به یاد دکتر علی شریعتی به بهانه سالروز خاموشی او -2 مهدی اصغرزاده (دانشجو)- ارومیه
در تاریخ 24 تیرماه سال 37 با پوران شریعت رضوی، یکی از همکلاسیهایش ازداوج کرد . دکتر در این دوران روزها تدریس میکرد و شب ها روی پایاننامهاش کار میکرد. زیرا میبایست سریعتر آن را به دانشکده تحویل میداد. موضوع تز او، ترجمه کتاب «در نقد و ادب» نوشته مندور (نویسنده مصری) بود. به هر حال دکتر سر موقع رسالهاش را تحویل داد و در موعد مقرر از آن دفاع کرد و مورد تایید اساتید دانشکده قرار گرفت. بعد از مدتی به او اطلاع داده شد بورس دولتی شامل حال او شده است. پس به دلیل شناخت نسبی با زبان فرانسه و توصیه اساتید به فرانسه برای ادامه تحصیل مهاجرت کرد .
در فرانسه
عطش دکتر به دانستن و ضرورتهای تردید ناپذیری که وی برای هر یک از شاخههای علوم انسانی قائل بود، وی را در انتخاب رشته مردد میکرد. ورود به فرانسه نه تنها این عطش را کم نکرد، بلکه بر آن افزود. ولی قبل از هر کاری باید جایی برای سکونت مییافت و زبان را به طور کامل میآموخت. به این ترتیب بعد از جست و جوی بسیار توانست اتاقی اجاره کند و در موسسه آموزش زبان فرانسه به خارجیان (آلیس) ثبت نام کند. پس روزها در آلیس زبان میخواند و شبها در اتاقش مطالعه می کرد و از دیدار با فارسیزبانان نیز خودداری می نمود. با این وجود تحصیل او در آلیس دیری نپایید. زیرا وی نمیتوانست خود را در چارچوب خاصی مقید کند، پس با یک کتاب فرانسه و یک دیکشنری فرانسه به فارسی به کنج اتاقش پناه میبرد. وی کتاب «نیایش» نوشته الکسیس کارل را ترجمه میکرد .
فرانسه در آن سالها کشور پرآشوبی بود. بحران الجزائر از سالها قبل آغاز شده بود. دولت خواهان تسلط بر الجزائر بود و روشنفکران خواهان پایان بخشیدن به آن. این بحران به دیگر کشورها نیز نفوذ کرده بود .
تحصیلات و اساتید
دکتر در آغاز تحصیلات، یعنی سال 38، در دانشگاه سربن، بخش ادبیات و علوم انسانی ثبت نام کرد. وی به پیشنهاد دوستان و علاقه شخصی به قصد تحصیل در رشته جامعه شناسی به فرانسه رفت. ولی در آنجا متوجه شد که فقط در ادامه رشته قبلیاش میتواند دکتراییش بگیرد. پس بعد از مشورت با اساتید، موضوع رسالهاش را کتاب تاریخ فضائل بلخ، اثری مذهبی، نوشته صفیالدین قرار داد .
بعد از این ساعتها روی رسالهاش کار میکرد. دامنه مطالعاتش بسیار گسترده بود. در واقع مطالعاتش گستردهتر از سطح دکترایش بود. ولی کارهای تحقیقاتی رسالهاش کار جنبی برایش محسوب می شد. درسها و تحقیقات اصلی دکتر، بیشتر در دو مرکز علمی انجام می شد. یکی در کلژدوفرانس در زمینه جامعه شناسی و دیگر در مرکز تتبعات عالی در زمینه جامعه شناسی مذهبی .
دکتر در اروپا، به جمع جوانان نهضت آزادی پیوست و در فعالیتهای سازمانهای دانشجویی ایران در اروپا شرکت میکرد. در سالهای 40-41 در کنگرهها حضور فعال داشت. دکتر در این دوران در روزنامههای ایران آزاد، اندیشه جبهه در امریکا و نامهء پارسی حضور فعال داشت. ولی به تدریج با پیشه گرفتن سیاست صبر و انتظار از سوی رهبران جبهه، انتقادات دکتر از آنها شدت یافت و از آنان قطع امید کرد و از روزنامه استعفا داد. در سال 41، دکتر با خواندن کتاب «دوزخیان روی زمین»، نوشته فرانس فانون با اندیشه های ایننویسنده انقلابی آشنا شد و در چند سخنرانی برای دانشجویان از مقدمه آن که به قلم ژانپل سارتر بود، استفاده کرد.
