مسأله اسرائیل و فلسطین ازچند قرن پیش آغاز شده بود نه از قرن بـیستم.
آیا می دانیم مسأله فلسطین و اسرائیل اصلاً از چند قرن پیش آغاز شده؟ تشکیل وطن یهودی در فلسطین طی چند صد سالی با یهودیان بوده است. محققان در این موضوع پژوهش های علمی – تاریخی انجام داده اند. اما من چندی پیش درجلد دوم کتاب «دریا گوهر» (ترجمه مقالات، اشعار و داستانهای نویسندگان و شاعران اروپایی و آمریکایی به قلم مترجمان ایرانی و گردآوری توسط مرحوم دکتر مهدی حمیدی، چاپ پنجم از انتشارات امیر کبیر، 1349) شعری تحت عنوان « کوری شِمشون»از «میلتون» شاعر انگلیسی قرن 17 م. (1608 – 1674) خواندم :
« به من وعده دادند که فرزندان اسرائیل (یهودیها) را از تعدی فلسطینیان نجات خواهم داد.... اما بگذار در این پیشگویی خداوند شک نداشته باشم ...» - (همان، ص 120)
می بینیم که شاعر یهودی چهار صد سال پیش مسأله غصب فلسطین توسط یهود را در هاله ای مقدس پیچیده و آن را وعده الهی نامیده و نا امید از نیل به این آرزو هم نیست... و نشان به آن نشان که سیصد و پنجاه سال بعد ، آرزوی آن شاعرقرن 17، در اواسط قرن 20 و در سال 1948 با تجاوز یهود غاصب در سرزمین فلسطین تحقق یافت. «هرتزل یهودی» صهیونیست از اواخر قرن 19 موضوع تشکیل دولت یهود و کشور یهودی در سرزمین اسلامی فلسطین را پیشنهاد کرد و کتاب « دولت یهود» را نوشت. دهها سال گذشت و در این مدت یهودی ها با پشتیبانی سرمایه داران بزرگ و دولت انگلیس و لابی گریها و تشکیل کنگره های مختلف در ممالک اروپایی، بالاخره دولت غاصب صهیونیستی یهود در سال 1948 در خاک فلسطین تشکیل گردید و صهونیستها در سرکوبی فلسطینی ها و اخراج آنها از وطنشان، از هیچ گونه خونریزی و ظلم و جنایت و تجاوزفروگذار نکردند...
می خواهم بگویم که یهود در آرزوی ساختگی خود طی قرنها اصرار ورزید و مقاومت کرد و فرهنگ سازی نمود و از هیچ گونه همت و هزینه و فریب و تظلم باز نایستاد تا بالاخره به آرزوی باطل خود دست یافت ... خب مسلمانان! ما را چه شده که گاه در رسیدن به آرزوهای طبیعی و بحق و انسانی کوچک خود هم ناکام می مانیم و وا می رویم؟! با این حساب آیا بازپس گیری فلسطین از صهیونیستهای غاصب آرزویی ممکن نیست؟ قطعاً که ممکن است. پس آرزوهای بلند و بزرگ داشته باشیم با همتهای سترگ و تلاشهای بیشتر و مقاومت روز افزون و وحدت برادرانه. پایداری و وحدت ملت ایران در هشت سال دفاع مقدس ( 1359- 1367) نمونه ی عالی چنین ادعایی است که در مقابل دنیا ایستادگی کرد و دشمن را باز پس راند و کشورش را حفظ کرد. یا حق!
