|
مجموعه شعرترکی «سن بیر سرو آغاجی» اثر ارشد محمدی ازشاعران معاصر ارومیه ای چهارشنبه هفته گذشته در نشست ویژه کانون شعر حوزه هنری آذربایجان غربی مورد نقد و بررسی منتقدان قرار گرفت.
|
«سن بیر سرو آغاجی» در کانون شعر حوزه هنری استان آذربایجان غربی نقد و بررسی شد
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حوزه هنری آذربایجان غربی، مجموعه شعرترکی «سن بیر سرو آغاجی» اثر ارشد محمدی ازشاعران معاصر ارومیه ای چهارشنبه هفته گذشته در نشست ویژه کانون شعر حوزه هنری آذربایجان غربی مورد نقد و بررسی منتقدان قرار گرفت.
در ابتدای این نشست که با حضور جمع زیادی از شاعران و علاقه مندان شعر و ادبیات برگزار گردید، مسئول کانون آفرینش های ادبی و دفتر فرهنگ و مطالعات پایداری حوزه هنری آذربایجان غربی ضمن یادآوری ایام عزاداری ماه محرم فرا رسیدن این ماه را به حضار تسلیت گفت و افزود: همه ی تلاش ما در مسیر فرهنگ و ادب، حرکت در مسیر درست اندیشیدن و حق طلبی است که این در دیانت و مذهب ما با مرام اهل بیت(ع) نشانه گذاری شده و در حقیقت تبلورعملی و اصلی آن در ماه محرم وعاشورا و تاسوعا است.
وی تصریح کرد: هدف اصلی از نقد کتاب گرم نگه داشتن فضای آفرینش ادبی و ارج نهادن به صاحبان اثار ادبی و پایداری است و کتاب شعر جناب ارشد محمدی از جهاتی مختلف حایز اهمیت است که امروز مورد نقد قرار می گیرد.
در ادامه این نشست شاهرخ رضوانی، محمد ترکمانی، علی همای¬پناه، خلیل شیخلو، فرشید فرشیدفر، جعفر بزرگ امین، دکتر محمدعلی ضیایی و حمیدی واحدی نقطه نظرات خویش را در پیرامون اشعار ارشد محمدی ابراز داشتند.
ارشد محمدی، نیز در پایان ضمن تشکر از مسئولین حوزه هنری برای برگزاری چنین نشست نقدی گفت: از نظر من هر کتاب چراغی است که با خواندن و خوانده شدن شروع به نور افشانی می¬کند و در پرتو این نور هدایت جامعه به مراحل متعالی امکان پذیر می¬شود.
نقد کتاب های ادبی از اهداف کانون شعر حوزه هنری استان است که در چهار سال گذشته حدود 20 جلد کتاب در زمینه های ادبی و دفاع مقدس با حضور منتقدان ادبی و کارشناسان امر در این کانون به محک نقد کشیده شده و یا از آنها رونمایی شده است .
ارشد محمدی متولد سال 1341شمسی و از دبیران باز نشسته شهرستان ارومیه است که برای نخستین بار مجمومه اشعار خود را در قالبهای مختلف ادبی از جمله غزل ، مثنوی ، رباعی ، چهار پاره و شعر نو با موضوهای مختلف اجتماعی منتشر می کند .
|
خالی بستند
سعید سلیمانپور (بوالفضول الشعرا)
ساقی و محتسب و قاضی و زاهد مستند
با من ارباب مشاغل همگی همدستند!
رستگاری نه چنان بود که واعظ می گفت
عاشقان با می عشق تو ز غمها رستند
«جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه»
چون ندیدند حقیقت، همه خالی بستند!
عالم از نغم? عشّاق اگر خالی ماند
از پی نعره کشیدن تک و توکی هستند!
*
چون دو چشم تو ،جدا بود ز هم لبهامان
چون دو ابروی تو -صدشکر- به هم پیوستند!
گرگها در پیراهن یوسف
سلبی ناز رستمی
1
نمی تواند این باد
بوی یوسف را آورده باشد
گرگ ها ،
دیر هنگامی ست که زوزه می کشند
در پیراهنت!
2
پای هیچ پنجره ای ،
به ماه نمی رسد
این شکم برآمده
نمی تواند تو را زاییده باشد
پلنگ!
3
عشقی ،
در چشمانم پیله می کند
تا وقت رها شدن
پروا نه ،
پروانه ام باش؟!
اخبار
رویا شاهحسینزاده
***
تو اخبار گوش می دهی
من ظرف می شویم
*
گلوله ای از خبرها ناگهان
به سینه ام می خورد
گلوله ای به شانه ام
می ترکد
بغضم
می افتد
لیوانی از دستم
و کاشی های آشپزخانه هزار تکه می شوند
تلوزیون را خاموش کن
جنگ تا آشپزخانه ی ما هم رسیده
به ایوان می دوم
جنگ گلدان های حسن یوسفم را فتح کرده
دلم میخواهد سر دنیا جیغ بکشم
پناه می برم به اتاق
بالشم هم اما خیس است
از گریه ی زنانی در سرزمینی دور .
***
2شیشه ی شیرت را می شویم
بغض میکنم
از مقابل چشمانم کنار نمی رود
چشمهای نوزادی که توی خبرها بود
لباسهای کوچکت را می شویم
با آستین های کوچک
جیبهای کوچک
دگمه های کوچک
بغضم می ترکد
و زار زار گریه می کنم
برای اندوه بزرگی که توی چشمهای مادرش بود .
***
3نمی گویم نجنگید
می دانم بی فایده است
شما را به خدا اما
گلوله های تازه ای بسازید
که کودکان را بشناسند
و بوی شیرتازه را
وقتی به سینه ی زنی می رسند.
انتظارت شیرین بود
دو شعر از سلبیناز رستمی
1
حرف آخر رفتن را تو گفتی
پیش از آنکه دلم،
زیر پایت خالی شود
رفتی!
و این شعر،
سریع و شتابان
از کنارت گذشت
با چمدانی که رنگ روزهایش را
در هولِ قدمهای تو
تلف کرد.
2
شعرهایم که دیر میکنند،
نگران تو میشوم.
حالا که برگشتهای
شعری برای گفتن ندارم.
به جا
یا
نابجا
انتظارت شیرین بود
وگرنه،
این همه شعر
از کجا می آمد!