دکتر در سال 1963 (1342) از رساله خود در دانشگاه دفاع کرد و با درجه دکترای تاریخ فارقالتحصیل شد. از این به بعد با دانشجویان در چایخانه دیدار میکرد و با آنان در مورد مسائل بحث و گفتگو میکرد.
معمولا جلسات سیاسی هم در این محلها برگزار میشد. سال 43 بعد از اتمام تحصیلات و قطع شدن منبع مالی از سوی دولت، دکتر علی رغم خواسته درونی و پیشنهاد دوستان از راه زمینی به ایران برگشت. وی با دانستن اوضاع سیاسی – فرهنگی ایران بعد از سال 40 که به کسی چون او – با سابقه سیاسی – امکان تدریس در دانشگاهها را نخواهند داد و نیز علی رغم اصرار دوستان هم فکرش مبنی بر تمدید اقامت در فرانسه یا آمریکا، برای تداوم جریان مبارزه در خارج از کشور، تصمیم گرفت که به ایران بازگردد. این بازگشت برای او، عمدتاً جهت کسب شناخت عینی از متن و اعماق جامعهء ایران و تودههای مردم بود، همچنین استخراج و تصفیه منابع فرهنگی، جهت تجدید ساختمان مذهب.
از بازداشتگاه تا دانشگاه
دکترسال 43 به ایران برگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به 2 سال پیش، ولی چون دکتر سال 41 از ایران از طریق مرزهای هوایی خارج و به فرانسه رفته بود، حکم معلق مانده بود. پس اینک لازمالاجرا بود. پس بعد از بازداشت به زندان غزلقلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت. بعد از مدتی با درجه چهار آموزگاری دوباره به اداره فرهنگ بازگشت. تقاضایی هم برای دانشگاه تهران فرستاد. تا مدت ها تدریس کرد، تا بالاخره در سال 44، بار دیگر، از طریق یک آگهی برای استادیاری رشته تاریخ در تهران درخواست داد. در سر راه تدریس او مشکلات و کارشکنیهای بسیاری بود. ولی در آخر به دلیل نیاز مبرم دانشگاه به استاد تاریخ، استادیاری او مورد قبول واقع شد و او در دانشگاه مشهد شروع به کار کرد. سالهای 45-48 سالهای نسبتاً آرامی برای خانوادهی او بود. دکتر بود و کلاسهای درسش و خانواده. تدریس در دانشکدهی ادبیات مشهد، نویسندگی و بقیه اوقات بودن با خانوادهاش تمام کارهای او محسوب میشد.
دوران تدریس
ازسال 45، دکتر به عنوان استادیار رشته تاریخ، در دانشکده مشهد، استخدام میشود. موضوعات اساسی تدریسش تاریخ ایران، تاریخ و تمدن اسلامی و تاریخ تمدنهای غیر اسلامی بود. از همان آغاز، روش تدریسش، برخوردش با مقررات متداول دانشکده و رفتارش با دانشجویان، او را از دیگران متمایز میکرد. بر خلاف رسم عموم اساتید از گفتن جزوه ثابت و از پیش تنظیم شده پرهیز میکرد. دکتر، مطالب درسی خود را که قبلاً در ذهنش آماده کرده بود، بیان میکرد و شاگردانش سخنان او را ضبط میکردند. این نوارها به وسیله دانشجویان پیاده میشد و پس از تصحیح، به عنوان جزوه پخش میشد. از جمله، کتاب اسلامشناسی مشهد و کتاب تاریختمدن از همین جزوات هستند. اغلب کلاس