یاران همه جمع آمده، «شامی» به میانه
نوشته: قنبر حاجیوند (نویسنده، روزنامه نگار، منتقد ارومیه ای)
- مدت ها - فرصت دیدار دوستان و حضور در نشست های ادبی و بهره مندی از فیوضات ادیبانه ی اهل قلم و شعر و شاعری را ، از بنده سلب کرده بود .
دیروز فرصتی دست داد تا در جلسه ی کانون شعر حوزه ی هنری شرکت جویم .
لطف استاد قلیزاده هم شامل حال شد و چند دقیقه ای از دل دردمندم گفتم و کارهای نوشتاری ام .
این عکس به پیشنهاد آقای [مصطفی] قلیزاده ، به مناسبت حضور استاد محمود شامی ( بعد از دوره ی طولانی بیماری ) ، در جلسات کانون ، گرفته شد و هدیه ی دوستان .
استاد شامی (نشسته کنار پرچم کشور عزیزش ایران و در کنارش استاد غلامرضا دانش فروز)
منبع: وبلاگ قنبر حاجیوند
خبر ادبی
«آنتولوژی شعر ارومیه»
درکانون شعر حوزه هنری مورد بررسی قرار گرفت
دنیزنیوز: مجموعه ادبی «آنتولوژی شعر اورمیه» درکانون شعر حوزه هنری مورد بررسی قرار گرفت.
به گزارش سایت خبری دنیزنیوز، جلد اول از کتاب مجموعه اشعار ترکی و فارسی «آنتولوژی شعر اورمیه» که توسط اسماعیل مددی اولکر در موضوع شهر تاریخی و فرهنگی ارومیه جمعآوری و تنظیم شده، در کانون شعر و ادب حوزه هنری آذربایجان غربی مورد رونمایی و بررسی گرفت. د این نشست ادبی که با حضور جمع کثیری از شعرا و ادبای شهر برگزار گردید، ابتدا مسئول واحد آفرینش های ادبی حوزه هنری با اشاره به اهمیت آنتولوژیهای ادبی گفت: اهمیت این مجموعه ها در آن است که مجموعه ای از بینشها و دیدگاههای جمع کثیری از صاحبا اندیشه و شعرو ادب، یک موضوع جمعآوری و به علاقمندان ارائه میگردد.
درکانون شعر حوزه هنری آذربایجان غربی نقد شد
مصطفی قلیزاده علیار افزود: مجموعه ادبی «آنتولوژی شعر اورمیه» که به همت شاعر و ادیب صاحب نظر اسماعیل مددی و همکارانش از آثار شاعران معاصر و گذشته تدوین یافته، در معرفی شهر تاریخی و فرهنگ پرور ارومیه کاری ارزشمند و لایق هر گونه تقدیر است و زمان نمره و امتیاز حقیقی این گونه کارها را به موقع خواهد داد.
اسماعیل مددی نیز طی سخنانی گفت: بنده و همکارانم بی هیچ حمایتی از سوی کسی یا ارگانی، بیش از یک سال در گردآوری جلد اول «آنتولوژی شعر اورمیه» تلاش کردیم و بالاخره این کتاب فراهم شد و البته ادامه دارد تا جلدهای بعدی نیز تدوین شود.
مددی با تشکر از همه شاعرانی که آثارشان را در موضوع شهر ارومیه در اختیار ایشان گذاشتند، گفت: امیدواریم که در جلد دوم هم شاهد این همکاری صمیمانه باشیم و بتوانیم دین خود را نسبت شهر تاریخی و فرهنگی ارومیه ادا نماییم.
وی تأکید کرد: با اینکه تاکنون هیچ حمایتی از این کتاب نشده، اما ما امیدواریم ادارات و ارگانهای فرهنگی و مدیریتی ارومیه از این کتاب حمایت نمایند
در ادامه این جلسه تعدادی از شاعران از جمله مسعود هارای، عادل شاهوردی، شاهرخ رضوانی و ... نقطه نظرات خود را در موضوع کتاب «اورمیه شعر آنتولوگیاسی» (آنتولوژی شعر اورمیه) اظهار داشتند و عاشیق قربان پورولی علیار به اجرای موسیقی عاشیقی پرداخت.
