غزل
حمید واحدی
نگاه کرده ام از روزن شکیبایی
تمام عمر به راهت، چه وقت می آیی؟
به جاده ها چه غریبانه چشم دوخته ام
ز پشت پنجره های غریب تنهایی
تمام پنجره ها بی تو مات مانده بیا
بیا که با تو شود کوچه ها تماشایی
بگو که سمت نگاهت کدام آفاق است
تو، ای که سمت نگاه تمام دل هایی
کجاست زورق چشمت که لنگر اندازد
کنار ساحل این چشم های دریایی
نیامدی و ز اندوه غربتت خون شد
دل تمامی آلاله های صحرایی
به لحظه لحظه این روزهای یلدایی
دلم گواهی آن می دهد که می آیی.
اینانما
شاعر: محمد آتاکیشی زاده (آراز)
گل اینانما هر سؤز دئین آلینا
باخما یولسوزلارین ظاهر حالینا
آلدانما دونیایا، دونیا مالینا
گئدرگی دیر یولداش اولماز سن ایله
سلیمان تک گئدر قالماز سن ایله.
پایین الله وئریب گؤر نه گؤزلسن
سن صاحب بو نعمت ازلسن
گؤزللر سلطانی شیرین غزلسن
یوسیف کیمی تورا دوشمه فعل ایله
دوشرسن زیندانا یئددی ایل ایله.
باخانلار بس دئییر من بی نوایم
فقیرلر حالینا من بیر دوایم
یوخسوللار باشیندا بؤیوک هوایم
بونا دا راضی یم، باشیمدان آرتیق
آرازام تانری یا محبّتیم چوخ.
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 11- مورخ 22/ 12/ 90
غزل
علی همای پناه
سن سیز دؤزوم باخیر یئنه بوم - بوش اوتاقلارا
سس سیز قارانقولوقدا کی سونسوز چیراقلارا
باشلا یاواش یاواش اوخو یام یاش کاغیذلاری
گؤ یاشلاریم یازان غزلی آغ واراقلارا
شأنلیک ده بوخجاسین ائله بیل باغلاییب گئدیر
یوخ بیر نفر گولوش وئره هردن دوداقلارا
یاددان چیخیب ایشیق دادی دیلسیزآغیزسیزیخ
بیزدن سالام یئتیر ساری ساچلی شافاق لارا
ساخلا یادیندا ساخلا کی دوشمز پاییزلارین
هئچ واخت آیاقی بارلی - باهارلی بوداقلارا
کؤچدون اوزاقلارا...هله لیک ایزلرین قالیب
چوخ پیس گیجیک چکیر اورییم او اوزاقلارا
منبع: دو هفته نامه «دنیز»، شماره 11- مورخ 22/ 12/90
دنیای عکاسی، متفاوت از دنیای دیگر هنرها
در گفت و گو با عکاس برجسته ایرانی، استاد رومین محتشم
گفتگو از حمید بهجت
اشاره: رومین محتشم متولد 1340ارومیه و فراغ التحصیل عکاسی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران و دارای نشان درجه 2هنری از ارزیابی هنرمندان کشور می باشد.عکسهای رومین محتشم تاکنون در نمایشگاههای متعددی در ایران،ژاپن، فرانسه، ایتالیا،ترکیه، عراق، اتریش، مجارستان، بلژیک، قبرس، سنگاپور و ... به نمایش در آمده است. او یکی از چهرهای شناخته شده هنر عکاسی ایران پس از انقلاب است، کسب نشانها و جوایز متعدد ملی و جهانی از جمله پنجاه و ششمین جشنواره بین المللی آساهی شیمبون ژاپن در سال 1995، نمایشگاه بین المللی اتریش در سال2002، نمایشگاه بین المللی سنگاپور در سال2004، دهمین و یازدهمین دو سالانه عکس ایران، تدریس در دانشگاه، داوری در جشنوارههای ملی و منطقه ای عکاسی و گالرداری بخشی از کارنامه وی محسوب می شود. کسب مقام نخست و دریافت لنز طلائی فستیوال جهانی کنونه هایس بلژیک در سال 2012فرصتی شد برای گفتگوی کوتاهی با هنرمند برجسته.