های او با بحث و گفتگو شروع میشد. پیش میآمد دانشجویان بعد از شنیدن پاسخهای او بیاختیار دست میزدند. با دانشجویان بسیار مانوس، صمیمی و دوست بود. اگر وقتی پیدا میکرد با آنها در تریا چای میخورد و بحث میکرد. این بحثها بیشتر بین دکتر و مخالفین اندیشههای او در میگرفت. کلاسهای او مملو از جمعیت بود. دانشجویان دیگر رشتهها درس خود را تعطیل میکردند و به کلاس او میآمدند. جمعیت کلاس آن قدر زیاد بود که صندلیها کافی نبود و دانشجویان روی زمین و طاقچههای کلاس، مینشستند. در گردشهای علمی و تفریحی دانشجویان شرکت میکرد. او با شوخیهایشان، مشکلات روحیشان و عشقهای پنهان میان دانشجویان آشنا بود. سال 47، کتاب "کویر" را چاپ کرد. حساسیت، دقت و عشقی که برای چاپ این کتاب به خرج داد، برای او، که در امور دیگر بیتوجه و بینظم بود، نشانگر اهمیت این کتاب برای او بود.لازم بذکر است کویر نوشتههای تنهایی اوست. در فاصله سال های تدریسش، سخنرانیهایی در دانشگاهای دیگر ایراد میکرد، از قبیل دانشگاه آریامهر (صنعتیشریف)، دانش سرای عالی سپاه، پلیتکنیک تهران و دانشکده نفت آبادان. مجموعه این فعالیتها سبب شد که مسئولین دانشگاه درصدد برآیند تا ارتباط او را با دانشجویان قطع کنند و به کلاسهای وی که در واقع به جلسات سیاسی-فرهنگی، بیشتر شباهت داشت، خاتمه دهند. پس دکتر، با موافقت مسئولین دانشگاه، به بخش تحقیقات وزارت علوم در تهران، منتقل شد. به دلائل اداری دکتر به عنوان مامور به تهران اعزام شد و موضوعی برای تحقیق به او داده شد، تا روی آن کار کند. به هر حال عمر کوتاه تدریس دانشگاهی دکتر، به این شکل به پایان میرسد.
بقیه در قسمت سوم منبع: دوهفنه نامه "دنیز" شماره16 – مورخ 22خرداد 91
به یاد دکتر علی شریعتی به بهانه سالروز خاموشی او - 1
مهدی اصغرزاده (دانشجو)- ارومیه
29خرداد سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی است . به همین مناسبت هر ساله به پاس خدمات ارزنده او به نسل جوان این کشور آثار و اندیشه های او همچون استاد شهید مرتضی مطهری مورد نقد و بازخوانی مستمر قرار می گیرد. بی شک او و استاد مطهری دو اندیشمند و دو متفکر تأثیرگذار در جامعه ایرانی بوده و هستند که اندیشه های آنان مقدمات نظری انقلاب اسلامی ایران را فراهم کرد. مجموعه آثار شریعتی که تاکنون بالغ بر 37 اثر رسیده است شامل آثار مختلفی چون، تاریخ، دین، جامعه شناسی، سیاست، عرفان، هنر و … است. در این میان او اهتمام ویژه ای به معرفی الگوهای خاص دینی دارد. شخصیتهایی چون ابوذر، علی(ع)، حسین(ع)، اقبال لاهوری و… کسانی هستند که در تاریخ اندیشه او به تدریج مشاهده می شوند. از منظر او معرفی الگوهای بزرگ در واقع نشان دادن توانمندیها و بستر مساعد تمدنی است که توانسته است آنان را در خود پرورش دهد .