مصطفی قلیزاده علیار
وبلاگ نویسان چند دسته اند؟ شما از کدام دسته اید؟
می توانید روی این حرف خوب فکر کنید. اصلاً از خودتان قیاس کنید که چرا هر روز به وبلاگتان سر می زنید و اگر یک روز دسترسی به وبلاگ نداشته باشید، چه حالی پیدا می کنید؟ آیا به آن معتاد شده اید؟ یا واقعاً حرفی برای گفتن دارید؟ رسالتی در این اقدام حس می کنید؟ به حرف زدن و خالی شدن احتیاج دارید؟ دنبال همنفسی می گردید؟ وبلاگ را نوعی سرگرمی می بینید؟ و ... و به همین قیاس وبلاگ نویسان می توانند به دسته های گوناگونی تقسیم شوند. من فعلاً جواب خودم را نمی نویسم. شاید هم دقیقاً نمی دانم از کدام دسته ام! همین قدر می دانم که اگر حرفی برای گفتن و اندیشه ای برای ارائه کردن داشته باشم، همین وبلاگ وسیله خوبی است و سعی می کنم آن را به « وبلاگ اندیشه» تبدیل کنم و اگر توانستم به سمت « انجام مسئولیت و تعهد در برابر خدا و بندگان خدا» ببرم،همین .
بنابر این وقتی هدف چنین بزرگ و مقدس باشد، نه افزایش تعداد بازدید کننده فریبت می دهد و نه کاهش آن مأیوست می کند. در این باره شاید یادی از یک مرد الهی – زنده یاد مرحوم علی اللهوردیخانی – برای خودم و شما خواننده عزیز بجا باشد. روزی – در سال 1380 ،در تبریز) از آن فرزانه ی وارسته سؤال کردم:« جناب استاد، فلان کتابتان چاپ نشد؟ چرا ناشر (انتشارات استان قدس رضوی) این همه به تأخیر می اندازد؟»
آن مرد خدا با اندک تأملی – که انگاری شهود می فرمود باطن دنیایی مرا - پاسخ داد: « چاپ و انتشار یک اثر، اصلاً مهم نیست، مهم آن است که مورد قبول و رضایت خدا – با دست اشاره به بالا- واقع شود!»
با شنیدن این کلام – که در واقع نهیب بیدار باش بود برای من غافل، لرزیدم که من کجای این جدول هستی واقع شده ام و این مرد خدا کجا؟!
این حرف پر معنی برای من بی عمل درس بزرگی بود و اینجا آوردم تا اگر خودم هم نمی توانم به آن عمل کنم، معتقدم که حتماً در بین خوانندگان و بنندگان این مطلب کسانی پیدا می شوند که خریدار چنین گوهر با ارزشی هستند تا به آن عمل کنند یا قدرش را بهتر از من بشناسند و در نوشتن و گذاشتن مطلب به وبلاگ و بلکه در همه فعالیت های خود در عرصه زندگی، حرف آن بنده مخلص خدا را نصب العین قرار دهند.
راستی، بیایید بین خود و خدایمان رو راست باشیم! خب؟ حالا در نوشتن یا گذاشتن مطلب به وبلاگ یا سایت و مطبوعات و رسانه ها، واقعاً چقدر و چند در صد رضایت خدا و صلاح مردم را در نظر می گیریم؟!... جااان؟!!... البته خودم را عرض می کنم و با خودم حرف می زنم، تو دماغی هم حرف می زنم! ... ؛ به هیچ کس جسارت نمی کنم. ببخشید اگر خیلی منبر می روم !
مخلص شما: مصطفی قلیزاده علیار
آیت الله خامنه ای و دکتر علی شریعتی
35 سال تمام از فقدان دکتر علی شریعتی گذشت. مردی که در دهه 50 و بعدها نیز اندیشه و بیان و قلمش خدماتی گران ارج در توجه دادن نسل جوان به اسلام و پیامبر و علی و فاطمه و حسین – علیهم السلام – و نیز ابوذر و سلمان و دیگر الگوهای معنویت و انسانیت انجام داد. بسیاری از ارادتمندان پاک سیرت او بعدها در عرصه های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس منشأ آثار خیر و ماندگاری شدند و خیلی ها هم شهید. می توان گفت او هم از جنس متفکران جهادی شهید پرور بود. باری، دکتر شریعتی به دلیل داشتن اندیشه های چالش برانگیز، باعث شده عده ای از عالمان دینی و متفکران بزرگ در نقد آثار وی موضع منفی بگیرند و تمام آثار وی را با یک چوب برانند و مردودش شمارند. تعدادی هم برعکس آنان بوده اند و با تساهل و تسامح عمل کرده اند. اما دسته سوم هم هستند که راه سومی را پیشنهاد کرده اند و آن اینکه باید آثار دکتر علی شریعتی را منتقذانه مورد بررسی و مطالعه قرار داد، زیرا او هم انسان است و آثارش خالی از خطا و اشتباه نیست. مخصوصاً که دکتر کثیر الآثار و دارای گفتارهای زیادی بود و طبیعی است که خطاهایش هم بیشتر و گاه خطرناک باشد به ویژه برای نسل جوان کم اطلاع و یا بی اطلاع از معارف عمیق قرآنی و اسلامی و حدیثی و فقهی و کلامی و تاریخ اسلام و روحانیت.
