گزارش میدانی؛
مساجد ایرانی در ارمنستان و قراباغ کوهستانی
کوهستانهای قفقاز از دیرباز مورد توجه ایرانیها بوده است. این سرزمین رویایی جایگاه خاصی در حافظه تاریخی ما دارد و در جایجای آن میتوان خاطرات مشترکی از زندگی و حیات فرهنگی ایران و مردمان بومی آنجا پیدا کرد. آنچه ایرانیها به عنوان قفقاز میشناسند عمدتاً جنوب این رشته کوههاست که از داغستان آغاز و به ایروان و نخجوان ختم میشود. در گذشته شهر تاریخی «دربند» (شهری که بنای حصار آن با نام انوشیروان گره خورده) مرز تاریخی ایران با مهاجمان شمالی بود و نواحی شهری در همین ناحیه از کانونهای مهم تمدنی و زبان فارسی به شمار میرفت.
در این بین ارمنستان از نواحی تمدنخیز ناحیه است که در سراسر آن میتوان بناهای تاریخی را دید. مساجد ایرانی در این منطقه نیز از ساختمانهای زیبای آن نواحی هستند.
این جمهوری کوچک خودمختار همزمان با فروپاشی شوروی و با استناد به قانون اساسی آن اعلام موجودیت کرد. قراباغیها فلسفه استقلال خواهی خود را همانی میدانستند که بقیه جماهیر به آن استناد کرده بود. اما بلافاصله درگیری های خونینی رخ داد که تا 1994 به درازا کشید.
عملا نزدیک به 140 کیلومتر از مرزهای شمالی ایران از روستای گورادیز تا ابتدای مرز ارمنستان به قراباغ کوهستانی اختصاص دارد.
در طول جنگ و پس از آن دستگاه تبلیغاتی باکو، پروپاگاندای زیادی در کشورهای اسلامی (به ویژه پاکستان، عربستان و ایران) مبنی بر تخریب مساجد اسلامی در قراباغ و حتی خود ایروان (که در قدیم دارای جمعیت مسلمان زیادی بود) مطرح کرد. این تبلیغات بیشتر در خصوص مساجد شوشی و شهر آغدام بود که بازدید میدانی از آنها موضوع این گزارش است.
بازدید از این مساجد نشان میدهد که دولت قراباغ کوهستانی نه تنها آسیبی به این مساجد نرسانده است بلکه در مواردی و به هزینه بسیار به مرمت آن اقدام کرده است. از سوی دیگر به لحاظ حقوقی مساجدی مانند مسجد ایرانی آغدام و مساجد ایرانی شوشی کمترین ارتباط را با جمهوری آذربایجان دارند. این مساجد یادگار حضور ایرانیها در قفقاز به ویژه در شوشی هستند. زبان و خط فارسی به همراه معماری کاملا ایرانی در سراسر مسجد نشان میدهد که مساجد مزبور پیش از هر چیز بخشی از میراث فرهنگی ایران هستند و قراباغ کوهستانی نیز آنها را به عنوان میراث فرهنگی ایران شناسایی کرده است.
* مساجد شوشی
قراباغ از دیرباز منطقهای مرکب از جمعیتهای قومی مختلف بود. به طور کلی قفقاز از تنوع قومی و زبانی بالایی برخوردار است که ساختار فرهنگی آن را تو در تو و پیچیده کرده است. حضور خاندانهای ایرانی در این منطقه به ویژه شوشی، تا پیش از 1918 و حمله اردوی عثمانی به قفقاز (به فرماندهی نوری پاشا برادر انور پاشا) به نحو بارزی مشهود بود. در موزه تاریخ شهر شوشی مدارک زیادی هست که نشان میدهد خاندانهای ایرانی به ویژه از طبقه اشراف در این شهر و اطراف آن زندگی میکردند. بخشی از آثار هنری و معماری شوشی نیز به حصور همین دسته از ایرانی در آنجا باز میگردد. قلعه و حصار شهر از جاذبههای تاریخی و گردشگری آن است و بر زیبایی طبیعی آن افزوده است. این قلعه در 1756 میلاد توسط «پناهخان جوانشیر» از سرداران نادرشاه بنا شد. پیش از 1918 و حمله نیروهای عثمانی به جنوب قفقاز خاندانهای ایرانی در شهر زندگی میکردند که تقریبا همگی یا توسط ارتش عثمانی قتل عام و یا مجبور به مهاجرت شدند.
هنگامی که سخن از مسجد در شوشی میرود، مسجد جامع شوشی موسوم به «مسجد ایرانی عُلیا» فرا یاد میآید. اما در این شهر مساجد دیگری نیز وجود دارند. مسجد ایرانی اولیا که به نامهای دیگری چون مسجد جامع شوشی یا مسجد «گوهرآغا» معروف شده، یکی از زیباترین بناهای تاریخی شهر شوشی است. این بنا در 1768 توسط ابراهیم خلیل جوانشیر فرزند پناهخان ساخته شد. بعدها دختر وی به نام گوهرآغا که از مادری گرجی متولد شده بود، به ادامه ساخت و مرمت آن کمک کرد. کتیبهای به زبان فارسی در سر در مسجد نصب شده که نشان میدهد گوهرآغا بخشی از اموال خود را جهت تعمیرات وقف کرده است. این مسجد دارای یک حیاط پشتی است که گورستان بزرگان شهر بود. تمام سنگ قبرهای آن به زبان فارسی است.
در ضلع غربی مسجد، حجرههای کوچکی قرار دارد که احتمالا برای استراحت زائران و یا طلبهها بود، این قسمت نیز در حال بازسازی است.
این مسجد که دارای ویژگیهای هنری منحصر بفرد و نیز ارزش تاریخی و اجتماعی است، به موجب تابلو نصب شده، مورد حفاظت مسئولان قراباغ قرار دارد و هزینه های مرمت آن مشترکاً با بخش خصوصی ایران تامین میشود. روند مرمت مسجد هم اکنون در جریان است و پیشبینی میشود تا چند سال آینده به اتمام برسد. بخش خصوصی ایران که در حوزه هنر و معماری فعالیت دارد، بازسازی این بنا را بر عهده گرفته است.
مسجد ایرانی اولیا که به نامهای دیگری چون مسجد جامع شوشی یا مسجد «گوهرآغا» معروف شده، یکی از زیباترین بناهای تاریخی شهر شوشی است. این بنا در 1768 توسط ابراهیم خلیل جوانشیر فرزند پناهخان ساخته شد.
مسجد دیگر، که در نزدیکی ضلع شمالی مسجد گوهرآغا قرار گرفته، «مسجد ایرانی سُفلی» نام دارد که امروزه متروکه است. این مسجد نیز ارزش معماری و زیبایی خاص خود را دارد و از یک صحن بزرگ (احتمالا بزرگتر از مسجد بالادست/گوهریه) به اضافه دو منارهای که تقریبا سالم مانده تشکیل شده است. منارههای آن از مسجد بالادست، بلندترند و نزدیک به 80 پله است به طوری که هنگامی که فرد بر فراز آن قرار میگیرد تسلط ذوقانگیزی بر کل شهر پیدا میکند. صحن این مسجد نسبتا بزرگ بوده و از شبستانهای زیبایی تشکیل شده که در صورت تعمیر زیبایی آن دو چندان خواهد شد. حیات اصلی مسجد بالادست محوطهای وسیع است که امروزه به دلیل متروکه ماندن، تبدیل به چمنزار شده. در اینجا بخش مهمی از طاق مسجد فرو ریخته است و کاشیکاریهای آن در گذر زمان تخریب شدهاند. برخلاف مسجد بالادست که در آستانه تعمیر و مرمت است، هنوز خبری از تعمیر این بخش از مسجد نیست. با توجه به اینکه مسجد ایرانی شوشی معروف به گوهریه مجموعهای از دو مسجد بالادست و پایین دست است، مشخص نیست که آیا مسجد پایین دست نیز شامل پروژه تعمیر و مرمت خواهد بود یا خیر؟!
مسجد گوهریه، هم اکنون در حال بازسازی است و هیچ گاه نیز مورد بی احترامی ارمنیان قرار نگرفته است.
آخرین گزارش اساتید تاریخ و ایرانشناسی از وضعیت این مسجد به 2009/1388 باز میگردد. دکتر حامد کاظمزاده در گزارش میدانی خود از روند مطلوب بازسازی آن خبر داده بود که تا کنون ادامه دارد. وی در این گزارش اشاره میکند که مسئولان قراباغ، با به وجود آوردن آرامش، از 2006م شروع به بازسازی آن کردهاند. تعمیر سقف، خاکبرداری از صحن مسجد، تعمیر کتیبههای آسیب دیده، صاف کردن سنگ قبرهای افتاده و نصب پلههای جدید از جمله اقداماتی بود که این مسجد مخروبه را به بنایی قابل قبول در شأن نام یک مسجد تبدیل کرده است. البته، بدون تردید این بنا همچنان نیاز به احیاء و بازسازی دارد که این موضوع نیز همت ایران و نهادهای متولی مساجد و امکان مذهبی را میطلبد.
علاوه بر این مساجد دیگری نیز در شوشی وجود دارند که از بناهای تاریخی و ماندگار آن به شمار میروند. از آن جمله میتوان به مسجد پناهعلیخان (ساتلی) اشاره کرد که به طور کامل مرمت و بازسازی شده است و تمام هزنیههای آن بر عهده ارامنه است.
مسجد کبود ایروان
آنچه در مرکز شهر ایروان خودنمایی میکند مسجدی با گنبد نیلگون است که در 1765 میلادی توسط والی وقت ایروان احداث شده است. این مسجد دارای شبستانی به وسعت 446 مترمربع، گنبدی با ارتفاع 24 متر و 26 حجره است. در حیاط مسجد یک باغ کوچک ایرانی قرار دارد و معماری خود مسجد نیز، همتای بسیاری از مساجد ایران است.
