9 دی ماه جلوه ای دیگر از 22 بهمن بود
نویسنده: جواد قلیزاده علیار
روز 9 دی ماه 88 را می توان جلوه ای دیگر از 22 بهمن 57 در ایران دانست طابق النعل بالنعل. نسل ما روز 22 بهمن 57 را تجربه کرده بود، اما نسل امروزی یعنی فرزندان ما که آن روز را ندیده بودند، آن را در 9 دی ماه 88 در کنار ما دیدند و تجربه کردند با همان نیت و هدف و نتیجه و عظمت.
در 22 بهمن سال 57 نیروهای مسلح رژیم پهلوی به پشتیبانی دولتهای غربی در یک طرف رو در روی مردم ایران ایستاده بودند تا انقلاب مردمی – اسلامی این ملت را بشکنند، اما خودشان در مقابل سیل خروشان اراده ملت مجبور به شکست شدند. پس از آن در کمتر از یک سال، سفارت آمریکا به عنوان جاسوس خانه، به دست فرزندان ملت ایران اشغال گردید و با این حرکت انقلابی دانشجویان ایرانی که مورد تأیید رهبری انقلاب قرار گرفت، پوزه دولت آمریکا به خاک مالیده شد و طولی نکشید که روابط سیاسی جمهوری اسلامی ایران با آمریکای جهانخوار قطع گردید ( خرداد 59) و آمریکا شکستی سخت خورد و قدرت افسانه ای و هیبت پوشالی اش در برابر چشم جهانیان شکست... ما و جهان این واقعیت را به چشم دیدیم.
برگردیم به 9 دی ماه 88 ؛ فتنه های بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در ایران از خرداد ماه یکی پس از دیگری ادامه داشت؛ حتی آتش این فتنه ها علاوه بر نظام و رهبری و ثبات سیاسی جمهوری اسلامی و امنیت و آسایش آحاد ملت، دامن شعائر مذهبی و اعتقادی مردم در روز عاشورا را هم هدف گرفت. اینجا دیگر نقطه پیایانی بود و فتنه گران پا به منطقه ممنوعه گذاشته و خط قرمز معنوی مردم را با بی ادبی و نازل تربیتی خود نادیده گرفتند که قیام جمعی مردم مسلمان ایران در 9 دی ماه 88 به صورت خود جوش و خشم آگین، همه فتنه انگیزی های دشمنان خارجی و فریب خوردگان داخلی را عقیم گذاشت. شکوه تاریخی 22 بهمن 57 یک بار دیگر تجلی یافت و قدرت بلامنازع ملت ایران با هدف حراست از مرزهای اعتقادی و حفظ نظام اسلامی و پشتیبانی از رهبری ولی فقیه، تیر دشمنان را بر سنگ نشاند و اوج بصیرت و بیداری ملی را به اثبات رساند. از این رو رهبری معظم انقلاب روز 9 دی ماه را به مثابه مقابله خود مردم با فتنه دانست و فرمود:» مردم ما در مقابلهى با فتنه، خودشان به پا خاستند . نهم دى در سرتاسر کشور مشت محکمى به دهان فتنهگران زد . این کار را خود مردم کردند. این حرکت یک حرکت خودجوش بود؛ این خیلى معنا دارد.« (8/10/89)
با این وضع جای تعجب است که دشمنان خارجی و داخلی جمهوری اسلامی ایران بعد از سه دهه ی تاریخی پر فراز و نشیب، چرا نمی فهمند که این ملت هیچ چیز و هیچ کس را جایگزین اسلام و ولایت فقیه نمی کند؟! اگر نظام جمهوری اسلامی را هم مردم ایران با جان و دل پاسداری می کنند، برای آن است که چنین نظامی بر پایه معارف اسلامی و قرآن و سیره اهل بیت (ع) ایجاد شده و در رأس آن رهبری ولی فقیه قرار گرفته که در غیبت معصوم (ع) حجت الهی بر مسلمانان است و مردم به این حقیقت ایمان راسخ دارند و آن را با هیچ چیز عوض نمی کنند. بنابراین پشتیبان این نظام و رهبری آن هستند و خواهند بود و روزهای تاریخی و حماسه آفزینی مثل 22 بهمن و 9 دی از مشرق چنین اعتقاد روشن الهی طلوع می کند. دشمنان و منحرفان و فتنه گران باید حقیقت عریان را بدانند. اگر دشمنان انقلاب و مخالفان نظام - چه در داخل و چه در خارج - از روی نادانی یا کینه ورزی از قیام ملت بزرگ ایران در 9 دی ماه 88 عبرت نگیرند و باز هم نازل تربیتی کنند و حماقت به خرج دهند، باید منتظر ایامی بزرگ تاریخی این ملت سترگ از نوع 22 بهمن و 9 دی ماه باشند. ( منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 7) َ
واقعه غدیر خم- خلاصه
بر اساس نوشته ای از آیت الله العظمی جعفرسبحانى
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم در سال دهم هجرت براى انجام فریضه وتعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجة الوداع» نامیدند. افرادى که به شوق همسفرى ویا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند، تا صد وبیست هزار تخمین زده شدهاند .