گفتنی است جلد اول کتاب «آنتولوژی شعر اورمیه» مشتمل بر اشعار ترکی و فارسی صد نفر از شاعران ایران، در پیرامون شهر ارومیه، در 404 صفحه قطع رقعی و با شمارگان 1000 نسخه، طی سال جاری از سوی انتشارات اولکر در شهر ارومیه منتشر شده است.
نگاهی به فاجعه خونین نسل کشی قرن 20 در خوجالی
نویسنده: رابیل کتانُف
فاجعه نسلکشی در شهر «خوجالی» آذربایجان که توسط ارامنه در اواخر قرن بیستم اتفاق افتاد، یکی از فجیعترین جنایتهایی است که علیه بشریت رخ داده است؛ فاجعهای که هرگز از حافظه تاریخ محو نخواهد شد و در ردیف قتلعامهای وحشیانه و فاجعهبار تاریخ معاصر جهان ــ همچون سربرنیتسا و ...ــ قرار دارد. این قبیل حوادث دهشتبار بشری علیه اهالی بیدفاع و شهروندان عادی و غیر نظامی اعمال شده و واکنشهای تند و گسترده انسانها را در پی داشته است.
نسلکشی اهالی مسلمان شهر خوجالی توسط ارامنه با نقشه قبلی و با هدف محو این دیار دیرین و مسکونی آذربایجان از صفحه جغرافیا صورت بود، زیرا شهر خوجالی از اماکن قدیمی و دارای آثار فرهنگی و تاریخی کهن در سرزمین آذربایجان است. خوجالی در زمان نسلکشی توسط ارامنه، با بیش از 7 هزار نفر جمعیت آذری، از هر طرف با روستاهای ارمنینشین احاطه شده بود. در اطراف این شهر آثار تاریخی و بناهای مربوط به قرن 16 و 17 وجود دارد.
در ماه فوریه 1992 قوای مسلح ارامنه وارد خوجالی شده، اهالی را وحشیانه قتل عام کردند، سپس بلافاصله برای تخریب آثار و بناهای باستانی و از بین بردن میراث تاریخی و فرهنگی این دیار عزیز دست به کار شدند.
گفتنی است موقعیت استراتژی شهر خوجالی در منطقه قرهباغ کوهستانی موجب ناخوشنودی ارامنه میشد. زیرا خوجالی در 10 کیلومتری جنوب شرقی شهر خانکندی، و شاهراه شهرستانهای آغدام – شوشا و عسگران – خانکندی واقع شده است.
یکی دیگر از امتیارهای شهر خوجالی وجود یگانه فرودگاه مناطق قرهباغ کوهستانی در این شهر است. بنابر این یکی از اهداف ارمنستان در حمله به خوجالی، این بود که راههای مواصلاتی عسگران – خانکندی را تحت نظر بگیرد و فرودگاه خوجالی را در اختیار خود داشته باشد. شاهد این مدعا حوادثی است که قبل از نسلکشی در خوجالی، گاهی از سوی نیروهای ارمنستان اتفاق میافتاد. از جمله اینکه چهار ماه قبل از فاجعه خوجالی، یعنی از اواخر ماه اکتبر 1991 تمام جادههای اتومبیلرو را مسدود و محاصره خوجالی را شروع کرده بودند. دیگر اینکه برق شهر خوجالی هم از روز دوم ژانویه 1992 قطع شده بود. تنها وسیله ارتباط با خوجالی هلیکوپتر بود که آن هم چند ماه بعد قطع شد.
از اوایل سال 1992 ارمنیها جنایتهای دهشتانگیز بسیاری را در مناطق قرهباغ مرتکب شدند و روزهای 10 و 11 فوریه روستاهای «مالبیگی» و «قوشچولار» را به تصرف خود درآوردند و روزهای 13 الی 17 به روستای «قاراداغلی» در شهرستان «خواجهوند» هجوم برده، 92 نفر محافظ و 54 نفر از ساکنان روستا را کشته و به چاه انداختند و 118 نفر از زنان و کودکان و سالمندان را به اسارت گرفتند سپس 77 نفرشان را با قساوت قلب و وحشیانه به قتل رساندند. قبل از آن هم در 28 جولای 1991 ارامنه در یک کارگاه همین روستای «قاراداغلی» 6 نفر را زنده زنده در آتش سوزاندند.