مسجد کبود ایروان یکی از زیباترین مساجد در نوع خود است. این مسجد به لحاظ معماری و ساختار از اهمیت زیادی برخوردار است و با گنبدی به رنگ کبود، یکی از زیباییهای ایروان است و محل بازدید گردشگران است.
هزینههای تعمیر و مرمت مسجد در سال 1996- 1999 از سوی بنیاد مستضعفان تامین شده و هم اکنون اداره آن بر عهده سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است ولی هزینههایی چون پول آب و برق توسط دولت ارمنستان تامین میشود. از جمله برنامههای فرهنگی مسجد کبود پس از واگذاری 99 ساله به ایران در سال 1394 برگزاری کلاس های آموزش زبان فارسی است.
* مسجد آغدام
شهر آغدام (آغنا) در شمالغربی قراباغ کوهستانی واقع شده است و مرکز میوه انار در قراباغ است. در منطقه تماس بین نیروهای متخاصم ارمنی و جمهوریآذربایجان، یک مسجد ایرانی دیده میشود که طبق تابلوی دولتی نصب شده، این مکان را به عنوان میراث فرهنگی ایرانی مورد شناسایی قرار گرفته است.
مسجد آغدام علاوه بر اهمیت تاریخی از اهمیت سیاسی برخوردار است و ممکن است در پروپاگاندای سیاسی از سوی باکو مورد استفاده قرار گیرد. از همین رو پیش از این، گروه مینسک (وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا) با حضور در مسجد و نواحی اطراف بر حفاظت آن گواهی دادهاند.
مسجد ایرانی آغدام یا به قول ارامنه مسجد پارسی، مابین 1868- 1870 ساخته شد. طول مسجد 21 گام و عرض آن 23 گام بود. در حیات پشتی مسجد، منتهی به باغ های کشاورزی منطقه میشد، دو حوض بزرگ واقع شده است.
به دلیل متروکه بودن شهر درهای ورودی مسجد کاملا بسته هستند زیرا در طول روز ممکن است احشام و حیوانات وارد مسجد شده و باعث بیحرمتی به آن شوند. در اطراف مسجد فقط سربازان هنگ مرزی به اضافه چند کشاورز در داخل شهر حضور دارند.
چند ده کیلومتر پس از این ناحیه، قوای نظامی باکو مسقر هستند و روشنایی چراغهای شهر میربشیر شب هنگام از این سوی مرز مشهود است. قرار گرفتن این بنا در فاصله نزدیکی از خط آتش باعث شده است که امکانی برای تعمیر و مرمت مسجد وجود نداشته باشد زیرا نیروهای مرزبانی باکو قادر به هدفگیری در این سوی مرز هستند و بخش مهمی از تبادل آتش در خطوط تماس در همین نقطه اتفاق میافتد.
* گفتگوی درون تمدنی و تعامل دینی
نحوه تعامل و همکاری بین ایران و ارمنستان نمونهای خوب از گفتگوی درون تمدنی و همچنین گفتگوی دینی است. کلیساها در ایران مورد حمایت دولت قرار دارند و ایران از فعالیت اجتماعی ارامنه حمایت میکند. از سوی دیگر مساجد ایرانی در ارمنستان و قراباغ از احترام و ارزش خاصی برخوردارند و طرف ارمنی اجازه دخل و تصرف و مرمت در این آثار را داده و در برخی مواقع خود پیشگام بازسازی شده است.
ارمنستان تنها همسایه مسیحی ایران است و نحوه تعامل فرهنگی دو کشور میتواند به عنوان الگو مطرح باشد. دور نگه داشتن اماکن تاریخی و فرهنگی به ویژه مساجد و کلیساها از منازعات سیاسی و منطقهای برای حفظ و ادامه تمدنها اهمیت زیادی دارد.
)منبع: دو هفته نامه «دنیز»شماره 114 - موزخ 16 دی ماه 96)
نگاهی به آثار پژوهشگر پرتلاش استاد بهمن بهرامپور - قسمت اول
نگاهی به زندگی و مبارزات
بخش فرهنگی هفنه نامه «دنیز»:
پژوهشگر مسایل اجتماعی و فرهنگی ایران، محقق ارجمند و نویسنده پرتلاش جناب استاد بهمن بهرامپور در سال 1329 در روستای طالقان – دهستان حسنلو در بخش «محمدیار» شهرستان نقده چشم به جهان گشود. دروس ابتدائی را تا کلاس ششم در دهستان حسنلو و دوره متوسط را در رشته ادبیات در شهرستان نقده به پایان برد. در ارومیه دوره کاردانی را در هنرستان کشاورزی (انیستیتو تکنولوژی سابق) گذراند و فوق دیپلم ادبیات و زبان انگلیسی را به عنوان شاگرد ممتاز و به صورت غیابی و مکاتبهای از کالج لندن انگلستان اخذ نمود. قبل از انقلاب که در ارومیه درس می خوانده، به همراه دوستان انقلابی اش از طریق مسجد با علماء مبارز و انقلابی به ویژه حاج اقا حسنی امام جمعه مجاهد ارومیه، ارتباط داشته است. در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان سال 1351 در مقابل «مسجد دادخواه» محله «درهچایی» ارومیه مردم جمع شده بودند، در افشای ماهیت گمراه و گمراه کننده کننده گروه ضالّه بهائیت، سخنان روشنگرانه و انقلابی ایراد کردو بلافاصله یکی از کتابهای معروف بهائیت را جلو چشم مردم آتش زد! ... این اقدام وی منجر به دستگیری اش از سوی سواک گردید که دو ماه در ساواک ارومیه و سه ماه هم در ساواک تهران نگهش داشتندو به اهانت به مذاهب و ادیان متهمش کردند. البته بهرامپور پاسخ داد که من به هیچ مذهبی توهین نکردهام، بهائیت نه مذهب است و دین. خلاصه بعد از سه ماه بازداشت و شکنجه آزاد شد که هنوز هم با گذشت چهل و پنج سال از آن ایام، آثار شکنجه ساواک در سر و روی وی و میان ابروهایش مانده است!
بهرامپور در تاریخ 20 خرداد 1358 از سوی عوامل راهزن حزب منحله دمکرات در جاده پیرانشهر – جلدیان دستگیر شد و بیش از دو ماه در زندان دولوتوی سردشت محبوس ماند و مورد شکنجه و آزار از سوی عوامل حزبی قرار گرفت.وی از سال 1359 با توصیه شهید والامقام حجتالاسلام علی علمی نیک، به فعالیت در عرصه زراعت و تولیدات کشاورزی و خوراکی، همت گماشت و با احداث گاوداری اصیل و پرورش ماهی سردابی (قزل آلا) در محل سکونتش، توانست در این زمینه خدمات شایان توجه و تحسینی به کشور و ملتش به سامان برساند و حتتی کارآفرین نمونه جهانی، کشوری و استانی شناخته شد و مورد توجه تمامی کارشناسان و مسئولان کشوری و استانی گردید.
آثار قلمی
بهمن بهرامپور از سالهای جوانی اهل مطالعه و تحقیق و نوشتن بود، فعالیتهای گسترده اقتصادی و تولید محصولات زراعی و گوشتی، هرگز وی را از تلاشهای علمی، پژوهشی و تولید آثار فکری و قلمی باز نداشت، او در این عرصه نیز به موقعیتهای چشمگیر پژوهشی در موضوعات فرهنگی و اجتماعی دست یافت. از آغاز دهه هشتاد تاکنون آثار متعدد قلمی از وی منتشر شده از جمله: آتش در خرمن، مخدر در جهان امروز، بررسی و روانکاوی جوانان امروز، روانکاوی و علل ازدواجهای ناشناخته،، شخصیت و تربیت کودکان، زنان عاشق و ... همچنین مجموعه اشعار ترکی و فارسی، طلاق، دلیرمردان آذربایجان غربی (ایل قره پاپاق سولدوز)، حجاب، روانکاوی و علل ازدواجهای جوانان کجاست؟ به حق و حقوق زنان احترام بگذاریم، بهائیت دستنشانده انگلیس و اسرائیل؛ آیندهنگری تحلیلی پسران و دختران امروزی، آثاری است که در دست انتشار دارد.
نگاهی به کتاب «آتش در خرمن»
کتاب «آتش در خرمن» نخستین بار در سال 1382 منتشر شده است. بهمن بهرامپور در این کتاب به بررسی موضوع اعتیاد به انواع مواد مخدر، علل و عوامل اعتیاد و مشروبات الکلی، انگیزههای کاذب معتادان به ویژه جوانان و نوجوانان، دانش آموزان، نقش خانواده، محیط مدرسه و کار، جامعه، علل فرهنگی و اجتماعی اعتیاد، و ارائه راهکارهای ترک اعتیاد، مسئولیت والدین و مسئولان در اعتیاد و نجات جوانان از بلای خانمانسوز اعتیاد و ... پرداخته و به زبانی ساده اما محققانه راهکارهایی ارائه کرده است.
در مقدمه این کتاب میخوانیم: «مواد مخدر و روانگردان، حدود یک میلیارد مغزهای جوانی را که آینده سازان جهان هستند تباه کرده است. میلیاردها انسانبر اثر مصرف مشروبات الکلی شعور خود را تدریجا از می دهند و نیکوتین دخانیات چه بسیار افرادی را به انواع سرطان مبتلا کرده و به هلاکت رسانده است ... مواد مخدر علاوه بر زیانهای جسمی، روانی و اقتصادی فردی، اقتصاد ملتها و کل جهان را بیمار کرده و قاقاچیان و سوداگران مرگ، مصرف کنندگان نابجای مواد اعتیادآور را به اسارت گرفته اند، آزادی لجام گسیخته و تزلزل روانی ناشیاز عدم اعتقاد به خدا و بی دینی که جوامع غرب و شرق را فرا گرفته، زمینه ساز پذیرش سوء استعمال مواد مخدر و ...شده است.»