او می گوید :
"این یک افتخار بزرگی است که هنوز علی رغم همه علل و عوامل سیاسی و استعماری و ارتجاعی و مادی که مانع رشد و پیشرفت شخصیتها و نبوغ ها در جامعه اسلامی هست، اسلام چون گذشته، قدرت سازندگی انسان و پرورش دهندگی نبوغ را در خود حفظ کرده است"
سال های کودکی و نوجوانی
علی شریعتی در دوم آذر سال 1312 در روستای کاهک از کویر مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب میشد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نامهای محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نامهای معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به یادگار گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال 1311 با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینی ازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی مزینانی بود. علی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی یا علی شریعتی مزینانی. مادرش زنی روستایی و پدرش مردی اهل قلم و مذهبی بود. سال های کودکی را در کاهک گذراند. افراد خاصی در این دوران بر او تاثیر داشتند، از جمله:
مادر، پدر، مادر بزرگ مادری و پدری و ملا زهرا (مکتبدار روستای کاهک) علی شریعتی در سال 1319 که هفت ساله بود، در دبستان ابنیمین شهرمشهد، ثبت نام کرد اما به دلیل اوضاع سیاسی و تبعید رضاخان و اشغال کشور توسط متفقین، استاد (پدر دکتر)، خانواده را بار دیگر به کاهک فرستاد. دکتر پس از برقراری صلح نسبی در مشهد به ابنیمین برمیگردد. در اواخر دوره دبستان و اوائل دوره دبیرستان رفت و آمد او و خانواده به ده به دلیل مشغولیتهای استاد کم میشود. در این دوران تمام سرگرمی علی مطالعه و گذراندن اوقات خود در کتابخانه پدر بود. در 16 سالگی سیکل اول دبیرستان (کلاس نهم نظام قدیم) را به پایان رساند و وارد دانشسرای مقدماتی شد. او قصد داشت تحصیلاتش را ادامه دهد.
در سال 31، اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام حکومتی بود. این بازداشت طولانی نبود ولی تاثیرات زیادی در زندگی آینده او گذاشت. در این زمان فصلی نو در زندگی او آغاز شد، فصلی که به تدریج از او روشنفکری مسئول و حساس نسبت به سرنوشت ملتش ساخت.
آغاز کار آموزی
با گرفتن دیپلم از دانشسرای مقدماتی، علی شریعتی در ادارهی فرهنگ استخدام شد. ضمن کار، در دبستان کاتبپور در کلاس های شبانه به تحصیل ادامه داد و دیپلم کامل ادبی گرفت. در همان ایام در کنکور حقوق نیز شرکت کرد. او به تحصیل در رشته فیزیک هم ابراز علاقه میکرد، اما مخالفت پدر، او را از پرداختن بدان بازداشت. علی در این مدت به نوشتن چهار جلد کتاب دوره ابتدایی پرداخت. این کتابها در سال 35، توسط انتشارات و کتابفروشی باستان مشهد منتشر و چند بار تجدید چاپ و تا چند سال در مقطع ابتدایی آن زمان تدریس شد. در سال 34، با باز شدن دانشگاه علوم و ادبیاتانسانی در مشهد، دکتر و چند نفر از دوستانشان برای ثبت نام در این دانشگاه اقدام کردند. ولی به دلیل شاغل بودن و کمبود جا تقاضای آنان رد شد. دکتر و دوستانشان همچنان به شرکت در این کلاسها به صورت آزاد ادامه دادند. تا در آخر با ثبت نام آنان موافقت شد و توانستند در امتحانات آخر ترم شرکت کنند. در این دوران دکتر به جز تدریس در دانشگاه طبع شعر نوی خود را میآزمود. هفته ای یک بار نیز در رادیو برنامه ادبی داشت و گهگاه مقالاتی نیز در روزنامه خراسان چاپ میکرد. در این دوران فعالیتهای او همچنان در نهضت مقاومت ادامه داشت ولی شکل ایدئولوژیک به خود نگرفته بود.
بقیه در قسمت دوم منبع: دوهفنه نامه "دنیز" شماره16 – مورخ 22خرداد 91
دفتر محافل انس با نهج البلاغه در آذربایجان غربی افتتاح گردید - به گزارش خبرنگار دنیز از ارومیه، طی مراسمی از سوی اداره کل تبلیغات اسلامی آذربایجان غربی که در مصلی امام خمینی این شهر برگزار گردید، دفتر مرکزی انس با نهج البلاغه در مساجد و مراکز ورزشی استان افتتاح شد. در ابتدای این مراسم که با حضور جمعی از علما و روحانیون شهر و استان، مهمانانی از مرکز گسترش نهج البلاغه از مشهد مقدس، مسئولان هیئتهای مذهبی و هیئت امنای مساجد ارومیه برپا شده بود، حجت الاسلام سید محمد فخری مدیر کل تبلیغات اسلامی استان طی سخنانی به بیان اهمیت حیاتی، اندیشه ای و اجتماعی کتاب شریف نهج البلاغه پرداخت و گفت: نهج البلاغه در حقیقت آینه شخصیت امیر مؤمنان علی (ع) است که بعد پیامبر اسلام (ص) بزرگ ترین شخصیت تاریخ بشر است.