در شب 26 فوریه سال 1992 قوای مسلح ارمنستان در شهرستان خانکندی وارد پایگاه چهارم ارتش شوروی شده، با استفاده از 10 دستگاه تانک، 16 نفربر زرهی، 9 دستگاه خودرو جنگی پیاده نظام، 180 نفر کارشناس نظامی و نیروهای آمادهباش بسیاری، خوجالی را به محاصره انداختند. آنان با سلاحها و عدوات جنگی جدید به ویران ساختن شهر خوجالی پرداختند و شهر زیر تسلیحات سنگین جنگی ارامنه، با خاک یکسان شد.
اهالی بیدفاع و مظلوم با غداری کامل مهاجمان ارمنی به خاک و خون کشیده شدند. در بین این مقتولان مسلمان و مظلوم، افراد مُثله شده زیادی به چشم میخورد، برخی را سر بریده بودند، چشم بعضیها را از حدقه درآورده، پوست از سر بعضیها کنده، تعدادی را زنده زنده به آتش انداخته بودند و ...
بر اساس آمارهای رسمی حدود 613 نفر در این نسلکشی سَبُـعانه، کشته شده که 63 نفرشان کودک، 106 نفر زن، 70 نفر هم پیرمردها بودند. در این جنایت هولناک ارامنه تمام اعضای 8 خانواده به کلی کشته شده و از بین رفتند! 487 نفر معلول شدند که 76 نفرشان کودکان هستند. علاوه بر این جنایتها، 1275 نفر از اهالی خوجالی را هم به اسارت بردند و 150 نفر هم به سرنوشت نامعلومی گرفتار شدند که تاکنون هیچ اطلاعی از ایشان به دست نیامده است.
ماهیت اصلی این جنایت ارامنه، از سال 1993 و بعد از آنکه حیدر علییف بار دیگر به حاکمیت سیاسی آذربایجان بازگشت، روشن شد و از فوریه 1994 مجلس شورای ملی آذربایجان موضوع نسلکشی خوجالی را بررسی و آن را به عنوان یک مسأله سیاسی و حقوقی ارزشگذاری کرد. علاوه بر آن بعدها در 26 ماه مارس سال 1998 حیدر علییف با صدور فرمانی، روز 31 مارس را روز نسلکشی آذربایجانیها اعلام کرد و در روز 25 فوریه 2002 به مناسبت دهمین سالروز قتل عام خوجالی، طی پیامی خطاب به ملت آذربایجان گفت:« فاجعه خوجالی در مدت نزدیک به 200 سال اخیر، صفحهای خونین از تاریخ جنایات شوونیستهای قومگرای تندرو ارامنه است که در مقابله با ملت آذربایجان با برنامهریزی دقیق و بر اساس سیاست نسلکشی انجام گرفت.»
در حال حاضر رسیدگی به این مسأله یکی از اصول اساسی سیاست خارجی آذربایجان را تشکیل میدهد. در نتیجه سیاستهای موفقیتآمیز الهام علییف رئیس جمهوری آذربایجان، ارمنستان در برخی از تشکیلاتهای بینالمللی، به عنوان یک دولت اشغالگر معرفی شده و گامهای بلندی در معرفی حقایق رقتانگیز خوجالی و جنایتهای ارامنه و قتل عام اهالی در آنجا برداشته شده است.
اهتمام بنیاد فرهنگی حیدر علییف به ریاست خانم مهربان علییوا نیز در عرصه مطالعات فرهنگی و انتشار اسناد تاریخی مرتبط با جنایتهای واقع شده در خوجالی قابل توجه است و این بنیاد اقداماتی مهم و دنبالهدار در دنیا انجام داده، از جمله مسابقه نقاشی «خوجالی از چشم کودکان» و نمایشگاه عکس در ممالک بزرگ دنیا، از آن فاجعه دلخراش قرن 20 تصویری نیرومند و تأثیرگذار در دل و دیده ملتهای مختلف ترسیم کرده است.