نویسنده در ص 16 کتاب در بیان چرایی استفاده جوانان از مواد مخدر و الکل، به پنج دلیل مهم و عمده: «احساس بزرگی کردن، تعلق داشتن به یک گروه، احساس آرامش و لذت، سرکشی، ارضای حس کنجکاوی» اشاره کرده و می نویسد: «اما مسلم است جوانهایی که کارهای مثبتی برایی انجام دادن دارند و آنهایی که والدینشان به آنها توجه میکنند و بیشتر با فرزندانشان در ارتباط هستند کمتر به استفاده از مواد مخدر روی میآورند. واقعیت این است که بیشتر جوانهایی که به تصمیم گیریهای والدین شان اعتماد میکنند و به آنها اطمینان دارند از الکل و مواد مخدر استفاده نمیکنند.»
در ص 70 می خوانیم: «باید ریشه اعتیاد را در خانواده جستجو کرد، زیرا طب خانگی عوام را در ایجاد اعتیاد نمی توان نادیده گرفت. شایع ترین نوع اعتیاد که از طریق درمان سر خود و یا خودپزشک بینی در بین مردم عادی به منظور رفع درد یا تسکین بیماریها ایجاد می شود، وابستگی به تریاک و داروهای خواب آور و مسکن ها می باشد. برخی از مردم بدون توجه به اثرات تضعیفی و وابستگی دهنده تریاک آن را به عنوان مسکن و ... از روزگار قدیم تاکنون به کار می برند.»
بهرامپور در ص 72 کتاب به موارد تکان دهنده ای از رفتار ناسالم پدران و مادران پرداخته است از جمله: «عدم سازگاری پدر و مادر با یکدیگر توأم با اختلافات مکرر و آشکار نزد فرزندان، نارساییهای متعدد والدین در جنبههای خُلقی، رفتاری و عقیدتی، جداییهای موقت و مکرر بین آن دو، طلاق و سرپرستی احتمالی طفل به وسیله افراد یا نهادهای دیگر، عدم رعایت جنبههای عفت و تقوای عمومی به وسیله اعضای خانواده، تبعیضات گوناگون در شیوه پذیرش بین فرزندان، نبود امنیت فرزندان در درون خانه، عدم تعدیل در داشتن توقع از فرزندان، ارتباط ناسالم و اعمال دیکتاتوری در درون خانه، بی توجهی به خواستههای عاطفی فرزندان، مسامحه در ایجاد تفریحات سالم فرزندان، بی تفاوتی والدین در برابر کنجکاوی فرزندان، افراط و تفریط در پاداش و تنبیه، سخت گیریهای بی مورد و سرزنش بیحد و بیمورد فرزندان خصوصاً در مقابل چشم دیگران و ...»
2- کودکان را بهتر بشناسیم
این کتاب در 674 صفحه قطع وزیری شامل بیش از صد موضوع در باره دنیای کودکان از نظر تعلیم و تربیت و محیط اجتماعی و والدین و خانه و مدرسه و کوچه و خیابان و ترس و شکلگیری شخصیتی و تشویق و تنبیه و گردش و .... میشود و نشان میدهد که مؤلف محقق و پرکار مطالعاتی بسیار گسترده و جزئی و علمی در خصوص تربیت و رفتار کودکان ایران و دنیا انجام داده و حاصل آن را در این کتاب به زبانی ساده و همهفهم تنظیم و تدوین کرده و در اختیار معلمان و محققان و خانواده ها و مربیان و اولیای مدارس و مراکز آموزش و پرورش قرار داده است. البته مهمترین ویژگی روش بحث در این کتاب، علاوه بر سادگی زبان و نثر نوشتار، کاربردی بودن مطالب است. بهرامپور سعی دارد مفاهیم و مطالب کتاب را از حالت ذهنیت علمی به مرحله عنیت رفتاری به زبانی شیوا و ساده و رسا برساند تا قابل استفاده برای همگان شود.
برخی از موضوعات مورد بحث در کتاب «کودکان را بهتر بشناسیم» عبارت است از:
مراحل تغییر دادن رفتار کودکان؛ راههای اشتباه در تربیت کودکان؛ تربیت از همان ابتدا؛ راههای تربیت کودک؛ کودک را چه جوری تنبیه کنیم؟ پدر و مادر چه نوع قصههایی برای فرزندانشان بخوانند؟ کودک خود را به تنها خوابیدن تشویق کنید؛ در مورد ترسها باید با کودک گفتگو کرد؛ کودکانی که هنگام شب راه میروند؛ چرا کودکان در شب وحشتزده میشوند؟ چه جوری کودک بدخو را آرام کنیم؟ چارهجوییهای شب اداری؛ کج خُلقیها؛ کودک پرفعالیت و شلوغ؛ کودک کنجکاو، بد دهنی و فحش دادن؛ دروغگویی کودکان؛ باعث دروغگویی کودک نشوید؛ چرا کودک صحبت دیگران را قطع میکند؟ همیشه از پاداش استفاده کنید؛ بیاشتهایی، مقابله با وسوسهها، رفتار ناپسند در مدرسه؛ مسائل خانه و مدرسه را با هم مرتبط کنید؛ ناتوانیهای یادگیری؛ رفتارهای افسردگی؛ ناخن جویدن؛ لکنتها؛ تربیت کودک با معنویت؛ کودکان را باهم مقایسه نکنید؛ خلافکاری در رفتار کودکان؛ واهمه از مکانهای بسته؛ واهمه از صحبت کردن در جمع؛ واهمه از مهمانی و تجمعات؛ فتارهای غیر مترقبه و خطرناک و ...
در صفحه 146 میخوانیم: «از خواستههایی که به کودک آرامش میدهد، به نفع خودشان استفاده کنید. کودکان خردسال به ویژه کودکان نوپا، با تکرار بعضی کارها احساس امنیت عاطفی میکنند. آنها احساس امنیتی را که بعضی رسوم میدهد و اشیاء خاصی را که میتوانند روی آنها حساب کنند، دوست دارند. برای مثال، در میان کودکانی که ما میشناسیم محمد پارسا دوست دارد چکش آبیش را هر شب با خودش به رختخواب ببرد، فاطمه دوست دارد همه را قبل از خواب ببوسد و همچنین همه قبل از خوابیدن به بالین او بیایند و او را ببوسند، در حالی که یاسین عروسکهایش را را زیر یک پتوی زرد در کنارش مخفی میکند ...
مولف در ص 223 ذیل عنوان «عمل بدتان را اصلاح کنید» مینویسد: برای غلبه بر رفتار بدی که به شدت در کودک تثبیت شده یا کودک آن را از همسالانش فرا گرفته است، روشهای زیر را به کار گیرید:
از تمرین مثبت استفاده کنید. این روش به کودک شما کمک میکند که بفهمد، آسانتر است که از آغاز، کارها را درست انجام دهد.
پیآمدهای طبیعی کار کودک را به او نشان دهید. اگر کودک شما از اجرای آداب غذا خوردن خودداری میکند، نتیجه منطقی آن است که تا وقتی تغییری در رفتارش نداده نباید غذا بخورد و یا اگر سر میز شام مدتی آرام ننشست، دیگر آن شب شام نخواهد داشت و یا فقط باید نان و پنیر بخورد.
در ص 326 در خصوص «راههای درست نشان دادن احساسات به کودکان» میخوانیم: آنچه مهم است اینکه کودک بیاموزد عصبانی شدن اشکالی ندارد؛ ولی نباید عصبانیتش را به شکل نادرست و خلاف عُرف نشان دهد. کودک را تشویق کنید در باره احساساتش با شما صحبت کند و اطمینان یابید که با رفتارتان به او میآموزید که چگونه احساساتش را بروز دهد. نام احساستان را به کودک بگوید و در حال انجام کارهال با او حرف بزنید ...»
در ص 468 زیر عنوان «هر فنون لازم را به کودک بیاموزید» آمده است: «به کودک بیآموزید ابتدا در ذهنش برنامهریزی کند که چه میخواهد بکند؟ به کودک یادآوری کنید که قبل از پرداختن به مسأله، دستورالعمل یا صورت تمرین را بخواند. از او بخواهید مطالب یا مواردی را که احتیاج دارد، جمعآوری کند. اگر برای انجام کار، باید به صفحاتی در کتاب رجوع کند، از او بخواهید آن صفحات خاص را در آن کتاب علامتگذاری کند.»
خلاصه: کتاب «کودکان را بهتر بشناسیم» اثر جناب آقای بهمن بهرامپور که در سال 1394 با هزینه خود مؤلف چاپ شده، یکی از منابع غنی و بزرگ در شناختن دنیای کودکان و آموزش رفتار درست با کودکان است و مطالعه این کتاب مفید برای همه پدران و مادران و معلمان و مربیان و برنامهریزان امور کودکان و نوجوانان ضروری است. ادامه دارد
منبع: دو هفته نامه «دنیز» شماره 106 مورخ 26 فروردین 96 و شماره 107 مورخ 31 فروردین 96
استاد وثوقی
الگوی عالمان وارسته و سرمشق مُدرسان برجسته
نگاهی به زندگی و سیره علمی - عملی استاد میرزا ابراهیم وثوقی مدرس برجسته حوزههای علمیه
نوشته: مصطفی قلیزاده علیار
نگاهی به زندگی: عالم عامل و فاضل کامل، استاد برجستهی حوزه علمیه، مدرس توانمند و محقق متون فقه و اصول، مبلغ دانشور معارف اسلامی و معلم اخلاق و معنویت، حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای «میرزا ابراهیم وثوقی» یکی از مفاخر روحانیت تشیع و مثالی عالی از ذخایر علمی مکتب حیاتبخش اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در خطه آذربایجان به شمار می رود. ایشان در سال 1317 در شهرستان جلفا و در ساحل زیبای ارس (روستای داران) چشم به دنیا گشوده و در خانواده ای مذهبی و زحمتکش بزرگ شده است. وی تا سال ششم ابتدایی قدیم در زادگاهش درس خوانده، سپس بنا به گرایش مذهبی خانوادگی و علاقه شخصی خود، مقدمات علوم دینی و ادبیات عرب را نزد روحانی فاضل محلی مرحوم «ملا علی کاشفی» (که از شاگردان فاضل مرحوم آیت الله حاج سید ابوالحسن انگجی تبریزی بود) خوانده و در سال 1338 برای ادامه ی تحصیل به تبریز مهاجرت کرده است.