فخری افزود: علی (ع) ایمان و شجاعت، سخاوت، حکمت، محبت و مهربانی با بندگان خدا، احساس تعهد و مسئولیت و نورانیت مخصوص به خود را داشت و این همه عظمت در کلمات و جملات کتاب نهج البلاغه انعکاس یافته است. مدیر کل تبلیغات اسلامی استان با اشاره به سخنان دانشمندی مسیحی جرج جرداق در وصف امیر مؤمنان، افزود: شخصیت امیر مؤمنان علی (ع) همانند آفتاب و آب و خاک و هواست که منحصر به یک قوم یا ملتی نمی شود، بلکه شعاع عظمت های الهی و انسانی آن حضرت شامل تمام بشریت می شود و همگان می توانند از سیره عملی و فکری ایشان بهره مند گردند و نهج البلاغه برای بهره مندی از وجود معنوی و الهی و فکری امیر مؤمنان یک منبع متقن و محکم است. فخری در پایان خاطر نشان ساخت: تدریس نهج البلاغه و ترویج معارف آن دریای عظیم اندیشه و عمل و حکمت، هم قبل از انقلاب اسلامی و هم بعد از پیروزی در استان به ویژه ارومیه مورد توجه علما و طلاب و دانشجویان و اساتید دانشگاه و عموم مردم متدین بود ه است، اما باید سعی کنیم از این پس بیشتر به این مهم بپردازیم.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 15
شعری از: محمد عابدینی
جمعه ها فـاصله ام با تو فـقط یک قدم است
نـبـض شـیــدایـی مـن در نـوسـانِ قلم است
غـــزلــم بــــیــت نـــدارد غــزلـــم آواره است
غـزلم نـقطـه ی گـنگی ز وجود و عـدم است
بــر لــبـم آمـــده جــانـم گــلِ نـرگـس بـرگـرد
شاید این نـوحـه ی جاویدِ لـسانِ عجم است
و اگــر جــانِ مـــرا خــواســتـه بــاشـیـد آقـــا
بـا زبـانِ خـودتـان پـاسـخ مـن صـد نعم است
دلِ احــساس مـرا عــطرِ حـضورت بـُرده ست
عـددِ عـاشـقـیــم بــیـشـتـر از هر رقم است
عـشـقـت از ابــرِ غـزل بـر سـرِ قـلـبـم بـاریـد
شـاهـراهِ سـفــرِ قـرمـزِ عـشقت رگـم است
چهارده قرن جـهان بی تو به خود می پـیچد
چهارده ساعت اگر مانده بیایی نه کم است
حـــالِ دلـــدادگــی ام رو بــه وخـــامــت دارد
قـرصِ خـورشـیـدِ جـمـالِ تـو دوای دلم است
هیـچکـس چون تو سزاوارِ غزل گفتن نیست
شاعرِ عشق تو هستم غزلت بر لـبم است
روی خورشید تو گر پشتِ زمان پنهان است
نـائـبـت خـامـنـه ای مـاهِ تـمـامِ شبم است
تاریخی - فرهنگی |
از جُنگ های مختلف
اثر ذوقی شادروان حاج محمد نخجوانی
یازان: رضا همراز
"از جنگ های مختلف " عنوان دو ورق بزرگی است که به خط و ذوق مرحوم حاج محمد نخجوانی به صورت خطی و نشر نشده و ناشناخته اکنون در دسترسمان می باشد . زنده یاد نخجوانی بنا به سلیقه و ذوق خود ای بسا قرار بود که آنرا به سیاق کتابی در آورد که اجل مهلت آن نداده یا اصلا منصرف شده است . در این ورق اشعاری از شعرایی چون خواجه امیر بیگ تبریزی ( هفت بیت )؛ حاجی اردبیلی ( یک بیت ) ؛ راغب اردبیلی ( یک بیت ) ؛ معروف تبریزی ( یک