ترجمه: زهرا قربانی
منبع: سایت دنیزنیوز www.Daniznews,ir - لینک مقاله در سایت:
http://www.daniznews.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=2207:azerbaijan-khojali&catid=13:team
نسلکشی «خوجالی»
شهر «خوجالی» جمهوری آذربایجان پیش از اشغال توسط ارمنستان یکی از شهرهای قرهباغ کوهستانی بود که آذربایجانیها به تعداد کثیر در آنجا ساکن بودند. از آغازین روزهای مناقشه ارمنستان – آذربایجان و از سال 1989 برخی از روستاهای شهر خوجالی و خود شهر مورد تجاوز ارمنیها قرار گرفت و تا سال 1992 قسمتی از روستاهای این شهر تحت اشغال قرار داشت. در روستاهایی چون «مئشهلی»، «کرکیجهان» و «جمیللی» کشتار انجام گرفته بود. شهر خوجالی تا فوریه 1992 قریب به 5 ماه تحت محاصره بودو پیش از آغاز جنگ از 7 هزار نفر اهالی خوجالی تنها 2500 نفر در شهر مانده بودند. هیچ ضرورت جنگی حمله به شهر خوجالی را ایجاب نمینمود. خوجالی منطقهای در محاصره بود که تنها شهروندان غیرمسلح در آن سکونت داشتند. هدف ارامنه از حمله به این شهر، اشغال آن، امحاء کامل اهالی خوجالی، ترسانیدن آذربایجانیهای ساکن در سایر مناطق قرهباغ کوهستانی و از بین بردن اراده مبارزه در میان ایشان و ایجاد شرایط جهت اشغالگریهای آتی بواسطه تصرف تنها فرودگاه واقع در قرهباغ کوهستانی بود.
در شب سرد گذر از 25 به 26 فوریه 1992، نیروهای مسلح ارمنستان، گروههای اوباش تجریهطلب فعال در قرهباغ کوهستانی، بخشی از تیپ 366 ارتش شوروی و حدود 50 سرباز و افسر ارمنی این تیپ، اعضای سازمانهای تروریستی بینالمللی چون «آسالا» و غیره با توسل به تجهیزات جنگی سنگین، تانک، توپ و مسلسل به شهر خوجالی حمله نموده، شهروندان غیرمسلح را به رگبار بسته، اهالی دست خالی شهر اعم از زن و پیر و کودک به صورتی وحشیانه مورد قتلعام قرار گرفتند. از میان 613 مقتول ساکن شهر خوجالی 63 تن نوزاد، 106 تن زن و 70 نفر نیز افراد سالخورده بودهاند. انجام اعمال تحقیرآمیز با 56 جنازه از آن جمله کندن پوست سر و صورت ایشان، بریدن سر، گوش و بینی جنازهها، در آوردن چشمها، دریدن شکم زنان، به اسارت گرفتن 1275 شهروند غیرمسلح که در میان ایشان میتوان صدها زن و کودک حضور داشت، اعمال شکنجههای غیرقابل تصور بر آنان، زنده-زنده سربریدن انسان های اسیر، درآرودن قلب و سایر اعضای بدن بصورت زنده – زنده و به منظور اعمال شکنجه، سوزانیده شدن، گرفتن کودکان از والدین، کوچ اجباری و سایر اقداماتی از این دست بر اساس کنوانسیونهای بینالمللی نسلکشی محسوب میگردد. سرنوشت 150 تن از اسرا تا به امروز مجهول مانده است. 6 خانواده به کلی از بین رفته، 26 کودک هر دو والدین و 130 کودک یکی از والدین خود را از دست دادهاند. 487 نفر مجروج گردیدهاند که 76 نفر از ایشان را کودکان زیر 1 سال تشکیل میدهند. صدها نفر نزدیکان خود را از دست دادهاند چنانکه، تمامی بازماندگان حادثه خوجالی تاثیرات روانی و معنوی این فشار و شکنجههای سنگین را همچنان به دوش میکشند.
