نصیحت همه عالم به گوش من باد است!
در پی تذکرات و انتقادات و نصایح رهبر انقلاب روز شنبه 28 بهمن ماه به سران قوا در کشور و خلاف شرع و غلط نامیدن کار رئیس جمهور در مجلس، انتظار همگان این بود که لااقل احمدی نژاد هم مثل لاریجانی، عذرخواهی می کرد هم از ملت و هم از رهبری و هم توبه می کرد به درگاه خداوند در جبران خلاف شرعی که آشکارا در خانه ملت مرتکب شده بود. ولی احمدی نژاد که این حرفها را نمی شنود، با نگاشتن یک نامه خشک و بی محل و غیر مرتبط با موضوع فقط به رهبر انقلاب اظهار ارادت کرد! ... و این عمل ابتکاری ایشان انسان را به یاد این مصراع جناب حافظ می اندازد که: ...«نصیحت همه عالم به گوش من باد است»
این ارادت نامه آقای احمدی نژاد برای خالی بودن عریضه بود و البته دشمنان را بیشتر شاد می کند تا دوستان را.
در یکی از وبلاگ ها دیدم که در مقابل این جمله احمدی نژاد: «کـــوچــکــتــریــن قــدمــی بـــرخـــــــلـاف مـــــصــــالــــح کـــــشـــور بــر نــخــواهــیــم داشــت » 29/11/91 نوشته بودند: جناب آقای احمدی نژاد قــســم حــــضــرت عـــبــاس را بــاور کــنـیـم یا دم خــــــــروس را ؟!!!
نگاهی به نامه اندیشمندان ایرانی به رئیس جمهور مصر
مصطفی قلیزاده علیار
اشاره: در خبرها آمده که 17 اندیشمند و استاد ایرانی در نامه ای به رئیس جمهور مصر اعلام کردند، اندیشمندان مسلمان ایرانی آمادگی دارند تجربه و توان علمی خود را به دولت و ملت مصر انتقال دهند. با احترام به همه شخصیتهای عالی قدری که نامه به امضای ایشان منتشر شده، گفتنی است تجربه تاریخی حاکی از آن است که در اینگونه موارد که اندیشمندان علمی با اهداف سیاسی به یک شخص حاکم سیاسی – آن هم از یک کشور خارجی – نامه ای بنویسند، چندان نتیجه بخش نمی شود و حاکم سیاسی آن نصایح مشفقانه را پشت گوش می اندازد!... از طرفی در بین این اندیشمندان علمی ایران، اشخاص سیاسی هم مقدم هستند مثل آقایان ولایتی و حداد عادل؛ که ممکن است در بی توجهی آقای مرسی مزید بر علت باشد ... باری، رئیس جمهور مصر را هم باید در نظر گرفت که وی یک شخص متمایل به روابط حسنه با رژیم اسرائیل است و اولین اقدامش هم تجلیل از انور سادات و دومین اقدامش در این باره نوشتن نامه دوستانه به شیمون پرز رئیس دولت غاصب صهیونیستی بود که باعث شد اوضاع مصر آشفته گردد که هنوز هم آرامش نیافته است.
حال با علم به این واقعیتها، نامه دانشمندان ایرانی چه تأثیری در خط و مشی سیاسی و ملی جناب محمد مرسی و تحقق اهداف مورد نظر نامه خواهد داشت، باید منتظر بود. با این حال نامه اساتید ایرانی اقدام قابل تحسینی است. گر چه به نظر می رسد این نامه اگر خطاب به همه اندیشمندان مصر یا اساتید دانشگاه مصر و یا شیخ الازهر نوشته می شد، شاید نتیجه بخش تر می شد، ولی لابد آقایانی که این طرح را در انداخته و متن نامه را تنظیم کرده اند، صدر و ذیل مسأله را هم سنجیده اند!
دیگر اینکه مخاطب این نامه یک ساستمدار مصری و غیر ایرانی است، اما لحن نامه طوری است که انگار آقای مرسی در ایران بزرگ شده و به همه فرازهای سیاسی و تاریخی که در متن نامه به اشاره و تلمیح مد نظر قرار گرفته، آگاهی دارد.
سه دیگر آنکه در مواردی مرسی را از خطر کردن و استقامت در راه احراز استقلال مصر کمی ترسانده اند! مثلا در بند 10 ضمن تعریف از دستاوردهای جمهوری اسلامی، آمده است: «بدین خاطر غرامت سنگینی را پرداخت کرده که از جمله آنها جنگ و تحریم فراگیر و فشار های سیاسی بین المللی است»
خب، آقای مرسی و حتی ملت مصر که نمی خواهند سری را که درد نمی کند، دستمال ببندند و به استقبال جنگ و درگیری بروند.
در کل باید گفت موارد متعددی در این نامه وجود دارد می توانست طور دیگر باشد اما فعلاً به همین مختصر بسنده می شود.
منع: دنیزنیوز www.daniznews.ir
«دَنیـز» یک ساله شد
دنیز22
دوستان فرهیخته و عزیزی که نظر لطفی به وبلاگ بنده و یا نشریه دنیز دارند، آگاهند که دو هفته نامه دنیز به صاحب امتیازی و مدیر مسؤولی این جانب و همکاری بزرگوارانه و بی توقع جمعی ازصاحب قلمان و اندیشمندان و شعرا و ادبا و فرهنگ بانان متعهد ازروز پنجشنبه 31 شهریور 1390 در ارومیه چاپ و منتشر می شود و به یاری حق تعالی با همه فراز و نشیب ها و بی هیچ حمایتی از سوی متصدیان فرهنگی و ارشادی استان در این یک سال، تاکنون توانسته ایم 22 شماره از این نشریه را به زبان فارسی و ترکی منتشر نماییم و امروز پنجشنبه 30 شهریور 91 دنیز با انتشار شماره 22 یک ساله شد و قدم به دو سالگی اش گذاشت تا خدا چه خواهد.
