفسیر به علمای جوانتر یا معاصر خود، نوعی تایید علمی و نشان درجه فقهی و معنوی صاحبان اجازهنامه است و نشانگر بیداری و حساسیت حوزههای علمیه در طول تاریخ نسبت به حراست از مرزهای علمی و اعتقادی و فقهی و احترام به صاحبان صلاحیت های علمی و معنوی و سلوک شرعی و عملی در بین دانشمندان و فقها و محدثان احادیث اهل بیت (ع) میباشد تا هر کسی ادعایی بیاساس نکند و شایستگان از غیر آن باز شناخته شوند و مردم مسلمان با مشاهده اجازات معتبر بزرگان فقه، صاحبان این قبیل اجازه نامه ها را محترم شمارند و در رتق و فتق امور دینی و تصرف و تخمیس اموال و صرف وجوهات شرعی و امور حسبیه خود به ایشان اعتماد کنند.
استاد میرزا ابراهیم وثوقی از اوایل تدریس فقه در دهه پنجاه که از فضلا و مدرسان جوان حوزه تبریز به شمار میرفت، دارای اجازه نامههای کتبی از فقهای بزرگ و مراجع معظم تقلید بودند و این نشانگر آن است که ایشان از آن دوران حایز شرایط علمی و اخلاقی و معنوی و دارای سیره پاک و تقوامحور با رعایت موازین شرعی در همه ابعاد آن و خود از فضلای برجسته حوزه و از مروجان شایسته شریعت محمدی (ص) و از مبلغان معارف مکتب اهل بیت (ع) بودهاند و هستند و نیابت مرجعیت شیعی و شایستگی لازم در حل و فصل امور شرعی و تصدی صرف اموال و وجوه شرعی مؤمنین را داشتهاند. اجازه نامه هایی کتبی از بزرگانی مثل آیات عظام سید حسن انگجی، میرزا مسلم ملکوتی، میرزا یدالله دوزدوزانی، شیخ جعفر سبحانی، مکارم شیرازی، سیستانی، موسوی اردبیلی، آیتالله خامنه ای و .... شاهد این مدعاست.
نمایندگی مرجعیت تشیع
استاد میرزا ابراهیم وثوقی علاوه بر نیابت عام مراجع معظم تقلید، از سال 1393 و بعد از وفات مرحوم آیت الله استاد حاج شیخ علیرضا خوشزبان مرندی در تبریز، مسئولیت دفتر مرجع بزرگ معاصر شیعه آیت الله العظمی سید علی سیستانی و نمایندگی ایشان را در آذربایجان بر عهده دارند و این مسئولیت هم بنا به قابلیتهای علمی و اخلاقی و ارتباطات اجتماعی استاد بر عهده ایشان گذاشته شده است. امروز در تبریز ایشان در کنار تدریس مکاسب شیخ انصاری، مسئولیت سنگین حل و فصل امور شرعی عموم مؤمنین و بخصوص مقلدان آیت الله سیستانی را هم بر عهده دارند.
الگوی رفتاری و اخلاقی در خانواده
نویسنده این سطور یکی از کوچکترین ریزه خواران خوان نعمت تعلیم و تربیت استاد وثوقی در دهه شصت بودم و همچنان که اشاره کردم، سالهایی محدود در محضر پرفیض ایشان توفیق تلمذ داشته ام، اما بیش از 30 سال افتخار آشنایی با استاد وثوقی و بهره مندی معنوی و علمی ایشان را دارم و در این نوشتار مختصر فقط به سلوک علمی و تعلیم و تربیتی ایشان نظر پرداختم نه حریم زندگی شخصی و موفقیت های استاد در صحنه زندگی خصوصی خودشان. اما در پایان ذکر این نکته مهم اخلاقی و آموزنده را ناگفته نمی گذارم که استاد وثوقی به توفیق الهی از اول در زندگی شخصی خود و بعدها در زندگی مشترک خانوادگی و همچنین در تربیت فرزندانی صالح و مفید به خود و جامعه، روشی نیک و درست و جذاب به شیوه بزرگان دین داشته؛ انسانی بسیار مهربان و خوشمشرب و صبور و جذاب و ساده زیست و در روابط فامیلی و صله ارحام هم، دارای منش های پسندیده و آموزنده هستند که رفتار درست ایشان در این عرصه نیز میتواند الگویی عالی و نمونه ای مثال زدنی برای دیگران از منظر سبک زندگی اسلامی در خانواده باشد.