جناب محتشم، لطفاً از اولین جرقه هایی که شما را به هنر و عکاسی علاقمند کرد، بگویید؟
- اولین تصویری که همیشه در ذهنم باقی خواهد ماند، برمی گردد به زمان بسیار کودکی ام که در بغل پدرم در کنار کرسی می نشستم و او همیشه طرح نیم رخ یک سرباز را که تپانچه ای در دست داشت، می کشید و من از این طرح یکنواخت لذت می بردم. بعدها فهمیدم که داستان زندگی پدرم نیز شبیه طرح آن سرباز تپانچه به دستی بود که مدام در تعریفش از ماجراهای جنگ های دوران رضا خان پهلوی به آن اشاره می کرد و فهمیدم که می شود آدم گفته هایش را نیز رسم کند. در دوران مدرسه تا دبیرستان همیشه در نقاشی کردن چیره دست بودم و حس می کردم همیشه طرح آن سرباز تپانچه به دست مرا وادار می کند که به نحوی آنچه را که می خواهم بکشم. این حس شروعی شد برای ورودم به دنیای هنر. اتمام دوران دبیرستان همزمان شد با تعطیلی دانشگاهها به خاطر انقلاب فرهنگی و من ناچار راه خدمت به وطن را در پیش گرفتم . در دوران سربازی با کسی آشنا شدم که خوب نقاشی می کرد او با دیدن توانایی من تشویقم کرد که به هر نحو بیشتر بیاموزم. بعد از این دوران در کنکور هنر به قصد ادامه تحصیل در رشته نقاشی امتحان دادم و سر از عکاسی در آوردم و عکاسی دنیای دیگری را به من هدیه کرد، چیزی متفاوت تر از نقاشی . هرچند هنوز عاشق نقاشی کردن هستم و تاثیرات آن در یافتن نگاهی خاص خودم در عکاسی بسیار کمکم کرده است.ادبیات را خیلی دوست دارم و از موسیقی لذت می برم و همه اینها در ساختن ذهن من برای عکاسی یاری ام می دهند.
مراحل کارتان از ایده اولیه تا عکاسی کردن را برایمان شرح دهید ،بیشتر به چه سبک و سیاقی کار می کنید؟
- پروسه عکاسی کردن تا اندازه ای با دیگر هنرها مثل نقاشی، مجسمه، گرافیک و...متفاوت است. در تقسیم بندی گرایشهای مختلف عکاسی، اشکال کاربردی عکس، مقیاس، تفکیک گونه های آن است. اگر عکاسی را در ژانرهای کلی تر تقیسم کنیم باید به عکاسی عینی گرا و عکاسی ذهنی گرا اشاره کرد. تجربه های من در عکاسی با گرایش به عینیت شروع شد. چرا که این نگاه برای تجربه دنیای بیرونی مسیری اجتناب ناپذیر است و برای شناخت انسان و محیط آن، رابطه ا ی عینی و سپس رابطه ای درونی در این نوع عکاسی (عینی گرا) کشف می شود. این برخورد شاید یکی از تواناییهای عکاسی نسبت به دیگر هنرها ست.
در قدم دوم به خاطر گرایشم به هنرهای تجسمی تلاش می کردم که خصوصیات تجسمی و زیبایی شناسی را نیز وارد دنیای عکسهایم نمایم و این نیز اتفاق افتاد که باعث شد بتوانم رابطه ای بین دنیای عینی بیرونم و دنیای درونی ذهنم را به وجود آورم. چرا که دلالتهای معنایی موضوعات عکسهایم به گونه ای به دلالتهای ذهنی تبدیل شدند و نگاه خاص من را به وجود آوردند. زیر ساخت عکسهایم موضوعات مستندی است که به واسطه ذهنم، تبدیل به عکسهایی با رویکرد ذهنی می شوند. امروز عکاسی به یمن پیشرفت تکنولوژی مرز خود را با دیگر هنرها بسیار باریک کرده است. گاهی شانه به شانه فیلم، گاهی در کنار نقاشی و گاهی در همسایگی دیگر هنرهای تصویری می نشیند تا روشهای عرضه متفاوت را نیز بیازماید.