این کشتار خونبار از آن روی نسل کشی خوانده میشود که، آنچه روی داده کشتهشدن تصادفی انسانها در نتیجه وقوع جنگ نبوده و قوای مسلح ارمنستان با حمله به یک شهر بی دفاع به صورتی هدفمند و سیستماتیک اتباع غیر مسلح آذربایجانی را به صورت دست جمعی تار و مار نمودهاند. شهر خوجالی از سه طرف مورد محاصره قرار گرفته، اهالی به صورت هدفدار و با نقشه قبلی قتل عام گردیده، بر سر راه شهروندانی که خواستار فرار از حلقه باز محاصره به سوی شهر آغدام بودهاند کمین های مخفی مستقر گردیده و ایشان را بصورتی وحشیانه به قتل رسانیدهاند. تمامی این موارد وجود قصدی خاص در کشتار اهالی خوجالی را آشکار میسازد. کشتار اهالی در قرهداغلی، مالی بیگلی، کرکی جهان، جمیللی و مئشهلی پیش از واقعه خوجالی نشان از آن دارد که کشتار آذربایجانی ها اتفاقی نبوده و به صورتی نظاممند صورت پذیرفته است. در زمان هجوم به خوجالی از گلولههای کالیبر 45/5 و سلاحهای شیمیایی استفاده گردیده است. در کل آنچه در خوجالی روی داده در تضاد با قواعد بینالملل قرار داشته، اراضی آذربایجان تحت اشغال قرار گرفته، شهروندان غیر مسلح و ساختمانهای مسکونی به گلوله بسته شده، صدها انسان غیر مسلح بصورتی وحشیانه مورد کشتار قرار گرفته، تمامی شهروندان محلی بی سلاح در اراضی مورد اشغال به قتل رسیده و یا به اسارت درآمده اند. جان سالم به در بردن برخی در کشتار خوجالی تنها در سایه تشکیل گروههای کوچک مسلح محلی که با شکستن حصار محاصره توانستهاند اهالی را به جایی امن منتقل نمایند امکان پذیر گردیده است و جلوگیری از نابودی کامل اهالی نیز تنها در سایه این امر میسر شده است. قربانیان خوجالی تنها به کشتهشدگان این نسل کشی محدود نگردیده و تمامی بیش از 2500 نفری که پیش از حمله در شهر بسر میبردهاند را نیز شامل میگردد.
فاجعه خوجالی که با اقدامات حیدر علیاف در سال 1994 از جانب مجلس ملی جمهوری آذربایجان به مثابه نسل کشی مورد شناسایی قرار گرفته در چارچوب تبلیغات "عدالت برای خوجالی" از جانب نهادهای قانونگذاری برخی کشورها منجمله کانادا، اردن، رومانی، مکزیک، پاکستان، کلمبیا، چک، بوسنی و هرزگوبین، پرو، هندوراس، سودان، صربستان، پاناما و 15 ایالت آمریکا به عنوان نسل کشی مورد شناسایی قرار گرفته و نیز از جانب سازمان کنفرانس اسلامی نیز مورد ارزشیابی سیاسی – حقوقی واقع گردیده است. در بسیاری از کشورهای جهان بنای یادبودی نیز به یاد خوجالی مستقر گردیده است. اکنون بیش از 20 سال است که، ساکنینی که جان سالم از خوجالی به در بردهاند و راندهشدگان از خوجالی نامیده میشوند در مراجعات خود به سازمان ملل، اتحادیه اروپا، سازمان امنیت و همکاری اروپا و سایر نهادها مجازات مجرمان را مطالبه مینمایند.
معرفی نسلکشی خوجالی به مثابه جنایتی که علیه ملت آذربایجان و در کل جامعه بشری و جهان اسلام روا داشته شده و خواست مجازات عاملان این جنایت حمایت از عدم ایجاد امکان رخداد چنین جنایتی بر ضد تمامی ملتهای جهان محسوب میگردد.منبع: سایت «دنیزنیوز»
ساخت سریال"شهید مهدی باکری"
به لحاظ عقل فلسفی ممکن نیست!