منبع: هفته نامه «دَنیز» شماره 105؛ مورخ 28 اسفند 1395
برگی از دفتر زندگی سیاوش جمال زاده «رائف»
مصطفی قلیزاده علیار
اشاره: آنچه در ذیل می خوانیم، زندگینامه خودنوشت دوست شاعرم مرحوم سیاوش جمال زاده «رائف» است که چند سال پیش در حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه به اینجانب تحویل داد ... شاید قسمت این بود که امروز در فراق او این نوشته را رونمایی کنم. افسوس! ...
باری، جمالزاده علاوه بر شعر و ادب و رشته تحصیلی و فعالیتهای تعلیمی و تربیتی و ادبی، انسان به معنی حقیقی بود انسانیت را با عنصر معنویت به هم آمیخته بود همان عنصر نایابی که در بسیاری از اهل هنر و ادب و تعلیم و تربیت و دکانداران مدعی و معاریف و مجاهیل ریش و سبیلدار دوره ما یافت نمی شود
شایان ذکر است که هیچ دستی در محتوای زندگینامه خودنوشت مرحوم جمالزاده نبرده ام جز مواردی جزئی و ظاهری که نیاز به ویرایش صوری داشت از قبیل نقطه، ویرگول، گیومه، نقطه چین، پاراگراف بندی ... و حذف برخی جملات حشو و زاید و یا افزودن نام اشخاص و شاعرانی که فقط نام خانوادگی یا تخلص و لقب شان آمده بود، و ... متن نوشته آن عزیز از دسته رفته در واحد ادبیات حوزه هنری آذربایجان غربی و در دفتر شاعران (پوشه جمال زاده) نگهداری می شود. بی شک اگر آن مرحوم این نوشته را در سالهای اخیر نوشته بود حجم و محتوایش شاید متفاوت تر از این بود که الان هست. طنز ظریف و نرم جاری در برخی قسمتهای این نوشته هم شایان دقت است.
با عرض تسلیت دوباره به خانواده داغدار و خاندان محترم جمال زاده و آرزوی سلامت و آینده ای خوشبخت و پربار برای تنها فرزندش «محمدمهدی» عزیز، در نشر این زندگینامه خودنوشت دوست فقیدم سیاوش جمال زاده که برای اولین بار در نشریه «دَنیز» (شماره 101 مورخ: چهارشنبه 22 دی ماه 95) منتشر میشود، خدا را شکر میکنم که توفیق داد تا در این حد حق دوستی را به جا آورم هر چند دیر! ... رحمةالله علیه
زندگینامه خودنوشت مرحوم سیاوش جمال زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
یازدهم بهمن ماه سال هزار و سیصد و چهل و شش در منطقه ای به نام قازلی و روستایی به نام «جمال کندی» خوش آب وهواترین و تمثالی از بهشت برین – مرزی ترین روستا با سرزمین ترکیه، در خانواده ای کشاورز پیشه پای به عالم هستی گذاردم. پدر و مادری بسیار سختکوش، دلسوز و پایبند به اصول مسلمانی و عاشق اهل بیت (ع) دارم.
مادر بزرگ مادری ام (ننه ام که خدایش بیامرزاد) از مشاهیر آن دیار بود. وی در طبابت سنتی و قریحه ی شعری بسیار کوشا و توانمند می نمود و پدرم در حالی که این سطور را رقم میزنم در قید حیات است و او نیز دارای سواد قرآنی و از ذوق شعری بهره مند است. بنا به گفته ی مادر بزرگم سه سال اول زندگیم را در همین روستا پیموده ام. ولی گاهی سالی در میان به همراه وی به روستای عسگرآباد ارومیه که وطن اصلی ننه ام بود سفر می کردیم و این مسافرت گاه ماهها طول میکشید. سال اول ابتدایی را در همین روستا تحصیل کردم و خاطرهها دارم. جالب اینجاست که هی چکدام از همکلاسی های روستائی آن دوران به اندازه ی من با این اوضاع پلنگی، دلمشغول نبودند.
از آنجا که تعلق بسیار شدیدی نسبت به مادر بزرگم داشتم، قرار شد که به همراه او که پس از فوت همسرش با تنها پسرش که دائی گرامی من باشد زندگی میکرد، به شهرستان قصر شیرین از توابع استان کرمانشاه، محل کار دائی که کارمند گمرک خسروی بود، برویم. چهار سال دیگر دوره ی ابتدائی را در دبستانهای شهریار و یزدانفر شهرستان قصر شیرین به اتمام رساندم. در دبستان دولتی یزدانفر آموزگار فرشته خویی به نام خانم «خاکی» داشتم در نهایت مهربانی.