مراسم حج به پایان رسید و پیامبر اکرم - ص- راه مدینه را، در حالى که گروهى انبوه او را بدرقه میکردند وجز کسانى که در مکه به او پیوسته بودند، همگى در رکاب او بودند، در پیش گرفت. چون کاروان به پهنه بى آبى به نام «غدیر خم» رسید، پیک وحى فرود آمد وبه پیامبر فرمان توقف داد . پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند .
کاروانیان از توقف ناگهانى وبه ظاهر بى موقع پیامبر در این منطقه بى آب، آن هم در نیم روزى گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود، در شگفت ماندند. مردم با خود مىگفتند: فرمان بزرگى از جانب خدا رسیده است و در اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر ماموریت داده است که در این وضع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند .
فرمان خدا به رسول گرامى طى آیه زیر نازل شد:
یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس .(مائده:67)
«اى پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده استبه مردم برسان واگر نرسانى رسالتخداى را بجا نیاوردهاى; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ مىکند».
دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر هدایت مىکند:
فرمانى که پیامبر- ص - براى ابلاغ آن مامور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسى به خود راه مىداد و آن را ابلاغ نمىکرد، رسالت الهى خود را انجام نداده بود، بلکه با انجام این ماموریت رسالت وى تکمیل مىشد.
به عبارت دیگر، هرگز مقصود از «ما انزل الیک» مجموع آیات قرآن و دستورهاى اسلامى نیست. زیرا ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر مجموع دستورهاى الهى را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است ویک چنین امر بدیهى نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن، ابلاغ امر خاصى است که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده مىشود وتا ابلاغ نشود وظیفهخطیر رسالت رنگ کمال به خود نمىگیرد. بنابر این، باید مورد ماموریت یکى از اصول مهم اسلامى باشد که با دیگر اصول وفروع اسلامى پیوستگى داشته پس از یگانگى خدا ورسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود.
اکنون باید دید از میان احتمالاتى که مفسران اسلامى در تعیین موضوع ماموریت دادهاند کدام به مضمون آیه نزدیکتر است.
محدثان شیعه و همچنین سى تن از محدثان بزرگ اهل تسنن بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است وطى آن خدا به پیامبر ماموریت داده که حضرت على علیه السلام را به عنوان «مولاى مؤمنان» معرفى کند.
ولایت و جانشینى امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتى بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت باشد وخوددارى از بیان آن، مایه نقص در امر رسالتشمرده شود.
آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذى الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت مىتابید وگروه انبوهى که تاریخ تعداد آنها را از هفتاد هزار تا صد وبیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند ودر انتظار حادثه تاریخى آن روز به سر مىبردند، در حالى که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده، نیمى بر سر ونیم دیگر را زیر پا انداخته بودند.
در آن لحظات حساس، طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت ونداى تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را براى اداى نماز ظهر آماده کردند وپیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه، که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطر نداشت، بجا آورد وسپس به میان جمیعت آمد وبر منبر بلندى که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت وبا صداى بلند خطبهاى به شرح زیر ایراد کرد:
ستایش از آن خداست. از او یارى مىخواهیم وبه او ایمان داریم وبر او توکل مىکنیم واز شر نفسهاى خویش وبدى کردارهایمان به خدایى پناه مىبریم که جز او براى گمراهان هادى وراهنمایى نیست; خدایى که هرکس را هدایت کرد براى او گمراه کنندهاى نیست. گواهى مىدهیم که خدایى جز او نیست ومحمد بنده خدا وفرستاده اوست.
