راستی امام حسن (ع) چقدر منطقی بود!
اولاً لازم است گفته شود که ائمه دوازده گانه ی ما اختصاص به ما شیعیان ندارند، بلکه همچنانکه در دعای افتتاح شبهای ماه مبارک رمضان آمده ایشان ائمه ی همه مسلمانان هستند ( اللهم صلّ علی ائمة المسلمین علی بن الحسین و محمد بن علیٍّ و ...) ثانیاً این ائمه ما مسلمانان که خلفای پیامبر اسلام (ص) هستند، هم در افکار، هم در گفتار وهم در رفتار منطقی ترین کسان تاریخ بوده اند. کلمات به جا مانده و تاریخ سرگذشت ایشان این حقیقت عریان را آشکارا بیان می کند. از این دیدگاه هم مقام والای عصمت و عظمت و اخلاق الهی آن حضرات معلوم می گردد و هم لیاقتشان برای تصدی مسئولیت امامت امت اسلامی و حتی رهبری همه انسانهای منطقی و صاحب شعور و بی غرض. در این عرصه البته سخن بسیار است و من از مفصل این نکته مجملی گفتم / تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
با تبریک سالروز میلاد امام حسن مجتبی (ع) حدیثی کوتاه از آن والا مقامِ بلند مرتبه را می آورم که سرشار از منطق عقلایی و استدلال دلپذیر است. حدیث این است: «مردی نزد امام حسن (ع) آمد واز آن حضرت در باره ازدواج دخترش با مردی مشاوره خواست. امام (ع) فرمود: دخترت را به عقد ازدواج مردی پرهیزکار و مؤمن در آور تا اگر از دل و جان دوستش داشته باشد، بیشتر حرمتش را رعایت می کند، اما اگر دوستش نداشته باشد و اختلاف داشته باشند، به خاطر تقوا و ایمانش، به دخترت ستم نمی کند.»
( موسوعة کلمات الامام الحسن (ع)، پژوهشکده باقر العلوم – قم، 1423، ص 308 به نقل از مکارم الاخلاق طبرسی، ص 214)
شما را به خدا، ببینید این سخن امام حسن (ع) چقدر عاقلانه، علمی، منطقی و زندگی ساز است و روح حیات در آن موج می زند! آیا شما در موضوع انتخاب همسر شایسته، کلامی بهتر از این سراغ دارید؟
سلام خدا بر امام حسن مجتبی و همه ائمه مسلمین (ع)
امانت
نشریه ای رسالت مدار
(یادداشتی بر انتشار شماره 1000 هفته نامه "امانت" چاپ ارومیه، مورخ 9/5/91)
مصطفی قلیزاده علیار
آشنایی بنده با هفته نامه امانت به سالهای دور بر می گردد شاید به چهارده - پانزده سال پیش؛ آن زمانها در ارومیه نشریه بسیار اندک و انگشت شمار بود. امانت همه جا دیده می شد و فعال بود. من در دی ماه 1377 ( ژانویه 1999) در مقدمه ای که در شهر نخجوان بر مجموعه اشعار شاعران عضو انجمن ادبی اهل بیت (ع) آن دیار تحت عنوان «چیچک له نیر بهاریمیز» (لاتین)نوشته ام، ذکر کرده ام که «برخی از اشعار این شاعران در «هفته نامه امانت» چاپ ارومیه منتشر شده است».