امروز در گونه ای ازعکاسی قبل ازتولید باید اندیشید که چه باید کرد و بعد روشهای تولید و عرضه را بررسی نمود. این روش پروسه تصویر تا تصویر در من به شکل مواجهه با دنیای بیرونی است. تجربه های من، مطالعاتم، احساسهایم و دیگر چیزها منجر به ساخت فرمولهایی مختص خودم در ذهنم شده اند که آنها در مواجهه با دنیای بیرونی روش کار و انتخابم را تعیین می کنند. یعنی برداشتهایی تکه تکه از جهان و نهایتاً وصل تکه های برداشته شده با هم و رسیدن به یک احساس و تفکری پیوسته. من وقتی عکاسی می کنم که احساس دریافت را دارم و وقتی دروبین را به طرف موضوع می گیرم احساسم با یک فرآیند ناخود آگاه ذهنی ترکیب می شود و عکسی را به وجود می آورد و در این فرآیند منطق های من نیز جاری است.
با توجه به فعالیت بیش از 30 ساله شما در عرصه عکاسی، بفرمایید حضور در نمایشگاهها و جشنواره ها چه فایده ای برای هنرمندان و هنرجویان می تواند داشته باشد؟
- رابطه مشخص و در عین حال پیچیده بین هنرمند، اثر هنری و مخاطب اگر شکل نگیرد نه هنرمندی وجود دارد و نه مخاطب می اندیشد. نمایش دادن اثر تولید شده رابط بین هنرمند و مخاطب است که خود نیز یک ارتباط قابل مطالعه ای را در دو بعد شکل می دهد. اما در مورد هنرمند باید اذعان کرد در هر دوره سنی و موقعیت، هنرمند مشتاق دیدن بازخودهایی است که اثر هنری در مخاطب به وجود می آورد. چیزهایی از جنس احساس لذت از تشویق شدن، اعتبار یافتنی، فردیت پیدا کردن و نخبگی و... پس حضور در نمایشگاهها و عرضه آثار توسط هنرمند در جشنواره ها به گونه ای احساس انگیزه وتواماً توانایی را در هنرمند به وجود می آورد و مضافاً هر نمایشگاه میدانی است برای مطالعه تجربه های دیگران و دقیقاً مسیرهای رشد و فوام یافتنی از همین به نمایش در آمدنها به وجود می آید. برای شرکت در یک نمایشگاه یک نفر، اول در مورد کارهای خود بازنگری می کند، دوم، انتخاب می کند، سوم، مسیرهای کیفی عرضه را می پیماید و چهارم از حضور خود لذت می برد، سپس تجربه ای جدی برای شرکت در یک جشنواره انجام می پذیرد که به نوبه خود یک عملکرد آموزشی است.