دائی ام در برداشتن قدم های اولیه من در ساحت علم و ادبیات سهم بسزائی داشت به طوری که ایشان در اوقات فراغت می خواستند که پایان نامه هایی را که چاپ می کردند برای وی قرائت کنم و حتی ایشان تکلیف می کردند که داستانهای مختلف را خوانده و در نواری به طور خلاصه ضبط کنم تا اینکه ایشان به این صدای ضبط شده گوش فرا میداد و پاداشت های تشویقی و جایزه ها تقدیم می کرد. عمرش دراز باد و مرحمتش فزون.
پس از ازدواج دائی، خانه ی او را به همراه مادر بزرگ ترک گفتم. من و برادر دیگرم و یکی از پسر عموهایم، سال اول راهنمائی را در روستای آواجیق ماکو که حالا تبدیل به شهر شده، گذراندیم و من تا آن زمان خیلی از رمانهای مشهور جهان را خوانده بودم. به جرأت می توانم بگویم که بیشتر از نود در صد کتابهای موجود در کتابخانه ی مدرسه را که احتمالا افزون از هفتصد جلد بود، مطالعه کرده بودم. زبان فارسی را بسیار روان و شیوا و اخباری قرائت میکردم حتی تمامی معلمان خواندن متون قرائتی را به من می سپردند. بیشتر گفته هایم را به زبان ترانه و موزون و گاهی وزن دست و پا شکسته با نزدیکان خودم طی میکردم.
سال بعد با همین ترکیب خانوادگی یعنی ننهجانم و من و برادر و پسر عمو در روستای «گوگ تپه» از توابع شهرستان ارومیه در منزل شخصی یکی از فامیلهای مادرم به نام «حسن آقا» که بعدها پدر زن محترم اینجانب شدند، اقامت کردیم، و جالب آنکه با دختر پدر زنم – که بعدها همدل و همسر و شریک زندگی ام شدند - در یک مدرسه بودیم و اغلب اوقات به حالت قهر و دعوا به سر می بردیم!! و البته سالها بعد که بزرگتر شدیم، اوضاع کلی فرق کرد! ...
سال دوم راهنمائی را بسر کردم. چون موقعیت زندگی مناسب نمی نمود، پدرم در شهرستان ماکو خانه ای خریدند و ما سال دیگر با همین ترکیب به شهرستان ماکو نقل مکان کردیم. سال سوم راهنمائی و چهار سال متوسطه را در شهرستان ماکو طی کردم. از سال اول دبیرستان بود که زندگی ادبی من به طور رسمی با حضور شخصیتی شیفته به شعر و ادب جناب آقای «بالغ صمدزاده» شروع شد هر چند که آقای محمد معصومی به عنوان دبیر ادبیات که بعداً در شهرستان ارومیه با ایشان همکار هم شدیم اشعار مرا جهت چاپ به جراید آن زمان ارسال میکرد در روند تقویت و بهبود ذوق بنده موثر شدند. با شخصیت شاعر دیگری به نام «حامد ماکوئی» نشست های شعری فراوان به همراه آقای صمدزاده داشته ام.
در مدرسه نیز همچنان می درخشیدم و همکلاسی ها لقب شومپیتر (نام یکی از اقتصاد دانان غربی) را به من داده بودند و این بدان علت بود که دیپلمم رشته ی اقتصاد اجتماعی بود. قبول شدنم از دانشگاه دولتی تهران در رشته ی علوم قضائی به علت داغ غیبت دیدن دفتر چه ی آماده به خدمتم برای سربازی «کان لم یکن» اعلام شد و من ماندم و کوله باری از حسرت و بی سر و سامانی ... تا اینکه از روی اجبار و یا تقدیر و یا هر چه که میتوان نامش را گذارد به مرکز تربیت معلم شهرستان خوی برای تحصیل در رشتهی آموزش ابتدائی پذیرفته شدم و در طی دوسال هم ارشد کلاس و هم مسئول خوابگاه دانشجویان بودم.