در واقع اشعار آن شاعران به واسطه این جانب در آن سالها در مطبوعات تبریز و ارومیه و قم و تهران جاپ می شد و من از آن زمان به نوعی با امانت ارتباط داشته ام. تا اینکه از سال 1380 با جناب ابراهیم آقازاده مدیر مسئول این نشریه متعهد از نزدیک آشنا و به تبع آن با امانت نیز بیشتر مرتبط شدم خصوصاً از سال 1384 که در ارومیه رحل اقامت افکندم، گاهی مطالبی را در این هفته نامه به چاپ می سپردم و در ادامه آن حتی دو جلد از کتابهای بنده به نامهای «خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان» و «مردی شبیه خود» (امام خمینی) که هر دو دارای مطالب و مفاهیم الهی، اجتماعی، تاریخ، جهانی و انقلابی است، به صورت مستمر و دنباله دار از باء بسم الله تا تاء تمّت در امانت به چاپ مجدد رسید به پیشنهاد خود آقای آقازاده و به همت و پشتکار (تایپ و طراحی) خانم ندا عبدی؛ خدایشان خیر دهاد. سایر مطالب این نشریه را هم اغلب در مسیر دانش افزایی عمومی و پاسداری از ارزشهای انسانی و اسلامی دیده ام. لذا اگر من امانت را نشریه ای رسالت مدار و صاحب رسالت رسانه ای و نشر دهنده اندیشه های سازنده ومفید برای اجتماع و نظام اسلامی ایران بنامم، گزاف نگفته ام. البته هر نشریه ای نقاط ضعف و قوتی دارد، امانت هم از این قاعده مستثنی نیست، اما آنچه مهم است، جهت گیری کلی یک نشریه است. در بین نقاط قوت این هفته نامه می توانم به نشر ارزشهای دینی و اجتماعی، مطالب فرهنگی و ادبی سودمند، دوری از دامن زدن به اختلافات قومی، پاسخ گویی به انحرافات و بیان مشکلات استان آذربایجان غربی اشاره کنم. به عبارت دیگر «امانت» امانتدار عرصه مطبوعات این استان است. از زاویه کلان نگری و نگاه ملی، همین نقاط قوت برای یک نشریه کافی است تا در ردیف نشریات متعهد و رسالت مدار کشورش قرار بگیرد.
انتشار هزارمین شماره امانت را به جامعه مطبوعاتی استان و همکاران این نشریه و مدیر مسئول آن تبریک می گویم. مطمئنم که این نشریه در تاریخ مطبوعات ارومیه و استان آذربایجان غربی خواهد ماند. با خاطره ای از مرحوم حاج علی اکرام علی یف رهبر جنبش اسلامی آذربایجان سخن را به پایان می برم و آن اینکه آن مرحوم هر وقت در تلفن یا حضوری حال دوستان ارومیه ای می پرسید، می گفت: امانتین حال نئجه دیر؟!
یعنی از باب «تسمیه الحال باسم المحل» به جای آقای آقازاده، امانت را می گفت. در واقع امانت در جمهوری آذربایجان و در میان مردان آزاد آن دیار نیز چنان مشهور بود و هست که مدیر مسئولش را هم به نام نشریه می گفتند و می گویند و نشان از احترامی است که مردم مسلمان آذربایجان به این نشریه قائلند. تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا.
اندر حکایت رو دست خوردن اهل سیاست (با ویرایش و افزایش جزئی)
باری به هر تقدیر...، ما امیدواریم که این بار کلاه آمریکایی جناب محمد مرسی بر سر اهل سیاست ما و مجلس ما و تحلیل گران سیاسی ما نرود و نیز مراقب باشند تا از هوگو چاووز - این مرد همه فصلها – و امثال او که به خاطر احتیاج رو به ما آورده اند و دل به آمریکا داده اند، رو دست نخورند چون به محض اینکه «دُم این جماعت از لای در احتیاج بیرون آمد» ( مفهوم یک ضرب المثل ترکی) شروع می کنند به جفتک انداختن...، اردوغان نمونه بارزش بود و چند تایی دیگر در همین دور و برمان.
خلاصه آقا جان! باید باور کنیم که در عالم سیاست همسویی و اخوت و برادری و صداقت واقعی مفهومی ندارد کما اینکه سیمرغ واقعی افسانه ای بیش نیست. تقریباً تمام اهل سیاست امروزی، تابع منافعشان هستند نه چیز دیگر. به عبارت دیگر تمام اهل سیاست دنیا، پیرو این اصل ماکیاولی هستند که گفت: « دشمنانت را بکش، اگر توانستی دوستانت را نیز!»
