از فرقه سازی در اسلام تا دشمنی با تشیّع
نویسنده: بهمن بهرامپور (پژوهشگر مسایل اجتماعی و تاریخی)
این حدیث را شیعه و سنی به تواتر از پیغمبر (ص) نقل کرده اند که فرمود: بعد از من هیچ پیمبری نخواهد آمد، بعد از قرآن هیچ کتاب آسمانی از سوی خدا نازل نخواهد شد و بعد از امت من امتی نیست، پس حلال و حرام خدا تا روز قیامت همان است که خداوند بر زبان من جاری نموده است.
این حدیث پشتیبانی صریح قرآنی هم دارد که پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) را «خاتم النبیین» یعنی آخرین پیامبر الهی معرفی کرده است. اما برخلاف این اعتقاد قرآنی و دینی مسلمانان، گاه دستها و جریانهایی پلید با مقاصد سیاسی و با استفاده از ناآگاهی مسلمانان عوام، اقدام به فرقه سازی و راه انداختن دین های جعلی و پیغمبران دروغین کرده، مردم عوام را فریب داده، در بین مسلمانان شکافهای انحرافیِ اعتقادی و فکری ایجاد کرده اند که امروز شاید گروه تروریستی «داعش» (شاخه جدیدی از وهابیت) تازه ترینش باشد گرچه آخرینش نخواهد بود! همچنین «شیعه انگلیسی» و «سنی آمریکایی» روی دیگر این سکه نیرنگ شیطانی است که امروز دنیا شاهد آن است
جریان شناسی تاریخ معاصر، با بررسی و تجزیه و تحلیل آنچه بر گذشته جامعه مسلمانان ایران رفته است، می تواند ابزاری موثر برای شناخت نسل حاضر به ویژه نسلهای آینده، از تاریخ این مرز و بوم باشد. هر فرد علاقمند به تاریخ سرزمین ایران، می تواند به ریشه یابی تاریخ حوادث ایران بپردازد و تاریخ گذشتگان را آیینه عبرتی بداند. اگر چه حوادث تاریخی تکرار ناپذیرند اما علم تاریخ قابل تعقل و تجربه است و ریشه و علل مشابه، حوادثی مشابه را خلق میکنند. اگر نگاهی اجمالی به تاریخ این سرزمین کهن بیندازیم متوجه می شویم که همراه این تجربه ناپذیری انجام شده، برخی از حکومتهای مشابه روی کارآمدهاند و علل و زمینههای فراهم شده و آنها از میان رفته اند.
گلادستون نخست وزیر وقت انگلستان با حضور در مجلس این کشور در حالی که یک جلد قرآن را بر سر دست گرفته بود به نمایندگان خطاب کرد و گفت: تا این کتاب در دست مسلمین است کاری از انگلستان بر نمیآید و نمی توانیم بر آنها حکومت کنیم.
البته کسان دیگری قبل از گلادستون هم به این تیجه رسیده بودند.
هر دین الهی سه نشانه دارد:
1- ادیان قبلی بشارت در به وجود آمدن آن دین بدهند: یعنی پیامبران گذشته یا حداقل یک دین گذشته تصدیق کند که بعد از من چنین پیغمبری یا چنین دینی و چنین کتابی خواهد آمد که همه ادیان چنین بودند.
2- معجزه داشتن، بدین معنی چون صاحب وحی و امام هستند باید چیزی از خود نشان دهند که دعوی آنها را ثابت کند. اکثر پیامبران چون صاحب اعجاز و کرامت بودند، از این رو چیزی خارقالعاده و حرکتی نشان دادند که دیگران از آن عاجز بودند.
3- اثبات گفتار ادعا کننده آن دین: بدین معنی که بتواند صدق گفتارش را برای همه ثابت کند البته ممکن است در اثر ریاضت مانند هندیان و جوکیان هندی کار خارقالعاده ای کنند اما فقط همانطور که در باره اشخاص و صلاحیتشان تحقیق میکند دین چنین است. بنابراین «علیمحمد باب شیرازی» بانی فرقه بابیت و بهائیت را در حضور ناصرالدین شاه و علماء وقت امتحان کردند، معلوم شد که دروغ میگوید و ادعایش باطل است.