هان اى مردم، نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. ومن مسئولم و شما نیز مسئول هستید. در باره من چه فکر مىکنید؟
یاران پیامبر گفتند: گواهى مىدهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردى ونسبتبه ما خیرخواهى ونصیحت کردى و در این راه بسیار کوشیدى، خداوند به تو پاداش نیک بدهد.
وقتى مجددا آرامش بر جمعیتحکمفرما شد، پیامبر اکرم فرمود:
آیا شما گواهى نمىدهید که جز خدا، خدایى نیست ومحمد بنده خدا وپیامبر اوست؟ بهشت ودوزخ ومرگ حق است وروز رستاخیز بدون شک فرا خواهد رسید وخداوند کسانى را که در خاک پنهان شدهاند زنده خواهد کرد؟
یاران پیامبر گفتند: آرى، آرى، گواهى مىدهیم.
پیامبر ادامه داد : من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار مىگذارم; چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ ناشناسى پرسید: مقصود از این دو چیز گرانبها چیست؟
پیامبر فرمود:
یکی «ثقل اکبر» کتاب خداست که یک طرف آن در دستخدا وطرف دیگرش در دستشماست. به کتاب او چنگ بزنید تا گمراه نشوید. و دیگری «ثقل اصغر» عترت واهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیز از هم جدا نمىشوند.
هان اى مردم، برکتاب خدا وعترت من پیشى نگیرید واز آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید.
در این موقع پیامبر – ص - دستحضرت على علیه السلام را گرفت و بالا برد، تا جایى که سفیدى زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد وهمه حضرت على علیه السلام را در کنار پیامبر دیدند و او را به خوبى شناختند ودریافتند که مقصود از این اجتماع مسئلهاى است که مربوط به حضرت على علیه السلام است و همگى با ولع خاصى آماده شدند که به سخنان پیامبر گوش فرا دهند. پیامبر فرمود: هان اى مردم، سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست؟
یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر مىدانند.
پیامبر ادامه داد: خداوند مولاى من و من مولاى مؤمنان هستم و بر آنها از خودشان اولى وسزاوارترم. هان اى مردم،«هر کس که من مولا و رهبر او هستم، على هم مولا ورهبر اوست».
رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم این جمله آخر را سه بار تکرار کرد وسپس ادامه داد:
پروردگارا، دوستبدار کسى را که على را دوستبدارد ودشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد.خدایا، یاران على را یارى کن ودشمنان او را خوار وذلیل گردان. پروردگارا، على را محور حق قرار ده.
سپس افزود: لازم استحاضران به غایبان خبر دهند ودیگران را از این امر مطلع کنند.
هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقى بود که فرشته وحى فرود آمد وبه پیامبر گرامى بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد ونعمتخویش را بر مؤمنان بتمامه ارزانى داشت. در این لحظه، صداى تکبیر پیامبر بلند شد وفرمود: خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمتخود را به پایان رسانید واز رسالت من و ولایت على پس از من خشنود شد.
پیامبر از جایگاه خود فرود آمد ویاران او، دسته دسته، به حضرت على علیه السلام تبریک مىگفتند واو را مولاى خود ومولاى هر مرد وزن مؤمنى مىخواندند. در این موقع حسان بن ثابت، شاعر رسول خدا، برخاست واین واقعه بزرگ تاریخى را در قالب شعرى با شکوه ریخت وبه آن رنگ جاودانى بخشید. از چکامه معروف او فقط به ترجمه دو بیت مىپردازیم:
پیامبر به حضرت على فرمود:برخیز که من تو را به پیشوایى مردم وراهنمایى آنان پس از خود برگزیدم.هر کس که من مولاى او هستم، على نیز مولاى او است. مردم! بر شما لازم است از پیروان راستین ودوستداران واقعى على باشید
منبع: دو هفته نامه « دنیز»، شماره 4 مورخ 17/8/90