بیت ) ؛ نشاء تبریزی ( یک بیت ) ؛ زلالی هروی ( یک بیت ) ؛ صبوری تبریزی ( یک بیت ) ؛ بنائی هروی ( یک بیت ) ؛ ملا عبدالباقی تبریزی ( یک بیت ) ؛ شوقی تبریزی ( یک بیت ) ؛ ابو اسماعیل تبریزی (دو بیت ) ؛ طعمه هروی ( دو بیت ) ؛ صبوحی هروی ( یک بیت ) ؛ جوهری تبریزی ( پنج بیت ) ؛ حقیری تبریزی ( یک بیت ) ؛ عذری تبریزی ( یک بیت ) ؛ آصفی هروی ( یک بیت ) ؛ شاهدی هروی ( یک بیت ) ؛ غزالی هروی ( یک بیت ) ؛ طاهری هروی ( یک بیت ) ؛ جعفر تبریزی ( یک بیت ) ؛ خواری تبریزی ( یک بیت ) ؛ ملا مومن حسین نعمرزی ( دو بیت ) ؛ فسونی تبریزی ( دو بیت ) ؛ رجائی هروی ( هفت بیت ) ؛ میرزا محمد ایروانی متخلص به حجت ( یک بیت ) ؛ میرزا حریف ایروانی ( یک بیت ) ؛ آشوب ایروانی ( یک بیت ) ؛ دلیل ایروانی ( دو بیت ) ؛ پناهی هروی ( یک بیت ) ؛ نوای افشار ( یک بیت ) ؛ رضا قلی میرزا متخلص به مجنون مراغه ای ( شانزده بیت ) ؛ نظامی تبریزی ( یک بیت ) ثنای هروی ( یک بیت ) ؛ جامی اردبیلی ( یک بیت ) ؛ میرزا مینای افشار ( یک بیت ) ؛ محمد صالح بادکوبه ای ( یک بیت )
با این حساب در این به اصطلاح جنگ ادبی که مولف گرانقدر به نام " از جنگ های مختلف " عنوان داده است در مجموع 72 بیت شعر که گاهی حتی به بیتی از اشعار آنها در تذکره ها نیز برخورد نمی کنیم دیده می شوند که توسط 37 شاعر سروده شده اند . تک بیت های ارائه شده در این جنگ بیشتر به مکتب هندی ( سبک هندی ) می باشند که نشان از ذوق فاخر زنده نام نخجوانی حکایت می کند . در اینجا مشتاقم ابیاتی از این جنگ ناشناخته را تقدیم شما بزرگواران نمایم.
نشاء تبریزی :
تو را شیرین مرا فرهاد کردند
مرا رسوا ترا بدنام کردند .
نظامی تبریزی :
دی که به خون من شدت ساعد نازنین تو
دست فشان که ریزدت خونم از آستین فرو .
نوای افشار :
در قفس مرغ دلم را چه خوش افتاد اینجا
که نکرد از من و از حسرت من یاد اینجا .
معروف تبریزی :
وقت اجلم ناله به از رفتن جان است
از یار جدا میشوم این ناله از آن است .
میرزا مینای افشار :
مقام و مسکن مینا خرابات است و میخانه
فتاده مست لایعقل گهی اینجا و گاه آنجا .
راغب اردبیلی :
صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی
آن هم که جوابی ننویسند جواب است .
زلالی هروی :
چشمی که بود لایق دیدار ندارم
دارم گله از چشم خود از یار ندارم .
میرزا حریف ایروانی :
قصیده در مدح نائب السلطنه عباس میرزا گفته که مطلعش این است :
نوروز عجم آمد بگذشت سپتدار
بگذشت سه آذر و آمد سه آزار .
میرزا محمد ایروانی متخلص به حجت :
قصیده مفصلی در جواب قصیده فتحعلی خان صبا از زبان سردار ایروان نوشته مطلعش این است :
ای صبا آمد صبا از کوی تو بر این دیار
از شمیمش خاک ما شد غیرت مشک تتار .
منبع: وبلاگ سیزین همراز (sizin hamraz)