وصیت
پیامبر اسلام (ص): الوصیةُ حـقٌّ علی کلِ مسلمٍ
- وصیت کردن وظیفه هر مسلمانی است.
راستی شما به عنوان یک مسلمان، وصیت نامه تان را نوشته اید؟ البته قرار نیست با نوشتن وصیت نامه بمیریم! بنابر این شما هم نترسید، بنویسید. با این کار فقط به وظیفه مهم خود عمل می کنیم. هم قرآن، هم اهل بیت (ع)، هم عقل و هم قانون به ما حکم می کنند که وصیت نامه مان را همیشه توی جیب داشته باشیم.
رسالت روزنامهنگار چیست؟
(به مناسبت انتشار پیش شماره اول «روزنامه آراز آذربایجان» در ارومیه – روز دوشنبه چهارم مهر ماه 1390 )
راستی به نظر شما رسالت روزنامهنگار به عنوان چشم و گوش مردم و جامعه با حضوری مستمر و فعال در لایههای پیدا و پنهان زندگی جمعی ملتش چیست؟ آیا اصلاً روزنامهنگاری دارای رسالت و وظیفه و وظایفی فراتر از شغل و پیشه دارد؟ آیا روزنامه نگاری یک شغل است مثل شغلها و پیشه ها و حرفههای دیگر همچون نانوایی، کشاورزی، کارمندی، بازاری و ...؟ که با انجام آن و دریافت حقوق و مزایا، تمام شود و شخص روزنامةنگار برود پی کار و بارش، استراحت و سیاحت و گردش و بگو و بخندش؟! و فردا روز از نو و روزی از نو...؟
به عبارت دیگر آیا جایگاه یک روزنامه نگاربا مؤلفههایی همچون خبرنگاری، اطلاعرسانی به موقع، مصاحبه، انتشار خبر، تحلیلهای اجتماعی و سیاسی و ... جایگاه یک شاغل عادی در جامعه است؟ یا اینکه نه، روزنامهنگاری مسئولیتی فراشغلی و بالاتر از انجام وظایف اداری دارد که از سایر مسئولیتها و وظایف در جوامع بشری متمایز و برجستهتر است؟
آنچه از دقت در وظایف یک فرد روزنامهنگار به دست میآید این است که روزنامهنگاری صرفاً یک شغل نیست هر چند ممکن است روزنامهنگار شاغل در ادارهای، دفتر روزنامهای، سازمانی هم باشد، اما رسالتی دارد و آن عبارت است از تجلی وجدان جمعی جامعه در فعالیت فردی شخص روزنامه نگار در کشاکش حوادث و پدیدههای اجتماعی و سیاسی ملت و کشورش؛ حوادث و وقایعی که به نوعی با سرنوشت ملت و مملکت وی یا سرنوشت بشر در سطح جهان گره میخورد، آنها را دستخوش دگرگونی و تحول میکند، در معرض تهدید و تباهی قرار میدهد و یا در مسیر توسعه و پیشرفت میاندازد.
با این حساب می توان گفت: رسالت روزنامهنگاری حاصل فرایند پدیدهها و کنش و واکنشهایی است که در سطح ملی یا جهانی و در ابعاد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و اخلاقی تاثیر میگذارد، چه آنی باشد چه تدریجی، منفی یا مثبت، مرئی یا نامرئی و ...
از این دیدگاه است که روزنامهنگاری بیش و پیش از آنکه یک شغل باشد رسالت است با پشتوانه شکستناپذیری به عنوان عنصرایمان. رسالت روزنامهنگاری از جنس رسالت انبیاء الهی و شبیه به کار پیامبران خداست سرشار از تعهد، احساس مسئولیت، ظرافت، عواطف انسانی، تعقل، بردباری، سرعت عمل، فریاد، نوآوری، پیامرسانی، بصیرت، شجاعت، ایثار و از خودگذشتگی. و موضوع کار و رسالت خبرنگاری « انسان» و « جوامع انسانی» است.
یک خبرنگار واقعی با بصیرت تمام و عدم احساس خستگی، کژیها را در جوامع نشان میدهد، خدمتها و خیانتها را تعریف میکند، ملتی را به جنبش و خیزش در میآورد، اگاهی و بصیرت و تعهد و راستی و درستی را زودتر و بهتر از دیگران در جامعه منتشر میسازد، نقاط ضعف و قوت را نمایان و زمینه شعور و رشد عقلانی و علمی و اجتماعی و تربیتی و اخلاقی و معنوی را مساعد میکند ، دل و جان آدمها را تکان میدهد و پر از نشاط و امید میکند.
