خاک کربلا
در شعر فضولی بغدادی (قرن 10 هـ.)
آسوده ی کربلا به هر حال که هست،
گر خاک شود، نمی شود قدرش پست
بر می دارند و سبحه اش می سازند
می گردانندش از شرف دست به دست.
البته این شاعر بزرک و عارف سترگ سراینده دهها قطعه به فارسی و ترکی و عربی و مؤلف کتاب ارزشمند « حدیقه السعداء» در موضوع حادثه کربلا و عرض ارادت به امام حسین (ع) است. رباعی فوق قطره ای از دریای عشق فضولی به اهل بیت (ع) است.
غزل
مرحوم استاد عباس بارز
سوزگون باخیشلار آلدی ایمدن توانیمی
کیپریک اوخ اولدو، دگدی دله تؤکدو قانیمی
سنسیز یاناردی عشق اودونا قان اولان کؤنول
سالدین بلای هجره اوجالتدین فغانیمی
ای کاش او ناز وغمزه سی جانیم آلان گؤزون
بیر گون بیلیدی دلده کی سوز نهانیمی
آزاده شاعرم دئییلم باغلی بیر یئره
من اؤز دیلیمله خلقه یئتیررم بیانیمی
کسگین قلم له فکرین اگر اولسا سازشی
قویماز زمانه محو ائده نام و نشانیمی
من بیر گول همیشه بهارم بو عصرده
یاز گؤرموشم عؤمور بویو فصل خزانیمی
عشقین متاع محنتی جان نقدینه ساتیر
نفعی ضرر حساب ائله باغلا دکانیمی
عاشق قوجالسا سئوگیسی گؤزدن سالار اونو
یا رب قوجالتما «بارز» شیرین زبانیمی.
گسترش حجاب در جهان اسلام ...
ما به کجا می رویم؟
در وبلاگ قول سدید (احسان آیتی) خواندم:
همچنین خواندم :
حنان ترک بازیگر مصری پس از انتخاب حجاب: وی با اشاره به هفت سال تفکر برای انتخاب حجاب، گفت: «این دوران، دوران زیانباری بود و ای کاش از روز اول حجاب را انتخاب کرده بودم». این بازیگر مصری در پاسخ به این سؤال که با حجابت به کجا میخواهی برسی، گفت: «مدتی ستاره اهل زمین بودم و از خدا میخواهم تا مرا به ستاره آسمانها تبدیل کند».
الحمد لله. خبر خوبی است. اما گاه ما از خودمان در تهران و دیگر شهرها با دیدن وضع نابسامان حجاب و مانتوهای اجق و وجق تنگ و کوتاه و اندامی هوس انگیز، باید شرمنده شویم، می فرمایید نه؟!!...بگذریم
در مذمت عالمان بی عمل - خلخالی
عالم بزرگ و شاعر برجسته مرحوم شیخ محمدباقر خلخالی (قرن 13 و 14 هجری) جایگاهی والا در شعر کلاسیک آذربایجان دارد و منظومه طنزآمیز اجتماعی، اخلاقی و عرفانی «ثعلبیه» ( سرگذشت تمثیلی یک روباه) از خلخالی در ردیف شاهکارهای ادبی ترکی آذری است. ابیاتی از این اثر جاودانه را با عنوان فارسی «در مذمت عالمان بی عمل»باهم زمزمه کنیم:
در مذمت عالمان بی عمل
بلی عالم اولان عامل گره کدیر
شریعت امرینه کامل گره کدیر
چو عالم گئتمسه اؤز بیلدیگینه
یقیناً اعتقادی یوخدی دینه
اؤزون «لاتأکلوا» حکمون دئیرسن
یتیمون مالینی یکجا یئیرسن!
دوروب اؤزگه لره دقت دوتارسان
الیوه دوشسه قورت کیمی اوتارسان
معاش کار و بارون عشوه دندیر
هامی خورد و خوراکین رشوه دندیر
دگول لایق سنه عالم دئسونلر
یئری واردور سنه ظالم دئسونلر!
گره ک اولسا پیمبر جانشینی
ائده سر مشق پیغمبر ایشینی
اولور عالم نشان خاتم کل
گلاب اولموش جهاندا مظهر گل
عمل یوخسه شریعتده دولانما
آدون قاضی قویوب، چوخ قاضیلانما!