جناب استاد، شما درکنار فعالیتهای هنری تان اقدام به گالری داری وافتتاح نخستین گالری خصوصی در شهرارومیه کرده اید، نظرتان در مورد وجود فضاهای مناسب نمایشگاهی چیست؟
زیبایی یک شهر در اصل به رنگ و جلدی ریاکارانه فضاهای شهری نیست، این کار شاید بتواند در نظم و هماهنگی بصری یک شهر تاثیراتی داشته باشد ولی در جهان امروز شعور فرهنگی یک ملت به خروجی های فرهنگی آن است. ابنیه تاریخی هر دوره تاریخی حتی به شکل ساده اش خروجی ترکیب فرهنگ و هنر انسانهای آن دوره را بازنمایی می کند. از این دیدگاه به آثار هنری فاخر بها داده می شود و تلاش می کنیم آنها را بیشتر در معرض دید همگان قرار دهیم. بازدید از یک بنا صرفاً نمایش شگفت زدگی از گل و آجر نیست، بلکه روح انسانهای آن دوران تجسم می بخشد. زیبایی واقعی شهر تعداد محل هایی است که فرهنگ دیرین و یا معاصر آن را به نمایش بگذارد. ساز و کار عرضه فرهنگ معاصر گالری هاست که متاسفانه بخش دولتی در ایجاد این محلها به شدت ضعیف عمل کرده و گالری دولتی استانداردی در شهر ما وجود ندارد،علیرغم اینکه به اندازه کافی هنرمند شاخص و به اندازه کافی مخاطب علاقمند وجود دارد. بسط و گسترش فعالیتهای هنری بدون حاشیه همیشه جزء آرزوهایم بوده و با خرید فضایی امکانی به وجود آمد که قسمتی از آن را به عنوان یک گالری خصوصی در آورم و لذت حضور هنرمندان و مخاطبانی را درآن تجربه کنم. هرچند گالری داری در شهرستان از فرمولهای رایج تبعیت نمی کند و همین امر باعث ایجاد هزینه ای برای شخص خودم است، ولی یه هر طریق یکی از آرزوهایم انجام پذیرفت و امیدوارهستم که مخاطبان بیشتری را در اینجا شاهد باشیم. در اصل گالری فضایی است که انسانها برای ارتباط با آثار هنری و به واسطه آن دور شدن از اضطرابها و فشارهای روزانه و نهایتاً آرامش روح خود به آنجا مراجعه می کنند و «گالری محتشم»نیز فضای یک گالری استاندارد را دارد.
سال 90یکی از سالهای پرکاری برایتان بوده،داوری در چند جشنواره منطقه ای و کشوری،داوری دوازدهمین دوسالانه عکس ایران در بخش فاین آرت، درمورد آخرین افتخارتان یعنی کسب مقام نخست فستیوال جهانی کنونه بلژیک بگویید؟
من ذاتاً آدم پرکاری هستم و طی حدود سی سال فعالیت هنری خود کارنامه رنگینی دارم. آخرین موفقیتم همین دو هفته پیش اتفاق افتاد که باخبر شدم عکس من جایزه نخست جهانی را در بلژیک از آن خود کرده است. فستیوال KNOKKE - HIEST یکی از معتبرترین فستیوالهای جهانی در اروپاست که امسال مسابقه عکس با موضوع آزاد را برگزار کرد. بیش از هفت هزار قطعه عکس به این مسابقه ارسال شده بود که خبر خوش آن را تلفنی از دبیر فستیوال دقایقی بعد از داوری مسابقه دریافت کردم و خوشحال بودم که باز برای شهر و کشورم افتخاری را کسب کرده ام.
منبع: دو هفته نامه فرهنگی اجتماعی «دنیز»، شماره 11- مورخ 22/ 12/ 90
نوروز پیروز
نوشته دکتر ابراهیم فتح الهی
درک نبض زمان و ثبت وتدوین آن یکی از شاهکارهای هوش انسانی است . پی بردن به اسرار هستی و نظم دقیق آفرینش و کشف سناریوی عالَم فقط از عقل آدمی برمی آید . گردش منظم زمین به دور خورشید و رفت و آمد منظم شب و روز یکی از آیات الهی در آئینه خلقت است . درک این همه زیبایی و نظم جز باهوش و خرد و معرفت میسّر نیست . دستیابی به این معرفت برتر ، پیوند آدمی را با نظام هستی به دنبال دارد .
