ششمین جلسه محفل فضولی خوانی در ارومیه برپا گردید
ششمین جلسه «محفل فضولی خوانی» و خوانش اشعار ترکی ملا محمد فضولی بغدادی شاعر و عارف شیعی قرن دهم هجری رو سه سه شنبه 5 دی ماه سال جاری در حوزه هنری آذربایجان غربی برگزار شد.
ششمین جلسه «محفل فضولی خوانی» در حوزه هنری آذربایجان غربی برگزار شد
ششمین جلسه «محفل فضولی خوانی» و خوانش اشعار ترکی ملا محمد فضولی بغدادی شاعر و عارف شیعی قرن دهم هجری روز سه شنبه 5 دی ماه سال جاری در حوزه هنری آذربایجان غربی برگزار شد.
در این نشست ادبی که با حضور بیش از 20 نفر از شعرا و ادبا و فضولیپژوهان ارومیه برگزار گردید، مسئول واحد ادبیات حوزه هنری در ابتدای این محفل گفت: حکیم ملا محمد فضولی به سه زبان فارسی و ترکی و عربی شعر سروده و آثاری علمی و دینی و تاریخی زیادی به نظم و نثر از خود به یادگار گذاشته که امروز هم مورد استفاده اهل دانش و عرفان و ادبیات است.
مصطفی قلیزاده علیار تاکید کرد: فضولی با توجه به وسعت اندیشه انسانی و اسلامی و عرفانی و اجتماعی و سه زبانه بودن آثارش، میتواند مهمترین عامل اتحاد اقوام مسلمان در جهان باشد ولی متاسفانه مغفول مانده و یا مصادره به مطلوب گروههای قومیتگرا شده است.
وی افزود: امروز لازم و ضروری است نسل جدید شعرا و ادبا و اندیشمندان، با زبان شعری و سبک سخنوری و اندیشههای والای الهی و انسانی و جهانی فضولی آشنا شوند و به همین خاطر است که ما محفل فضولیخوانی را در حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه برپا کردیم و هر دو هفته یک بار برگزار و سعی می کنیم با خوانش صحیح اشعار این شاعر عارف و بزرگ، به شکل کارگاهی به مفاهیم و تفسیر آن در حد توان با استفاده از کارشناسان و فضولیپژوهان بپردازیم.
در ادامه این برنامه «بهرام اسدی» شاعر، فضولی پژوه و ناشر دیوان فضولی در ارومیه، ضمن توضیح یکی از غزلیات عرفانی و توحیدی فضولی، دو مورد از تضمینات خود از اشعار فضولی را برای حاضران قرائت کرد.
همچنین استاد «غلامرضا دانشفروز »از شاعران پیشکسوت ارومیه شعری را در مدح فضولی خواند و شاعران حاضر در جلسه نیز از جمله رضا خسروی، معصومه آذری، فضه جوادی، میرشاهین هاشمی، اتابک تیموری، مرتضی مجربنیا، امین گنجپرور، میرتیمور جامعی، علی رشتبر، فرشاد نیکنام، امین نظرزاده، عسگر محمدی و ... اشعاری از فضولی را قرائت کردند.
در پایان این مراسم مهمان ویژه این محفل، «شاهرخ نخعی » از شهرستان تبریز ضمن قرائت دو غزل از فضولی، سردیس این شاعر توانا و اندیشمند را به محفل فضولیخوانی اهدا کرد.
حکیم ملا محمد فضولی، شاعر و اندیشمند متفکر و شاعر سه زبانهای است که تأثیر عمیقی در تاریخ ادبیات ترکی و عربی و فارسی بر جای نهاده است. نام او محمد، پدرش ملا سلیمان مفتی بوده است. بی شک او بزرگترین شاعر ترکی زبان تاریخ است و علاوه بر دیوان جداگانه غزلیات و قصاید و قطعات فارسی و ترکی و عربی، شاهکارهایی مثل «حدیقة السعداء» و «لیلی و مجنون» از آثار برجسته و فاخر او به زبان ترکی است.