شریعت اهلی سن آللاهی آتما
گؤزلجه دینیوی دنیایه ساتما
عزیزیم بیر- بیرینه وورما خلقی
اؤزون دیرناق چالوب قیردیما خلقی
گؤرنده پول اوزو قویلو ییخیلما
گؤزتده دال – قاباقین تئز سوخولما
بیله اول شهرتون دوتموش جهانی
آدون دیللرده پیدا و نهانی
کئچوب اندازه دن جاه و جلالون
دخی تعریفه گلمور ملک و مالون
هامی عالم باشیوه آند ایچرلر
سیزون حکموزله قانلاردان کئچرلر
بولار واللهی ای مرد حسابی
نکیر و منکرون اولماز جوابی
گره ک عالم اولان قورخسون خدادن
تغافل ائتمسون روز جزادن
گره ک علم اهلی اهل عشق اولسون
عوام الناس ایچون سر مشق اولسون
اگر عالم یئسه بیر شبهه لی مال
حرامه میل ائدر بی شبهه جُـهّـال
اگر عالم یئیه مال حرامی
بو شیوه کافر ائیلر چوخ عوامی
او عالم کیم ائده دنیایه اقبال
وبالون بوینوما، چؤندر اونا دال
یازیم تقوا یولونی تاپ سعادت
اؤلنده سندن ایسترلر عبادت....
عباس بارز هم رفت
استاد «عباس اسلامی» متخلص به «بارز» شاعر شهیر شهرستان اهر در ناحیه شمالی استان آذربایجان شرقی روز 24 آبان 1390 (عید غدیر 1432) در 91 سالگی، دنیای فانی را وداع گفت. خبرش را دوست شاعرم اکبر حمیدی علیار به من داد. خدایش رحمت کند مردی خوب و شاعری با احساس بود و به دو زبان آذربایجانی و فارسی شعر می سرود و عضو انجمن ادبی استاد شهریار در سالهای قبل از انقلاب بود و اشعارش در نشریه ویژه آن انجمن در دهه چهل تا جایی که به خاطر می آورم، چاپ شده است البته من آن وقتها یک بچه دهاتی 5 – 6 ساله بوده ام، این نشریه را در آرشیو کتابخانه تربیت تبریز در دهه شصت به جناب منصور خانلو دیده ام و تورقی کرده ام، یادش بخیر. عباس بارز را هم نخستین بار در سال 1365 در دفتر روزنانه «فروغ آزادی» در تبریز و در محضر مرحوم استاد یحیی شیدا دیدم. او یک عمر صمیمیت و صداقت و سادگی شاعرانه و روستایی را یکجا در شعر و هنر زندگی اش داشت و جذابیتش هم درآن بود. کتاب «ائل دایاقینا سلام» او به شیوه « حیدر بابایه سلام» شادروان استاد شهریار بود که در سال 1346 در تبریز چاپ شده است با مقدمه محمد مصری و خود شاعر. بعدها هم گویا کتاب کوچکی از اشعارش را منتشر کرده بود و مجموعه شعر « یاسلی ساوالان» (سبلان عزادار) ظاهراً آخرین کتابش است. او در ادبیات آذربایجان جایگاه خاص خود را دارد.
امروز چهارشنبه 25 آبان 1390 در کانون شعر و ادب حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه، یاد و خاطره مرحوم بارز را گرامی داشتیم و من در باره ویژگی های شعری و منش آن فقید حرفهایی زدم و جناب استاد محمود شامی شاعر مشهور ارومیه هم خاطره سفر مرحوم بارز به ارومیه و روستای زادگاه شامی را بازگو کرد... از یکی از دوستان هم تلفنی شنیدم که مسئولان فرهنگی استان در باب محل دفن مرحوم بارز مثل اینکه اهمیت لازم را نداده اند!...
در اینجا مطلع و مقطع یکی از غزلهای ترکی عباس بارز را می آورم:
سوزگون باخیشلار آلدی الیمدن توانیمی
کیپریک اوخ اولدو، دگدی دله، تؤکدو قانیمی...
عاشق قوجالسا سئوگیسی گؤزدن سالار اونو
یا رب قوجالتما «بارز» شیرین زبانیمی!
و ترجمه اش به فارسی برای عزیزانی که ترکی نمی دانند:
نگاه مست تو جانا تاب و توانم را از کف برد
مژگانت مثل تیری به دلم نشست و خونم را ریخت....
عاشق چون پیر شود، از چشم محبوبش می افتد،
یا رب «بارز» شیرین زبان را پیر مگردان.
تسلیت میگویم به خانواده و فرزندانش به خصوص فرزند شاعرش بابک اسلامی. یادش گرامی باد.
مصطفی قلیزاده علیار