استاد وثوقی خود در این باره می گوید: «پدرم مرحوم «فتح الله» بنابه ایمان و گرایش مذهبیاش به ادامه تحصیل من در حوزه علمیه راضی بود، لیکن با توجه به شرایط نه چندان مطلوب اقتصادی خانواده، به ادامه تحصیل و اقامتم در تبریز تمایل نشان نمیداد، چون تأمین هزینه ی زندگی من در تبریز از طرف او در آن زمان مقدور نبود. اما این مسئولیت پدر را برادر بزرگم شادروان «رضا وثوقی» بر عهده گرفت و تأمین هزینه زندگی و تحصیل مرا مردانه و مؤمنانه قبول کرد و با کارگری و تحمل هزار و یک زحمت و مشقت، مرا در سایه حمایت برادرانه اش گرفت، در واقع در حق من پدری کرد. خداوند پدر و برادرم را قرین رحمت واسعه خود قرار دهد.»
جناب استاد در سایه توکل بر خدا و همت بلند و اراده قوی و هوش سرشار و تلاشهای مستمر توانست خود در راه تحصیل علم، به مراتب والاتری برساند و نشان داد که اگر انسان اراده کند در راه نیل به اهداف بلند و مقدس خود، می تواند با امید به الهی همه موانع بازدارنده و ناتوانیهای ظاهری و مالی را که بر سر راهش قرار دارند، کنار بزند و به مقاصد عالی خویش نایل گردد.
اساتید: استاد وثوقی بعد از مهاجرت به تبریز و اقامت در این شهر دانشبنیان و عالمپرور، در طول سالیان پیاپی در محضر اساتید بزرگ و علمای برجسته تبریز درس خوانده و از محضر فقهی و علمی آنان بهره کافی برده و در سایه استعداد سرشار خدادادی و همت بلند و تلاشهای محققانه خود و با توکل بر خدا، موفق شده مراتب تحصیل و تلمذ را یکی پس از دیگری پشت سر گذارد و خود عالمی برجسته و روحانی وارسته گردد. از جمله اساتید ایشان میتوان به حاج میرزا عمران علیزاده، میرزا علیرضا خوشزبان مرندی، میرزا حسین نجفی، آیت الله سید جواد خطیبی، میرزا علی اکبر محدث، میرزا علی بستان آبادی، آیت الله شیخ عبدالحمید شرابیانی، آیت الله شیخ نصر الله شبستری و شهید قاضی طباطبائی – قدس الله اسرارهم – اشاره کرد.
تدریس: استاد معظم آقای «میرزا ابراهیم وثوقی» در حوزه های علمیه آذربایجان و قم نامی آشناست، زیرا در پنجاه سال گذشته کمتر عالم و فاضل و روحانی و مبلغ و مدرس و استاد و مؤلف و محقق حوزوی پیدا میشود که در حوزه علمیه تبریز تحصیل کرده، اما در محضر استاد وثوقی درس نخوانده یا از وجود علمی و اخلاقی و معنوی و مدیریت ایشان بر مدارس علمیهی این شهر بهره نبرده باشد.
استاد وثوقی خود می فرماید: از نخستین سالهای طلبگی و تحصیلم در تبریز، مثل اغلب طلاب، به روش سنتی و اصولی حوزه های علمیه، ادبیات و مقدمات را تدریس میکردم زیرا هم به تدریس علاقه داشتم، هم خودم بیشتر و تحقیقی تر یاد میگرفتم، هم این فعالیت علمی باعث میشد درسها را فراموش نکنم و هم به طلاب جوانتر یاد میدادم و هم علاوه بر اینها در مجموع کاری ثواب و عبادتی خداپسندانه بود.»
ایشان در بیان اهمیت کار تدریس در زندگی خود میفرماید: اتخاذ همین روش سنتی درست حوزوی یعنی تدریس، از اول در واقع مسیر آینده زندگی و فعالیت مرا رقم زد و بحمدالله در جامعه بیشتر مفید واقع شدم و به توفیق الهی در طول بیش از 50 سال تدریس در زمینه ادبیات عرب و منطق و فقه و اصول فقه و حدیث و عقاید، به ادامه حیات علمی حوزه های علمیه شیعه در حد توان و وسع علمی خود کمک کردم و در این مدت صدها طلبه جوان از تدریس بنده بهرهمند شدهاند که این موفقیت بنده نعمتی بزرگ از طرف خداوند است.
استاد عالیقدر در خصوص تدریس کتاب شریف «شرح لمعه» میگوید: از سال 1352 تدریس کتاب فقهی - استدلالی «شرح لمعه» را آغاز کردم و در طول چهل سال نزدیک به 20 بار تمام متن و ابواب این کتاب شریف را برای طلاب تدریس کردهام.
گفتنی است کتاب مشهور «شرح لمعه» از تألیفات فقیه بزرگ شیعی شهید ثانی (قرن دهم هجری)، یکی از مهمترین و جامعترین کتب فقه استدلالی شیعه و از کتب محوری در تدریس علم فقه شیعه به شمار میرود که در طول چهار قرن گذشته مستمراً در حوزههای علمیه و مراکز آموزش دانشگاهی و دانشکده های حقوق در ایران و عراق و لبنان و حجاز و ... تدریس شده و هنوز هم تدریس میشود و هیچ کتابی جایگزین آن نشده است. هر طالب علم دینی با فراگیری این کتاب عظیم و بزرگ نزد اساتید فن، علاوه بر آشنایی با مسایل فرعی احکام دینی و تکالیف الهی، روش استنباط علمیِ احکام فقهی و شیوه اجتهاد فقه جعفری را هم می آموزد و احکام پنجگانه تکلیفی اسلام و انواع عبادات و تجارت و معاملات و کسب و کار و کشت و زرع و عمران و آبادانی و وقف و انفاق و احسان و خمس و زکات و اقتصاد اسلامی و احکام حلال و حرام و حقوق واجب و غیر واجب و در مجموع وظایف فردی و اجتماعی و اصول بنیانهای روابط اجتماعی و حکومتی مسلمانان را به روش علمی و مستدل میشناسد و توان علمی لازم برای طی دوره عالی اجتهاد و فقاهت را پیدا میکند. بنا بر این، مدرس کتاب «شرح لمعه» آن هم کسی که طی سالیان متمادی چندین دوره مکرراً تمام ابواب آن را تدریس نماید، بیشک خود قدرت اجتهاد پیدا می کند و به مثابه یک فقه شناس بزرگ، تخصصاً دارای صلاحیت فقاهت و فتوا میشود. به یقین استاد فرزانه آقای حاج میرزا ابراهیم وثوقی دارای چنین شایستگی علمی و توان فقهی است و بر منابع فقهی و مقدمات آن (ادبیات عرب، آیات الاحکام، حدیث، رجال، درایه، منطق، اصول فقه، اقوال و آرای فقهاء و متون فقهی) تسلط کافی دارند هر چند خود در کمال تواضع هیچ ادعایی ندارند.
البته ایشان در چند سال اخیر به تدریس کتاب مکاسب شیخ انصاری مشغولند که کاملا کتاب اجتهادی و استدلالی و دارای مطالب بسیار سنگین و تخصصی محض فقهی و بالاترین و آخرین متن مرسوم فقهی در حوزه های علمیه می باشد و مدرس مکاسب قطعاً خود مجتهد و فقیه است.
شاگردان استاد وثوقی در نیم قرن گذشته مخصوصا بعد از انقلاب اسلامی، در تمام ابعاد جامعه در داخل و خارج ایران، منشأ خدماتی مفید و متصدی فعالیت های علمی، فرهنگی، تبلیغی، تدریس، تحقیق، پژوهش، تالیف، مدیریت، قضاوت، امامت جمعه و جماعات، عرصهی رسانه و مسئولیتهای اداری بودهاند به ویژه در حوزه های علمیه، دانشگاهها، مدارس، مراکز علمی و فرهنگی، نهادها، ادارات، مساجد و ...؛ و در رشد علمی و فرهنگی جامعه، شکوفایی فکری جوانان و تربیت معنوی مردم مسلمان مؤثر واقع شده اند. امروزه دهها نفر عالم و نویسنده و مبلغ و مدرس و مدیر و مسئول متعهد در کشور افتخار شاگردی استاد وثوقی را دارند.
ویژگیهای تدریس استاد وثوقی:
به نظر راقم این سطور که سالها در جلسات درسهای مختلف استاد وثوقی (شرح لمعه، منطق، اصول فقه، کلام) نشسته، این استاد و مدرس بزرگ حوزه و فقهشناس برجسته و مدیر مدبّر و دلسوز مدارس علمیه، در تدریس متون درسی علاوه بر داشتن شرایط عمومی و تسلط بر موضوع و فروعات مسایل درسی؛ سه ویژگی خاص دارد:
اول: تحقیقی و تطبیقی بودن متن دروس از حیث جزئیات لفظ و معنا و منظور و منطوق و دسته بندی مطالب.