یادم هست در سال 59 یا 60، که نسل ما خیلی جوان و علاقمند دکتر شریعتی بود و هنوز دو دهه تمام از عمرشان نگذشته بود و به او مریدانه می نگریسته اند، مقام معظم رهبری آیت الله خامنه ای مصاحبه ای با مجله « عروه الوثقی» منتشره از سوی حزب جمهوری اسلامی در خصوص اندیشه های دکتر شریعتی داشت که بسیار راهگشا و منصفانه بود و ایشان هم راه سوم را در مطالعه آثار شریعتی پیشنهاد می کردند و در آن مصاحبه معتقد بودند که شریعتی خدماتی انجام داده و جامعه شناسی را به خدمت اسلام در آورده، اما اشتباهاتی هم دارد که باید محتاطانه و نقادانه به آثار و اندیشه های او نگاه کرد و هر دو گروه از کسانی که شریعتی را مطلق قبول یا مطلق رد می کنند، ره به خطا می برند ( نقل به مضمون مضمون).
این هم برای کسانی – مثل من - که شریعتی را از ورای حجاب یعنی کتاب و نوارهای سخنرانی می شناسند، شایان دقت است که شخصیتهایی همچون آیت الله خامنه ای هم با خود دکتر شریعتی دوست و از نزدیک مرتبط بوده اند می شناختندش و هم آثارش را عالمانه مورد مطالعه قرار داده اند. بنا بر این هم کلامشان در مورد اندیشه و شخصیت وی عالمانه و صائب است و هم قضاوتشان در این باره عادلانه.
و حرف آخرم اینکه: به نظر من اگر مرحوم دکتر علی شریعتی از میان آن همه کتاب و سخنرانی بی شمار، فقط چهار کتاب داشت، در بزرگی شخصیت، وسعت بینش و ابتکار اندیشه هایش با همه جوانی اش (44 سال عمر) کافی بود. آری فقط چهار کتاب:
1- فاطمه فاطمه است؛
2- هبوط؛
3 - تحلیلی از مناسک حج؛
4 – کویر.
بله، ای کاش وی همین چهار کتاب را داشت و صاحب « کتب اربعه» بود! البته نظر بنده این است! و گرنه ... جسارت نشود، اصلاً من که باشم در این عرصه؟!
مصطفی قلیزاده علیار/ 28 خرداد 90
عشق به امام علی (ع) درون مایه ی ادب و اندیشه و هنر و عرفان مسلمانان است.
انجمن ادبی آراز- 26
امروز تقریباً همه شاعران – جز دو - سه نفری – به مناسبت فردا (13 رجب) در اشعارشان به ساحت امام علی بن ابی طالب (ع) ادای احترام و اظهار عشق کردند. قبل از شروع شعر خوانی شاعران، دبیر کانون شعر و ادب حوزه هنری آذربایجان غربی طی سخنانی به شخصیت الهی و جامع امیر المؤمنین علی (ع) اشاره کرد و افزود: شخصیت جامع الاطراف علی (ع) در ادبیات همه مسلمانان و حتی غیر مسلمانان تأثیر عمیق گذاشته است، عشق به امام علی (ع) درون مایه ی ادب و اندیشه و هنر و عرفان مسلمانان بوده است. بعد از آن روح الله قنبرپور تجنیس (دستان) خواند و علی صلاحلو دو شعر ، یکی فارسی و دیگری ترکی:
نئیله رم من اؤزگه یاری، اؤز نگاریم وار منیم/
هر گؤزل گولدن گؤزل بیر گلعذاریم وار منیم...