ریشه یابی سیاستهای ضد اقتدار تشیع، پیرامون این که شیعه به تمام معنا از برقراری حکومت اسلامی دور نگاه داشته شود، یا اگر حکومت بر اساس مبانی حکومت اسلامی نیست، حکمرانی از تبار شیعیان در راس کشوری مسلمان قرار نگیرد، به دوران های بعد از رحلت رسول (ص) خدا بر می گردد که امثال کعب الاحبار یهودی در شکل گیری شورای تعیین خلیفه موثر بودند. در کنار بنی امیه و بنی العباس که به ظاهر مسلمانی میکردند، امثال کعب الاحبار یهودی را قراردادند و به این نیز اکتفا نکرده برای حسن بصری و سفیان ثوری کرامت سازی کردند تا سخنان آنان که در راستای منافع غیر مسلمانان است تاثیر بخشی داشته باشد و با داستان ساختگی دربانی معروف بن فیروزان کرخی و جنید بغدادی سنی تصوف را شکل دادند و مشکل دیگری بر مشکلات این چنانی افزود و درست همین ایام مثل ابوهریره، ابن ابی العوجا و ... را برای جعل حدیث استخدام نمودند.
چنان که به استناد گزارش دقیق تاریخ، ابوذر غفاری صحابی وفادار رسول خدا (ص) و حامی وصی او علی مرتضی (ع)، چوب دستی اش را در حالی که کعب الاحبار یهودی نسبت به مسائل مسلمانان اظهار نظر می کرد بر فرق او فرود آورد و فریاد کشید کار اسلام و مسلمانان به جایی کشیده که تو یهودی درباره اسلام و مسلمانان اظهار نظر میکنی؟!
به هر حال وقایعی نظیر آنچه اردشیرجی – راپورتچی انگلیس – خواستهاند، یا آشتیانی سیاستمدار ایرانی عصر پهلوی اشاره کرده است، نشان دهنده حقیقتی غیر قابل انکار است که هدف اصلی قدرت های استکباری به چالش کشیدن، موقعیت رهبری تشیع در تعیین سرنوشت سیاست کشور های اسلامی است. زیرا مقام ولایت امر مبارزه با هیولای استعمار در هر کجای دنیا را وظیفه حکومتی دانسته، به هر نوع ممکن جنبشهای ضد استکباری را حمایت یا دلالت و هدایت میکند. چنان که ائمه طاهرین – علیهم السلام – نیز این روش را داشته اند .
کسانی که در خدمت هوای نفس نغمهای را آغاز کرده اند مورد توجه استعمار قرار گرفته، تحریک به ادعا شدهاند. در کتاب «فتنه گران سیاست سیاه» نوشته سید ملک محمد مرعشی چنین آمده که مانند صوفی اسلام با لباس زهد و صورتی آراسته سوار بر هودجی با 360 نفر فدائی که اطراف هودج بودند و 50 هزار شمشیرزن به عنوان امام زمان از افغانستان به سوی خراسان حرکت کرد، یا «خواجه یوسف کاشغری» که با هزار جنگجو از میان ترکمنها به نام امام زمان برای تسخیر ایران به سمت گرگان حرکت داده شد ولی هیچکدام از این امام زمانهای انگلیسی موفقیی حاصل نکردند.
عاشورا و حماسه پرشکوه آن پدیده ای است که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان بوده است. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سر درگمی فرو برده است. از این رو دشمنان به ویژه صهیونیسم جهانی بر آنند تا با شبیه سازی و بهره گیری از این واقعه برای دنیای پوشالی و خیالی خود جلوه های جعلی مقدس و آسمانی بدهند. برای مثال در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشنگتن و اورشلیم (بیت المقدس)، «فرانیس فوکویاما» پژوهشگر و تاریخ نگار ژاپنی الاصل تبعه آمریکا کتاب «پایان تاریخ» خود را در برابر کتاب «برخورد تمدنها» اثر ساموئل هانتینگون ارائه کرد. فرانسیس فوکویاما شخصیتی نیمه سیاسی و نیمه فلسفی دارای کار در اداره امنیت آمریکا و نیز تحلیلگر نظامی شرکت «رند» از شرکتهای وابسته به پنتاگون است. او اظهار نظر نموده که: «بازشناسی هویت شیعه» یعنی، شیعه پرنده ای است که افق پروازش بالاتر از تیرهای ماست. پرنده ای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
او بال سبز این پرنده را مهدویت و عدالتخواهی و بال سرخ را شهادت طلبی معرفی کرده که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فناناپذیر کرده است. بقاء و پیشرفت تشیع از دو چیز نشات گرفته است: عاشورای حسینی و انتظار فرج به همین دلیل فرانسیس فوکویاما تشیع را به پرندهای تشبیه میداند که دارای دو بال است.