دوم: جلب توجه و تمرکز شاگردان به درس و پویا نگهداشتن ذهن آنان با سوالات مرتبط و مقتضی تا آخر جلسه.
سوم: شاداب نگه داشتن روحیه طلاب از اول تا آخر جلسات درس، با ذکر برخی نکات کوتاه مطایبه آمیز، لطایف ظریف و مرتبط، اشعار، کنایات و تمثیلات شیرین ترکی و فارسی و عربی، باعث میشود فضای جلسات درسها در اثر سنگینی مطالب، کسالت آور نشود و شاگردان احساس خستگی نکنند.
تمام طلاب و شاگردان استاد وثوقی اولاً با طیب خاطر و اشتیاق در کلاسهای ایشان حاضر میشدند و حاضر میشوند و استقبال میکنند و روش تدریس این استاد فاضل و فرزانه را می پسندند؛ ثانیاً حتی بعد از گذشت دهها سال، معمولا از جلسات درس ایشان خاطراتی به یادماندنی دارند و روش استاد را فراموش نمیکنند. از این منظر، روش تدریس و شیوه کلاسداری استاد وثوقی در نوع خود، منحصر به فرد و الگویی آموزنده برای مدرسان حوزه و اساتید دانشگاه میتواند باشد.
به گفته یکی از شاگردان فرزانه و نکته سنج استاد وثوقی، اگر از آن همه تدریس شرح لمعه (حدود 20 دوره) توسط ایشان، یکی را مرتب از اول تا آخر در سالهای گذشته به صورت صوتی و یا صوتی - تصویری ضبط میکردند، امروز گنجینهای زنده بود که طلاب و حتی مدرسان شرح لمعه از آن استفاده میکردند، اما دریغ!... البته با این حال به نظر می رسد باز هم دیر نشده، اگر استاد قبول فرمایند و یک دوره دیگر تدریس شرح لمعه را شروع کنند تا به صورت صوتی و تصویری ثبت و ضبط گردد هم امروز و هم در آینده و در هر زمان و مکانی در ایران و خارج از ایران، مخصوصا در بلاد ترک زبان و آذربایجان و قفقاز طلاب و مدرسان شرح لمعه و فقه شیعی از آن بهره مند می شوند، به مرحله فیض عام میرسد و به حسنه ساری و جاری تبدیل میشود. کما اینکه در قم و سایر حوزه های علمیه، دهها سال است که این اقدام در باره دروس مهم مدرسان بزرگ انجام میگیرد و علاوه بر داخل حوزه، از «رادیو معارف» مرکز قم هم برخی از دروس فقه و اصول و تفسیر و حدیث و عقاید و تاریخ اسلام اساتید بزرگ برای عموم مردم و فضلا و طلاب پخش میشود.
مدیریت مدارس علمیه
مدیریت بر مدارس علمیه دینی بحق کاری سنگین و پرمسئولیت و طاقتفرسا است، زیرا هم باید در شکوفائی استعداد علمی و رشد فکری طلاب دقت و مدیریت و شیوه های لازم و مؤثر را به کار گیرد، هم در جذب مدرسان فرزانه و متخصص و مهذب و پاکنفس، جستجو و تلاش کند و هم در تزکیه نفس و تربیت اخلاقی و پرورش معنوی و عملی دانش آموختگان مکتب اهل بیت (ع) و فقه جعفری، مدیریت اخلاقی و معنوی مخلصانه ای داشته باشد تا عالمانی بزرگ و آموزگاران اخلاق و معنویت در این مدارس تربیت شوند و فقیهان و محدثان و مفسران و متکلمان و واعظان و مبلغان و مدیران پارسا و رهبران دینی و اعتقادی مخلص و مجاهدان حافظ دین خدا از این مدارس بیرون آیند و تاکنون در طول تاریخ، حوزه های علمیه بر مدار چنین مدیریتهای سازنده استوار بوده است و صد البته چنین مدیریتی از یک مدیر روحانی فاضل و متعهد بر نمیآید بلکه یک مدیر فرهیخته و فاضل و روحانی مهذب و شجاع و صریح و جدی و هوشمند و در عین حال انسانی رئوف و دارای سعه صدر و بسیار فعال و خستگی ناپذیر با داشتن اخلاص واقعی برای خدا و آشنا با مسائل فرهنگی و جریانات مذهبی روز و مشارب فکری مختلف محیط زندگی و آگاه به روابط اجتماعی و اوضاع زمانه میتواند از عهده انجام چنین مسئولیت خطیری در تصدی مدیریت مدارس علمیه دینی برآید که بیشک حضرت استاد حاج شیخ ابراهیم وثوقی، به شهادت همه فضلاء و علماء و شاگردان ایشان، در طول دهها سال چنین مدیریت شایسته ای در مدارس علمیه تبریز داشته اند و کاتب این حروف خود سالها از نزدیک مدیریت کارآمد استاد را به چشم دیدهام. خود استاد با کمال تواضع در جملاتی ساده و کوتاه از دوران مدیریت طولانی مدت 25 سالهاش بر مدارس حوزه علمیه تبریز نوشته: «اینجانب ابراهیم وثوقی از سال تحصیلی 1355 الی 1370 در حوزه علمیه حاج صفرعلی تبریز به عنوان مدیر در خدمت طلاب محترم دینی بوده و از سال 1370 الی 1374 در حوزه علمیه صادقیه مدیریت مدرسه را عهدهدار بودم و از سال 1374 الی 1381 بعنوان مدیر داخلی حوزه علمیه حضرت ولی عصر (عج) خدمتگزار طلاب بودم.»
حجت الاسلام والمسلمین آقای شیخ «جواد آراسته» از شاگردان استاد وثوقی در سالهای 1355 تا 1361 بوده که بعدها از مسئولان فرهیخته و مدیران شایسته نظام جمهوری اسلامی محسوب میشد، در سال 1373 طی یادداشتی صمیمانه و صادقانه در خصوص شیوه تدریس و مدیریت استاد، نوشته:
«در شیوه تدریس و مدیریت، معظمله سبک منحصر بفردی داشته و مجاهدتها و ابتکارات ایشان موجب پیشرفت سریع کیفی و کمی آموزش و تربیت طلاب میشد و تلاش و دلسوزی، فعالیت پرکار ایشان و اصرار در موفقیت آموزی و تربیتی طلاب توسط معظمله الحق مصداق تامّ جهاد در مسیر فوق بوده، سلوک و رفتار و تقید به موازین شرعی و اخلاقی او و روح تقدس و تقوی و زهد ایشان الگوی تربیتی عملی برای طلاب بوده است.»
این نکته مثبت و آموزنده از شیوه رفتاری استاد وثوقی هم ناگفته نماند که یکی از روشهای خوب و جذاب ایشان در مدیریت مدارس و نیز در مقام تدریس و تربیت طلاب و روابط اجتماعی و شخصی، اتخاذ سلوک دوستانه و بدور از شیوه تحکمآمیز مدیران خشکه مقدس و مدرسان سختگیر و فضلای تنگ حوصله است. ایشان در تمام مراودات رسمی و دوستانه و شخصی خود به طور کاملاً طبیعی چهرهای متبسم، دوستانه و مهربان و رفتاری احترام آمیز و دوستانه دارند و دور از هر گونه تصنع و تشریفات و تکلفی مبرّا هستند، از این رو، طلاب و سایر مراجعه کنندگان خیلی راحت با ایشان رابطه برقرار میکنند و حرف میزنند.
اهتمام به تدریس دروس جنبی
استاد وثوقی در دوران مدیریت خود بر مدارس علمیه خصوصا مدرسه حاج صفرعلی - که بنده یکی از طلاب آن بودم و به چشم خود دیدم - به تدریس دروس جنبی آن زمان برای طلاب با دعوت از اساتید برجسته و با هدف ارتقای سطح سواد علمی و فرهنگی طلاب اهتمام میورزید و طلاب حایز شرایط در اوقات مناسب بر اساس برنامهریزی دقیق و تحت نظات مدیر مدرسه آن دروس را فرا میگرفتند از جمله دروس جنبی آن دوران عبارت بود از: روخوانی قرآن، آموزش تجوید و ترتیل قرائت قرآن، تدریس گلستان سعدی، تدریس کلیله و دمنه، عقاید، اخلاق و تفسیر.
تبلیغ دین و حل و فصل امور شرعی مردم
گر چه استاد وثوقی بیشتر به تدریس تمایل داشتهاند و دارند و بنا به ذوق ذاتی به تدریس بیشتر از تبلیغات منبری میپردازند، اما امامت جماعت و اقامه نماز در مساجد هم داشتهاند و دارند و به اقتضای حال و عنداللزوم منبر هم میروند و از ائمه جماعت و ارشاد مردم شهر تبریز محسوب میشوند؛ استقبال عموم مردم مخصوصاً آگاهان و اهل سواد و اندیشه از روش تبلیغ منبری و سنتی ایشان هم قابل توجه است، زیرا ایشان در بیان منبری نیز همان روش استدلالی عالمانه اش را البته به شکل لطیف و عامه فهم رعایت میکند، لذا در منبر هم در تبیین مبانی اسلام و تفسیر آیات قرآن و ترجمه و شرح کلام معصومین (ع) و ترویج معارف دینی و ذکر نکات اخلاقی و بیان احکام شرعی و ذکر مصائب اهل بیت (ع) با تحریک عواطف پاک به لسان تذکر و تذکار، کلامش در دلها موثر واقع میشود.