منبع: دوهفته«دنیز»، شماره 114
چند غزل از وحید طلعت
برای امام علی علیه السلام
غزل 2
با کاسه های شیر لبالب شروع شد
در کوچه های کوفه و در شب شروع شد
تصویر گریه های علی در درون چاه
اینگونه بود عشق که اغلب شروع شد
تقویم سوگواری آقای عاشقان
از گریه های حضرت زینب شروع شد
وقتی که ایدولوژی دنیا نوشته شد
وقتی که عشق در دل مکتب شروع شد
یک شوق یک بهانه و با رمز یا علی
یک عمر عاشقانه و یک تب شروع شد
هذیان ! جنون ، جنون ... به سرم زد که عاشقم
در قلب من که بُت شده تَب تَب شروع شد
از بغض عاشقانه من صبح جمعه ها
در ندبه با رسیدن "یارب" شروع شد.
غزل 3
از قحط سالِ عاطفه میآمد، لبهاش خشک، خشکِ ترک خورده
در اجتماعِ منفعلِ بیدین، با مردمانِ پست کلک خورده
حقِ مسلمی که نمیدیدند، این کورهای شک زدهی بیدین
ـ آیا نه این مدینهی بیایمان با اهل بیت نان و نمک خورده؟! ـ
مولایِ من ببخش ولی ای کاش بودی و روزِ حادثه میدیدی!
در خانهی تو، پشتِ دری سوزان، بانوی خانهی تو کتک خورده!
مولای من ببخش ولی آنروز در پیشِ چشمهایِ همین مردم...
ـ سیلی فقط نه صورتِ زهرایت، سیلی بهشت خورده فلک خورده!
این امتحانِ سخت الهی را غیر از علی که بوده که سر کرده؟
راز شگفتِ شیرِ خدا این است، اینجا عیارِ عشق محک خورده.
غزل 4
قرار شد پس از آن سرورِ جهان باشی
امینِ حضرت احمد، امامِمان باشی
غم تمامِ زمین را به دوش برگیری
ستاره باشی و در قلبِ کهکشان باشی
خدات خواست ولیّ محمدش بشوی...
خدات خواست که خورشیدِ هر زمان باشی!
گرفت دستِ تو را آفتابِ هر دو جهان
و بُرد بالا تا اینکه آسمان باشی
مؤذنان مُتبرک شوند با نامت
نگین سرخی در سبزی اذان باشی
تمام خلق بگویند؛ «علی ولی الله»
همیشه، در همه جا بر سر زبان باشی
مدینه در هیجانِ تو تَب کند پس از آن
ولیِّ بعدِ محمّد، انیس جان باشی
به دوستدارانت عشق را بیاموزی
همیشه خاری در چشم دشمنان باشی
بنا شد عدلِ خدا در تو منعکس گردد
عیار عشق و معیارِ امتحان باشی
بشر برای بلوغ از تو پیروی بکند
برای اوج و معراج نردبان باشی.
غزل 5
وقتی که دید لایق این وعده را علی،
دیگر گزید از همه مردم، خدا؛ علی
جبریل روز وعده پیامی بزرگ داشت
وقتی محمد آمد و فرمود؛ ـ یا علی ...!
بی پرده بود فاصله بنده و خدا
چیزی نبود حایل معشوق تا علی
بی شک که امر، امرِ خدا بود و حکمتش
روزِ غدیر قلبِ خدا بود با علی
از بین این جماعت شک و یقین کسی
آن روز ... نه! نگفت؛ ـ محمد، چرا علی؟
تاریخ صفحه ـ صفحه ورق میخورد هنوز
اقرار میشود که کشیده چهها علی
از دستِ مردمی که وفاشان دروغ بود
با معدنِ فتوت و عشق و وفا؛ «علی»
لایق نبود کوفه شود عاشقِ علی
این مردمِ پلید کجا و کجا علی؟!