مصطفی قلیزاده علیار
همه کسانی که کمابیش در جریان سریالی "ساخت سریال شهید مهدی باکری" هستند، میدانند که این حرفها و ادعاها در چند سال گذشته همگی سرکاری و الکی بوده و طرفها هدفشان این بوده که از نمد نام این شهید بزرگ بالاخره کلاهی برای خود بدوزند و حالا که فرصتی پیش آمده، مسئولان را سرکیسه کنند و بارشان را ببندند و بروند سر کار و زندگیشان و خدا بده برکت! و ... همین طور هم شد.
بله، پس از کش و قوسهای طولانی و چندین ساله، بالاخره معلوم شد فیلم شهید مهدی باکری در این استان زادگاه آن شهید بزرگ، امکان ساخت ندارد و نباید الکی دلمان را صابون بزنیم و امیدوار باشیم. برای اثبات این واقعیتف بهتر است به آخرین مطالب از زبان یکی از مسئولان رده اول استانی دقت کنیم:
علیرضا رادفر معاون سیاسی امنیتی استاندار آذربایجانغربی چند روز پیش در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم در ارومیه صادقانه اعلام کرد: «با مدیریت استانداری و دبیری صدا و سیمای استان در ساخت سریال شهید مهدی باکری، پیش قسطی برای تهیه آن به سیما فیلم پرداخت شده است، اما متاسفانه ساخت این سریال راکد مانده بود.... تا کنون سه جلسه در این رابطه تشکیل شده و از سیما فیلم و صدا و سیما خواسته شده تا گزارش عملکرد خود را ارائه کنند اما متاسفانه با ارائه عملکرد مشخص شد کار خاصی انجام نشده و تنها به مصاحبههایی با برخی رزمندگان آن دوره اکتفا شده است... فیلم شهید باکری باید در شأن این بزرگوار باشد، چرا که شهید مهدی باکری مظهر غیرت آذربایجان بود... ساختن سریال این شهید بزرگوار شرایطی دارد و با توجه به اینکه روند کار آنگونه که انتظار میرفت نبوده از سیما فیلم خواستهایم کارگردان دیگری برای ساخت فیلم شهید باکری در نظر گرفته شود... به سبب برخی ناهماهنگیها با مقامات تراز اول و مسئول در حوزه دفاع مقدس آخرین مطالب در باره این شهید گرانقدر دریافت نشده و سناریوی سریال کامل نیست.... در استان نیز کارگردانان خوبی وجود دارد که تا کنون فیلمهای خوبی را کارگردانی کردهاند ولی مقرر شده چنانچه تا آخر بهمن ساخت فیلم شهید مهدی باکری اینگونه کند پیش رود ناگزیر باید ساخت فیلم توسط سیما فیلم متوقف شده و فکر دیگری شود.»
خب، باز خدا خیرش دهاد این یکی معاون اول استانداری جناب رادفر را که رادی و مردانگی کرد و لُبّ مطلب را گفت و همه را خلاص کرد و از حرفهای ایشان کاشف به عمل میآید که: موضوع ساخت سریال شهید باکری در حقیقت ساخت فیلم در باره یک شهید بزرگ نبوده، بلکه فیالوقع «فیلمبازی» بوده و عدهای راهزنِ ناکارآمدِ بیتعهد کیسهای گنده دوخته بودند تا در سایه نام نیک آن شهید بزرگ و با سوء استفاده از ناکارآمدی برخی مسئولان بی مسئولیت، به نان و نوایی برسند و تا حدی هم ظاهراً رسیدهاند و الله اعلم بالصواب!
بعد از این صغرا و کبرای ما و آقای دکتر رادفر، چنین نتیجه منطقی گرفته میشود که: ساخت سریال شهید مهدی باکری در این استان حالا حالاها ممکن نیست، هر چند به لحاظ عقل فلسفی محال هم نیست!... حالا اینکه این قضیه منطقی در قالب کدام یک از اَشکال اربعه منطق ارسطویی جور درمیآید و مُنتِج به چنین نتیجهای میشود؟ ظاهراً نیاز به توضیح ندارد. فقط میتوان به سبک رمانتیکها گفت: الوداع ای آرزوی ساخت سریال شهید باکری در این استان، الوداع! ...
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 67، مورخ 21 بهمن 93