اجازه نامه های بزرگان حوزه:
اجازه نامه کتبی یا شفاهی بزرگان حدیث و فقه و تفسیر به علمای جوانتر یا معاصر خود، نوعی تایید علمی و نشان درجه فقهی و معنوی صاحبان اجازهنامه است و نشانگر بیداری و حساسیت حوزههای علمیه در طول تاریخ نسبت به حراست از مرزهای علمی و اعتقادی و فقهی و احترام به صاحبان صلاحیت های علمی و معنوی و سلوک شرعی و عملی در بین دانشمندان و فقها و محدثان احادیث اهل بیت (ع) میباشد تا هر کسی ادعایی بیاساس نکند و شایستگان از غیر آن باز شناخته شوند و مردم مسلمان با مشاهده اجازات معتبر بزرگان فقه، صاحبان این قبیل اجازه نامه ها را محترم شمارند و در رتق و فتق امور دینی و تصرف و تخمیس اموال و صرف وجوهات شرعی و امور حسبیه خود به ایشان اعتماد کنند.
استاد میرزا ابراهیم وثوقی از اوایل تدریس فقه در دهه پنجاه که از فضلا و مدرسان جوان حوزه تبریز به شمار میرفت، دارای اجازه نامههای کتبی از فقهای بزرگ و مراجع معظم تقلید بودند و این نشانگر آن است که ایشان از آن دوران حایز شرایط علمی و اخلاقی و معنوی و دارای سیره پاک و تقوامحور با رعایت موازین شرعی در همه ابعاد آن و خود از فضلای برجسته حوزه و از مروجان شایسته شریعت محمدی (ص) و از مبلغان معارف مکتب اهل بیت (ع) بودهاند و هستند و نیابت مرجعیت شیعی و شایستگی لازم در حل و فصل امور شرعی و تصدی صرف اموال و وجوه شرعی مؤمنین را داشتهاند. اجازه نامه هایی کتبی از بزرگانی مثل آیات عظام سید حسن انگجی، میرزا مسلم ملکوتی، میرزا یدالله دوزدوزانی، شیخ جعفر سبحانی، مکارم شیرازی، سیستانی، موسوی اردبیلی، آیتالله خامنه ای و .... شاهد این مدعاست.
نمایندگی مرجعیت تشیع
استاد میرزا ابراهیم وثوقی علاوه بر نیابت عام مراجع معظم تقلید، از سال 1393 و بعد از وفات مرحوم آیت الله استاد حاج شیخ علیرضا خوشزبان مرندی در تبریز، مسئولیت دفتر مرجع بزرگ معاصر شیعه آیت الله العظمی سید علی سیستانی و نمایندگی ایشان را در آذربایجان بر عهده دارند و این مسئولیت هم بنا به قابلیتهای علمی و اخلاقی و ارتباطات اجتماعی استاد بر عهده ایشان گذاشته شده است. امروز در تبریز ایشان در کنار تدریس مکاسب شیخ انصاری، مسئولیت سنگین حل و فصل امور شرعی عموم مؤمنین و بخصوص مقلدان آیت الله سیستانی را هم بر عهده دارند.
الگوی رفتاری و اخلاقی در خانواده
نویسنده این سطور یکی از کوچکترین ریزه خواران خوان نعمت تعلیم و تربیت استاد وثوقی در دهه شصت بودم و همچنان که اشاره کردم، سالهایی محدود در محضر پرفیض ایشان توفیق تلمذ داشته ام، اما بیش از 30 سال افتخار آشنایی با استاد وثوقی و بهره مندی معنوی و علمی ایشان را دارم و در این نوشتار مختصر فقط به سلوک علمی و تعلیم و تربیتی ایشان نظر پرداختم نه حریم زندگی شخصی و موفقیت های استاد در صحنه زندگی خصوصی خودشان. اما در پایان ذکر این نکته مهم اخلاقی و آموزنده را ناگفته نمی گذارم که استاد وثوقی به توفیق الهی از اول در زندگی شخصی خود و بعدها در زندگی مشترک خانوادگی و همچنین در تربیت فرزندانی صالح و مفید به خود و جامعه، روشی نیک و درست و جذاب به شیوه بزرگان دین داشته؛ انسانی بسیار مهربان و خوشمشرب و صبور و جذاب و ساده زیست و در روابط فامیلی و صله ارحام هم، دارای منش های پسندیده و آموزنده هستند که رفتار درست ایشان در این عرصه نیز میتواند الگویی عالی و نمونه ای مثال زدنی برای دیگران از منظر سبک زندگی اسلامی در خانواده باشد.
منبع: هفته نامه «دَنیز» شماره 105؛ مورخ 28 اسفند 1395
برگی از دفتر زندگی سیاوش جمال زاده «رائف»
مصطفی قلیزاده علیار
اشاره: آنچه در ذیل می خوانیم، زندگینامه خودنوشت دوست شاعرم مرحوم سیاوش جمال زاده «رائف» است که چند سال پیش در حوزه هنری آذربایجان غربی در ارومیه به اینجانب تحویل داد ... شاید قسمت این بود که امروز در فراق او این نوشته را رونمایی کنم. افسوس! ...
باری، جمالزاده علاوه بر شعر و ادب و رشته تحصیلی و فعالیتهای تعلیمی و تربیتی و ادبی، انسان به معنی حقیقی بود انسانیت را با عنصر معنویت به هم آمیخته بود همان عنصر نایابی که در بسیاری از اهل هنر و ادب و تعلیم و تربیت و دکانداران مدعی و معاریف و مجاهیل ریش و سبیلدار دوره ما یافت نمی شود
شایان ذکر است که هیچ دستی در محتوای زندگینامه خودنوشت مرحوم جمالزاده نبرده ام جز مواردی جزئی و ظاهری که نیاز به ویرایش صوری داشت از قبیل نقطه، ویرگول، گیومه، نقطه چین، پاراگراف بندی ... و حذف برخی جملات حشو و زاید و یا افزودن نام اشخاص و شاعرانی که فقط نام خانوادگی یا تخلص و لقب شان آمده بود، و ... متن نوشته آن عزیز از دسته رفته در واحد ادبیات حوزه هنری آذربایجان غربی و در دفتر شاعران (پوشه جمال زاده) نگهداری می شود. بی شک اگر آن مرحوم این نوشته را در سالهای اخیر نوشته بود حجم و محتوایش شاید متفاوت تر از این بود که الان هست. طنز ظریف و نرم جاری در برخی قسمتهای این نوشته هم شایان دقت است.
با عرض تسلیت دوباره به خانواده داغدار و خاندان محترم جمال زاده و آرزوی سلامت و آینده ای خوشبخت و پربار برای تنها فرزندش «محمدمهدی» عزیز، در نشر این زندگینامه خودنوشت دوست فقیدم سیاوش جمال زاده که برای اولین بار در نشریه «دَنیز» (شماره 101 مورخ: چهارشنبه 22 دی ماه 95) منتشر میشود، خدا را شکر میکنم که توفیق داد تا در این حد حق دوستی را به جا آورم هر چند دیر! ... رحمةالله علیه
زندگینامه خودنوشت مرحوم سیاوش جمال زاده
بسم الله الرحمن الرحیم
یازدهم بهمن ماه سال هزار و سیصد و چهل و شش در منطقه ای به نام قازلی و روستایی به نام «جمال کندی» خوش آب وهواترین و تمثالی از بهشت برین – مرزی ترین روستا با سرزمین ترکیه، در خانواده ای کشاورز پیشه پای به عالم هستی گذاردم. پدر و مادری بسیار سختکوش، دلسوز و پایبند به اصول مسلمانی و عاشق اهل بیت (ع) دارم.
مادر بزرگ مادری ام (ننه ام که خدایش بیامرزاد) از مشاهیر آن دیار بود. وی در طبابت سنتی و قریحه ی شعری بسیار کوشا و توانمند می نمود و پدرم در حالی که این سطور را رقم میزنم در قید حیات است و او نیز دارای سواد قرآنی و از ذوق شعری بهره مند است. بنا به گفته ی مادر بزرگم سه سال اول زندگیم را در همین روستا پیموده ام. ولی گاهی سالی در میان به همراه وی به روستای عسگرآباد ارومیه که وطن اصلی ننه ام بود سفر می کردیم و این مسافرت گاه ماهها طول میکشید. سال اول ابتدایی را در همین روستا تحصیل کردم و خاطرهها دارم. جالب اینجاست که هی چکدام از همکلاسی های روستائی آن دوران به اندازه ی من با این اوضاع پلنگی، دلمشغول نبودند.
از آنجا که تعلق بسیار شدیدی نسبت به مادر بزرگم داشتم، قرار شد که به همراه او که پس از فوت همسرش با تنها پسرش که دائی گرامی من باشد زندگی میکرد، به شهرستان قصر شیرین از توابع استان کرمانشاه، محل کار دائی که کارمند گمرک خسروی بود، برویم. چهار سال دیگر دوره ی ابتدائی را در دبستانهای شهریار و یزدانفر شهرستان قصر شیرین به اتمام رساندم. در دبستان دولتی یزدانفر آموزگار فرشته خویی به نام خانم «خاکی» داشتم در نهایت مهربانی.
دائی ام در برداشتن قدم های اولیه من در ساحت علم و ادبیات سهم بسزائی داشت به طوری که ایشان در اوقات فراغت می خواستند که پایان نامه هایی را که چاپ می کردند برای وی قرائت کنم و حتی ایشان تکلیف می کردند که داستانهای مختلف را خوانده و در نواری به طور خلاصه ضبط کنم تا اینکه ایشان به این صدای ضبط شده گوش فرا میداد و پاداشت های تشویقی و جایزه ها تقدیم می کرد. عمرش دراز باد و مرحمتش فزون.