بنده ضمن تشکر از همه همکاران عزیز، هم خودم در سرمقاله و هم تعدادی از صاحب نظران گرامی در یادداشت های کوتاه و ارزشمند خویش مطالبی را در این رابطه آروده ایم که عزیزان در این وبلاگ و از اوایل مهر در سایت دنیز مشاهده خواهند کرد . ارادتمند: مصطفی قلیزاده علیار - تلفن: 1475 115 0914
امانت
نشریه ای رسالت مدار
(یادداشتی بر انتشار شماره 1000 هفته نامه "امانت" چاپ ارومیه، مورخ 9/5/91)
مصطفی قلیزاده علیار
آشنایی بنده با هفته نامه امانت به سالهای دور بر می گردد شاید به چهارده - پانزده سال پیش؛ آن زمانها در ارومیه نشریه بسیار اندک و انگشت شمار بود. امانت همه جا دیده می شد و فعال بود. من در دی ماه 1377 ( ژانویه 1999) در مقدمه ای که در شهر نخجوان بر مجموعه اشعار شاعران عضو انجمن ادبی اهل بیت (ع) آن دیار تحت عنوان «چیچک له نیر بهاریمیز» (لاتین)نوشته ام، ذکر کرده ام که «برخی از اشعار این شاعران در «هفته نامه امانت» چاپ ارومیه منتشر شده است».
در واقع اشعار آن شاعران به واسطه این جانب در آن سالها در مطبوعات تبریز و ارومیه و قم و تهران جاپ می شد و من از آن زمان به نوعی با امانت ارتباط داشته ام. تا اینکه از سال 1380 با جناب ابراهیم آقازاده مدیر مسئول این نشریه متعهد از نزدیک آشنا و به تبع آن با امانت نیز بیشتر مرتبط شدم خصوصاً از سال 1384 که در ارومیه رحل اقامت افکندم، گاهی مطالبی را در این هفته نامه به چاپ می سپردم و در ادامه آن حتی دو جلد از کتابهای بنده به نامهای «خاطرات حاج علی اکرام علی اف رهبر اسلامگرایان جمهوری آذربایجان» و «مردی شبیه خود» (امام خمینی) که هر دو دارای مطالب و مفاهیم الهی، اجتماعی، تاریخ، جهانی و انقلابی است، به صورت مستمر و دنباله دار از باء بسم الله تا تاء تمّت در امانت به چاپ مجدد رسید به پیشنهاد خود آقای آقازاده و به همت و پشتکار (تایپ و طراحی) خانم ندا عبدی؛ خدایشان خیر دهاد. سایر مطالب این نشریه را هم اغلب در مسیر دانش افزایی عمومی و پاسداری از ارزشهای انسانی و اسلامی دیده ام. لذا اگر من امانت را نشریه ای رسالت مدار و صاحب رسالت رسانه ای و نشر دهنده اندیشه های سازنده ومفید برای اجتماع و نظام اسلامی ایران بنامم، گزاف نگفته ام. البته هر نشریه ای نقاط ضعف و قوتی دارد، امانت هم از این قاعده مستثنی نیست، اما آنچه مهم است، جهت گیری کلی یک نشریه است. در بین نقاط قوت این هفته نامه می توانم به نشر ارزشهای دینی و اجتماعی، مطالب فرهنگی و ادبی سودمند، دوری از دامن زدن به اختلافات قومی، پاسخ گویی به انحرافات و بیان مشکلات استان آذربایجان غربی اشاره کنم. به عبارت دیگر «امانت» امانتدار عرصه مطبوعات این استان است. از زاویه کلان نگری و نگاه ملی، همین نقاط قوت برای یک نشریه کافی است تا در ردیف نشریات متعهد و رسالت مدار کشورش قرار بگیرد.
انتشار هزارمین شماره امانت را به جامعه مطبوعاتی استان و همکاران این نشریه و مدیر مسئول آن تبریک می گویم. مطمئنم که این نشریه در تاریخ مطبوعات ارومیه و استان آذربایجان غربی خواهد ماند. با خاطره ای از مرحوم حاج علی اکرام علی یف رهبر جنبش اسلامی آذربایجان سخن را به پایان می برم و آن اینکه آن مرحوم هر وقت در تلفن یا حضوری حال دوستان ارومیه ای می پرسید، می گفت: امانتین حال نئجه دیر؟!
یعنی از باب «تسمیه الحال باسم المحل» به جای آقای آقازاده، امانت را می گفت. در واقع امانت در جمهوری آذربایجان و در میان مردان آزاد آن دیار نیز چنان مشهور بود و هست که مدیر مسئولش را هم به نام نشریه می گفتند و می گویند و نشان از احترامی است که مردم مسلمان آذربایجان به این نشریه قائلند. تا بوده چنین بوده، تا باد چنین بادا.
وصیت ماندگار آلبرت انیشتین وصیتـی زیبـا و مانـدگار از آلبـرت اشتیـن
روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش
زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول
زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند.
آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته
زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید
و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم.
بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب،
چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند.
کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند.
استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید
و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند
تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و
دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند.
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.
اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند...
گفتنی است ترجمه این وصیت نامه بسیار انسانی، عاطفی و شاعرانه از سوی @مجله اینترنتی استوا@ است