شاعر جوان، نجیب محمد عابدینی چند رباعی تقدیم مولا (ع) نمود:
وقتی همه بیچاره ی شرمندگی اند/
دستان نوحیثیت بخشندگی اند/
امروز تمام شهر اذعان دارند:
پیش تو گرفتار سر افکندگی اند.
عابدینی یک شعر ترکی آزاد هم خواند که مثل اشعار فارسی اش پر از طراوت و تازگی بود.
هنرمند مشهور «عاشیق نباتعلی علیزاده» مهمان ویژه کانون شعر و ادب بود که با اجرای یک آهنگ حماسی عاشیقی ( محترمی)، در مدح امیر مؤمنان علی داد سخن داد و حاضران را بر سر شوق و ذوق آورد:
جمالین شعله سی آی ایله گوندور/
گونشلندی کلّ جهان یا علی/
آدین ابجد حسابیندا یوز اون دور/
ارنلر سروری جانان یا علی!
بیر آدین اوخودوم فاتح خیبر/
بیر آدین سسله دیم حیدر صفدر/
بیر آدین چاغیررام شافع محشر/
بیر آدین ناطق قرآن یا علی!
و در آهنگ «مصری» شعری از خسته قاسم خواند:
قالمیشام غملر ایچینده/ یئتیش دادیما یا علی/
لشکر کفار ایچینده/ یئتیش دادیما یا علی .
سید حیدر علی آران هم عرض ارادتی به جدش علی مرتضی نمود:
سلام/ ای زیباترین نام/ مولای عاشقان/
ای بوتراب/ که تراب از تو آبرو گرفت...
زمزم به نام نامی تو/ عطر و بو گرفت/
و کعبه با نام تو زاده شد دوباره...
خانم مهناز صابونی غزلی تازه تقدیم کرد که حاکی از تلاش تازه او در عرصه شعر است به مطلع:
صدایت می کند تکرار، بگو حاضر، بگو حاضر...
جعفریه احمدیه، ترکی می نویسد که از نظر اندیشه حرفی برای گفتن دارد، اما از نظر زبان شعری و ساختار زبان ترکی، جای چون و چرای بیشتری دارد وبه نظر می رسد هنوز آن زبان لازم را نیافته با این حال اصرار در روش نا هماهنگ و غیر مرسوم و گاه ناصواب انتخابی خود دارد! ایشان این هفته عرض ارادتی به امام علی (ع) کرد پر محتوا، اما در قالب همان زبانی که گفته شد. قلیزاده علیار دبیر کانون شعر و ادب، با احترام تمام به احمدیه نکته مزبور در باب زبان شعری وی را متذکر شد و اضافه کرد: شاعر برای دست یافتن به زبان مورد پسند خواص و قابل فهم عموم باید ادبیات و آثار بزرگان آن زبان را بخواند و امروز آثار و کتب خیلی مفیدی در دسترس هست که آقای احمدیه باید اندیشه های خوبش را در این شیوه بیانی بزرگان آذربایجان ارائه نماید و گر نه، به خشت خام می ماند با عرض معذرت!... دیگر شاعران و منتقدان نیز اظهار نظرهای مشابهی کردند که البته احمدیه ظاهراً زیر بار نمی رفت!
استاد علی محمدیان سر ارادت به درگاه عشق مولا علی فرو آورد:
به تقوا مظهر اعجاز یزدانی تو ای مولا /
همانا معنی آیات قرآنی تو ای مولا...