الغرض کمی مراقب این دوستان سیاسی خود – که دشمنان واقعی ما در اطرافمان هستند - باشیم و حواس مان جمع باشد تا چرب زبانی مصلحت آمیز و شعارهای فریبنده این دونان ما را نفریبد، چرا که اغلب اینان نوکر آمریکا و هم پیمان اسرائیل اند و دشمن ماوقتی مصالح سیاسی اقتضا و نیاز مادی شان وادار می کند با اجازه اربابشان آمریکا شعارهایی در دفاع از فلسطین و آزادگی و انتقاد از اسرائیل سر می دهند و از در دوستی با جمهوری اسلامی وارد می شوند و چون بارشان را بستند و نیازشان برطرف شد، به جایگاه نخستین خود بر می گردند و آشکارا بر ضد ما موضع گیری می کنند، باز هم اردوغان مثال گویا و رسایی بر این مدعاست. البته قبل از او هم برخی از رنود سیاسی وابسته به آمریکا از این بازی ها با ما کرده اند، امیدواریم ما از تجربه های گذشته و حال برای آینده بیشتر عبرت بگیریم و دیر باور باشیم و همیشه به همه رجال سیاسی و موضع گیری های سیاسی و مصلحتی ایشان با شک و تردید نگاه کنیم و نگذاریم هر از راه رسیده ای کلاه سیاسی دیگری سر ما بگذارد! چرا که در عالم سیاست اهل دنیا هیچ چیز ثابتی وجود ندارد و نخواهد داشت و همه چیز تابع منافع است، حتی ادعای خدا باوری این از خدا بی خبران هم به اقتضای منافع سیاسی شان است و دامی بیش نیست... پس اهل سیاست ما کمی بیشتر مراقب شیادانی چون اردوغان باشند که آمریکا هر روز تحویل ممالک اسلامی و غیر اسلامی در شرق و غرب عالم می دهد از آمریکای لاتین بگیر بیا تا همین کشورهای بیخ گوش خودمان ... یا علی!
دزدی نکنید وبلاگ نویسان!
وبلاگ نویسان عزیز! لطفاً مطالب دیگران را ندزدید و به نام خود نزنید. اگر از وبلاگ کسی مطلبی را می آورید حتماً منبعش را ذکر کنید تا هم دزدی نباشید و هم صادق باشید و هم وبلاگتان معتبر باشد. بنده مواردی را مشاهده کرده ام که برخی وبلاگ نویسان مطالب مرا عیناً بی کم و کاست حتی با اغلاط تایپی برداشته اند و در وبلاگ خود به نام خودشان زده اند... کامنت گذاشته تذکر داده ام.... اگر چنین دزدی را ادامه دهند، مجبورم در وبلاگم افشا کنم «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد».... یا علی!
مصطفی قلیزاده علیار
«پاییز 63» کتابی متفاوت
کتاب «پاییز 63» روایتی داستانی از خاطرات شهید حسن طهرانی مقدم است که به قلم نویسنده ارجمند ادبیات دفاع مقدس رضا قلیزاده و با پژوهش محمد حسن پیکانی تدوین و از سوی مرکز حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس نیروی هوافضای سپاه پاسداران با مشارکت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی کشور انتشار یافته است. »پاییز 63« که در بهار 91 با شمارگان 5000 نسخه منتشر شده، 150 صفحه متن دارد و دارای اسناد و تصاویر در پایان است. پاییز 63 نثری روان و جذاب با چاشنی های طنزآمیز دارد که بر جذابیت آن می افزاید. نکته مهم در متفاوت بودن این کتاب با مشابهان آن در این است که مقداری از حوادث و خاطرات تاریخی مطرح شده در این کتاب، در ایران و جبهه جنوب اتفاق افتاده و مقدار دیگر وجذاب ترش در کشور سوریه در جریان آموزش نظامی رزمندگان موشکی ایران در در دمشق. رضا قلیزاده در مقدمه اش بر این کتاب، وجه متفاوت بودن آن با سایر کتابها را چنین بیان می کند:
« کتاب «پاییز 63» سرگذشت مردان بلند بالایی است که در روزگار تنهایی و مظلومیت، گمنام جنگیدند... و از آنجایی که خاطرات و حماسه های رزمندگان موشکی تا به حال در جایی بازگو نشده، شاید از این منظر هم کتابی خواندنی و متفاوت فراهم آمده باشد»
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 19، مورخ 3/5/91