نویسنده معتقد است شیعه بعد سومی هم دارد که اهمتیش بسیار بالاست و او می گوید این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان می شود . شیعه عنصری است که هر چه او را از بین می برند بیشتر می شود. فوکویاما مهندسی معکوس را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان تعریف می کند و می گوید: مهندسی معکوس شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید! تا این را خط نزیند نمی توانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویت تجاوز کنید. برای پیروزی بر یک ملت باید مردم را تغییر داد. ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید در گام بعدی شهادت طلبی به رفاه طلبی تغییر میکند. موضع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی موضوعی است که در هر ساله شیعیان با برگزاری مراسم این فرهنگ را زنده نگه میدارند و ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی از سخنرانان و مداحان برگزار کننده اصلی این مراسم و عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادت طلبی را سست و متزلزل کنیم. مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم به گونه ای که شیعه یک جاهل خرافاتی در نظر آید.
اگر این دو را خط زدید خود بخود اندیشه های امام زمانی را از جامعه شیعه رخت برمی بندد. همچنین باید تبلیغات گسترده ای را بر ضد جوامع و رهبران دینی شیعه صورت دهید تا آنها مقبولیت خود را در میان مردم از دست بدهند!
اما با اطمینان باید گفت شیعه حقیقی و آگاه و بلکه همه مسلمانان در دنیا با پیروی از قرآن و اسلام و مکتب اهل بیت (ع) و با بهره مندی از روشنگری های رهبران دلسوز و آزاده دینی بخصوص رهبر معظم انقلاب اسلامی آیت الله خامنه ای، این توطئه های شیطانی، صهیونیستی و ضد اسلام را خنثی خواهند کرد.
منبع: دوهفته نامه «دنیز» شماره 102 - مورخ 28 دی ماه 95؛ ارومیه
آخیر قان غزه ده
علی صلاحلو «شاهد»
الامان، الغوث، یا رب قوپدو طوفان غزه ده
اود یاغیر گؤیدن یئره، سئل تک آخیر قان غزه ده
خمپارا، توپ گوللـه سی، موشک سالیبدور وحشته
خلقی آواره قویوبدور، خانه ویران غزه ده
مرد و زن، پیر و جوان، کؤرپه اوشاقلار اولدولار
ظلم اسرائیلدن قانینه غلطان غزه ده
دوشدو فرصت ائوسیزه، ائولی اولور خانه خراب
میزبان آواره دور، مسرور مهمان غزه ده
باخ ایکی میلیارد اولور اهل مسلمان دنیادا
یئددی میلیون صهیونیست ایندی آلیر جان غزه ده
هاردا سلطان حجاز، هاردا او وجدانسیز مَلِک
کاردی یا کور، گؤرمه ییر وار غملی بحران غزه ده؟!
ای شیوخ بی حمیت، غیرتیز یوخدور سیزین؟
تک قالیب فتح و حماسین اهلی ویلان غزه ده
گؤز تیکیب مظلوم فلسطین دونیانین احرارینا
اهل دونیا یاردیم ائتسین، اولسا امکان غزه ده
ایش قالیب حزب اللها، بیر ده حسن نصراللها
تک قالیبدیر، نئلسین بیچاره لبنان غزه ده
دم ووران حق بشردن یاردیم ائیلر صهیونا
قان سوران زالولار ائیلر گؤر نه جولان غزه ده
هاردا دیوان عدالت، لاهه دن یوخدور خبر،
حق اؤزو ائتسین گره ک عدل ایله دیوان غزه ده
ای خلافت ادعاسین ائیله ین داعش اوتان
اسلامین نسلین کسیر باخ نامسلمان غزه ده
اهل قرآن اؤلدورورسن طالبان، داعش نه ؟
گؤرموسن قرآن آیاخلار جند شیطان غزه ده
اتحاد اولسا مسلماندا ییخار صهیون ائوین
«شاهدا» اوندا تاپار غم - غصه پایان غزه ده.