سرگشتگی و گم شدن و عدم درک واقعی از نظام آفرینش بیراهه خطرناکی است که گرفتاری در آن به نابودی حتمی انسان منجر می شود . اینکه ملّتی درک هوشمندانه ای از نظام آفرینش داشته و تقویم زمانی خود را بانظام طبیعت هماهنگ کند نشانه هوش سرشار است . اوّل فروردین در گردش کره زمین به دور خود تنها روزی است که روز و شب آن کاملاً باهم برابر بوده و هریک 12 ساعت کامل هستند که سعدی شیراز به نیکویی آنرا وصف کرده است :
بامدادی که تفاوت نکند لیل ونهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
آری اول فروردین اعتدالی ترین نقطه درگردش کره زمین است . نوروز ایرانی با الهام گرفتن از اعتدال طبیعت پدید آمده است . و رویکرد اعتدالی در تقویم زمانی ایرانیان نشان از باور دیرینة آنها به عدالت گرایی و مهربانی و مهرورزی دارد و این مفاهیم همگی ریشه در دینداری همیشگی ایرانیان دارد . تاریخ بشر به یاد ندارد که ایرانیان با هویتی غیر دینی زیسته باشند. دینداری آمیزه جان مردمان ایران بوده است لذا هنگامیکه پیامبر آخر الزمان ظهور می کند ایرانیان جزء اولین ملّت هایی هستند که شیفتة پیام او می شوند چرا که پیام اسلام نیز پیام عدالت و مهرورزی است و این بافطرت پاک ایرانیان پیوندی دیرینه و عمیق دارد .
سلمان فارسی، آن آزاده مرد یکتاپرست ، سمبلی از شعور و حقیقت جویی و روح جستجوگر ایرانی است که برای رسیدن به حقیقت سرزمین ها را زیر پا می گذارد و آنچنان در نزد منادی وحدت و عدالت مقرب می شود که نشان (سلمان منا اهل البیت ) را از زبان پیامبر اکرم (ص) دریافت می کند . اسلام نیز که وارد ایران می شود آداب و رسوم حق طلبانه و عدالت جویانه و مهرورزانه ایرانیان را ارج می نهد، نوروز را پاس می دارد ، زشتیها و پیرایه ها و خرافات را از آن می زداید و نمادهای عزّت و گذشت و پاکی و پاکیزگی و وحدت و همدلی و همزیستی و نوع دوستی و صله رحم و دید و بازدیدها و تکاندن جان از غبار ایام را ارج می نهد . بدینسان نوروز و پاسداشت مراسم آن جزء آداب اسلامی ما ایرانیان می شود . و سفره هفت سین مزیّن به قرآن می شود و مراسم حلول سال نو با دعا در پیشگاه قرآن آغاز می شود و تفأل به دیوان حافظ، که خودش لسان الغیب است و دیوانش ترجمان قرآن، جزء آداب سفره هفت سین می گردد.
این آئین های زیبا الهام گرفته از زیبایی طبیعت در نوزایی دوباره و تحول شگفت انگیز آن هستند. فرزندان این آب و خاک از هر قوم و نژاد و آئین و مذهبی که باشند چون رنگین کمانی در آسمان عشق و وحدت می درخشند و آئین های نوروز همبستگی ملی اقوام گوناگون را در جغرافیایی به نام ایران تضمین می کنند و همه کسانی را که بر خاک ایران زاده شده و بر شانه های آن بزرگ می شوند،گرد شمع وحدت خود جمع می کنند.
همه اینها دلایلی هستند که چنین آیین هایی را دوست داشتنی و یه یاد ماندنی و فرهنگ آفرین می کند.
نوروز طراوت دوباره طبیعت و زنده شدن دوباره جانهاست. طراوت طبیعت نوید بخش زندگی و پیام آور این حقیقت بزرگ است که زندگی امری پایدار و ابدی است. سکون و سکوت در خلقت الهی راه ندارد و خلاقیت حق تعالی پایان ناپذیر است.