اگر روزنامه نگار اینگونه به تعهد و رسالت خود عمل کند، فردی الهی و پیرو حقیقی پیامبران و از دسته « عبادالرحمن» ( بندگان برگزیده رحمان) است وگرنه از گروه حزب الشیطان و اخوان الشیاطین (برادران شیاطین) است که جز گمراهی و یاس و سیاهنمایی و شیطنت و هواپرستی و شهرت طلبی در جامعه حاصلی ندارد و عرصه مطبوعاتی و اطلاعرسانی را جولانگاه ضلالت و حیرانی میکند و فتنه میانگیزد مثل وجه غالب روزنامه نگاری در غرب که امروز اغلب این جماعت در اروپا و آمریکا جز خدمت به زر و زور و تزور و استکبار و محکومیت حق طلبان فلسطین و لیبی و مصر و خوش خدمتی به آمریکا کاری ندارند.
برای همین است که گاهی در مواقعی از صد ساله اخیر جوامع بشری، بعضی از خبرنگاران متعهد و رسالتمدار موجی شگفتانگیز آفریدهاند و گاه حتی این موج به سقوط نظام سیاسی ریشهدار و مستحکم انجامیده است و سرنوشتی نو برای ملت خود رقم زدهاند.
من نمیخواهم در مورد روزنامهنگاران مدیحهسرایی یا هجو گویی کنم و به سبک شعرا و نویسندگان متکلف رسمی متقدم، حرفهایی گزاف ردیف هم کنم. میخواهم نمایی از حقیقت این رسالت مردمی و الهی و در مقابل آن روزنامه نگاری شیطانی را نشان دهم، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
از این رهگذر اشارهای میکنم به این حقیقت که اگر در کشور ما روزنامهنگار به هر حال جایگاهی لااقل در مرکز داشته و دارد، در اکثر استانها بسیار کمرنگ و در استان آذربایجان غربی تا حدی بیرنگ و پرت از مرحله و تداعیگر نوعی بیکاری و دلمشغولی اهالی مطبوعات و اصحاب رسانه است. آن هم البته دلایل خاص خود را دارد که باید در فرصتی دیگر بررسی کرد.
اینک فقط این حقیقت تلخ را باید ذکر کنم که مهمترین علت آوارگی و در حاشیه ماندن روزنامهنگاری در ارومیه و استان، عدم توجه جدی مسئولان رده اول از این قشر فرهنگی – اجتماعی و نبود سرپناهی مطمئن جهت رشد و بالندگی اهل اندیشه و رسانه در این استان است و چون راه « روزنامه« نگاری و انتشار نشریه به شکل فعال و روزانه در این خطه کاملاً صفر کیلومتر و راهی نرفته و ناهموار و پر از موانع سبک و سنگین است، کار نخستین روزنامه استانی ما یعنی « روزنامه آراز آذربایجان»... را تا حد زیادی سخت و خستهکننده کرده است.
امروز با نشر « روزنامه آراز آذربایجان» بحمدالله اولین روزنامه در تاریخ ارومیه و استان منتشر می شود و با وقوع این حادثه ی مبارک، بی شک مطبوعات این استان تولدی نو می یابند. ولی با توکل به خداوند امیدواریم در سایه همکاری اهل فکر و فرهنگ و رسانه و حمایتهای مادی و معنوی مردم شریف استان و مسئولان دلسوز و فرهنگ دوست بتوانیم با گام نخست، این راه نرفته را هموار نماییم و در آیندهای نزدیک شاهد انتشار «روزنامههایی» چند و متنوع در استان باشیم. چرا که استان هم استحقاق چندین روزنامه را دارد و هم شایسته آن است. همچنین شایسته است با حمایتهای کارساز مسئولان فرهنگی و اجرایی استان و از میان برداشتن موانع سر راه، نشریه هایی تخصصی ( اقتصادی، سیاسی، ادبی، علمی، هنری، تاریخی، نظامی و ...) در این استان انتشاریابد تا بیشتر موجب سرافرازی اهالی این خطه گردد. / مصطفی قلیزاده علیار
منبع: روزنامه آراز آذربایجان ( مورخ 4 مهر ماه 1390 - ارومیه‘ پیش شماره اول)