دیدگاه
روابط فوق دوستانه آذربایجان و اسرائیل
نگاهی به ارتباط صهیونیستیها با اهل فرهنگ و سیاست در آذربایجان
مصطفی قلیزاده علیار
سخن از روابط دوستانه دولتمردان کشور اسلامی آذربایجان با دولت غاصب صهیونیستی اسرائیل، حرف تازهای نیست؛ از آغاز فروپاشی شوروی روابط گرم و صمیمی بین رهبران این کشور مسلمان با سردمداران صهیونیست فلسطین اشغالی آشکارا برقرار بوده و هر روز سیر شتابنده و گستردهای در زمینههای مختلف داشته است. اما جای شگفتی آنجاست که روابط آذربایجان با اسرائیل اشغالگر، حتی به مراتب صمیمیتر از حامیان بزرگ اسرائیل از جمله آمریکا و انگلیس است. از بررسیها و تأمل بر روی این روابط بیش از حد گرم و صمیمی بین رهبران آذربایجان و صهیونیستهای غاصب، میتوان این حقیقت را دریافت که ریشه روابط بسیار دوستانه آذربایجان و اسرائیل بعد از فروپاشی شوروی یک دفعه و خلقالساعه نبوده، بلکه به دهها سال قبل از آن باید برگردد و نمیتواند بعد از فروپاشی شوروی در مدت اندکی و در سالهای نخستین دهه 1990 به آن حد از استحکام و گستردگی برسد که شاهدش بودیم و امروز با گذشت دو دهه از آن زمان به مثابه یک پیوند عاطفی و ناگسستنی خویشاوندی خودنمایی کند!
شگفتا که ارتباط برخی از مسئولان و اهل فرهنگ این کشور با اسرائیل در حد شیفتگی است! به نظر میرسد یهودیان صهیونیستگرای ساکن آذربایجان در دوره حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی سابق با مسئولان و روشنفکران کمونیست این سرزمین روابطی پنهان و هدفمند ایجاد کرده بودند که البته هنوز بر کسی فاش نشده است و همین روابط پنهانی توانست بعد از فروپاشی شوروی به نتیجهای مطلوب برای صهیونیستها منجر شود به طوری که نه تنها در مقابل اعتراضات برخی از کشورهای اسلامی و گروههای اسلامگرای داخل آذربایجان، از این روابط نکاست، بلکه حتی بر حجم آن نیز هرچه بیشتر و گستردهتر افزود و اکنون نیز همواره در حال افزایش است. تأسفبارتر آنجاست که از حدود سالهای 1997 رهبران آذربایجان و به تبع آنها برخی از روشنفکران و اهل قلم و اندیشه این کشور اسلامی – شیعی نیز به جای اینکه سرنوشت تاریخی کشورشان را که بخشی از آن توسط ارامنه اشغال شده، با کشوری مثل فلسطین اشغالشده مقایسه کنند، با کشور جعلی اسرائیل مقایسه کرده و خود را همدرد یهودیان آواره قلمداد کردهاند! و بارها و بارها این مقایسه از تریبونهای رسمی و نیمهرسمی اتفاق افتاده است هر چند این حرکات خلاف میل اکثریت مردم مسلمان آذربایجان بوده است...