غلامرضا دانش فروز شاعر فاضل و محقق ادبی فروتن و بی ادعا، در قالب مخمس، شعری تقدیم مولا علی کرد به مطلع:
دل من به نغمه بنشین به طراوت بهاران...
زهرا کریم زادگان (مجری کانون شعر) شعری از خود نثار آستان امام علی کرد.
علی آزاد قوشچی دبیر بازنشسته ادبیات و شاعر که برخی از کلمات نهج البلاغه را به نظم کشیده و در کتاب « زلال معرفت» منتشر کرده بی هیچ حمایتی از سوی بنیاد نهج البلاغه و ... پشت تریبون قرار گرفت و تعدادی از آن آثار علوی اش را خواند و چند جلد از کتابهایش را به رسم اهدا روی میز گذاشت تا علاقمندان بردارند. خب، تقبل الله!
شاهرخ رضوانی هم غزلی با مضامین اجتماعی خواند به مطلع:
حاصل جمع من و تو در جهان ما می شود/
با همآوایی ما در شهر غوغا می شود
و غزلی به مطلع: عطش عشق تو را می طلبم، می خواهم ...
علی غنی زاده با چند شعر آمده بود، عرض ارادت به امام علی (ع):
چون رائحه گلاب ناب است علی ..
یک ملمع ترکی – فارسی از « علی ای همای رحمت» استاد شهریار ساخته بود و یک شعر دیگر به یاد شهیدان و با یادی از شهید حاج مهدی امینی خواند.
محمود عالمی، بابا علی جوانمرد، گریم کل اندام و حاج کامل نوروزی هم شعر خواندند. در پایان استاد محمود شامی شعری دل انگیز و لطیف خواند به مطلع:
ای حاییف، عؤمرومون کئچدی بهاری/
سولور یاناغیمدا گول یاواش – یاواش
یاغیر قوجالیغین باشیما قاری/
گؤر نئجه آغاریر تئل یاواش – یاواش!
محمود حکیمی، از جنس نویسندگان شهید پرور
من محمود حکیمی را از سال 1358 با کتاب «سلحشوران علوی» اش می شناسم. یادش بخیر آن روزها، چه شور و حالی داشتیم! مدام در پی یک اثر انقلابی و شورآفرین بودیم، از نوع اسلامی اش. و محمود حکیمی از این جنس نویسندگان بود و جوان بود و ما جوانتر. شاید همه قصه ها و کتابهایش را در دهه 60 خوانده ام. البته بعدها، منتقدان و قصه نویسان حرفه ای جدی تری پیدا شدند و به نقد نوشته های محمود حکیمی هم دست زدند ... و بالاخره محمود حکیمی شد «عبد الکریم حکایت نویس» - یاد عطار بخیر؛ و نیز محقق و صاحب آثاری ارزشمند. اما این فریخته مؤمن در همه این سالهای طولانی (40سال تمام) همچنان در فکر و فرهنگ دینی جامعه ما و تربیت جوانان و ترویج فرهنگ ایرانی – اسلامی ما تأثیر گذار بوده است. همین کافی است و مایه مباهات. در سال 1387 که مشغول نگارش کتاب « از نسل سرافرازان» در موضوع زندگی و اندیشه های دانشجوی شهید « جواد امامعلی سبزی» ( متولد1340 - ارومیه، شهید به سال 1362- جبهه جنوب) بودم، کتابهای استاد محمود حکیمی را در کتابخانه آن شهید دیدم در کنار کتابهای شهید مطهری، دکتر شریعتی، محمد رضا حکیمی و ... و به این فکر کردم که جناب محمود حکیمی هم از جنس نویسندگان شهید پرور روزگارماست و چنان است که امروز از او حکایتها می کنند و بی گمان فردا و فرداها نیز هم. جای تجلیل از شخصیت تأثیر گذار محمود حکیمی از خیلی وقت پیش خالی بود. با آرزوی طول عمر برای این صاحب قلم متهد و پرتلاش.
مصطفی قلیزاده علیار ( نویسنده و پژوشگر)