پویایی اصلی ترین عنصر در استمرار نظام آفرینش است. جوهر نظام هستی ، با تحول و نو شدن آمیخته است و به تعبیر مولوی:
هر نفس نو می شود دنیا و ما
بی خبر از نو شدن اندر بقا
بقای نظام عالم در نوزایی است. هیچ چیز تکرار گذشته نیست. طراوت و زیبایی جهان محصول تحول و دگرگونی آن است. بعد از فصل برگ ریزان و سرمای زمستان همواره بهار دل انگیز فرا می رسد؛ جان ها را نوازش می دهد و دل های مرده را بیدار و هم نوایی با طبیعت را به انسان گوشزد می کند.
راستی چه رازی است در جهان هستی؟ چه تکاپو و چه تحول شگرفی است؟ نو شدن و طراوت و تازگی طبیعت چه پیامی دارد؟ رنسانس یا نوزایی طبیعت بیانگر چه حقیقتی است؟ انسان در این نظام کیست؟ و در دفتر کردگار چگونه باید معرفت بیندوزد؟ چه نیکو سروده است استاد سخن، سعدی شیراز:
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتری است معرفت کردگار
آیا می توان شاعری را یافت که بهاریه ای نسروده باشد. مگر نه این است که شاعری از جنس شعور است؛ و همواره شور و مستی عشق است که روح شاعر را به هیجان می آورد. پس هر که عاشق است پیوندی با رمز و رازهای هستی دارد و بهار اوج این زیبایی هاست. باید همدم بهار، سرود عشق را بر زبان جاری ساخت:
عاشق شو ورنه روزی، کار جهان سرآید
ناخوانده درس مقصود در کارگاه هستی
خداوند حقایق را در پهنه طبیعت به نیکویی نمایانده است. طبیعت آینه تمام نمای خلاقیت حضرت حق است و بهار زیباترین تابلوی آفرینش که روح آدمی را به آرامش ،توازن، اعتدال و عشق ورزی فرا می خواند و چه هوشیارانه ایرانیان روز اعتدال طبیعت را به عنوان سرآغاز سال جدید انتخاب کرده اند و آن را نوروز نامیده اند.
نوروز از دیرباز همزاد ایرانیان بوده و همواره گرامی داشته شده است. تحول دوباره طبیعت و نو شدن آن نوید بخش بیداری دل هاست و گواهی آشکار بر رستاخیز نهایی جهان است.
این بهار نو ز بعد برگ ریز
هست برهان بر وجود رستخیز
پیامبر گرامی فرموده است: اذا رایتم الربیع فاکثروا ذکر النشور ( با دیدن بهار، زیاد رستاخیز را یاد کنید.)
آری آفرینش در تحول است و در سیر تکاملی خود به ابدیتی پایدار حرکت می کند . رستاخیز طبیعت هر سال دل های خفته را به بیداری فرا می خواند و آدمی را از انجماد جان و رکورد اندیشه باز می دارد.
طبیعت ساکت و خاموش با نسیمی که از کوی عشق می وزد دوباره به هیجان می آید و آدمی را به تماشای عظمت و زیبایی های قلم صانع فرا می خواند. برای رازگشایی از اسرار هستی باید با صنع خدا هم آواز و هم داستان شد. محرمیتی لازم است و سنخیتی باید به وجود آید تا فهم جان حاصل شود و گرنه در تماشا گه راز، نمی توان بهره ای جست.
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
هم سویی با طبیعت،هم آوایی با نوای پرندگان ،همدلی و دلدادگی با اسرار پر رمز و راز آفرینش ،انسان را از تعلق به مادیت و اسارت تن نجات می دهد و آهنگ پرواز او را به ماورا؛ آنجا که حقیقت حق را می توان به نظاره نشست،سوق می دهد.
این است فلسفه بهار و نوروز ؛ روزی نو برای نو شدن،گسستن از تعلقات مادی، شکستن قفس های مادیت ،از قالب تکرار بیرون آمدن،به آهنگ واحد هستی رقصیدن، عشق را دیدن و مقهور عشق بودن و با عشق شعله ور شدن!
عشق قهار است و من مقهور عشق
چون قمر روشن شدم از نور عشق
منبع: دو هفته نامه دنیز، شماره 11، مورخ 22/12/ 90