تو شیعهئی و راهِ علی شاهراهِ توست
برخیز ای مسافرِ نستوه یا علی ... ! منبع: سایت «دنیزنیوز» www.daniznews.ir
به یاد و خاطره عزیز امام خمینی (ره)
صبح
مصطفی قلیزاده علیار
بیا و بار دگر سر بزن به خانه صبح
نشستهایم به یادت در آستانه صبح
تو ای فروغ سحر، ای طلیعه خورشید
بیا به گوش دل شب بخوان ترانه صبح
ز بس فسرده دل من در آرزوی سحر
پناه می برم امشب به آشیانه صبح
دلم گرفت ز بیداد این شب دیجور
بیا ز شب بگریزیم با بهانه صبح
کنار پنجرهی انتظار می مانم
برای دیدن خورشید بر کرانه صبح
به شوق دیدنت ای آفتاب بیدارم
که سر نهاده ام اینک بر آستانه صبح.
1368
مشعل عشق
او مشعل عشق را برافروخت و رفت
چون شمع به سوز دل خود سوخت و رفت
افروختن و نور به عالم دادن
رسمی است کز آفتاب آموخت و رفت.
آیینه آفتاب
تو مظهر عشق ناب بودی ای مرد
آیینه آفتاب بودی ای مرد
در شام سیاه عاشقان بی دل
چون جلوه ماهتاب بودی ای مرد.
معراج
جابر لطفی(آران)
خلقته حیران اؤلوب شکران سبحان اولموشام
یول آچـیـب صحـرالـره ماننـد طـوفان اولموشام
حـوسنـونـو گـورجک دئـدیم الله اکبر ای پری
آللاها ایمان تاپـیـب رویونـدا حیران اولموشام
آیـه آیـه ســورهُ قــورآنـی زولـفـونـده گــؤروب
نیت احرام ائـدیـب کـویونده قوربان اولموشام
خلـقتی گؤردوم سنـین خط روخوندا ای صنم
زهد و تقـوانی آتـیـب پابند کفران اولموشام
طــاق ابــرویــون اؤلــوب مــحـراب عـشاق غـزل
گؤزلریندن یول آچیب معراجه خواهان اولموشام
بتلاری سیندیرمیشام هم پوزموشام سرحدلری
کـوی دلـداریـمـده مـن خاقان و سلطان اولموشام
شکوهی مراغه ای دن ایکی غزل
مراغه لی «میرزا مهدی شکوهی» (1247 – 1314 هـ. ق) آذربایجان ادبیاتینین گؤرکملی سیمالاریندان و قدرتلی شاعرلریندن بیریدیر. اونون عروض و هجا وزنلرینده و غزل، قصیده، مثنوی، قوشما، گرایلی و ... قالبلرده و مختلف موضوعلاردا او جملهدن اجتماعی، دینی، عرفانی، لیریکا و ساتیریک دهیری شعرلری و شاهاثری وار. شکوهینین همده تجنسلری دقتی چکن اثرلردیر. بورادا اونون ایکی غزلینی اوخویوروق:
1- غزل
پیر میخانه یه باخ، جمده نه وار، کی ده نه وار؟
بخششه سیر ائله، حاتمده نه وار، طی ده نه وار؟
بیر قدح سالدی ایاقدان سنی، بیچاره حریف
پی آپار گؤر من ایچون جام پیاپی ده نه وار!
گؤرمهین گوشهی چشم سیه جانانین
نه بیلیر گوشهی میخانه ندیر؟ میده نه وار؟
نقدر وار نفسیم، چکمهییم افغان، نئیلیم؟
بیر قورو نالهدن اؤزگه، دئ گؤروم نی ده نه وار؟!
جانیمی مالیمی آلدین، داخی ظالم بسدیر
بو «شکوهی» دئدیگین مفلس لاشئیده نه وار؟
2- غزل
دلدار الینده اولسا هر گول
گوللردن اولور او بختور گول
گلزار ندیر بو عارضین تک
نه آل، نه تازهدیر، نه تر گول
پروانهیه، بولبوله جمالین
هر شام چراغ، هر سحر گول
آیینهده بیر گون امتحاناً
گل گؤر نه شکوهیلن گولر گول
زلف و رخووی سالیر خیاله
هر سنبله کیم، اسر، دگر گول
گوللر منی محو ائدر، یوزوندن
بیر عاریه رنگ آلیب مگر گول!
خوناب سرشکین ای «شکوهی»
بو یئر یوزون ائتدی سربسر گول.
منبع: سایت دنیزنیوز