دیدار با بانوی کهنسال صبر و مقاومت در ارومیه
«معصومه میرزایی» از بانوان اسوه مقاومت و صبر و پایداری در ارومیه بهشمار می رود. این بانوی صبر و ایثار، همسر شهید، مادر شهید، خواهر شهید و عمه شهید است و از سالهای جوانی، طی 36 سال گذشته بار سنگین این داغ شکننده را با بردباری تمام بر دوش دل و جان میکشد و هیچ وقت هم خم به ابرو نیاورده و از کسی یا نهاد و ادارهای توقعی نداشته است. بزرگداشت هفته هنر انقلاب اسلامی فرصتی بود که رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی آذربایجان غربی با جمعی از همکارانش به نیت گرامیداشت یاد شهیدان و حرمتگزاری نسبت به خانوادههای محترم ایشان به دیدن این بانوی صبور و مقاوم رفتند.
آنان با حضور در خانه شهیدان اسماعیل رستمی و سهراب رستمی در ارومیه، با خانواده این شهیدان دیدار کردند. در این دیدار رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی استان را احد هوشمند معاون فرهنگی و هنری،غلامرضا پاشایی معاون اداری –مالی،یاور باقری مسئول دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری استان و دو تن از نویسندگان دفاع مقدس همراهی میکردند. رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی آذربایجان غربی، ضمن اظهار خوشحالی از دیدار بانوی کهنسال صبر و ایثار معصومه میرزایی، گفت: بیشک شهدا استقلال ملت و کشور ما را به ارمغان آوردند و خانواده آنان هم با صبر و مقاومت، درس مقاومت را به ملت آموختند.
علیرضا نوروزی افزود: برای ملت ما مایه افتخار است که شیوه زیستن و روش مقاومت را از شهیدان راه خدا و خانواده معظم ایشان فراگرفته است و ما فرزندان ایران شهیدپروریم، اگر ایثارگری شهدا و پایداری خانواده آنان نبود، بیشک دشمنان اسلام، کشور ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی را از پای درآورده بودند و هنوز هم این ملت و کشور و نظام زیر سایه رهبریولی فقیه و به یمن خون پاک شهیدان سر پا مانده و در مقابل قدرتهای بزرگ توانسته استقلال علمی و سیاسی و تمامیت ارضی خود را پاسداری نماید.
رئیس حوزه هنری انقلاب اسلامی آذربایجان غربی با تقدیر از جایگاه ممتاز خانم معصومه میرزایی در بین خانوادههای معظم شهدا، تصریح کرد: ما در برابر شما مادر گرامی و بانوی صبر و مقاومت سر تعظیم فرو میآوریم و از شما سبک زندگی و سرافرازی میآموزیم، شما و امثال شما و فرزندانتان اسوه و الگوی همه مادران ایرانی هستید. نوروزی در این دیدار صمیمی پیشنهاد کرد خاطرات خانم معصومه میرزایی از دوران دفاع مقدس تا امروز جمعآوری و ضبط و ثبت گردد که مورد قبول خانم میرزایی قرار گرفت و قرار شد یاور باقری به عنوان محقق این پروژهمراحل اولیه این اقدام را بر عهده گیرد و کار مصاحبه و ضبط و ثبت خاطرات بانوی مقاومت را آغاز کند. در بخشی از این دیدار بانو میرزایی با اشاره به دوران جنگ تحمیلی، خاطراتی از همسر و فرزند و برادر و برادرزاده شهیدش را نقل کرد.
گفتنی است معصومه میرزایی همسر شهید اسماعیل رستمی، مادر شهید سهراب رستمی، خواهر شهید نصرتاله میرزایی و عمه جاویدالاثر حسین میرزایی است. او توضیح داد کههمسر شهیدش اسماعیل رستمی از افسران ارتشی روز پنجم اردیبهشت ماه سال 1359شمسی در سه راهی راژان ارومیه در درگیری با عناصر ضد ایرانی حزب دموکرات کردستان به درجه رفیع شهادت نائل آمد و فرزند شهیدش سهراب رستمی در تاریخ21 بهمن سال 1364شمسی در استان کردستان شربت شهادت را نوشید.
در این دیدار هادی عابدی نویسنده «کتاب ابد+10سال» و مصطفی قلیزاده علیار نویسنده کتاب «پیر پیشگام»و مسئول واحد آفرینشهای ادبی حوزه هنری، هرکدام به رسم یاد بود یک جلد از کتابشان را به خانم معصومه میرزایی هدیه نمودند. فرامرز رستمی فرزند خانم میرزایی هم در این دیدار حضور داشت، او که هنگام شهادت پدر 11 ساله بوده، به نقل خاطراتی از شیوه زندگی آن شهید و روش رفتاری وی پرداخت و همچنین برادر شهیدش سهراب را جوانی مؤمن و وطن دوست توصیف کرد که دنباله رو پدرش شد. در پایان این دیدار علیرضا نوروزی با اهدای لوح قرآنی و تقدیرنامه، نسبت به مقام صبر و پایداری خانم میرزایی ادای احترام کرد.
هیچ غنیمتی زیباتر از صلح نبود
سلبی ناز رستمی
نامه ی آخر بوی گل سرخ می داد
و قطره خونی ،
که ریخته بود به پایش!
آن قدر خوشبخت نبودم که جنگ،
تمام گل هارا به غنیمت برد.
ومرا که عاشقانه ،
درگلخانه ی زندگی ات کاشته بودی ،
پرپرکرد.
با این همه اما
باز هیچ غنیمتی زیباتر از صلح نبود
که تورا حتی ،
خونین و مالین ،
به گلخانه برگرداند.
چنان ماه، دور و نزدیک
سلبی ناز رستمی
1
لذت ازعشق گفتن چیزی نیست
که مرا به تو نزدیک کند.
دورم
چنان ماه ،
که هرچه نزدیک می آیی
دورتر می شود...
2
قار قار هیچ کلاغی
در این غروب غم انگیز، سپیدی موهایمان را پرکلاغی نمی کند! 3 دوباره بر می گردد انتهای همان کوچه همان در، همان دیوار این گشتی خسته ای که پاهایش را ، به غسال خانه می برد
1
لذت ازعشق گفتن چیزی نیست
که مرا به تو نزدیک کند.
دورم
چنان ماه ،
که هرچه نزدیک می آیی
دورتر می شود...
2
قار قار هیچ کلاغی
در این غروب غم انگیز،
سپیدی موهایمان را
پرکلاغی نمی کند!
3
دوباره بر می گردد انتهای همان کوچه
همان در،
همان دیوار
این گشتی خسته ای
که پاهایش را ،
به غسال خانه می برد.
گرگها در پیراهن یوسف
سلبی ناز رستمی
1
نمی تواند این باد
بوی یوسف را آورده باشد
گرگ ها ،
دیر هنگامی ست که زوزه می کشند
در پیراهنت!
2
پای هیچ پنجره ای ،
به ماه نمی رسد
این شکم برآمده
نمی تواند تو را زاییده باشد
پلنگ!
3
عشقی ،
در چشمانم پیله می کند
تا وقت رها شدن
پروا نه ،
پروانه ام باش؟!