مرکز تربیت معلم شهید مطهری با معاونت آقای وحدتجو و ریاست آقای فتحی خاطره ها داشت. روزهای سه شنبه ناهار چلو مرغ صرف میکردیم. چند هفته ای بود که از مرغ خبری نبود، آقای فتحی را به کلاس دعوت کردیم که علت را جویا شویم، ایشان با لهجه ی منحصر به فردی که فارسی را صحبت می کردند فرمودند: چیکار کنیم برادران؟ در بازار خبری از میرغ نیست، شما اگر جایی سوراغ دارید بیایید سوراخ ما! ... «نجف نوه سی» از خوش ذوق های کلاس بلند شد و گفت: آقا ما اگر سوراخ داشتیم خودمان می گرفتیم، دست شما درد نکند زحمت نکشید! ...»
در طول این دوسال روزهای چهارشنبه اغلب هفته ها به کتابخانه ی قدیمی خوی برای شرکت در انجمن شعری که با مسئولیت شاعر غزلسرای نامی مرحوم آقاسی متخلص به «دانش» برگزار می شد، می رفتم از حضور شادروان سید منصور دیبا، عابدین زاده و آقای آیرملو فیض می بردم و مرحوم استاد دانش عنایت خاصی به من داشتند و معتقد بودند که من در آینده از شاعرانی مشهور خواهم شد. در آن موقع با شاعران ارومیه هم از جمله حاج بیت الله جعفری و مرحوم «تنها» دورادور آشنائی داشتم. کانون ادبی شهرستان ماکو و کتابفروشی شاعر ارجمند جناب آقای حامد ماکوئی پاتق ها و دارالامان هایی بودند که زندگی عاطفی و هنری مرا، هر از چند گاهی بهبود می بخشیدند.
پس از دو سال آموزگاری در منطقه ی «آرخاشان آواجیق» و روستای «امامقلی کندی» از روستاهای توابع چالدران که از جمله سالهای بسیار پر اضطراب و حساس و پر از خاطرات اسف بار زندگی دوره جوانی ام بود همراه با بی مهری ها از طرف مدیریت آموزش وپرورش وقت ... برای ادامه تحصیل در دانشگاه دولتی و روزانه تربیت معلم تهران در رشته مشاوره و راهنمائی پذیرفته شدم و در طول چهار سال به صورت مأمور به تحصیل در آن دانشگاه تحصیل و در نواحی چهارگانه کرج از جمله «حصارک» و شهر هشتگرد، در منطقه «خور» آن شهر مشغول به تدریس دروس مختلف دینی و قرآن و پرورشی و عربی و زبان انگلیسی شدم. مسئولیت شب شعر و انجمن ادبی دانشگاه را که از طرف جهاد دانشگاهی برگزار میشد به مدت سه سال بر عهده داشتم، در این میان با شاعرانی چون استاد حمید سبزواری، موسوی گرمارودی، حسینجانی، مرحوم محمدرضا آقاسی (شاعر بسیجی) علی آذری (آتش)، ترکی (از شاعران کرجی) ارتباط نزدیک و تبادل فکری و مراوده های سرشاری داشتم. غنای شعرم به تدریج فزونی میگرفت. ولی هنوز برایم رضایتبخش نبود. به نظر من تنها شعری از اشعارم برایم ماندگار مینمود که پس از مدتی که از سرایش آن میگذشت و شور طراوت و لطف خود را همچنان حس میکردم و از جمله آن اشعار هنوز اندک بود.
پس از اتمام تحصیلات کارشناسی دوباره به منطقه مامور به تحصیلی خودم برگشته و مشغول به تدریس روانشناسی و کارهای مشاوره شدم و از آنجا که به شهرستان ماکو تردد بیشتری داشتم. از مزایای زوجه فرهنگی بودن استفاده کرده و توانستیم به شکل دائم انتقال گرفته و به شهرستان ارومیه بیاییم! در طول اقامتم در این شهرستان که فعلاً نیز ادامه دارد توانستم به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی تربیتی در دانشگاه قبلی خودم یعنی دانشگاه تربیت معلم تهران شده و موفق به کسب کارشناسی ارشد در این رشته گشتم.
با انجمن های شعر و کانونهای ادبی ارومیه جسته - گریخته در ارتباطم و با شاعرانی چون آقایان علی محمدیان (مسافر) حمید واحدی، بهرام اسدی، علی شجاع، محمود شامی، غلامرضا دانشفروز، سعید سلیمانپور، محمدعلی ضیائی، مصطفی قلیزاده علیار و دیگر دوستان مجالستها داشته و الهامها گرفته ام. (پایان)