پس از ازدواج دائی، خانه ی او را به همراه مادر بزرگ ترک گفتم. من و برادر دیگرم و یکی از پسر عموهایم، سال اول راهنمائی را در روستای آواجیق ماکو که حالا تبدیل به شهر شده، گذراندیم و من تا آن زمان خیلی از رمانهای مشهور جهان را خوانده بودم. به جرأت می توانم بگویم که بیشتر از نود در صد کتابهای موجود در کتابخانه ی مدرسه را که احتمالا افزون از هفتصد جلد بود، مطالعه کرده بودم. زبان فارسی را بسیار روان و شیوا و اخباری قرائت میکردم حتی تمامی معلمان خواندن متون قرائتی را به من می سپردند. بیشتر گفته هایم را به زبان ترانه و موزون و گاهی وزن دست و پا شکسته با نزدیکان خودم طی میکردم.
سال بعد با همین ترکیب خانوادگی یعنی ننهجانم و من و برادر و پسر عمو در روستای «گوگ تپه» از توابع شهرستان ارومیه در منزل شخصی یکی از فامیلهای مادرم به نام «حسن آقا» که بعدها پدر زن محترم اینجانب شدند، اقامت کردیم، و جالب آنکه با دختر پدر زنم – که بعدها همدل و همسر و شریک زندگی ام شدند - در یک مدرسه بودیم و اغلب اوقات به حالت قهر و دعوا به سر می بردیم!! و البته سالها بعد که بزرگتر شدیم، اوضاع کلی فرق کرد! ...
سال دوم راهنمائی را بسر کردم. چون موقعیت زندگی مناسب نمی نمود، پدرم در شهرستان ماکو خانه ای خریدند و ما سال دیگر با همین ترکیب به شهرستان ماکو نقل مکان کردیم. سال سوم راهنمائی و چهار سال متوسطه را در شهرستان ماکو طی کردم. از سال اول دبیرستان بود که زندگی ادبی من به طور رسمی با حضور شخصیتی شیفته به شعر و ادب جناب آقای «بالغ صمدزاده» شروع شد هر چند که آقای محمد معصومی به عنوان دبیر ادبیات که بعداً در شهرستان ارومیه با ایشان همکار هم شدیم اشعار مرا جهت چاپ به جراید آن زمان ارسال میکرد در روند تقویت و بهبود ذوق بنده موثر شدند. با شخصیت شاعر دیگری به نام «حامد ماکوئی» نشست های شعری فراوان به همراه آقای صمدزاده داشته ام.
در مدرسه نیز همچنان می درخشیدم و همکلاسی ها لقب شومپیتر (نام یکی از اقتصاد دانان غربی) را به من داده بودند و این بدان علت بود که دیپلمم رشته ی اقتصاد اجتماعی بود. قبول شدنم از دانشگاه دولتی تهران در رشته ی علوم قضائی به علت داغ غیبت دیدن دفتر چه ی آماده به خدمتم برای سربازی «کان لم یکن» اعلام شد و من ماندم و کوله باری از حسرت و بی سر و سامانی ... تا اینکه از روی اجبار و یا تقدیر و یا هر چه که میتوان نامش را گذارد به مرکز تربیت معلم شهرستان خوی برای تحصیل در رشتهی آموزش ابتدائی پذیرفته شدم و در طی دوسال هم ارشد کلاس و هم مسئول خوابگاه دانشجویان بودم.
مرکز تربیت معلم شهید مطهری با معاونت آقای وحدتجو و ریاست آقای فتحی خاطره ها داشت. روزهای سه شنبه ناهار چلو مرغ صرف میکردیم. چند هفته ای بود که از مرغ خبری نبود، آقای فتحی را به کلاس دعوت کردیم که علت را جویا شویم، ایشان با لهجه ی منحصر به فردی که فارسی را صحبت می کردند فرمودند: چیکار کنیم برادران؟ در بازار خبری از میرغ نیست، شما اگر جایی سوراغ دارید بیایید سوراخ ما! ... «نجف نوه سی» از خوش ذوق های کلاس بلند شد و گفت: آقا ما اگر سوراخ داشتیم خودمان می گرفتیم، دست شما درد نکند زحمت نکشید! ...»
در طول این دوسال روزهای چهارشنبه اغلب هفته ها به کتابخانه ی قدیمی خوی برای شرکت در انجمن شعری که با مسئولیت شاعر غزلسرای نامی مرحوم آقاسی متخلص به «دانش» برگزار می شد، می رفتم از حضور شادروان سید منصور دیبا، عابدین زاده و آقای آیرملو فیض می بردم و مرحوم استاد دانش عنایت خاصی به من داشتند و معتقد بودند که من در آینده از شاعرانی مشهور خواهم شد. در آن موقع با شاعران ارومیه هم از جمله حاج بیت الله جعفری و مرحوم «تنها» دورادور آشنائی داشتم. کانون ادبی شهرستان ماکو و کتابفروشی شاعر ارجمند جناب آقای حامد ماکوئی پاتق ها و دارالامان هایی بودند که زندگی عاطفی و هنری مرا، هر از چند گاهی بهبود می بخشیدند.
پس از دو سال آموزگاری در منطقه ی «آرخاشان آواجیق» و روستای «امامقلی کندی» از روستاهای توابع چالدران که از جمله سالهای بسیار پر اضطراب و حساس و پر از خاطرات اسف بار زندگی دوره جوانی ام بود همراه با بی مهری ها از طرف مدیریت آموزش وپرورش وقت ... برای ادامه تحصیل در دانشگاه دولتی و روزانه تربیت معلم تهران در رشته مشاوره و راهنمائی پذیرفته شدم و در طول چهار سال به صورت مأمور به تحصیل در آن دانشگاه تحصیل و در نواحی چهارگانه کرج از جمله «حصارک» و شهر هشتگرد، در منطقه «خور» آن شهر مشغول به تدریس دروس مختلف دینی و قرآن و پرورشی و عربی و زبان انگلیسی شدم. مسئولیت شب شعر و انجمن ادبی دانشگاه را که از طرف جهاد دانشگاهی برگزار میشد به مدت سه سال بر عهده داشتم، در این میان با شاعرانی چون استاد حمید سبزواری، موسوی گرمارودی، حسینجانی، مرحوم محمدرضا آقاسی (شاعر بسیجی) علی آذری (آتش)، ترکی (از شاعران کرجی) ارتباط نزدیک و تبادل فکری و مراوده های سرشاری داشتم. غنای شعرم به تدریج فزونی میگرفت. ولی هنوز برایم رضایتبخش نبود. به نظر من تنها شعری از اشعارم برایم ماندگار مینمود که پس از مدتی که از سرایش آن میگذشت و شور طراوت و لطف خود را همچنان حس میکردم و از جمله آن اشعار هنوز اندک بود.
پس از اتمام تحصیلات کارشناسی دوباره به منطقه مامور به تحصیلی خودم برگشته و مشغول به تدریس روانشناسی و کارهای مشاوره شدم و از آنجا که به شهرستان ماکو تردد بیشتری داشتم. از مزایای زوجه فرهنگی بودن استفاده کرده و توانستیم به شکل دائم انتقال گرفته و به شهرستان ارومیه بیاییم! در طول اقامتم در این شهرستان که فعلاً نیز ادامه دارد توانستم به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی تربیتی در دانشگاه قبلی خودم یعنی دانشگاه تربیت معلم تهران شده و موفق به کسب کارشناسی ارشد در این رشته گشتم.
با انجمن های شعر و کانونهای ادبی ارومیه جسته - گریخته در ارتباطم و با شاعرانی چون آقایان علی محمدیان (مسافر) حمید واحدی، بهرام اسدی، علی شجاع، محمود شامی، غلامرضا دانشفروز، سعید سلیمانپور، محمدعلی ضیائی، مصطفی قلیزاده علیار و دیگر دوستان مجالستها داشته و الهامها گرفته ام. (پایان)
در این مطلب می خوانیم: خـانـواده، کـانـونـی است مقدس که در سایه پیوند زناشویی 2 انسان از 2 جنس مخالف پـایـه گـذاری شـده است و بـا پـیـدایـش و تـولیـد فـرزنـدان کامل تر می شود.
به عقیده صاحب نظران، خانواده از نـخـسـتـین نظام های نهادی عمومی و جهانی است که برای رفع نیازمندی های حیاتی و عاطفی انـسـان و بـقـای جامعه ضرورت تام شریفه "وَاجعَلنا لِلمُتّقینَ اِماما" (فرقان : 74)، آرمانی است که خانوادههای اسلامی باید آن را عینیت بخشند و صلاحیت الگویی اسلام را برای تربیت شایستگان و خانواده های برتر برای جهانیان به اثبات برسانند.
اسـلام در روش تـربـیـتـی خـود، انـسانها را به الگوها، ایده آلها و نمونههای برتر تـوجـه مـیدهـد؛ تاثیر الگوهـا در ساخته شدن فرد و اجتماع بر کسی پوشیده نیست. خـانـواده، کـوچـکتـریـن واحـد اجـتـمـاعـی اسـت کـه سـلول اولیـه آن را زن و شـوهـر تـشـکـیـل مـیدهـنـد.
الگـوی اسـلام بـرای خـانـواده ایـده آل کـدام است؟ اسلام چه خانوادهای را برتر می شمارد؟ خانواده برتر از نظر اسلام چه ویژگی هایی دارد؟
** خانواده برتر
در اسلام بـرای تـشـکیل خـانـواده استانداردهایی معرفی شده است. هر قدر رکن های تـشکیل دهنده خانواده با آن استانداردها منطبق باشند به همان مقدار از شایستگی و برتری بـرخـوردار خـواهـنـد بـود. در روایت ها، ویژگی های فراوان برای شایسته ترین زنان و مردان بیان شده است و در سیره معصومین (ع ) نیز ارشادهایی وجود دارد که می توان از آنها خـانـواده هـای بـرتـر و شـایـسـتـه را شـنـاخـت. از ایـن رو، بـه طـور اجـمـال مـی توان گفت خانواده برتر از نظر اسلام، آن است که رکن های آن شایسته و منطبق بـا اسـتـانـداردهـای اسـلامـی باشد، مناسبت ها و رابطه های منطبق با آموزه های دینی بر آنها حـاکـم بـاشـد، خـروجـی آن انـسـان هایـی شـایـسـتـه و مـوثـر در سـاخـته شدن جامعه ایده آل اسـلامـی بـاشـد.
