نون برخی توی دفاع مقدسه!
نویسنده: حسین غفاری (وبلاگ بید مشک - پنجشنبه 13 شهریور 93)
آقای فرج زاده [فرجی زاده] از بنیاد حفظ آثار [آذربایجان غربی] زنگ زد که در تبریز برنامه ای در خصوص خاطره نگاری گذاشته اند و قرار شد با چند نویسنده عازم آنجا شویم.
در حال و هوای دفاع مقدس
با تو میمانم- معرفی کتاب
منبع: وبلاگ «بیدمشک»، حسین غفاری - ارومیه
سه شنبه 27 خرداد 1393
حاج علمدار ماهر وفات کرد
مصطفی قلیزاده علیار
سایت «دنیزنیوز»: دوست شاعرم استاد حاج علمدار ماهر ناردارانی صبح امروز (جمعه دوم اسفند 1392 برابر با 21 ربیع الثانی 1435 و 21 فوریه 2014) در 64 سالگی در باکو وفات کرد و در آرامگاه امامزاده «رحیمه خاتون» زادگاهش «نارداران» (20 کیلومتری باکو) به خاک رفت. خبر از طریق دوستان عزیزم سعیدی و حاج مصطفی مایلاوغلو به من رسید. حاج علمدار رفت، رحمه الله علیه. او از دوستان خوب و صمیمی من در باکو بود و دوستی ما درست ده سال طول کشید از مرداد 1383 (2004) که نخستین همایش شعر طنز را در تبریز (حوزه هنری) برگزار کردیم و از ایشان به واسطه مرحوم حاج علی اکرام دعوت کردیم و آمد و آشنا شدیم و از آن پس هم بسیاری از اهل ادب و هنر ایرانی با او دوست شدند. تا امروز هم دوستیمان ادامه داشت. آخرین بار امسال در روز میلاد حضرت رسول (ص) تلفنی صحبت کردم. قرار بود هوا که خوب شد به ایران بیاید و تجدید دیدار نماییم! ... او در جریان تدوین کتاب «شوق دیدار» خیلی به من کمک کرد و مقدمهای هم نوشت و من خاطرات زیادی از این انسان وارسته و فرزانه دارم که برخی را – مثل خاطرات سفر باکو، 1393) نوشته و منتشر کردهام. در جریان بزرگداشت او در باکو که کتابی منتشر شد، به پیشنهاد خودش من هم مقاله نوشتم (2010) و دیدارهای زیادی که با او در باکو و ارومیه و تبریز داشتم، همه خاطره است و خیلیها را در وبلاگم و نیز در سایت «دنیزنیوز» و نشریه «دنیز» منتشر کردهام با عکسهایی. بحث تاریخی - ادبی و سیاسی «ادبیات صندوقی آذربایجان» را برای اولین بار بنده از زبان آن مرحوم در قالب مصاحبه در ایران منتشر نمودم در هفته نامه «آراز آذربایجان» (تابستان 1387 - ارومیه). خدا رحمتش کند. به خانوادهاش و دوستان و شاگردان این شاعر اهل بیت (ع) تسلیت میگویم.
اتفاقی خجالتآور برای ورزش کشور+عکس
سالیانه بودجه زیادی در کشور صرف می شود تا جوانان به ورزش روی آورند و به سمت سیگار نروند اما جالب است بدانید یکی از قهرمانان ورزشی که در المپیک ناشنوایان به مدال نقره رسید، به خاطر امرار معاش مجبور است سیگار بفروشد.
سجاد پیرآقا یارچمن جوان 21 ساله اهل تبریز چندی پیش در المپیک ناشنوایان 2013 بلغارستان توانست مدال نقره پرتاب دیسک رشته دومیدانی را برای تیم ملی کشورمان کسب کند اما به خاطر مشکلات مالی و نداشتن شغل مجبور است در یکی از میادین شهر تبریز سیگار فروشی کند.
وی تاکید کرده از سوی بهزیستی حمایت نمی شود و به خاطر کسب مدال در المپیک ناشنوایان نیز پاداشی دریافت نکرده است.
این ورزشکار که دل پردردی دارد می گوید: هیچ مسئولی چه در سطح ملی و چه در سطح استانی تقدیری از من نکرده است، حتی هزینه های جاری تمرینات را هم نمی دهند، فدراسیون هیچ توجهی به ما نمی کند، افراد سالم میلیون ها تومان جایزه می گیرند ولی انگار ما ناشنوایان آدم نیستیم که کسی بخواهد از ما تقدیری کند، من پرچم ایران را در المپیک به اهتزاز در آوردم و افتخاری برای این مملکت کسب کردم ولی کسی از من تشکر و تقدیر نکرد.
امیدواریم مسئولان ورزش صدای مظلومیت این ورزشکار را بشنوند و کمی هم به سجادها توجه کنند.
آرزوی سجاد این است که حداقل یک دکه برای سیگارفروشی داشته باشند تا در سرما و زیر برف و باران به همراه پدرش اذیت نشوند. می گوید هزینه تمریناتش را نیز از راه سیگارفروشی تامین می کند.
به نقل از وبلاگ: «سرزمین من» ابراهیم حیات زاده
کرامت عشق استاد کریمی مراغه ای
شاید همه اهل ذوق و ادب و علاقمندان شعر و ادب در آذربایجان لا اقل یک بار شاعر گرانمایه و جهانی مراغه استاد حاج میرزا حسین کریمی مراغه ای را از نزدیک دیده اند و یا دلشان می خواهد که ببینند. بنده هم چندین بار به محضر استاد رسیده ام که مهم ترین دیدارمان در مراغه – مغازه کتابفروشی استاد- در تاریخ 24 تیر ماه 1383 اتفاق افتاد که به همراه دوستان هنرمندم آقایان مختار صدرمحمدی، شهرام خزرائی و داوود روشنک هوشنک این زیارت انجام گرفت و با هدف دعوت از استاد برای حضور در اولین همایش شعر طنز «زنجفیل» در تبریز (حوزه هنری، مرداد ماه 83) بود و ایشان هم قبول فرمود و شرکت کرد. در آن دیدار صحبتهای خوبی با ایشان داشتیم. استاد کریمی مراغه ای کتاب «کرامت عشق» را به اینجانب امضا فرمود با سرودن بالبداهه دو بیت به اسم بنده:
بسمه تعالی
از کریمی همین کرامت عشق
برگ سبزی است از زراعت عشق
به «قلیزاده» مرد وارسته
ماندنی هست این امانت عشق.
ح. کریمی
24/4/83