با این اشاره کوتاه میخواهم وجود رابطهای بسیار بلندمدت، پنهانی و مرموز بین جاسوسان و مربیان یهودی صهیونیستگرا با اهل سیاست و قلم و هنر و رسانه و تعلیم و تربیت آذری را یادآوری کنم که در دوره شوروی و از حدود 80 سال پیش در آذربایجان ریشه دوانده و در 20 سال اخیر شاخههایش به نفع صهیونیستها به بار نشسته که دارند میوههایش را میچینند و لابد نفوذ در لایههای زیرین تصمیمات سیاسی و فرهنگی آذربایجان یکی از آنهاست
باید توجه اهل اندیشه و پژوهش و رسانه را به این نکته معطوف داشت که روابط 24 سال اخیر آذربایجان و اسرائیل نمیتواند فقط بر پایه یک سری منافع سیاسی و اقتصادی و توریستی و فرهنگی معمول و متداول بین ممالک مبتنی باشد، بلکه باید اسرار و ریشههای این روابط استثنایی و فوق دوستانه برخی از سیاستمداران و روشنفکران و هنرمندان و اهل رسانه آذری با صهیونیستهای غاصب را در جای دیگری جستوجو کرد که فعلاً به آن نیمه پنهان این رابطه میپردازم. همین قدر به عنوان مشتی از خروار اشاره میکنم که فعالیت گسترده و جانانه «یِودا آبراماف» نماینده اقلیت یهودیان منطقه قبای آذربایجان در مجلس این کشور و ایجاد شبکه ارتباطی پنهان و آشکار این نماینده فعال صهیونیستهای جهان در آذربایجان با اهل سیاست و اندیشه و هنر و رسانه و موضعگیریهای بسیار آشکار و شفافش بر ضد ایران در مجلس آذربایجان بر کسی پوشیده نیست و دارای پیامهای شفاف و روشنگر برخی از زوایای تاریک روابط بین آذربایجان و اسرائیل در طول دهها سال گذشته است.
از طرفی «گرمان زاخارایایف» (German Zaxaryayev) از رهبران کنگره یهودیان روسیه نیز اخیراً از زندگی راحت و آسایش اقلیت یهودیان در آذربایجان اظهار رضایت کرده است.
نمونه آشکار دیگری از اینگونه روابط خویشاوندی فوق دوستانه بین روشنفکران آذربایجان و آرمان اسرائیل غاصب، در چند روز گذشته رسانهای شد و آن قبول تابعیت اسرائیل و هموطنی با صهیونیستها از سوی «چنگیز حسیناف» نویسنده مشهور آذربایجانی مقیم روسیه بود. این نویسنده 85 ساله آذری که حدود 60 سال از عمرش را در مسکو صرف کرده و دارای آثار ادبی به زبانهای آذربایجانی و روسی است، در مصاحبهای با افتخار گفته که: «من با قبول این هموطنی با اسرائیل میخواهم به مردم آذری خودم بگویم که ما باید از قوم یهود حراست از ملیت و خاک را یاد بگیریم!...» و از این مزخرفات که بوی یهودیسازی فرهنگ آذربایجان میدهد و این شخص خودباخته بر زبان آورده است.
خندهدارتر اینکه این قلمبمزدِ مسلمان بنیاد و صهیونیستمذاق گفته: « من قبلاً کربلا را زیارت کرده و کربلایی شدهام و از این پس مقیم شهر قدس میشوم و «قدسی» میشوم!...»
باید به این نویسنده 85 ساله آذری گفت که هموطن شدن تو با صهیونیستهای اشغالگر احتمالاً در این دنیا چندان به طول نینجامد و بیشتر به درد همنشینی ابدی تو با جنایتکاران تروریستی مثل «هرتزل» و «موشه دایان» و «اسحاق رابین» و «آریل شارون» و دیگر صهیونیستهای غاصب در عالم آخرت بخورد و احتمالاً در یکی از طبقات دوزخ به کارت آید!
منبع: سایت: دنیزنیوز www.Daniznew.ir
و روزنامه «آراز آذربایجان» شنبه 31 خرداد 1393
شعر مقاومت جهان اسلام
آغ بایراق
(انگلیس سونتی)
ولی قاراخان - نخجوان
سیاستین بایراغی قان، گئربی تولکو حیلهسی
احتیاطلا اؤتورولور ائلدن ائله البه ال
یئتیملرین گؤز یاشلاری صهیونیزمین پیوهسی
ایچیر الدن یئره قویمور آمئریکا، اسرائیل.
دفینهدیر یاد ائللییه عراق، افغان تورپاغی
ریا ایله، حیله ایله غرب ایستهییر تالاسین
زمانهنی هی فیرلادیرانگلیسین بارماغی
آز قالیر کی، تالانچیلار نفت قویوسون یالاسین.
نامرد دنیا ائله سوسور، داش آسیلیب دلیندن
عقد اوخونور یاخین شرقه یوخ دئمهیی معناسیز
جرگه – جرگه بوروقلاری چیخارینیز جیلیندن
اجنهتک دهییشمهیین، هئچ گیرمهیین دونا سیز!
رفیق ذکا خندان