مـلاک بـرتـری از نـظـر اسـلام مـال و ثروت و مانند آن نیست که کسی به آنها ببالد از این رو، اگر خانوادهای را برخوردار یافتید نباید شگفت زده شوید "فَلا تـُعـجِبُک اَموالُهم وَلا اَولادُهُم" (توبه : 55) زور و قوت مادی نیز معیار برتری نیست که کسی در ارزیابی افراد در خانواده ها به آن ببالد: "کانواُ اَشَدَّ مِنکم قُوّةً" (توبه :9) چنانکه برخورداری از قوم و قبیله و عشیره، جاه و مقام و شهرت نیز ملاک برتری نیست.
بـرتـری خـانـواده بـه انـطـباق آن با استانداردهای اسلامی و برخورداری از ویژگی های ارزشـی و فـضـیـلت هـاست. هر خانواده از آن استانداردها بهره مند باشد برتر است. بـنـابـرایـن، مـنـظـور از بـرتـری خـانـواده، بـرتـری در فـضـایـل انـسانی و ارزش های اسلامی است که برخی از آنها با عنوان ویژگی های خانواده برتر خواهد آمد.
** خانواده برتر از منظر قرآن
قرآن کریم بهترین الگوها را برای شناسایی خانواده برتر به جهانیان معرفی کرده است. خاندان حضرت ابراهیم (ع ) از آن جمله است. اِنَّ اللهَ اصـطـَفـی ادَمَ وَ آلَ ابـراهـیـمَ و آلَ عـِمـرانَ عـَلَی العـالَمـیـن (آل عمران: 33)
هـنـگـامـی کـه فرشته های الهی نزد حضرت ابراهیم (ع) آمدند و تولد حضرت اسحاق را بـه او بـشارت دادند ساره، همسر اولش نیز در آنجا حاضر و ایستاده بود، تبسمی بر لب داشت و ناظر بر این جریان بود؛ ترجمه آیه 71ـ73 سوره هود چنین است: و زن او ایستاده بود. خندید. پس وی را به اسحاق و از پی اسحاق به یعقوب مژده دادیم. (هـمـسـر ابـراهـیم) گفت: ای وای برمن، آیا فرزند آورم با آنکه من پیر زنم و این شوهرم پیرمرد است؟ واقعا این چیز عجیبی است. گفتند: آیا از کار خدا تعجب می کنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان (رسالت ) باد، بی گمان، او ستوده ای بزرگوار است .
این آیه ها افزون بر معرفی حضرت ابراهیم (ع) برجستگی های اخلاقی و معنوی همسران آن حضرت را نیز تبیین می کنند.
قـرآن کـریـم خـانـواده حـضـرت مـریـم (ع) را نـیـز بـرتـر دانـسـتـه و از آن بـه «آل عـمـران» یاد می کند. در این خانواده برتر 2 بانو یعنی حضرت مریم و مادرش به عنوان صفوه و برگزیده الهـی بـه جـهـانـیـان مـعـرفـی شده اند. حضرت مریم با آن همه کمال هایی که قرآن کریم گـوشـه هـایـی از آن را ذکـر کرده، دست پرورده مادری نمونه است که او را به پناه خدا سـپـرد، خـدا هم به او پناهندگی داد. آن پناه خواستن نیز در کنار محراب عبادت بود و به استجابت رسید.
نـمـونـه دیـگر خانواده برتر در قرآن، خانواده حضرت یحیی (ع) است. او نمونه ای از فـرزنـدی صـالح در خـانواده ای شایسته است خانواده حضرت موسی (ع) نیز از این جمله اسـت. او پـدر و مادری نمونه دارد. قرآن کریم داستان مرارت های مادرش را در آن شایسته بـرای هـمـسـرش اسـت. چـنـانکـه هـمـسـر او نیز دختر حضرت شعیب (ع) دارای صلاحیت های اخلاقی و معنوی فراوانی است که قرآن کریم نجابت و حیای او را ستوده است .«فَجاءَتهُ اِحداهُما تَمشی عَلَی استحیاء...» (قصص : 25)
** برترین خانواده در اسلام
اسـلام اهـل بـیـت پـیـغـمـبـر اکـرم (ص) را بـه عـنـوان نـمـونـه ای کـامـل از خـانواده برتر معرفی و صلاحیت الگویی آن را برای جهانیان امضا کرده است. خـداونـد سـبـحـان ایـن خانواده را از هرگونه رجس و پلیدی مبرا دانسته است. آیه شریفه «اِنَّمـا یـُریـدُ اللهُ لِیـُذهبَ عَنکم الرّجسَ اهلَالبیتِ وَ یطَهّرکم تَطهیرا» (احزاب : 23)، خطاب به همین خانواده است .
آیـه مـبـاهـله (آل عـمـران :61) دربـاره اعـضای این خانواده وارد شده و عظمت مقام های معنوی و عرفانی آنان را به نمایش گذاشته است. سوره انسان فضیلت های آنان را ستوده است و خلاصه جای جای قرآن از فضایل و ویژگی های آنان سخن گفته است.
ایـن خـانـواده از پـیـونـد مـلکـوتـی وجـود نـازنـیـن حـضـرت عـلی (ع) و فـاطـمه اطهر (ع) تـشـکـیـل شـده اسـت و آن 2 مـصـداق بارز انـسـان کـامـل و ایـده آل هستند. علی (ع) و فاطمه (ع) کفو یکدیگرند؛ اگر علی (ع) نبود فاطمه (ع) در عالم هـمـتـایـی نـداشـت و اگـر فـاطـمـه (ع) نـبـود برای علی (ع) کفوی نبود. پیوند آن 2 در آسـمـان هـا و نـزد عـرشـیـان بـرقـرار شـد و در جـمـع زمـیـنـیـان تـحـقـق عـیـنـی یـافـت. رسـول خـدا(ص ) در جـریـان ازدواج آن 2 وجود عرشی، آنان را اسوه و الگوی امت خویش خواند و فرمود: زنـدگـی عـلی (ع) و فـاطمه (ع) سراسر الگوست. همسرداری علی (ع)، مدیریت او در خـانـه و خـانـواده، شـوهرداری فاطمه (ع)، خانه داری و تربیت فرزند او در عالم نظیر ندارد و تا قیامت برای جهانیان نورافشانی می کند.
** ویژگی های خانواده برتر
بـا تـوجـه به اینکه اهل بیت پیامبراکرم (ص) از نظر اسلام برترین خانواده شمرده می شـونـد از تـمـام ویـژگـی هـای ارزشـی و اسـتـانـداردهـای مـکـتـبـی بـه صـورتـی کامل برخوردارند، امام علی (ع) پیروان خود را به اهل بیت و الگوگیری از آنان فرا خوانده است و می فرماید: به اهل بیت پیامبر بنگرید، از آن سمت که آنان گام برمی دارند منحرف نشوید و قدم به جـای قـدمشان بگذارید، آنان هرگز شما را از جاده هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هـلاکـت بـاز نـمی گردانند. اگر سکوت کنند سکوت کنید و اگر قیام کردند قیام کنید، از آنها پیشی نگیرید که با این توضیح ویژگی های خانواده برتر را از دیدگاه اسلام در محورهای زیر پی می گیریم.
** اصالت خانوادگی
اولیـن ویـژگـی خـانـواده بـرتـر در اسـلام، اصـالت خـانـوادگـی و اصل و نسب پاکیزه است. اصلاب ارزشمند پدران و دامن های مطهر و پاک مادران که به هیچ گـونـه پـلیـدی آلوده نشده اند. بسیاری از نابسامانی های اجتماعی از همین ناحیه صورت مـی گـیـرد کـه زن و مرد حریم خود را نمی شناسند و به موازین شرع مقدس بی اعتنایی نشان می دهند. اسلام هرگز با حضور زن در صحنه اجتماع مخالف نیست؛ اسلام با بی حجابی، بی عفتی، اختلاط زن و مرد مخالف است.
** ویژگی های نفسانی
خـانـواده بـرتـر از لحـاظ ویـژگـی های نـفـسـانـی رکن های تشکیل دهنده آن برجستگی هایی از جمله دین و ایمان، علم و دانش، معنویت، تقوا، احـتـرام متقابل، مدیریت ایده آل، تـحـمـل یـکـدیـگر، تربیت نسل صالح و داشتن شیوه متعادل در زندگی دارد.
** شیوه متعادل در زندگی
خـانـواده بـرتر در شیوه زندگی خود حد و اندازه را نگه می دارند، نعمت های الهی را بی حـسـاب و کـتـاب مـصرف نمی کنند و آنها را ضایع نمی سازند. در زندگی آنها اثری از تجملات و تشریفات وجود ندارد. آنها کرامت انسانی خود را ارزشمندتر از آن می دانند که اسـیـر زرق و بـرق و تـجملات دنیا شوند. نه اینکه نتوانند از امکانات دنیوی برخوردار باشند، بلکه دارایی و ناداری هیچ تغییری در شیوه زندگی آنها ندارد.
منبع: دوهفته نامه «دنیز»، ارومیه، آذربایجان غربی، (شماره 104، مورخ 25 اسفند 1395)
آدرس اینترنتی: خبرگزاری ایرنا آذربایجان غربی: www3.Irna/fa/news/8244937/
تاریخ نشر در ایرنای آذربایجان غربی: 1395/12/08